نویدنو05/03/1392

 

نویدنو05/03/1392 

 

 

روی سخن با “روی آوردگان” به نشریه راه توده است

مظفر هشتادپهلو 


آقای علی خدایی! اگر شهید دکتر احمد دانش، پزشک حاذق و فرهیخته عضو حزب توده ایران در قید حیات بود و آنچه را که شما در مورد قتل عام سران و اعضای دانشمند و فرهیخته حزب و قتل عام زندانیان سیاسی در سال
۶۷ ، با قلم فرسایی ژورنالیستی به سبک مجله “خواندنیهای امیرانی” سرهم بندی نموده اید تا همچنان عامل اصلی و فرمانده منحصر به فرد این جنایات، “امام خمینی” را در برج عاجی خیالی و واهی، منزه و مقدس نگه دارید را می خواند، بی درنگ به شما می گفت “من از نوشته های شما شاخ در نمی آورم اما خر خودتی”.

نشریه “راه توده” در شماره ۴۰۶ به تاریخ ۱۹/۲/۹۲ ، تصویری از زنده یاد شهید دکتر احمد دانش همرا ه با نامه آن رفیق به آیت الله منتظری را زینت بخش صفحات نشریه نموده است. آنانکه از نزدیک با دکتر احمد دانش آشنایی داشتند به خاطر دارند که این رفیق بسیاردقیق و درعین حال جدی، در مناسبات خود با دیگران، در محفل های خصوصی و دوستانه، هنگامی که از جانب کسی، مطالب بسیارعجیب و غریب و داستانسرایی های غیر واقعی و دروغ پردازانه می شنید، می گفت ” متاسفانه من هیچ گاه شاخ در نمی آورم ولی خرخودتی”.

در مقدمه “راه توده” چنین آمده است: “یقین است که عاملین جنایاتی که احمد دانش در نامه خود به آن اشاره می کند با تصور گذشت زمان و فراموش شدن جنایات و گم شدن حوادث در انبوه رویدادهای روز، قتل های زندانیان سیاسی را سامان داده اند و همچنان مصدر حاکمیت در جمهوری اسلامیند. امثال ابراهیم رییسی که اکنون معاون قوه قضاییه است، روح الله حسینیان که رییس مرکز اسناد اتقلاب اسلامی و نماینده مجلس است، ازغدی که عضو شورای انقلاب فرهنگی شده است. علی رازینی دادستان ویژه روحانیت، نیری معاون اول شورای عالی قضایی، مجریانی یک رده پایین تر که بعدها قتل های زنجیره ای را سازمان دادند و امروز گرداننده سازمان امنیت سپاه اند و فراکسیون پارلمانی در مجلس کنونی هم دارند، یک رده بالاتر احمد خمینی، احمد جنتی، هاشمی رفسنجانی و رهبرکنونی جمهوری اسلامی، محمد غرضی وزیر وقت پست و تلگراف، رهبر موتلفه اسلامی و ….. در این فجایع نقش داشتند که تاریخ سهم هر یک را ثبت خواهد کرد.”

آقای علی خدایی! اگر شهید دکتر احمد دانش، پزشک حاذق و فرهیخته عضو حزب توده ایران در قید حیات بود و آنچه را که شما در مورد قتل عام سران و اعضای دانشمند و فرهیخته حزب و قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ ، با قلم فرسایی ژورنالیستی به سبک مجله “خواندنیهای امیرانی” سرهم بندی نموده اید تا همچنان عامل اصلی و فرمانده منحصر به فرد این جنایات، “امام خمینی” را در برج عاجی خیالی و واهی، منزه و مقدس نگه دارید را می خواند، بی درنگ به شما می گفت “من از نوشته های شما شاخ در نمی آورم اما خر خودتی”.

 نویسنده این سطور چون مثل شما مبتلا به بلاهت سیاسی توام با ریا کاری می باشد مثل دکتر احمد دانش با شما برخورد نمی کند چون فکر می کند و معتقد است جنابعالی نظیر دیگر ذوب شدگان در ولایت خمینی، که هیچگاه بی وضو و صلوات نام مقدس ایشان را بر زبان جاری نمی کنند، در زمان تدوین نوشتارتان، مطهر نبوده اید و وضو نداشتید و اجباراً نامی از حضرت امام نبرده اید و گرنه حتماً در مقدمه و یا موخره گفتارتان ذکر خیری هم از ایشان می کردید و گرنه کدام “نادانی” است که باور کند این همه فجایع عظیم و ضد بشری که از سال ۶۰ تا ۶۷ در ایران اتفاق افتاد می توانسته بی اذن و اجازه خمینی روی دهد.

کدام احمقی است که باور کند پرونده سازی، دستگیری و کشتار رهبران و اعضای حزب توده ایران بدون اطلاع و کسب مجوز از خمینی انجام گرفته باشد.

آقای خدایی کافی است به نقل قولهای افراد درجه اول و رده بالای رژیم نظیر هاشمی رفسنجانی، میر حسین موسوی، شمخانی، سران سپا ه و …. که در ماه های اولیه یورش به حزب توده ایران در اواخر سال ۶۱ و ۶۲ هفته ای حداقل دوبار و گاهی هم بیشتر در محضر امام خمینی حاضر و به ایشان روند پیشرفت کار بازجویی های سبعانه و غیر انسانی و نتایج حاصله از آن را گزارش می کردند و در مراحلی از این شرفیابی ها و ارائه گزارشات به حضرت امام، به ایشان گزارش دادند که “حزب توده ایران قصد کودتا داشته و تدارک دیده بوده و همه رهبران حزب هم در این مورد اعتراف کرده اند”. ولی امام فرمودند “من باور ندارم. من قبول ندارم که حزب توده ایران می خواسته کودتا بکند ولی مواظب باشید.”

هرکس ریگی در کفش نداشته باشد نتیجه گیری لازم را ار این دیالوگ کسب خواهد کرد و لازم هم نیست که از فهم و درک سیاسی بالایی برخوردار باشد. گزمگان رژیم به خمینی می گویند رهبران حزب توده اعتراف کرده اند و می گویند که قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشته اند و تدارک کودتا دیده اند و خمینی می گوید من قبول ندارم که حزب توده می خواسته کودتا بکند.

معنی آن این است که اعترافات گرفته شده سراپا دروغ است و اعترافات دروغ هم فقط و فقط با اعمال مداوم شکنجه های “حیوانی” قابل حصول است. ما دیدیم که کودتایی نشد و این اعترافات سراپا دروغ را قبل از همه خمینی فهمیده بود و با زبان قابل فهم هم به گزمگان خویش نیز گفت.

آقای خدایی، اگر خمینی دارای آن خصایل انسانی که جنابعالی برای ارائه آن کوشش می کنید بود، باید در مورد این اعترافات دروغین ناشی از شکنجه های مداوم، به گزمگان خود می گفت دست از شکنجه بردارید.

آقای خدایی سالیان درازی است که شما کاری جز تطهیر حکومت اسلامی و ولایت فقیه و خمینی ندارید و نکرده اید و الحق که این کار را “استادانه” انجام داده اید و می دهید و لابد پاداش خدمات خود را به نوعی دریافت می کنید.

به اربابان خود بگویید کمتر کسی چون شما پیگیرانه  ”از هم پاشی حزب توده ایران” را با “نمایش دروغین چهره ای سازشکار و همکار با حکومت اسلامی”، دنبال می کند. باید به شما احسنت گفت که توانسته اید تا آنجا پیش روید که بعضی از اعضای سابق رهبری و رده بالای حزبی که از حزب خود و راه ورسم زندگی و مبارزه توده ای به هر دلیل موجه و غیر موجهی قهر کرده اند، شما سنگ صبورشان شده اید و سخنان ضد حزبی آنان از نشریه “ضدتوده ای” شما سر درآورده است . روی سخن با “روی آوردگان” به نشریه راه توده است.

          

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter