نویدنو06/04/1392 |
نویدنو06/04/1392
نوید نو: پس از پایان انتخابات وپیروزی حسن روحانی ، فرصت طلب هایی که بر شرکت در انتخابات وحمایت از روحانی نظر داشتند ، فرصتی فرا چنگ آورده اند تا با اعلام فتح خیبر در انتخابات حکیم فرموده در لوای "چپ" به چپ ها حمله کنند واز این کلاهی که قطعا پشم قلابی آن را باد در چشم به هم زدنی خواهد برد، برای خود نمدی بسازند و با آستان بوسی بورژوازی بوروکرات به قدرت رسیده ای که حاصل سازش عالی ترین مدار قدرت در نظام ولایت فقیه است ، با بی اعتبار کردن چپ واقعی ، خاک در چشم حقیقت بپاشند. نوید نو به سهم خود در نوشتارهای مستقلی به روشن کردن جریان انتخابات خواهد پرداخت . در زیر نوشتارهایی را در این رابطه تقدیم خوانندگان می نماید و امید وار است نوری بر تاریکی انتخابات انجام گرفته باشد .
1- رای مردم ، رای به تغییرات جدی است - گفتگوی اخبار روز با محمد امیدوار پیرامون انتخابات و نتایج آن 2-فریب خوردگی میلیونی، واقعیت تلخ اما گذرا -محسن جمالی 3-برگماری حسن روحانی و پایان حکومت قبیله ای در جمهوری اسلامی -عیسی صفا 4-دموکراتهای چپ و موضوع «انتخاب» روحانی -هیئت تحریریه روزنامه آذربایجان
رای مردم، رای به
تغییرات جدی است
* محمد امیدوار سخنگوی حزب توده ی ایران است
فریب خوردگی میلیونی، واقعیت تلخ اما گذرامحسن جمالی این گزیده شدنهای پی در پی از یک سوراخ، دلایل زیادی میتواند داشته باشد که مهمترین آن نبود یا کمرنگ بودن حضور زنده و فعال احزاب مترقی و سازمان های صنفی در داخل کشور است، که سال ها است توسط رژیم های دد منش سرکوب شده است. فریب دادن تود ه های میلیونی مردمِ بجان آمده در زیر سلطۀ حکام خود محور، به وعدۀ دروغین “تغییر” امر تازه ای نیست. پیشینه ای به درازای تاریخ بازی انتخابات، در جهان، زیر عنوان دمکراسی دارد. آن دمکراسی که من دراینجا دمکراسی عددی اش مینامم و نه دمکراسی واقعی. جز چند نمونۀ قابل درک برای نسل ما ( راندن شاه و رای نود درصدی مردم میهن ما به “جمهوری اسلامی آری یا نه”، انتخاب دو دورۀ پیاپی جرج بوش و اوباما در آمریکا، همچنین انتخاب خاتمی، رفسنجانی و احمدی نژاد برای دوره های پیاپی ) نمونه های فراوان تاریخی در جای جای جهان، میتوان سراغ کرد که در پی آن سر خوردگی و ناکامی تلخ، نصیب میلیونها مردم زحمت کش شده است. آرزوی دیرین مردم بی پناه، برای رسیدن به زیست شرافتمندانه، بسر بردن زندگی درپناه قانون، امنیت، برخورداری از کار، بیمۀ همگانی، عدالت اجتماعی، آزادی ، صلح و پاکیزگی پیرامونی. همچنان در بیشتر نقاط کرۀ خاکی عقیم مانده است. این انتخابات، نه آخرین، ازین دست است و نه ویژه . اگر خوشبینانه (و بیشتر از سوی رای داده ها)، گفته میشود “باید صبر کرد” .”هنوز برای داوری زود است”. “مردم حماسه آفریدند و بر خلاف رهنمودهای مخالفین، تحریم را شکستند”. “جنبش سبز رأیش به موسوی را با انتخاب روحانی پس گرفت”. “مردم از میان نامزد های دست چین شده، آنرا که دور ترازهمه به ولی فقیه بود انتخاب کردند. و در نها یت پایکوبی و شادمانی برای “پیروزی”. باید پاسخ داد که یا حافظۀ تاریخی ما، دچار سکتۀ ناقص شده است. یا نقش تئوری بر پایۀ تجربۀ تاریخی و جهانی، بهیچ انگاشته شده است، یا با عصای آمپیریسمِ کور مال، بسوی آینده ای نا مطمئن میلنگیم. تمام زمینه و آرایش نیروهای اجتماعی در میهن ما همان است که بود. ساختمان فرسودۀ حکومت دیکتاتوری خرافی ولی فقیه ،هنوز قلمروی همان باندهای مافیائی قدرت است که درتمام زوایای آن رخنه دارند. این “روحانی” خوش جثه که قبای بنفش بروی شورت سبز پوشیده، با همان وعده های مشابه، پای به گود زورخانۀ ولی فقیه گذاشته که آن کوتولۀ جسمانی کم جثه، پهلوان پنبۀ ۸ سال پیش، گذاشت. کلید باطل السحر “تغییر” در دست، انگار که تافتۀ جدا بافته ای از کل رژیمی است که خود یکی از ذوب شدگانش است. باید اشاره کرد که هر تغییر (سطحی یا بنیادین) اسباب و ابزاری مناسب خود میخواهد، این ابزار و شرایط تغییر، تنها در سخنان شیرین و وعده های تکراری مشابه، ا ز دهانهای مختلف خلاصه نمیشود. مردم ما با وعده های فریبندۀ پیش ازهر انتخابات، و توجیه ناکام ماندن آنها توسط پهلوان پنبه های اصلاحگر، پس از ۴ یا ۸ سال با این بهانه که “من میخواستم اصلاح کنم، نگذاشتند” بخوبی آشنایند. با این وجود استعداد فریفته شدن مردم “نجیب” ما بمقیاس ملیونی، هنوز آزار دهنده است. این گزیده شدنهای پی در پی از یک سوراخ، دلایل زیادی میتواند داشته باشد که مهمترین آن نبود یا کمرنگ بودن حضور زنده و فعال احزاب مترقی و سازمان های صنفی در داخل کشور است، که سال ها است توسط رژیم های دد منش سرکوب شده است. در چنین شرایطی انتظار معجزه داشتن از درون صندوقهای پاک مهندسی شده، در شرایط خفقانی، خود فریبی و مردم فریبی است. این شیخ شیادان، در درازای تاریخ میهن ما بخوبی در شیوه های فریب مردم چیره دست شده اند. با نگاهی به تاریخ حکومت مدعیان “نمایندگی اللاه بر روی زمین” در ایران، دستکم از دوران صفویان، بهتر میتوان به حیله هایشان آشنا شد، بویژه که امروزه، از درسها و اندرزهای ماکیاولی و شیوه های مدرن فریب و سرکوب مردم در کشور های غربی (در مضحکۀ انتخابات هر چهار سال یکبار) نیزبهره های شیطانی گرفته اند و شیوه های سنتی خود را غنی تر کرده اند. با این وجود حضور ونقش نیروهای آگاه و صادق مردمی، همیشه میتواند معادلات فریبکارانۀ دارندگان زر و زور و تزویر را در بزنگاه های مناسب تاریخی، در هم شکند و ساختمان نوین آیندۀ میهنمان را بنا کند. حکومت های خود محور با این شیوۀ آشنای ماکیاولی، هر ۴ سال، نه ۱۸ ملیون، بلکه (درفراسوی آبها) چند صد ملیون رای برای اثبات وجاهت خود به صندوقهای رای میریزانند. بدین سان: گروهی ازمردم را خوب سیر نگه میدارند تا در هنگام خطراز سوی مردم بجان آمده و خواهان دگرگونی بجانشان بیفتند. گروهی از فرودستان را با امید های واهی، خرافات، دین، میفریبند. گروهی دیگر را با زندان و شکنجه و اعدام میکوبند و میترسانند و در دیگران ایجاد وحشت میکنند. افزون بر شیوهای بر شمردۀ سنتی، برای استثمار و بهره کشی از توده های محروم و جلو گیری از انقلاب ها ی داد خواهانه در قرن کنونی و سالهای اخیر این شیوه ها ی اهریمنی مدرن نیز بکار گرفته میشود: دستکاری و کنترل همگانی رسانه ها، پراکندن سفسطه های مدرن ایده ئو لوژیکی- سیاسی، توسط “روشنفکرانِ” بمزدوری گرفته شده از جبهۀ چپ، زیر عنوان فریبندۀ حقوق بشر. مخدوش کردن مرزهای آرمانی مشخص میان طبقات ستمگر و ستمکشان، ساختن و پرداختن اپوزیسیون کنترل شدۀ بظاهر چپ، با شعارهای فریبنده، خریدن شخصیتهائی با پیشینۀ چپ (بقول لنین کبوتر های پر قیچی) آزاد گذاشتن حزب ها و سازمانهای ی قلابی برای منحرف کردن نیروهای واقعی سیاسی و ایجاد شکاف در صف جنبش، فرافکنی و ترس ساختگی از دشمنان موهوم خارجی، (هراس آفرینی از لولوی کمونیسم و پس از فرو پاشاندن کشورهای سوسیالیستی، ساختن بدیل “اسلامی” و خطرِ ساختن زرادخانۀ اتمی از سوی ایران، درسیاست فرافکنی کشورهای غربی و آمریکای شمالی از یکسو، تنش آفرینی برای گرم نگهداشتن خطر حملۀ ناتو و آمریکا، تجزِیۀ ایران، ترساندن مردم خستۀ ما از جنگ و انقلابی دیگر (با آنکه زمینه های واقعی نیز دارد) از سوی رژیم ولائی و بر خورداری از “برکت جنگ” برای کشاندن مردم به پای صندوق مهندسی شدۀ رأی و گرفتن تأئیدیه ۱۸ ملیونی . از نظر نگارنده ، باور به امکان فریب خوردگی از سوی توده های میلیونی، نه اهانت به آنها است و نه دور از واقعیت است. در سرتاسر تاریخ، ما شاهد اغفال مردم، ترس و زبونی مردم، تن در دادن به خفت و اجازۀ بهره کشی از آنان بوده ایم، در همه جای جهان. مردم، بهتر بگویم، همان واژۀ حماسی فراموش شده، خلق قهرمان، از نظر تاریخی و استراتژیکی، در نهایت، هم آگاه است و هم توانا برای ساختن سرنوشت خود و آیندۀ آرمانی ولی در این یا آن برهۀ زمانی میتواند دچار لغزش و فریب بشود. زمینۀ این فریب همگانی یا میلیونی، متاسفانه درکشور ما، واقعیت تلخی است. شرایط خفقان کنونی میهن ما، چه در زمان پهلوی ها و چه امروز در زیر سیطرۀ رژیم جهل و جور این امکان را (ولو گذرا) ازنیروهای آگاه و رزمنده ربوده است ولی بیشک فردا از آن ما است. برگرفته از :صدای مردم
برگماری حسن روحانی و پایان حکومت قبیله ای در جمهوری اسلامیعیسی صفا عیسی صفا: ماه های آینده شاهد تداوم ناتوانی رژیم ولایت فقیه در حل معضلات جامعه ایران و تنش در روابط بین المللی خواهد بود. آرایش جدیدی در صفوف مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه با هدف حذف آن همراه با انحلال نهادهای سرکوبش در حال شکل گرفتن است. انتصابات ریاست جمهوری با موفقیت از طرف رژیم ولایت فقیه با برگماری حسن روحانی به پایان رسید. رفسنجانی این انتصابات را «دمکراتیک ترین انتخابات دنیا» قلمداد کرد! آیا کلمات تا حدودی معنای مشترک انسانی دارند؟ آیا کسی که بزرگترین توهین تمام زندگی اش را با رد صلاحیت خود تجربه کرده بود، چند هفته بعد دچار آلزایمر شده و نفی خود را تایید می کند؟ در آستانه انتخابات، رژیم ولایت فقیه با تهدید خاتمی و حذف رفسنجانی بزرگترین وفاق عمومی را در شرکت نکردن در شعبده بازی انتخاباتی را دامن زده بود. ظاهرا با انتخاب حسن روحانی و صف تبریک گویان به وی که قبلن شرکت در انتخابات را رد کرده بودند، رژیم ولایت فقیه از انزوا خارج شده و از پیروزی مانور خود سرمست است. یک ضرب المثل فرانسوی می گوید: «انتقام غذایی است که سرد سرو می شود». رژیم ولایت فقیه در مدت کوتاهی غذای سرد انتقام را نوش خواهد کرد. رژیم ولایت فقیه بطور موقتی وحدت جناح های اصلی خود را حفظ کرده و بخش وسیعی از اصلاح طلبان قلابی و زرد را منفرد و ازآن هم بالاتر به دنبالچه خود تبدیل کرده است. در قوانین حقوقی فرانسه و شاید برخی کشورهای دیگر حمایت غیر واقعی و مبالغه آمیز از فرد و یا شرکت های اقتصادی «جرم» است. منطق این قانون براین پایه است که چنین حمایتی به دلیل نداشتن توانایی و صلاحیت، موجب گمراهی و پرت شدن نیروی مورد حمایت می شود و وی را سودا زده می کند. حمایت از روحانی مصداق چنین جرمی است. رژیم ولایت فقیه با همه جناح هایش تاکنون بازد و بند در بالا و سرکوب در پایین توانسته اند یک حکومت قرون وسطایی و متضاد با ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران راوارد دهه ی چهارم زندگی خود کنند. شرایط بین المللی و رکورد جنبش های دمکراتیک و انقلابی به آنها در این زمینه یاری فراوان رسانده بود. چنین دورانی از بیخ و بن در ایران و جهان به پایان رسیده است. در آستانه انتخابات کنترل شده، آرایش جدیدی در صحنه سیاسی ایران ظهور کرد. برای اولین بار اصلاح طلبان هم از شرکت در انتخابات محروم شده و عدم شرکت در آن را توصیه کردند. آنچه که در آینده از نقطه نظر سیاسی عمل خواهد کرد همین امتناع از شرکت در انتخابات قلابی است و نه ریاست جمهوری حسن روحانی. موفقیت رژیم ولایت فقیه در برگزاری آرام انتخابات با شدت بیشتری به ضد خود تبدیل خواهد شد. ایمانوئل کانت در جزوه «صلح پایدار» خود توصیه می کند برای یک صلح واقعی و پایدار باید از خدعه و فریب رقبا پرهیز کرد، چونکه با کشف ترفندها جنگ ادامه خواهد یافت. رژیم ولایت فقیه ابلهانه و با مغزی علیل از درک شرایط جنگ اجتماعی، سیاسی و طبقاتی در ایران عاجز است و هنوز تصور می کند تامین وحدت در بین «روسای قبایل خودی» برای تداوم حکومت کافی است. مانند رژیم شاه که حکومت را با «هزار فامیل» تضمین شده می دانست. رشد تضادهای سیاسی و طبقاتی چه قبل از انتخابات و چه پس از آن جامعه ایران را در آستانه انفجار توده ای برای کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه قرار داده است. رژیم ولایت فقیه همچنان در این عرصه با یک «آچمز» روبروست. فضای باز سیاسی یک خواسته نیرومند همه نیروهای سیاسی و مردم است. در این عرصه فضای باز سیاسی نیم بند بی معنا و غیر ممکن است. هر فضایی که باز شود بوسیله مردم اشغال شده و برای فتح سنگر دیگری در زمینه آزادیهای فردی و اجتماعی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. مردم از دیکتاتور برای کمی عقب نشینی تشکر نخواهند کرد! بسیاری از تحلیلگران سیاسی که حسن روحانی را «تعادلی» می دانند برای تنش زدایی داخلی و حل مساله اتمی ایران در رابطه با قدرتهای جهانی. این نوع تحلیل گران که بسیاری از آنها قبل از انتخابات معتقد بودند در جمهوری اسلامی تصمیم گیرنده، بویژه در عرصه های مهم و استراتژیک بیت رهبری و سپاه پاسداران است، ناگهان جو گیر شده و قدرتی مبالغه آمیپز برای حسن روحانی و کلن رئیس جمهور در ایران قائل شده اند، انتظار آنها به یاس تبدیل خواهد شد. حسن روحانی «برهان خلف» کنار آمدن رژیم ولایت فقیه با افرادی مانند رفسنجانی، خاتمی و اصلاح طلبان نیست. ارتجاع حاکم در مدت حکومت خود و حتی در آستانه انتخابات ۹۲ تضادهایی را دامن زده است که با هیچ فورمولی قادر به حل آنها نخواهد بود. ورشکستگی اقتصادی ایران، تاثیر بحرانها و نارضایتی عمومی با عصای جادویی حضرت موسی هم حل نخواهد شد، در تاریخ و طبیعت معجزه رخ نمی دهد. هیچ نیرویی از جمله احمدی نژاد مانع حل پرونده هسته ای ایران در رابطه با قدرتهای بزرگ نبود. آیا رژیم ولایت فقیه به نقش آفرینی فردی به نام حسن روحانی در این عرصه نیاز داشت؟ ابدا! کل حاکمیت جمهوری اسلامی فاقد سیاست روشن برای حل مساله بحران اتمی است. از طرف دیگر تصور اینکه قدرتهای امپریالیستی دارای حسن نیت برای پایان دادن به این بحران هستند خام و ساده لوحانه خواهد بود. امپریالیسم آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ و برگشت به مواضع خود درایران به قبل از انقلاب بهمن مصر و پیگیر است. هم توده های مردم ایران و هم قدرتهای بزرگ خواهان عقب نشینی رژیم ولایت فقیه تا «مرزهای شناخته شده» یعنی برکناری رژیم ولایت فقیه هستند. قدرت های بزرگ در پرونده اتمی ایران بدون تغییرات رادیکال در این برنامه و فقط با تغییرات لحن از طرف روحانی، قدم های جدی برای معکوس کردن روند تشدید تحریم ها برنخواهند داشت. از طرف دیگر قدرت مانور روحانی در این زمینه با سیاسیتهای بیت رهبری و سپاه فوق العاده محدود می شود. انتخاب روحانی در عین حال حاوی یک پازل است که حل آن عمق روندی جاری در صحنه سیاسی ایران را روش تر می کند. پازل در این جاست که بسیاری از اصلاح طلبان با گرایشات مختلف با وجود روحانی در لیست انتخابات عدم شرکت را توصیه کرده بودند، اما با انتخاب شدن وی سیل تبریک به وی و در واقع مشروعیت بخشیدن به شعبده بازی حکومت را شروع کرده اند. این تغییر سیاست در عین اینکه نشانگر بی پرنیسپی، حزب باد بودن و نداشتن برنامه سیاسی عمیق و با پایه و اساس این نیروهاست، حکایت از یک سرشت و ماهیت غیر دمکراتیک آنهاست که باید بطور عمیق مورد تحلیل قرار بگیرد. جنبش سبز در پی کودتای انتخاباتی ۸۸ موسوی و کروبی و رهنورد را به سمبلها و رهبران این حنبش تبدیل کرد. جنبش سبز بسرعت از «رای من کو» به مرگ بر دیکتاتور تبدیل شد.جنبش فراتر از موسوی، کروبی و رهنورد رفت، اما آنها نیز فراتر از خود رفتند و اتورتیه ای بزرگ در بین مردم بدست آوردند. افرادی مانند رفسنجانی، خاتمی و جناحی از اصلاح طلبان به دیده حسادت و رقابت به این اتوریته ها نگاه می کردند. حفظ نظام به هر قیمت که سیاست دایمی آنهاست با جنبش سبز زیر علامت سوال رفته بود. آنها فکر می کردند، و هنوز هم فکر می کنند، که دور ماندن دراز مدت از قدرت سیاسی و حکومتی برای آنها زیان آورست. آنها مترصد شرایطی بودند که بتوانند با کمترین هزینه جنبش سبز را دور بزنند. در حبس بودن رهبران این جنبش غنیمت بزرگی در پیگیری این هدف بود. هنگامی که در ماه های قبل از انتخابات شرکت و یا عدم شرکت در بین نیروهای اصلاح طلب مطرح شد، عبدالله نوری با حرمت شکنی شرط آزادی موسوی، کروبی و رهنورد را کنار گذاشت. خاتمی این مظهر ترس و تزلزل در بین اصلاح طلبان هم دیگر چنین شرطی را مطرح نکرد و به جوانب دیگراز جمله وضعیت خودش پرداخت. این اولین تنزل انتخابات با نادیده گرفتن کودتای انتخاباتی ۸۸ آب سردی بود روی دستان مردم. مرحله دوم تنزل راضی شدن به رفسنجانی بود که اصلن به صف اصلاح طلبان تعلق نداشت. تفویض چنین رلی به وی بیانگر تنزلی دیگر در صف بخشی از اصلاح طلبان بود. روشن بود که این تنزل ها از جیب مردم و نادیده گرفتن خواسته های آنان پرداخت می شود. پیام تبریک ها به حسن روحانی و مشروعیت دادن به شعبده بازی انتخابات، سقوط آزاد در روش تنزل طلبی بخشی از اصلاح طلبان است. آنها دیگر اصلاح طلبان بدون وظیفه هستند! اما باید برای توضیح سرشت حوادث سیاسی ایران با انتخابات ۹۲ نگاه عمیق تری داشته باشیم. انقلاب بهمن با انحصار طلبی روحانیت طرفدار خمینی شکست خورد و بهتر بگویم ربوده شد. پرانتزی با این دزدی انقلاب در تاریخ مدرن ایران شروع شد که تا کنون ادامه یافته است. اصلاح طلبان حکومتی شرکای این دزدی انقلاب هستند! تمام تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ دیکتاتوری و سرکوب خونین نیروهای دگر اندیش است. بدون تکیه بر سر نیزه این پرانتز تاریخی حکومت ولایت فقیه خیلی زودتر بسته شده بود. سرکوب نیروهای مترقی و انقلابی و در زمانی دیگر فروپاشی شوروی به تضعیف روحیه مبارزه جویی و آرمانی منجر شده و یک دوره تنفس تاریخی برای جمهوری اسلامی تهیه کرده بود. چنین دورانی به کلی به پایان رسیده است. مبارزه های مردم جهان مدت هاست که علیه سرمایه داری نولیبرال صفحه نوینی در تاریخ مبارزه ها گشوده است. ایده آل اصلاح طلبان که حکومت ترکیه بود به لرزه در آمده است. در سراسر جهان مبارزه برای دمکراسی واقعی و عدالت اجتماعی و اقتصادی پیوند خورده است. اکنون دیگر اصلاح طلب واقعی در دوران تاریخی ـ جهانی کنونی نیرویی است که علیه جهانی شدن سرمایه داری نولیبرال و برای دمکراسی مستقیم و واقعی مبارزه کند. هم رژیم ولایت فقیه به دورانی دیگر و گذشته تعلق دارد و هم بخشی از مخالفان اصلاح طلبش! تبریک به روحانی از جانب برخی اصلاح طلبان و همچنین سازمانهای سیاسی نظیر فداییان اکثریت با نعل وارونه تبریک پوپولیستی به «مردم»این سوال را مطرح می کند که معیار واقعی آنها برای دمکراسی و انتخابات آزاد چیست؟ تنزل خواسته هاای مردم تا حد رضایت دیکتاتور و دیکتاتوری تنها شعار آنها را که دمکراسی و انتخابات آزاد بود، زیر علامت سوال جدی می برد. آنها مفاهیم و زبان مشترک انسانی در مورد تعریف دمکراسی را به سخره گرفته اند. دادن مشروعیت به روند دغلکارانه انتخابات خود اقدامی ضد دمکراتیک و ایجاد انشعاب و تششت در صفوف مردم به نفع رژیم ولایت فقیه است. ماه های آینده شاهد تداوم ناتوانی رژیم ولایت فقیه در حل معضلات جامعه ایران و تنش در روابط بین المللی خواهد بود. آرایش جدیدی در صفوف مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه با هدف حذف آن همراه با انحلال نهادهای سرکوبش در حال شکل گرفتن است. برگرفته از اخبار روز دموکراتهای چپ و موضوع «انتخاب» روحانیهیئت تحریریه روزنامه آذربایجان روحانی انتخاب شد. ولی مردمی که به روحانی رای داده اند، او را «انتخاب» نکرده اند.! این جمله به ظاهر متناقض بیانگر حقیقتی روشن است. اگر انتخابات آزادانه برگزار می شد و مردم مخیر بودند میان نظام اسلامی و یک نظام لائیک و دموکراتیک یکی را برگزینند؛ اگر اجازه داشتند میان کاندیداهای شورای نگهبان «ولایت فقیه» و کاندیداهای احزاب و سازمان های دموکراتیک مفروض یکی را برگزینند، بی شک به دومی رای می دادند. اگر در شرایط فقدان این شرایط، ناگزیر بودند میان میر حسین موسوی، خاتمی، رفسنجانی و خامنه ای… یکی را انتخاب کنند، بی شبهه برنده این انتخاب، میر حسین موسوی می بود. در گزینش میان رفسنجانی و خامنه ای رای به رفسنجانی می دادند و به احتمال بسیار قوی و بفرض اجبار در انتخاب میان خامنه ای و جنتی، خامنه ای از صندوقها بیرون می آمد. بنابرین مردم «انتخاب کننده» نه در پی اشخاص و احزاب، بلکه به دنبال نیرویی بودند و هستند که یا از بدتر شدن شرایط زندگی خود جلوگیری کنند و یا تغییری به سمت بهبود اوضاع از طریق گزینش آنها ممکن شود. و اکنون در شرایط فقدان آلترناتیوهای دیگر، در نتیجه ممنوعیت انتخاب، مردم به ناگزیر روحانی را انتخاب کرده اند. شخصیتی که از اول تشکیل رژیم از مسئولان آن بوده و هرگز به «اصلاح طلبی» شناخته نشده است.روحانی «انتخاب آزاد!!» مردم در شرایط عدم آزادی انتخاب است. نبودن امکان انتخاب میان همه آلترناتیوهای گوناگون بزرگترین تقلب هاست. آرای مخالفین نظام و یا کوشندگان اصلاح رادیکال آن، نه اخذ و نه شمارش شده اند. ولی تقلبی در شمارش آرا نیز رو نداده است. کسی معترض نیست. از شورای نگهبان، خامنه ای، عسگر اولادی، سپاه، وزارت اطلاعات و کاندیداهای شکست خورده گرفته تا مردم رای دهنده در تبریک و شادمانی برهم پیشی می گیرند؟ همه راضی اند. این بار «مهندسی» چنان انجام گرفته است که یک منتخب شورای نگهبان – که تا انتخابات، برای ۹۰ در صد رای دهندگان ناشناخته بود، بدون هیچ پیشینه اصلاح طلبی، در آخرین لحظه ها با معرفی و پشتیبانی رفسنجانی و خاتمی در برابر بدترین و رفوزه ترین و بی جاذبه ترین ممکنات یعنی «جلیلی» و «قالیباف» و … رو در رو قرار داده شد و در عرض چند روز با سخنرانی های پر وعده و وعید، به مصداق بیت معروف سعدی درباره «گرسنه و نان جوین»، به «محبوب» مردمی تبدیل شد که اکثریتشان مجبور به رای دادن بودند. گفته بودیم که این بار تقلبی در شمارش آرا صورت نخواهد گرفت. این پیش بینی ما درست بود. ما با درک شرایطی که امروزه بر کشور حاکم است، مردم رای دهنده را ملامت نمی کنیم. اگر امکان انتخاب دیگری بود، چه بسا جای ملامت بود. اگر در مقام انتخاب میان یک نظام دموکراتیک و نظام کنونی، رای به استبداد می دادند، شایسته سرزنش بودند؛ اگر میان میر حسین موسوی و روحانی، دومی را بر می گزیدند، در خور ملامت بودند. ولی آنها – علیرغم هر مهندسی و هر تدبیری که «اتاق فکر» نظام انجام داده باشد، در برابر کسانی که به «کاندیداهای رهبر» شهره بودند، به کاندیدای دیگر رای داده اند. بنابرین انتخاب مردم از میان ممکنات بوده است. چنانکه می گویند، رای به تغییر است و ما از این عزم مردم شادمانیم. یک زندانی گرفتار که در حسرت و آرزوی آزادی است، در عین نفرت از زندان، اگر میان دو زندانبان خونریز – یکی اندکی «دلرحم» و مقید به قانون و دیگری سنگدل تر و حد نشناس – اولی را بر دومی ترجیح ندهد، شایسته ملامت است و باید در «سلامت» عقلش تردید کرد . زندانی را نمی توان در این ترجیح ملامت کرد. ولی اگر مبارزان آزادی و یا گروهی از زندان گریخته و یا طرفداران آزادی زندانیان در «خارج»، سازمانی برای حمایت از زندانبان و شکنجه گر دلرحم سازمان دهند، باید در «سلامت» و «صداقت» شان تردید نمود. نصیب آنان جز برانگیختن احساس چندش چیز دیگری نخواهد بود. ما مردم را درک می کنیم، چون میان ممکنات به اصلح ممکن رای داده اند، به عزمشان آفرین می گوییم ولی هرگز سطح مبارزات خود را تا سطح خواسته های کسانی که همه حقوقشان تاراج گشته و از هر روزنه نوری استقبال می کنند، پایین نخواهیم آورد. بخشی از کسانی که در هیئت اپوزیسیون، نیروهای دموکراتیک تحریم کننده را ملامت می کنند، در عمل «اپوزیسیون» نیستند. سطح خواسته ها و نوع مبارزه اینان، این نیرو را در ردیف اصلاح طلبان میانه رو و یا محافظه کار درون رژیم قرار می دهد. تعلق بخشی از این نیروها و یا اشخاص به این و یا آن جریان سیاسی در گذشته، تاثیری در این واقعیت ندارد. آنها نه از چشم آزادیخواهان پی گیر، بلکه از منظر اصلاح طلبان محافظه کار درون رژیم به روندهای کشور و جهان می نگرند. روی سخن ما با اینان نیست. موضوع سخن بخش دیگر مخالفان تحریم است که از زاویه اپوزیسیون به صحنه می نگرند. این نیرو باید بداند که دستاوردها حاصل مجموعه تلاشهاست. اصلاحات در بسیاری موارد، نه فقط حاصل تلاش «اصلاح طلبان»، بلکه در عین حال حاصل حضور نیروهای رادیکالی نیز هست که به این قسم اصلاح اکتفا نمی کنند و برای تغییرات عمیق تر می کوشند. پیشرفت جامعه نتیجه مجموعه این تلاشهاست. تلاشها محصول منافع، امکانات و آگاهی نیروهای مختلف جامعه است. تلاش برای اقناع همه به اتخاذ مشی ای که کم امکان ترین بخش جامعه اتخاذ می کند، جز نشانه استبداد، عوام گرایی و بی مایگی این نیروها چیز دیگری نیست. تجربه نشان داده است که مخالفان این رنگارنگی خطا می کنند. اکنون روحانی با کیفیتی که در بالا گفتیم انتخاب شده است. او که از یک نظر محصول ائتلاف «اصولگرایان» و اصلاح طلبان محافظه کار درون رژیم است، از سویی نیز حاصل درماندگی سلاطین حاکم و جستجوی راه برون رفت از سوی آنان – در عین حفظ اساسات خودکامگی است. انتخاب کنندگان روحانی اینک موظفند از او بخواهند به شعارهایی که بواسطه آنان رای گرفته است، عمل کند. این، وظیفه کسانی است که او را برگزیده اند. کسانی که «زلف آشفته و خی کرده و خندان لب و مست» مبارزان پی گیر دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی را به خاطر رای ندادن به کاندیدای رفسنجانی – خامنه ای به سخره می گیرند، به جای رجز خوانی، در تدارک حراست از رای خود باشند. چه، اگر منتخبشان به وعده هایش عمل نکند، آرا بگونه ای دیگر به سرقت رفته است. ما بمثابه کوشندگان تحولات دموکراتیک، بعنوان دموکراتهای چپ، در عین تلاش برای جایگزینی یک نظام دموکراتیک عدالت جو به جای نظام کنونی، هیچ رفورمی را ، هیچ تغییری در جهت بهبود زندگی مادی و معنوی مردم، هیچ دگرگونی در راستای تامین نیازهای زحمتکشان، زنان، جوانان، ملت های فاقد حقوق ملی و … را تخطئه نمی کنیم. ما از آن ساده دلان خوش نیت خیال پرداز نیستیم که در انتظار قیام ستمدیدگان سرخ پرچم، هر حرکت غیر آن را مردود شماریم. ما از کسانی نیستیم که جز انقلاب راه دیگری را برسمیت نمی شناسند. ما زندگی واقعی امروز را قربانی ایده آلهای عالی انسانی خویش نمی نمائیم. زندگی و تجارب جامعه بشری ضرورت واقع بینی را به ما آموخته است. ولی این رئالیسم به معنی تنزل ما به سطح اصلاح طلبان محافظه کار و تنزل خواستهای ما تا میزان مطالبات مردمی نیست که از ناچاری و همچون غریقی به هر حشیشی تشبث می جویند. تفاوت ما با اصلاح طلبان محافظه کار این است. ما ضمن تائید هر گام مثبت مفروض، از تکرار این نکته باز نخواهیم ماند که نظام جمهوری اسلامی ایران با این ساختار حقوقی مبتنی بر ولایت فقیه و با آن شبکه های نگهبان این سیستم، متاسفانه فاقد ظرفیت و امکان اصلاح و تبدیل به یک جمهوری مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی است. اکنون ولایت فقیه – به ساختاری برای حفظ ثروتهای باد آورده و قدرت نامتناهی فرمانروایان تبدیل شده است و هر رئیس جمهوری که بکوشد برخلاف رای نهاد غیر اتنخابی ولایت فقیه (سلطان السلاطین) و بیت (دربار) او «جمهوری خواهی» و یا مخالف خوانی کند، با سد سلاطین و دربار مواجه خواهد گشت. تجربه بنی صدر، خاتمی، موسوی و حتی احمدی نژاد پیش چشم مردمند. تلاش مردم برای تغییرموجب شادمانی ماست. اگر در نتیجه این تلاشها رژیم خودکامه ناگزیر گامهای دیگری عقب نشیند، دستاوردی است و اگر سبب تصادم جمهوریت و ولایت فقیه گردد، درسی دیگر و گامی دیگر در فرسایش استبداد و ضرورت جمهوریت. باید بجای دامن زدن به خوش بینی تخدیر کننده مردم، آنان را به هشیاری بیشتر، به تلاش بیشتر برای عقب راندن رژیم فرا خواند. باید تلاش رژیم و «اصلاح طلبان میانه رو محافظه کار» درون آن برای نفاق افکنی میان رای دهندگان آزادیخواه و تحریم کنندگان دموکرات انتخابات را ناکام گذاشت. کسانی از مدعیان آزادیخواهی که اینک قلم خود را برای کوبیدن دموکراتها و بویژه دموکراتهای چپ تحریم کننده به کار انداخته اند، باید در کار خود باز اندیشی کنند. فضای موجود کنونی را باید در جهت اعمال فشار توده ای به رژیم در جهت لغو تحریم ها از طریق متوقف ساختن ماجراجویی هسته ای، آزادی زندانیان و «محصورین» سیاسی، آزادی فعالیتهای مدنی و مطبوعات، اجرای مواعید درباره حقوق ملیتهای ایران، حقوق زنان و ترک سیاستهای خانمان برانداز اقتصادی و … مورد استفاده قرار داد. موفقیت در عقب نشاندن رژیم را نباید به موفقیت رژیم در عقب نشاندن مردم و آزادیخواهان تبدیل کرد. هیئت تحریریه «آذربایجان» ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
|
|