نویدنو22/04/1392

 

نویدنو22/04/1392 

 

 

دو انتخاب و یک انتخابات - بخش دوم

بحثی پیرامون انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۱۳۹۲

نوشته : احمد سپیداری

چه ویژگی هایی این دوگانگی را می آفریند؟

اگر بپذیریم دوگانگی های موجود در پشت این موضعگیری ها واقعیتی خارج از خواست ماست و مطرح کنندگان این نقل قول ها، چنین مطالبی را برای بیان یک واقعیت دارای دوگانگی ذاتی (فازی[1]) بکار برده اند، آنگاه این سئوال مطرح می شود که : چه ویژگی هایی این دوگانگی را می آفریند؟

به عزیزانی که در تمام مدت انتخابات و پس از انتخابات دچار هیچگونه تردیدی نشده اند و این نوشته ها و بویژه گزاره های فازی فوق را بازی با کلمات برای نشستن بین دو صندلی و موضعگیری سانترالیستی فرصت طلبانه (به عبارت دیگر برای آنکه نه سیخ بسوزد و نه کباب) می بینند، جدا از آنکه شرکت در انتخابات و رای به یکی از کاندیداهای مورد پذیرش رژیم را در هر صورت مورد تایید قرار می دادند یا هر نوع مشارکتی در این انتخابات غیر دمکراتیک را در هر حال جایز نمی دانستند، توصیه می کنم بقیه این مطلب را هم نخوانند، احتمالا توان این مقاله از خود واقعیت ها بیشتر نیست. توصیه ام آن است که اگر به بحث منطق فازی جدا از این بحث علاقمند اند، به نوشته های دیگرم در این زمینه در ماهنامه چیستا، دانش و مردم و یا سایت صدای مردم و نوید نو مراجعه کنند.

یک اقدام سیاسی یا اقتصادی گاه دارای تاثیرات متفاوت و حتی متضادی در ابعاد مختلف است. برای مثال وقتی طرح تامین آب مصرفی شهر یزد مبتنی بر تغییر مسیر بخش بزرگی از آب زاینده رود است، برای مردم یزد مفید و به توسعه اقتصادی آن شهر کمک جدی می کند، اما برای کشاورزان حاشیه این رود در استان اصفهان زیان آور است و می تواند زندگی آنان را با مشکلات جدی روبرو سازد. به همین دلیل، اجرای چنین طرحی توسط دولت دارای یک دوگانگی ذاتی است. (از دید منطق فازی هم مفید است و هم مضر).  یعنی از وجه هایی مثبت و از وجه های دیگری منفی است یا تاثیرش در عرصه ای مثبت و در عرصه ای دیگر منفی است.

این دوگانگی ذاتی (فازی بودن) در انتخابات امسال نیز جلوه بارزی داشت. رژیم برای کنترل بحران سیاسی اقتصادی خود چه در داخل و چه در سطح جهان به تامین مشارکت مردم در انتخابات نیاز داشت، اما در عین حال نمی خواست به کاندیدای مورد اقبال مردم (حتی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی) اجازه شرکت و پیروزی در انتخابات دهد. (همانطور که دیدیم خاتمی را با تهدید و فشار و رفسنجانی را با ابزار شورای نگهبان حذف کرد.) ولی فقیه دو هدف توامان داشت : «کاندیدای اصلح» و «انتخابات پرشور».

خواست انتخابات پرشور بود که کشیدن مردم به صحنه انتخابات را به یک ضرورت قطعی تبدیل می کرد و این مردم هم مردمی بوده و هستند که دشمنی کاندیداهای اصلح ولی فقیه با منافع مادی و معنوی خود را با گوشت و پوست لمس کرده اند. به عبارت دیگر، رژیم از مردم مشارکتی پر شور، اما بدون حقی در مشارکت واقعی را، می خواست و بر مبنای همین هدف، چینش کاندیداها را سازمان داد. ریشه دوگانگی ذاتی این انتخابات را می توان در همین نکته جستجو کرد.

اصلاح طلبان شانس شرکت کاندید خودشان خاتمی و کاندید رای آور نزدیک به خودشان – رفسنجانی – را بعنوان گزینه دوم از دست داده بودند، و تنها امکان شرکت شان در انتخابات رای دادن به کاندید اصلاح طلب باقی مانده یعنی دکتر عارف یا کاندید اصولگرایان میانه یعنی حسن روحانی بود. در آن زمان به نظر می رسید : این دو رای آور نیستند و رای یک دیگر را نیز خنثی خواهند کرد و رای به آن ها تنها به پر شدن صندوق های رای و انتخابات پرشور خواست رهبر منجر خواهد شد. همین امر هم باعث شد که وقفهٔ معنی داری در اثر رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی بوجود آید و فعالیت های انتخاباتی منتقدین نظام پدیدار شود.

با در چشم انداز قرار گرفتن استقبال بخش هایی از مردم از این دو کاندیدای منتقد به سیاست های نظام و کمپین شبکه ای موفق هواداران جوان اصلاح طلبان، و پشتیبانی احزاب و سازمان های اصلاح طلب و ملی مذهبی، مسیر به سمت و سویی رفت که همه شاهدش بودیم. بدین معنی که، گزینه ظاهرا نااصلح رهبر گزینه ای قابل قبول برای رای دهندگان شد و دعوت های دیرهنگام کاندیداهای حذف شده اصلاح طلبان از دور انتخابات به پشتیبانی از حسن روحانی با پاسخ مثبت بخش بزرگی از مردم - علیرغم سرخوردگی های شدید و بی باوری به نتیجه بخشی هر امیدی به این رژیم- روبرو شد.

بدین ترتیب بود که خامنه ای به هدف اصلی اش از برگزاری انتخابات هر چند به صورت موقت و متناقض دست یافت و توانست با برگزاری یک انتخابات پرشور اما در واقع غیر دمکراتیک، زمینه را برای حل بحران دومش یعنی بن بست مذاکرات هسته ای با ۵ + ۱ آماده تر بکند.

اگر فرض کنیم که شکست یک رژیم غیر دمکراتیک باید پیروزی مردم باشد  و پیروزی رژیم ضد بشری شکست مردم، و اگر بپذیریم که انتخاب حسن روحانی توسط مردم خواست رژیم نبوده است، با دوگانگی دیگری روبرو می شویم که از دوگانگی ذاتی این انتخابات حاصل شده است. یعنی برای رژیم ولایت فقیهی این هم پیروزی است و هم شکست.

اینکه عیار (درجه تعلق در منطق فازی) این پیروزی و شکست برای بخش های مختلف حاکمیت و مردم و نیروهای سیاسی نمایندگی کننده آنان چقدر است و این پیروزی همراه با شکست برای رژیم چه پیامدهای کوتاه و بلند مدتی را دارد، بحثی است که من در مقاله مستقلی به آن پرداخته ام و لزومی به تکرار آن در اینجا نمی بینم[2].

آنچه باید بر آن تاکید کرد، درک این دوگانگی ها برای موضعگیری های سیاسی دقیق تر است.

می توان پیروزی خامنه ای و رژیمش در برگزاری این انتخابات را وجه عمده این انتخابات فرض گرفت و بیان مطلق گرایانهٔ آن را بعنوان موضع سیاسی خود اعلام نمود:

رژیم ولایت فقیهی توانست با فریب مردم، مهندسی انتخابات را به پیش ببرد...

اما از سوی دیگر نیز می توان با بهره گیری از گزاره های فازی، دقت و اثر گذاری موضعگیری سیاسی خود را بیشتر کرد:

ولایت فقیه توانست انتخابات مهندسی شده را اگرچه با عقب نشینی های («محدود» یا «جدی و اثرگذار در فعل و انفعالات آینده» - بنا بر تشخیص تحلیل دهنده) برگزار کند ...

همین امر از آن سو نیز به چشم می خورد. کسانی پیروزی محدود مردم در این انتخابات را چنان برجسته می کنند و مورد ستایش قرار می دهند که تو گویی انقلاب تمام عیاری شده است! آن ها به عمد فراموش می کنند که اغلب رای دهندگان به روحانی نیز خود محدودیت تاثیرگذاری رای شان را بهتر از این مبلغان می دانسته اند و از آن با نام کورسویی از امید نام برده اند.

با این مقدمه می توان دریافت که گزارهٔ :

«در روز انتخابات نتیجه بازی را می توان ۱-۱ به سود طرفین ارزیابی نمود...» ( مورد اشاره در بخش اول این مقاله[3])

نه تنها گزاره ای فازی است که می خواهد هر دو وجه این دوگانگی ذاتی را نشان دهد، بلکه برای آن درجه تعلقی برابر نیز قائل شده است. یعنی به نظر نویسندهٔ مقالهٔ ذکر شده، مردم نیز به اندازه رهبر پیروز این مصاف انتخاباتی بوده اند.

 

یک با یک برابر نیست

 

معلم از خشم داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان
ولی آخر كلاسی ها...
لواشك بین خود تقسیم میكردند
و آن یكی در گوشه دیگر
جوانان را ورق میزد
با خطی خوانا بر روی تخته ای كز ظلمتی تاریك غمگین بود
تساوی را چنین نوشت : یك با یك برابر است
از میان جمع شاگردان یكی برخاست
همیشه یك نفر باید بپا خیزد
به آرامی سخن سر داد :
تساوی اشتباه فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به یك سو خیره شد
و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید : اگر یك فردِ انسان واحد یك بود
آیا باز یك با یك برابر بود ؟
سكوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم فریاد زد : آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت :
اگر یك فردِ انسان واحد یك بود
آنكه زر و زور به دامن داشت بالا بود
و آنكه قلبی پاك و دستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یك فردِ انسان واحد یك بود
این تساوی زیرو رو میشد
حال میپرسیم : یك اگر با یك برابر بود
نان و مال مفتخواران از كجا آماده میگردید ؟
یا چه كس دیوار چین ها را بنا میكرد ؟
یك اگر با یك برابر بود
پس آنكه پشتش زیر بار فقر خم میشد
با كه زیر ضربت شلاق له میشد
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه خود بنویسید

كه یك با یك برابر نیست

خسرو گلسرخی

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter