نویدنو18/02/1392 

 

نویدنو18/02/1392 

 

 

مبانی علمی خط مشی انقلابی حزب توده ایران!

و گزارش «اجلاس نوروزی شورای سردبیری راه توده»

فرهاد عاصمی

زنده یاد احسان طبری یکی از دستاوردهای مارکسیسم را پایان بخشیدن به دوران «کیمیاگری» در درک پدیده «جامعه» بشری و پایه ریزی «جامعه شناسی علمی» می داند (”درباره انسان و جامعه انسانی“، ص ١٢). او همانجا در توصیف دستاوردهای جامعه شناسان بورژوایی می نویسد: «اندیشه وران بورژوایی … [که] در آثار[شان] که کتابخانه های کاملی را می اَنباند، مقولات، احکام، استدلالات و استنتاجات درست و یا در خوردِ استفاده به هیچ وجه کم نیست، … و به نظر اینجانب، جامعه شناسی علمی باید از آن نظرات سود جوید، ولی آنها در تحلیل کلّی خود راه خطا پیمودند یا به عمد نخواسته اند مطلب [حقانیت «جامعه شناسی علمی» یا ماتریالیسم تاریخی] را بپذیرند.»

طبری انتقاد خود را از این «نظرات» دقیق می کند و کوشش آن ها را برای تغییر زبان «جامعه شناسی علمی» هدف نگرش انتقادی خود قرار می دهد و می نویسد: آن ها «مثلاً به جای طبقات اجتماعی، ”لایه بندی“ جامعه را جای داده اند. یا به جای تکامل پیش رَوَنده تاریخ، از ”تغییر اجتماعی“ سخن گفته اند. یا به جای مبارزه طبقاتی، واژه ”برخورد اجتماعی“ را به کار برده اند، و حال آنکه مسئله بر سر خطا بودن این مقولات یا غیرعینی بودن آنها نیست، ولی مسئله بر سر آن است که در یک مقوله کلّی (و لذا مهم)، آن قانونمندی مشخص را که می تواند اهرم تفکر انقلابی[!] قرار گیرد گم می کنند، و بدین سان اندیشه مارکس را در جهت کُندسازی آن ”اصلاح می نمایند“.»

به سخنی دیگر، انتقاد طبری متوجه جهت گیری نظرات دانشمندانی است که سرشت «انقـلابـی … جامعه شناسی علمی» یا ماتریالیسم تاریخی را هدف قرار می دهند. هدف انتقاد طبری این یا آن نتیجه گیری «در خوردِ استفاده» نیست. طبری موضع انتقادی خود را در دفاع از جامعه شناسی علمی در اثر دیگر خود، ”نوشته های فلسفی و اجتماعی“ (جلد دوم، ص ٣٠ به بعد)، درس وار می آموزاند: «علم، عالی ترین محصول فراگیری تئوریک جهان، یعنی درک قانونمندی های تکرار شونده طبیعت، جامعه، تفکر و عمل است. … مثلا انسان به کمک علوم می کوشد تا ببیند داده های او واقعی است یا غیرواقعی؛ به کمک منطق سعی دارد بفهمد که احکام ذهن او درست است یا نادرست؛ به کمک ذوقیات (استه تیک) و هنر درباره زیبا و والا یا زشت و فرومایه بودن پدیده و شیئی مورد بررسی خود یا گیرا و موثر بودن یا نبودن آن ها دقت می کند.»

طبری همه این تعریف ها را در بحث درباره «جامعه شناسی علمی» از این روی ارایه می دهد تا بتواند موضع مارکسیستی- توده ای را از «شناخت» برشمرد: «چگونه می توان شناخت یا معرفت را تعریف کرد: شناخت بازتاب به طور نسبی منطبق ساختارها، قانونمندی ها، و خواص واقعیت عینی (یعنی طبیعت، جامعه، افکار و اعمال خارج از ”من“) در شعور است که یا به صورت دانش تئوریک در می آید، یعنی به شکل احکام سیستم بندی شده شکل می گیرد و یا صورت معرفت تجربی و عملی را به خود می گیرد. و این دو نوع معرفت نظری و عملی (تئوریک و آمپریک) پایه فعالیت سمت یابانه انسان قرار می گیرد.»

نقل و تکرار نظریات تئوریک طبری تنها به خاطر خودآموزی، برجسته ساختن شکوه و سترگی نظر و سخن طبری و یا کاغذ سیاه کردن با سخنان پرطمطراق عملی نشد. هدف، مستدل ساختن نظر طبری بود که مارکسیسم(- لنینیسم) بر چه پایه و در چه سطحی به دروان «کیمیاگری» در جامعه شناسی پایان داد و چگونه و با کدام منطق ”خط مشی انقلابی“ خود را مستدل می سازد. واژه «مشی توده ای» که «اجلاس نوروزی شورای سردبیری راه توده» مثل نقل و نبات عید بر سر سفره گزارش خود نهاده و آن را در ”راه توده“ شماره ۴٠٢ منتشر کرده است، از چه محکی برخودار است!؟ می توان در آن اثری از سخنان طبری یافت، جز کوشش برای «گم کردن اهرم تفکر انقلابی … و بدین سان کُند سازی اندیشه مارکس» که طبری نسبت به آن هشدار می دهد!؟

به سخنی دیگر که همین معنا را می رساند، هدف از نقل طولانی سخنان پرمایه و پرُسویه طبری، ضمن لذت بردن از نثر فاخر آن، توافق بر روی محکی می باشد که به کمک آن توده ای ها می توانند به بررسی و ارزیابی نظر «اجلاس …» پرداخته و با کُنه اندیشه سوسیال دمکرات حاکم بر آن،آشنا شوند. هدف، افشای این نکته است که «حساب و کتاب» سخنان آن «اجلاس …»، ارتباطی با «منطق» مارکسیستی- توده ای نهفته در خط مشی انقلابی حزب توده ایران و برنامه ششمین کنگره آن ندارد! البته بایستی خط مشی انقلابی حزب و برنامه متکی بر آن به طور مداوم تدقیق گردد. اما ادامه بحث و گفتگوی مبتنی بر تئوری ماتریالیسم دیالکتیکی درباره مضمون برنامه، نشان قدرت و صلابت آن است. بحث و گفتگوی رفیقانه ای که بایستی بر آن پای فشرد و مصممانه و پیگیر دنبال نمود!

اصطلاح «حساب و کتاب» را علی خدایی همیشه به کار می برد تا نشان دهد که هنگام نظریه پردازی، بی گدار به آب نمی زند و نباید زد! بررسی نظرهای عنوان شده در «اجلاس …» همچنین محکی است برای پاسخ به بی گدار زدن ها در این «نشست نورزوی». به منظور جلوگیری از سوتفاهم باید از روی انصاف گفته شود که هدف، مقایسه نظرهای اعلام شده در «اجلاس …» با نظریات نقل شده از طبری نیست. انتظار انطباق «حساب و کتاب» مورد نظر علی خدایی با «منطق» نظریات طبری، بی انصافی است. اما همانقدر نیز این بی انصافی است که شرکت کنندگان در «اجلاس …» با بی پروایی مدعی شوند: اینست «مشی توده ای»! و خود را وارثان رهبری حزب توده ایران بپندارند و بخواهند آن را به توده ای ها القا کنند!

جمله پر اهمیتی را باید از اطلاعیه کنفرانس دانشمندان عضو آکادمی علوم اتحاد شوروی که پس از فروپاشی برگزار شد، نقل نمود. این جمله در هر ”دو“ چاپ شماره نخست راه توده در مهرماه ١٣٧١ انتشار یافته است که اگر شرکت کنندگان در «اجلاس …» به آن ”دو“ بنگرند، آن را در هر ”دو“ چاپ خواهند خواند. در این اطلاعیه، در ارتباط با علل فروپاشی، بر این نکته انگشت گذاشته شده است که سطح فعالیت علمی در اتحاد شوروی به سطح «شعور مسئولان حزبی نزول کرده بود!»

بایستی به شرکت کنندگان در «اجلاس …» هشدار داد که ”لباس گرم بپوشند“، زیرا شعور توده ای ها، با مضمون علم جامعه شناسی مورد نظر طبری مقایسه می شود و نه با «حساب و کتاب» مورد نظر خدایی!

یک گریز کوتاه برای ”دو“ چاپ شماره نخست راه توده، به منظور تفهیم مضمون سطور بالا ضروری است. تدارک نوشتارهای شماره نخستِ راه توده دوره دوم پیش از جابجایی علی خدایی به شهر محل اقامت من دیده شده بود، ازجمله ترجمه اطلاعیه پیش گفته دانشمندان اتحاد شوروی سابق. او که پیش تر آمادگی خود را در همکاری برای انتشار راه توده اعلام کرده بود، با خانواده خود به محل اقامت من نقل مکان نمود. نظر او که پس از انتقال به این محل طرح نمود، انتشار راه توده در سطح یک «کیهان لندن از چپ» بود که اکنون آن را در سیمای ”راه توده“ کنونی منتشر می سازد!

روشن است که من با چنین طرحی موافق نبودم و از آنجا که مایل بودم اولین نسخه در مهرماه ١٣٧١ انتشار یابد، شماره اول را طبق برنامه قبلی خود منتشر ساختم. پس از چاپ نشریه، علی خدایی نظر من را پذیرفت. از این روی صفحه نخست شماره اول نشریه با تغییرات شکلی مورد نظر او تجدید چاپ شد.

١- شکست انقلاب!

در بند ۵، «اجلاس …» مورد تائید قرار می دهد: «آنچه که امروز بنام جمهوری اسلامی شناخته شده، هیچ [!]‌ پیوندی با اصول و مبانی انقلاب ۵٧ و خواست های مردم در آن انقلاب [ملی- دموکراتیک] و آرمان های واقعی آن ندارد و به همین دلیل افشای بیراهه ای که جمهوری اسلامی طی ٣٣ سال گذشته طی کرده، از وظایف راه توده بوده است. …».

ارزیابی «اجلاس …» در کلیت خود، ارزیابی درستی است. اما خواهیم دید که در آن خطری که طبری درباره آن هشدار می دهد و پیش تر به آن شاره شد، یعنی تغییر ”زبان“ و جایگزینی اصطلاح های جامعه شناسی علمی با واژه های دیگر وجود دارد  و این خطر با پیامد انحراف اندیشه مارکسیستی- توده ای همراه است! مطلب را بشکافیم:

 

ارزیابی «اجلاس …» به پایان «منطقِ» خود طرح کرده، دست نمی یابد.!

نظریه پردازان «اجلاس …» به پرسشی که خود با توصیف وضع طرح نموده اند، پاسخ نمی دهند. این نظریه پردازان به این پرسش دیالکتیکی پاسخی روشن نمی دهند که «بیراهه ای که جمهوری اسلامی طی ٣٣ سال گذشته طی کرده»، به عبارت دیگر تغییرات کمّی که «هیچ پیوندی با اصول و مبانی انقلاب ۵٧ و خواست های مردم در آن انقلاب [ملی- دموکراتیک] و آرمان های واقعی آن» ندارد، شرایط کیفی نوینی را در ایران ایجاد نموده است؟ آیا با توصیفی که نظریه پردازان «اجلاس …» از شرایط عـینی حاکم بر جامعه ایرانی در شب انتخابات ریاست جمهوری ارایه داده اند، با ”قانون دیالکتیکی تبدیل کمّیت به کیفیت“ قابل تعریف می باشد و لذا تحیل گر با «ماهیت» نوینی در جمهوری اسلامی روبرو است یا خیر؟

به سخنی دیگر که همین معنا را می رساند: آیا تغییرات قهقرایی علیه اصول و مبانی انقلاب ملی- دموکراتیک بزرگ بهمن ۵٧ مردم میهن ما که به دست حاکمیت سرمایه داری به مردم میهن ما تحمیل شده است، به معنای شکست انقلاب می باشد یا خیر؟ این یک پرسش به قول طبری «مهم» است، زیرا پاسخ آن، پاسخی است برای شناخت «ماهیت» شرایط حاکم بر کشور و ارزیابی بود و نبود «انقلاب»، شکست و یا تداوم آن؟!

منصفانه باید اذعان داشت که نظریه پردازان «اجلاس …» اصلاً خواستار طرح پرسش درباره شکست یا تداوم انقلاب نبوده اند. آن ها مایل بودند با طرح این صغرا و کبرا ها به اصطلاح برای خود اعتبار و حقانیتی به کمک نظریات زنده یاد نورالدین کیانوری دست و پا کنند، چنانکه با مراجعه به علی عمویی هم این هدف را دنبال کرده بودند. گزارش «اجلاس …» نشان می دهد که نظریه پردازان، نه تنها قادر نشده اند، ارزیابی کیانوری از سال ١٣٧٣ را به طور متناسب- دیالکتیکی به شرایط امروز منتقل سازند، بلکه اصلاً مضمون رساله ”سخنی با همه توده ای ها“ را درک نکرده اند که هدف آن نجات انقلاب بود و اکنون در شرایط شکست انقلاب کمکی برای تحلیل شرایط روز نمی باشد و باید آن را تنها به مثابه ارزیابی تاریخی پرارزشی مورد توجه قرار داد. اگر فرصتی بود، در نوشتاری جداگانه به ارزیابی رساله کیانوری خواهم پرداخت و جایگاه تاریخی آن را در همه ابعاد و سویهِ های آن نشان خواهم داد. بررسی ای که می تواند کمک و زمینه کار پژوهشی در کمیسیون مربوطه حزبی به منظور بررسی تاریخ حزب توده ایران در این دوران تلقی گردد.

مشکل اما در اینجاست که اول- «منطقی» که در سیستم اندیشه مارکسیستی- توده ای مطرح می شود، یعنی منطق نهفته در برشمردن تغییرات کمّی قهقرایی در جمهوری اسلامی، پیامد ها و نتیجه گیری های علمی ای دارد که دست از سر آدم بر نمی دارد و حالا نظریه پردازان «اجلاس …» رابدهکار پاسخ به یک پرسشی کرده است، که اصلاً هدف نظریه پردازیشان نبوده است!

با چنین وضعی دادستان نظامی دادگاه سرباز آمریکایی با نام ”مانینگ“ هم روبروست. ”مانینگ“، سرباز آمریکایی است که با انتشار نامه ها، گزارش ها و عکس و فیلم های ویدئوئی، جنایات نظامی ارتش آمریکا در جنگ عراق، افغانستان و … از طریق ارسال آن ها به ”آسانش“ و نهایتاً انتشار آن ها در اینترنت، اکنون قریب به چهار سال زندانی است و بخش عمده آن را در بدترین شرایط گذرانده است. زیرا با ادعای آنکه مانینگ می توان دست به خودکشی بزند، او را نزدیک به سه سال، شب ها به صورت لخت و عریان در سلول انفرادی، شکنجه کردند! او از سه ماه پیش با دفاع تهاجمی از خود علیه اتهام «کمک به یک کشور خارجی در جنگ» که نکته اصلی ادعانامه دادستان نظامی را علیه او تشکیل می دهد، نقش بزرگی در افشای جنایت های جنگی آمریکا ایفا می کند. او توانسته است در دادگاه از این طریق از خود دفاع کند که نشان دهد که با چه احساس مسئولیت سنگینی به افشای جنایاتی که مسئولان بالاتر ارتشی آن را پوشش می دادند، پرداخته است. این اقدام را او وظیفه انسانی و میهنی خود در آگاه نمودن افکار عمومی مردم آمریکا و جهان ارزیابی می کند! در نشست هفته گذشته دادگاه، رئیس دادگاه اجباراً با صدور قراری خواستار آن شد که دادستان نظامی بایستی «به اثبات عینی کمک متهم به یک کشور خارجی» بپردازد. قراری که مورد اعتراض دادستان نظامی قرار گرفت. دادگاه اما با اشاره به این نکته که خود دادستان با ادعای خود، ضرورت اثبات ادعا را به وجود آورده است، اعتراض دادستان را ناوارد اعلام و برای اجرای قرار دادگاه حکم صادر نمود. می بینیم که  «منطق» و یا به قول علی خدایی «حساب و کتاب» سخن دادستان نظامی، گریبان خودش را گرفته است.

برشمردن تغییرات قهقرایی در ایران توسط نظریه پردازان «اجلاس …»، برای آن ها چاره ای نمی گذارد جز پاسخ به پرسش درباره «ماهیتِ» کیفیت نوین ایجاد شده در ایران پس از ٣٣ سال «بیراهه»!؟

مشکل دومی که نظریه پردازان «اجلاس …» می خواهند از صغرا و کبراهای خود گویا بر طرف سازند، این نکته است که آن ها می خواهند، به سود دست و پا کردن اعتبار برای خود، از کیانوری مایه بگذارند. آن ها اما قادر نشدند و نخواهند هم شد با ارزیابی سال ١٣٧٣ کیانوری، برای امروز خود حقانیتی دست و پا کنند. بررسی این نکته تاریخی در این سطور ضروری نیست و جایی ندارد. چنین بررسی ای، توپ بازی در صحنه دشمن طبقاتی برای ایجاد جنگ میان ”سنی و شیعه“، یا میان ”هوادار کیانوری و صفری“ است و نباید در این دام افتاد. قابل ذکر است که به برخی از پرسش ها در نوشتارهای دیگر پاسخ داده شده است (نگاه شود ازجمله به ”وحدت روندی پرتضاریس“، فروردین ١٣٩٢ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1998 [1]).

٢- آیا انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ”تضاد عمده و روز“ را در ایران بر طرف خواهد ساخت؟

در واقع هم ”راه توده“ هفته ها می باشد که جز مساله انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، به چیزی دیگر نمی اندیشد و حرفی درباره نکته دیگری برای گفتن ندارد! ازجمله به این نکته که بالاخره وظیفه و حق طبقه کارگر ایران در برابر نظام سرمایه داری کنونی چیست؟! منصفانه باید اذعان داشت که در این «اجلاس …» ۵ روزه تعطیلات نورزوی ”راه توده“، سخنی قابل طرح در این باره بیان نشده است! اما درباره انتخابات … … !

«حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از هر انتخاباتی … [در انتخابات پیش رو] در تنگنای دو موقعیت قرار گرفته است. از یکسو نیازمند شرکت وسیع مردم در انتخابات است تا آن را نشانه مشروعیت خویش اعلام کند و از سوی دیگر جسارت گشودن فضای سیاسی- انتخاباتی برای شرکت مردم در انتخابات را ندارد، زیرا میداند خواست و نظر مردم در تقابل با خواست و نظر حاکمیت قرار دارد. …». به عبارت دیگر، نظریه پردازان «اجلاس …»، حل مساله ”مهندسی انتخابات“ را «تنگنای»  ر و ز  حاکمیت سرمایه داری اعلام می کنند!

آیا می توان سطور نقل شده و بقیه نقل نشده آن را ارایه یک ارزیابی شرایط حاکم بر ایران دانست و یا بایستی آن را تنها یک توصیف ظاهر واقعیت امر ارزیابی نمود؟ مضمـون «تغییرات» قهقرایی که در گزارش «اجلاس …» برای ٣٣ سال گذشته برشمرده شده بود، در این سطور جایی دارد؟ندارد! حالا می توان درک نمود که چرا در سخنان پیش، درباره شرایط کیفـی جدید در جمهوری اسلامی، «اجلاس …» سکوت کرده است. اگر انقلاب شکست خورده ارزیابی شود، که تغییرات زیربنای اقتصادی توسط حاکمیت سرمایه داری عنان گسیخته چنین حکم می کند، آنوقت می توانست «مشی توده» با سکوت از کنار واقعیت شکست انقلاب بگذرد؟

(نگاه شود ازجمله به نوشتار ”انقلاب ملی و دموکراتیک را به ثمر برسانیم“ مهر ١٣٨٧ http://www.tudeh-iha.com/?p=241&lang=fa [2]  و http://www.tudeh-iha.com/?p=236&lang=fa [3] .

زیر عنوان ها در این نوشتار دو بخشی که دومین نوشتار را پس از آغاز فعالیت ”توده ای ها“ تشکیل می دهند، چنین اند: ”مبارزه با هژمونى نولیبرال سرمایه‏دارى، مهم‏ترین وظیفه مبارزاتى؛ مبارزه ضددیکتاتورى روى دیگر مبارزه ضدامپریالیستى است؛ چرا جبهه ضددیکتاتورى؟ در نبردهاى اجتماعى باید موضع مستقل را حفظ نمود؛ سیاست انقلابى چراغ راهنماست.“

در ارتباط با طرح موضوع نوشتار در آغاز آن، ازجمله چنین آماده است: «شرایط جدید حاکم بر ایران که با صدور “حکم حکومتى“ درباره نقض غیرقانونى اصل ۴۴ قانون اساسى توسط آیت‏الله خامنه‏اى در تیرماه ١٣٨۵ ایجاد شده است، یک‏بار دیگر موضع‏گیرى روشن و صریح حزب توده ایران و جنبش توده‏اى را درباره اوضاع کشور و وظایف ما، درباره سرنوشت انقلاب ملى- دمکراتیک و چگونگى به ثمر رساندن آن، ضرورى ساخته است. وظیفه روز، شکستن هژمونى ایدئولوژیک سرمایه‏دارى نولیبرال امپریالیستى و متحدان داخلى آن است.»)

«تحلیل مشخص شرایط مشخص» که طبری نشان خط مشی انقـلابـی حزب توده ایران اعلام می کند که ازجمله در اثر اخیرش ”درباره انسان و جامعه انسانی“ نیز بر آن تاکید دارد و من اخیراً آن را در نوشتارهای مختلفی ارایه داده ام، خواستار تحلیل همه سُویه ها و جوانب «شرایط مشخص» است! برپایه کدام داده ها و واقعیت ها می توان انتخابات ریاست جمهوری را «روزنه [ای] برای تحمیل تغییرات در سیاست های حاکمیت» ارزیابی نمود که «باید [از آن] دفاع کرد»؟ برپایه کدام واقعیت عینی می توان مدعی شد که اگر فردا نام رئیس جمهور به جای احمدی نژاد، هاشمی، روحانی، و … و یا حتی خاتمی باشد، «بیراهه ای که جمهوری اسلامی طی ٣٣ سال طی کرده است» پایان می یابد؟

به سخنی دیگر که همین معنا را می رساند، سکوت «اجلاس …» درباره سرشت شرایط حاکم کنونی پس از ٣٣ بیراهه، اتفاقی نیست. صغرا و کبراها برای پوشاندن و «گم» کردن موضع انقلابی خط مشی حزب توده ایران است که برای تلطیف آن به آن نام «مشی توده ای» داده اند. دقیقاً همان ترفندی به کار گرفته شده است که در سخن نقل شده از طبری، «اندیشه وران بورژوایی» را به انجام آن متهم می سازد!

در عین حال این صغرا و کبراها نشان آن است که نظریه پردازان «اجلاس …» خـود سرگردان هستند که چه باید بگویند و چه باید بکنند؟ «ما به هیچ روی مدافع انفعال در انتخابات آینده نیستیم و معتقدیم، از کوچکترین روزنه ها نیز برای تحمیل تغییرات در سیاست های حاکمیت باید دفاع کرد»!حرف های پرطمطراق، اما تو خالی!

برای نظریه پردازان «اجلاس …» روشن نیست که این تغییرات در کـدام سـو ضروری است و با کدام اهرم مبارزاتی دست یافتنی است، بایستی کدام استراتژی را برای دستیابی به آن، ستاره راهنمای پراتیک انقلابی- روشنگرانه و افشاگرانه خود قرار دهد!؟ اما شرکت در انتخابات برایشان مهم ترین مساله است! چرا چنین است، گره کار اندیشه نظریه پردازان «اجلاس …» در کجاست؟

پیش از پرداختن به این نکته و ارایه پاسخ آن، این نکته را باری دیگر روشن سازیم که برای خط مشی انقلابی حزب توده ایران، کوچکترین ناروشنی درباره انتخابات ریاست جمهوری آینده وجود ندارد و کوچکترین سردرگمی نیز در ارزیابی وضع دیده نمی شود. حزب توده ایران شرایط حاکم کنونی را شرایطی ارزیابی می کند که بدون تحول بنیادین در آن، راه خروج از بن بست حاکم دست نیافتنی است. به بیان تئوریک مارکسیستی- توده ای، حل ”تضاد عمده و روز“، بدون دفع سلطه بختک دیکتاتوری حاکم نظام سرمایه داری مجری برنامه نولیبرال امپریالیستی ممکن نمی باشد. پایان بخشیدن به دیکتاتوری حاکم، بدون اعمال زور انقلابی از طرف توده های میلیونی به منظور دستیابی به قدرت سیاسی ناممکن است! هیچ ُسویه ناروشنی را نمی توان در این ارزیابی علمی و متکی به ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی نشان داد!  ”این گوی و این میدان!“

ارتجاع ولایی حاکم با اعمال سیاست فاشیست مآبانه خود که به منظور اجرای برنامه نولیبرال امپریالیستی اِعمال می کند، جز راه حل انقلابی، راه دیگری را برای حل تضاد عمده جامعه در برابر مردم میهن ما باقی نگذاشته است! به سخن طبری، شرط عینی تحول انقلابی که این سیاست ارتجاع حاکم و رژیم ولایی موجب آن هستند، که نظریه پردازان «اجلاس …» نیز محجوبانه و با دست در برابر دهان به آن اعتراف دارند، به مثابه واقعیتی انکارناپذیر و قابل شناخت و درک در برابر چشمان ما قرار دارد.

اما باید اذعان داشت که این، همه واقعیت نیست. هنوز عامل ذهنی که بایستی انقلاب ملی- دموکراتیک را به ثمر برساند، در صحنه نیست. این آن بخش دیگر واقعیت است که ارایـه راه حل برای آن در نبرد طبقاتی روز در ایران، وظیفه دیگر خط مشی انقلابی حزب توده ایران، و هر میهن دوست دلسوز می باشد که بایستی با ارایه پیشنهاد برای پراتیک انقلابی شناخته شده و علمی، پاسخ خود را بیابد. پراتیکی که در ارتباط قرار دارد با مساله ”اتحادهای اجتماعی“ برای سرنگونی انقلابی دیکتاتوری و گشودن راه ترقی اقتصادی- اجتماعی جامعه و به بیان مارکسیستی- توده ای، حل ”تضاد اصلی“ مرحله رشد انقلاب ملی- دموکراتیک.

 

به منظور حل مساله اتحادها، خط مشی انقلابی حزب توده ایران با این مشگل روبروست که بخش های عمده ای از خرده بورژوازی و لایه هایی از حاکمیت و پیرامون آن، برای نمونه برخی از ”اصلاح طلبان“،  نه تنها با ارزیابی فوق موافقت ندارند، بلکه امیدوار نیز هستند که باوجود تجربه منفی چندین ساله بتوانند در پشت درهای بسته و با بده و بستان، راه حلی برای بن بست بیابند.

پیشنهاد این نیروها در کلیت خود بر دو نوع هستند. یکی تسلیم و حتی عذرخواهی از ”رهبر“ برای یافتن حق شرکت در انتخابات و دیگری با شروطی که برای نمونه، «آزادی موسوی ها، کروبی و دیگر زندانیان سیاسی» (خاتمی)، فضای باز و دمکراتیک و پایان بخشیدن به نظارت استصوابی و … را پیش شرط خود برای شرکت در انتخابات قرار داده است.

به ارزیابی خط مشی انقلابی حزب توده ایران که در ششمین کنگره آن نیز به تصویب رسیده است، این تصورات توجهی به تجربه گذشته ندارد و نسبت به موضع مصممم ارتجاع حاکمیت نظام سرمایه داری برای ایستادگی کامل و مقاومت در برابر خواست قانونی مردم و نفی ضرورت سرسوزی عقب نشینی در برابر آن، دچار خوشبینی غیرمستدل است!

با وجود چنین موضع ارتجاع، ممکن است این نیروها بخواهند به این یا آن صورت، در این یا آن سطح و یا با تعیین این یا آن کاندیدا در انتخابات شرکت کنند. بدیهی است که خط مشی انقلابی حزب طبقه کارگر نبایستی آن ها را در روز انتخابات تنها بگذارد! مگر بلشویک ها مردم را در روز ”جمعه سیاه“ که برای تظلم خواهی راهی کاخ تزار شدند، تنها گذاشت که توده ای ها اکنون متحدان بالقوه برای سرنگونی استبداد را به خاطر کمبودهای ارزیابی شان تنها بگذارند، حتی متزلزل ترین و ناپایدارترین آن ها را!؟  حفظ صف مشترک با آن ها در انتخابات اما به معنای نفی ضرورت عینی تغییرات انقلابی نمی باشد که پیامد تحلیل علمی شرایط عینی است! شرکت در انتخابات به معنای نفی این ارزیابی علمی نیست که راه حل ”تضاد عمده و روز“ را برای دفع دیکتاتوری ولایی، جز از راه تغییرات انقلابی ممکن نمی داند! (برای آشنا شده به مضمون پیشنهادهای بینابینی نگاه شود ازجمله به ”ضرورت های مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب و مساله گذار از سرمایه داری“، فروردین ١٣٩٢ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2015 [4] و چهار آدرس  ارایه شده در آنجا).

”راه توده“ برداشت دیگری از خط مشی انقلابی حزب توده ایران دارد و آگاهانه به آن نـام «مشی توده ای» داده است. یعنی واژه انقـلاب را از خط مشی طبقه کارگر ایران، حزب توده ایران حذف کرده است! این جریان، همانند جریان مشابه خود با نمای ”چپ“، یعنی ”عدالت“، راه حل انقلابی را نفی می کند و لذا به این پرسش پاسخ نمی دهد که آیا تغییرات کمّی برشمرده و توصیف شده توسط خودشان، شرایط کیفی جدیدی را ایجاد کرده است یا خیر؟!

آن ها می خواهند با انتخابات، به ”مهندسی اجتماعی“ بپردازند و خواستار آنند که «انتخابات آینده باید بتواند فضای کودتائی کنونی حاکم بر جامعه را تغییر بدهد»! آفرین و صد آفرین، اما بگویید با کدام نیرو، اهرم این تغییر چیست؟ سو و جهت آن کدام است؟

”راه توده“، بیش از آن، نظریه پردازان «اجلاس …» نوروزی ”راه توده“ می گویند: «امروز، مهم ترین بحث اینست که دولت از چنگ باند مافیائی احمدی نژاد و دست های پنهان پشت سر او باید بیرون آورده شود و تحقق این واقعه در انتخابات آینده خود یک پیروزی است»، و ”عدالت“ با ارایه نظرهای مخالف که احمدی نژاد را «کمونیست» می نامند، بر طبل پیروزی این جناح می کوبد. آیا کسی می تواند با جسارت مدعی باشد که این ”بازی“، همان «مدیدیت و مهندسی انتخابات» توسط حاکمیت سرمایه داری نیست؟

 

سیاست سوسیال دمکرات راست و با نمای ”چپ“، یک هدف مشترک را با دو سیمای به ظاهر متفاوت دنبال می کند، نفی وجود شرایط عینی انقلاب در جامعه و ضرورت روشنگری و افشاگری حزب توده ایران به منظور تجهیز و سازماندهی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان با هدف حل انقلابی ”تضاد عمده و روزِ“ جامعه و از این طریق ایجاد شرایط تغییر بنیادی به سود مردم میهن ما و به منظور دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور. امری که با بیان «منطق» مارکسیستی- توده ای، حل «تضاد اصلی» نام دارد!

تحلیل همه نکاتی که در نظریهِ پردازی نظریهِ پردازان «اجلاس …» طرح شده اند، سخن را از این هم بیشتر به دراز می کشد. اما اگر مرا به «اجلاس» دعوت کرده بودند، به آن ها توصیه می کردم «اگر» و مگرها را از گزارش شان حذف کنند! برای نمونه، در آنجا که شعار خارج کردن «دولت را از چنگ احمدی نژاد … یک پیروزی» می نامند، این خواست را با آرزویی همراه می سازند که خود پیش تر شرایط تحقق آن را در ایران، نفی کرده اند. آن ها در ادامه می نویسند، «که اگر [این پیروزی] همراه شود با انتخاب شخصیتی در خدمت جنبش عمومی مردم ایران، تغییر سیاست نظامی حاکم و تغییر ساختار اقتصادی ٨ سال گذشته، به پیروزی در پیروزی تبدیل می شود. …». کسانی که گزارش «اجلاس …» را خوانده اند، می دانند که حتی یـک داده عینی- فاکت برای «اگر» در نظریات ارایه شده وجود ندارد. این «اگر» ها، طرح همان «اگر» قدیمی علی خدایی درباره عقب نشینی انجام نشده رژیم شاه- ساواکی در برابر خواست مردم در بهار سال ۵٧ می باشد. او آن را به عنوان هشدار به حاکمیت سرمایه داری کنونی طرح می کند و روی سخن دلسوزانه اش به استبداد ولایی- امنیتی است!

می نویسند: «ما به هیچ وجه مدافع انفعال در انتخابات آینده نیستیم و معتقدیم، از کوچکترین روزنه ها نیز برای تحمیل تغییرات در سیاست های حاکمیت باید دفاع کرد»، اما توضیح نمی دهند این فعال بودن بایستی در پیشنهاد برای چه سیاست و عملکردی بروز کند؟ آیا کسی سخنی و پیشنهادی در گزارش «اجلاس …» یافت که هدف آن تجهیز توده ها برای مبارزه به منظور تحمیل خواستی، برای نمونه، ”آزادی انتخاب“ باشد؟ حذف نظارت استصوابی باشد؟ و …، خیر!

اگر در آن «اجلاس …» حضور داشتم، از آن ها می پرسیدم، منظور از «تغییر در سیاست های حاکمیت» چه تغییراتی است؟ چرا آن ها را مطرح نمی کنید؟ چرا به جای بیان پرطمطراق، خواست مشخص مردم را طرح نمی سازید؟

آیا همه این ها همان ”بازی“ انتخاباتی حزب های بورژوایی در دوران پیش از برگزاری ”انتخابات“ نیست؟ و هدف آن به قول طبری «گم» کردن سرشت انقلابی خط مشی حزب توده ایران نمی باشد؟

اگر در «اجلاس …» حضور داشتم، آنوقت توضیح می دادم که به قول طبری، خط مشی انقلابی حزب توده ایران از درون یک «سیستم» نگرش زاییده می شود که در آن، ”سرشت جانبدارانه انقلابی روند اجتماعی“ محور و ستون فقرات اندیشه را تشکیل می دهد. بایستی میان همه جوانب این اندیشه هماهنگی وجود داشته باشد. برای نمونه نمی توانست ششمین کنگره حزب توده ایران خط مشی را به تصویب برساند، اما برای تحقق بخشیدن به آن، برنامه ای تنظیم شده ارایه ندهد! این کمبودی می بود که به طور قانونمند به ندانم کاری در کار تبلیغی و ترویجی- آموزشی منجر می شد. باید هماهنگی و همخوانی اندیشه مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی، کلیت ارزیابی را در برگیرد تا ارزیابی را به مجموعه ای بهم تنیده و پیوستهِ مارکسیست- توده ای تبدیل سازد.

هنگامی که «اجلاس …» از ارزیابی خود درباره روند قهقراییِ به مورد اجرا گذاشته شده در ایران طی ٣٣ سال به نتیجه گیری مارکسیستی- توده ای نمی پردازد، یعنی به پرسش در این باره پاسخ نمی دهد که آیا انقلاب شکست خورده است یا خیر، آنوقت نمی تواند هماهنگی و یک دستی مبتنی بر اندیشه مارکسیستی- توده ای بر صغرا کبراهای بعدی در گزارش برقرار باشد که نیست. انتخاب واژه «مشی توده ای» به جای مضمون «خط و مشی انقلابی حزب توده ایران»، اتفاقی نیست!

برای طفره رفتن از طول کلام بیشتر، سخن را با جمله ای از کتاب ”درباره انسان و جامعه انسانی“ زنده یاد احسان طبری به پایان می رسانم:

«باری، پیدایش ”طرز تلقّی علمی“ از پدیده های اجتماعی و تکامل آنها، خود تاریخی را طی کرده، و ساخته و پرداخته هوسناکانه مدافعال دگرگونی های خودسرانه نیست، و مطالبات اجتماعی ناشی از جامعه شناسی علمی، بازتاب حوادث توفنده عصر ما در دماغ های مستعد فرزندان این عصر است. یعنی در برخورد عینی به واقعیت، با برخورد جانبدار طبقاتی همراه است.» (ص ٢٠)

سرچشمه :

http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2023

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter