نویدنو29/03/1392

 

نویدنو29/03/1392 

 

 

وقت طلا است

ف. نامور

گرچه بحران گسترده‌ و ژرفی گریبان سرمایه‌سالاری را گرفته است، اما اشتباه است اگر گمان کنیم که این بحران فراگیر موقعیت آن را به چالش جدی گرفته باشد. بلکه بررسی‌های کلی نشان دهنده افزایش سود و درآمد و سرمایه گذاری شرکت‌های فراملی اعم از بانک‌ها،  تولیدی‌ها و خدماتی‌ها است. حتی بانک‌های ورشکسته نه تنها در جریان بحران بدهی‌های بخش مسکن در ایالات متحده آمریکا زیان ندیدند بلکه سود خود را به قیمت خانه خرابی هزاران آمریکایی از دولت اوباما واستدند (آخرین نمونه دزدی آشکار بانک‌ها را اخیرا در جریان بحران مالی قبرس دیدیم که اتحادیه اروپا با بلوکه کردن و سپس برداشت از حساب سپرده مردم مبلغ‌های هنگفتی را به جیب بانک‌ها سرازیر کرد). در واقع باید گفت که نولیبرالیسم در اوج قدرت‌نمایی خویش برای گریز از سرمایه انباشت شده عظیمی که چون بهمن بر سر خود او فرو خواهد افتاد به جهان یورش برده است. سرمایه داری جهانی با فتح سرزمین‌ها و بلوک‌های وحشی که تاکنون از دسترس کالایی سازی دور مانده بودند تضادهای درونی خود یا به عبارتی بحران‌های ذاتی سرمایه‌داری یعنی تضاد کار و سرمایه را عجالتا از جامعه‌های مرکزی به بخش‌های بسیار دورتر منتقل کرده و هم‌چنان به دنبال مکان‌های جدیدتری کره خاکی را به خون و آتش کشانده است. در این میان ایالات متحده آمریکا که پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی  یکه تاز جهان شده است نه تنها قصد ندارد که هژمونی خود را با دیگر قدرت های تازه سربرآورده تقسیم کند بل‌که برای حفظ این هژمونی حاضر است برادر کوچک خود اروپا را که پس از جنگ دوم او را در زیر قیمومیت خود درآورده بود فدا کند. رفتار دولت آمریکا با اعضای بحران زده اتحادیه اروپا موید این امر است که امریکا جز دولت‌های قدرتمند آلمان، فرانسه و بریتانیا دولت‌های کوچک اروپایی را طعمه نسخه‌های ویرانگر نولیبرالیستی خود کرده است. فرمانروایان واقعی آمریکا در طلیعه هزاره سوم، پس از یورش نولیبرالیسم در قالب ریگانیسم و نئوکان‌ها حفظ سروری خود را در گرو کنترل منابع حیاتی انرژی نفت و گاز که به طور عمده در منطقه خاورمیانه انبار شده است دیدند و از این رو هر کدام از دولت‌های آمریکا اعم از محافظه کار یا دمکرات برسر این موضوع هرگز حاضر به سازش و گفتگو نبوده و نیستند. این موضع در رفتار آن‌ها با ایران به عنوان کشور نفت خیز یاغی( از دید آمریکا) با علم کردن موضوع ساده فعالیت‌های هسته‌ای ایران و تحریم و تهدید این کشور به حمله نظامی، تحریک قومیت‌هایی که هزاران سال است در چارچوب کشور ایران زندگی می‌کرده و می‌کنند، تحریک فرقه‌ها و گروه‌های مذهبی، منزوی ساختن ایران از نظر اقتصادی وسیاسی در منطقه و جهان و بدتر از همه محاصره اقتصادی ایران با کشیدن خط لوله‌های نفتی در اطراف ایران و فشار آوردن به کشورهای طرف معامله  نفتی و غیر نفتی ایران به خوبی دیده می شود. در این چارچوب دولت‌های آمریکا استراتژی خود را برای ترسیم خاورمیانه جدید ترسیم کرده و به آن عمل کرده‌اند. رویارویی آمریکا با بهار عربی چه در کشورهایی که این جنبش اتفاق افتاد مانند مصر، تونس، یمن، سوریه و لیبی و چه در کشورهایی مانند بحرین، عربستان، اردن، مراکش و غیره که پتانسیل‌های عینی وقوع این جنبش وجود داشت به خوبی نشان می دهد که رفتار آمریکا با آن چگونه بوده است. در کشورهای مصر یا تونس و یمن که دوستان آمریکا در آن جا قدرت را در دست داشتند مصادره کردن هدف‌های جنبش در دستور قرار گرفت و رژیم‌های دیکتاتوری پیشین را با حکومت‌های چندپاره ضعیف، با پوشش اسلام ارتجاعی جایگزین کرد تا ضمن سرکوب دستاوردهای مدنی توده‌های مردم و طبقه کارگر این کشورها حافظ منافع آمریکا باشند. در کشورهای دیگر مانند لیبی، سوریه و فلسطین برانگیختن اختلاف‌های قومی و مذهبی در میان اقوام و معتقدان به مذهب‌های گوناگون که سده‌ها در کنار هم و با هم زیسته بودند موجب جنگ‌ها و نزاع‌های خونین پایان ناپذیر گردید که نه تنها مبارزه طبقاتی را به محاق می‌برد بلکه نبرد برای دستیابی به حداقل‌های امنیت و ثبات را به آرزویی دست نیافتنی برای توده‌های این کشورها تبدیل می کند. در پناه جنگ‌ها، اختلاف‌ها و کینه‌های ساختگی ظرفیت‌های کشور نابود و سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی به ورطه سقوط می‌افتد. بدین سان زمینی لخت و پتی که در پس این منازعه‌های نابودگر حاصل شده در دستان نولیبرالیسم قرار می‌گیرد تا هارترین و بی پروا‌ترین سیاست های ارتجاعی را برای دست‌یابی به نیروی کار ارزان و منابع طبیعی اجرا کند. در واقع این سیاست سال‌ها در آفریقا اجرا شده و جواب داده است. جنگ‌های پایان ناپذیر زمین‌های بایر، خشک سالی و قحطی و میلیون‌ها شکم‌ گرسنه را در آفریقا به جای گذاشته است با گردنکشانی که در هر گوشه و بر سر هر معدن الماس یا کشتزار کاکائو و یا چاه نفتی با وطنی در چمدانش و ارتشی ناشناخته از شکم‌های گرسنه برای حفظ منافع امپریالیسم قرار بجنگد. شرکت‌های عظیم فراملی پس از سال‌ها ممارست و تمرین در آفریقا، آمریکای لاتین و بالکان در قتل و کشتار و اختلاف افکنی با ارتش‌های منظم و نامنظم تا بن دندان مسلح یاد گرفته‌اند که چگونه به جنگ به عنوان یک فعالیت اقتصادی نگاه کنند و همان گونه که در عراق دیده شد عملا شرکت های آمریکایی بخش‌هایی از عملیات جنگ را پیش بردند. هم اکنون بیش از ده درصد نیروهای نظامی که در منطقه عراق و افغانستان حضور دارند نیروهای شرکت‌های خصوصی هستند[1] و دولت آمریکا در طول ده سال جنگ عراق، صد و سی و هشت میلیارد دلار به پیمانکاران خصوصی پرداخت کرده است[2]. همچنین به نقل از همان منبع بررسی فایننشال تایمز نشان می دهد سودی که هم شرکت‌های آمریکایی و هم شرکت‌های خارجی از این درگیری برده‌اند، دستکم هفتاد و دو میلیارد دلار بوده است. شرکت «کلگ براون اند روت» یکی از شرکتهای وابسته به هالیبرتون است که زمانی دیک چنی معاون جرج بوش رئیس جمهور آ‌مریکا آن را اداره می کرد. این شرکت در دهه گذشته از قراردادهای فدرال مرتبط با عراق دستکم سی و نه و نیم میلیارد دلار سود داشته است.

با این که ظاهرا جنگ در عراق یا افغانستان پایان گرفته است اما هنوز چهارده هزار پیمانکار که شامل پنج هزار و پانصد گارد امنیتی است در این دو کشور حضور دارند. شرکت «داین کورپ» بزرگ‌ترین پیمانکار خصوصی در عراق، با وزرات دفاع آمریکا قراردادی به ارزش 2 میلیارد دلار منعتقد نموده است تا آموزش نیروهای پلیس مورد نیاز پس از جنگ در هر کشوری از جهان را عهده‌دار شود. طی دهه اخیر این شرکت، مربیان خود را به هائیتی، بوسنی و هرزه‌گوین، کوزوو، لیبریا، تیمور شرقی، افغانستان و هم اکنون هم به عراق اعزام نموده است. با وجود برخی محدودیت‌ها، هم اکنون پیمانکاران خصوصی آمریکا حتی از بمب‌افکن‌های ضد رادار B2 و جنگنده‌های ضد رادار F-117 و برخی تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای بدون خلبان «گلوبال هاک» و «پردیتور» برخوردارند[3].

سیاست آمریکا در قبال ایران

آمریکا هیچ گزینه‌ای را در برابر ایران کنار نگذاشته است. همان گونه که اشاره شد سیاست صبر و حوصله برای به زانو در آوردن ایران با در پیش گرفتن سیاست فلج کردن اقتصاد، جدایی و تنافر میان دولت و ملت، آسیب رساندن به زیر ساخت‌های اقتصادی و اجتماعی، و در یک کلام تحلیل بردن توان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همگرایی ملی در ایران سیاستی است که آمریکا از فردای انقلاب 57 علیه ایران به کار برده است. فعالیت هسته‌ای کلید رمزی است برای همراه کردن دولت‌های منطقه و اروپایی در سیاست‌های مداخله گرانه آمریکا درایران که متاسفانه از سوی رهبری ایران برای جا انداختن سیاست‌های سرکوب گرانه و ضد ملی به آن دامن زده می شود. سه دهه سیاست‌های ضد آمریکایی و گسترش نوعی از اسلام سیاسی ستیزه جویانه با سودای احیای قدرت امپراتوری اسلامی ایران از سوی این کشور با ایجاد سازمان‌هایی مانند حزب الله در لبنان؛ خرابکاری در روند صلح فلسطین و اسراییل به رهبری یاسر عرفات و ساف، تخریب روابط میان ملت‌های ایران و عرب خاورمیانه به سود سیاست های ارتجاعی رهبران عرب، همکاری در تسلیح نیروهای ارتجاعی مجاهدین افغانستان علیه دولت خلقی این کشور، تخریب روابط ایران با هند و تشویق منازعه و دشمنی در میان فرقه‌های مذهبی در پاکستان به ویژه شیعه و سنی، از سوی آمریکا و ارتجاع منطقه نادیده گرفته نشده و با دامن زدن به خرافه‌های قرون وسطایی و تشکیل و تسلیح هارترین و افراطی‌ترین نیروهای وابسته به فرقه‌های ارتجاعی در منطقه همچون القاعده، النصره، جیش الاسلام و ده‌ها گروه افراطی دیگر سراسر منطقه خاورمیانه را در آتش جنگ‌ و کینه توزی به زیان توده‌های مردم فرو برده است و هم اینک به نظر می‌رسد ایران و آمریکا را به لحظه تعیین کننده نزدیک‌تر می‌کند. جنگ سوریه می‌تواند این نقطه تلاقی باشد. از یک سو شیعیان طرف دار ایران با تبلیغ نزدیکی ظهور مهدی که نشانه آن جنگ سوریه است در این کشور لشگرآرایی کرده‌اند و از سوی دیگر هارترین گروه‌های مرتجع سنی مذهب با حمایت و پشتیبانی کامل و آشکار دولت های ارتجاعی عرب منطقه از جمله عربستان، امارات و غیره به دنبال ظهور امامی دیگر برای برافراشتن پرچم معاویه و یک سره کردن کار شیعیان می‌گردند ( کشتن و خوردن قلب یک سرباز شیعه از سوی جنگجویان سلفی یا تخریب مقبره حجربن عدی در سوریه  و هزاران مورد دیگر). این جنگ نیابتی که به رهبری آمریکا و مباشرت شوینیست‌های ترک که به دنبال احیای امپراتوری عثمانی هستند و ارتجاع عرب علیه ایران و شیعیان منطقه راه انداخته شده جنگی است ویرانگر که حاصل آن فراتر از مرزهای سوریه ،سرزمینی چندپاره و ملتی هزار پاره گرفتار در آتش کینه، حقد و دشمنی بر جای خواهد گذاشت! آمریکا صبورانه ایران را در باتلاق این جنگ کثیف هل داده است. جنگی پایان ناپذیر که خلق‌ها و کشورهای خاورمیانه را عملا رو در روی یک‌دیگر قرار داده و موجب دوری و ستیز پوچ میان کشورهای منطقه می‌گردد. هزینه‌های نظامی مستقیم و غیر مستقیم این جنگ در کنار تحریم‌ها و هم چنین هزینه‌های نگهداری و تجهیز نیروهای نظامی ارتش و سپاه و بسیج و چندین نهاد امنیتی و شبه نظامی موازی یک‌دیگر که از سوی جناح‌های درون حاکمیت تحمیل شده است و هزینه‌های فعالیت بی ثمر هسته‌ای به تدریج بنیه اقتصاد انگلی کمپرادور ایران را به تحلیل خواهد برد. سیطره سپاه بر هر گونه فعالیت اقتصادی در ایران از تولید خودرو گرفته تا راه سازی، خانه سازی، برج سازی در نقاط خوش آب و هوای ایران و عرصه های منابع طبیعی و فعالیت‌های دلال مابانه واردات  مواد غذایی و دارویی، مواد اولیه و لوکس بدون هیچ گونه نظارت و در موارد بسیاری بدون اطلاع مقام های رسمی ضمن ژرف تر کردن شکاف اقتصادی میان توده مردم فقیر و تهیدست شده از یک سو و قشر بسیار کم جمعیت اما ثروتمند با چگالی بسیار بالا، اقتصاد نحیف و فسادزده ایران را از درون همچون موریانه خورده و آن را بر باد می دهد. امریکا با اجرا و پیش برد برنامه های خود از قبیل دامن زدن به شکاف ایجاد شده توسط حاکمیت میان ملت و دولت و همچنین میان اقوام و مذاهب درون کشور زمزمه تجزیه ایران و تبدیل آن را به کشوری هفتاد و دو ملت تدارک دیده است که با کوچک ترین تزلزل و نقصان قدرت مرکزی ده‌ها قدرت کوچک و بزرگ زیر سلطه دلالان و فاسدان و گردن کشان سپاهی در نقاط دور و نزدیک قد علم کرده و کشور را نابود خواهند کرد. به نظر می‌رسد در چنین شرایطی نخستین و عاجل‌ترین و فوری‌ترین وظیفه همه‌ی نیروهای مترقی، مردمی و ملی همبستگی بر سر مبانی و اصول مشخص و مورد پذیرش همه‌ی نیروها و تلاش برای وادار کردن حکومت به تمکین از خواسته های مردم، ایجاد حس همبستگی ملی و رفتار مسئولانه برای حفظ کشور ایران از خطر حمله نظامی، تحریم و تجزیه فرقه‌ای است. این همبستگی جز با گذشت و فداکاری و تحمل نیش‌ها و تحقیرها و تهمت‌های جگر سوز در میان نیروهای واقعی معتقد به حقوق توده‌ها امکان پذیر نخواهد شد. همه راه‌ها بایستی به حفظ همگرایی ملی ایرانیان و حفظ کشور از خطر جنگ‌های فرقه‌ای و تجزیه ختم شود!


 

[1] خصوصی سازی جنگ، ماهنامه سیاحت غرب1383

[2] (روزنامه انتخاب به نقل از فایننشال تایمز 30  اسفند 1383)

[3] (خصوصی سازی جنگ، ماهنامه سیاحت غرب1383)

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter