نویدنو10/02/1392 

 

نویدنو10/02/1392 

 

 

تحلیل هایی مبهم به زبانی ناشایست

نقدی بر رجزخوانی های تکراری بزرگمهر

احمد سپیداری

بخش اول

به تازگی لینک مقاله ای را دریافت کردم که حاوی انتقاداتی به برخی نوشته هایم درباره راه رشد غیر سرمایه داری، گذار سوسیالیستی و ... و ضرورت بررسی این مقولات در دوران اخیر بود.[1] ب الف بزرگمهر قبلا نیز نکاتی را با همین ادبیات تکرار کرده بود که من به نوبه خود مورد پرسش و تردید و روشنگری قرار داده بودم.

به نظر می رسد بزرگمهر پس از برگزاری کنگره ششم حزب توده ایران و انتشار اسناد مصوب آن، ادامه بحثش را ضرور تشخیص داده و دوباره به آن پرداخته است تا برخی به اصطلاح «کژروی» های رخداده به زعم خود را با فحاشی به راه راست (این بار یعنی چپ) هدایت نماید. به باور من بحث پیرامون گذار به سوسیالیسم قرن بیست و یکم و ویژگی های انقلاب دمکراتیک پیش روی کشور ما در هر سطح و عرصه ای می تواند مفید افتد و با طرح سئوال های به جا، این بحث را به عمق و شناخت و دقت های بالاتری رهنمون سازد.

درک نظرات بزرگمهر، از آنجا که تلاش دارد نثرش را به «خوشمزگی» های گاه زیاد از حد بیاراید، و با مبهم گویی تا حد کد نویسی، طوری سخن براند که «ناگفتنی» هایش را پنهان نگاه دارد، ساده نیست. خواننده مجبور است حجم بزرگی از بی مزگی هایش (حالا احتمالا برای عده ای از مخالفانم که مخاطب او هستند خوشمزه هم باید باشد)  را کنار بگذارد تا گزاره های منطقی آن را بیرون بکشد وگاه چیزی که باقی می ماند باز باید یکبار دیگر جراحی شود.

یک توضیح را لازم می دانم. . همانطور که قبلا بارها بیان کرده ام نه برای کسی جز ارگان های زیربط، وجاهت سخنگویی از طرف حزب توده ایران قائلم و نه پیشبرد بحث های روشنفکرانه چپ را در قالب رد یا تایید یا نقد اسناد و مواضع حزبی می پسندم. دلیل آن هم برایم روشن است.، چرا که خود را پایین تر از چنین سطوحی می دانم. به نظرم می رسد برخی از افراد همچون بزرگمهر با خودستایی های ناهنجار حد و مرزها را می شکنند و درست به علت همین خود بزرگ بینی های گاه بیمارگونه کم تاثیر باقی می مانند. با این توضیح می توان وارد بحث شد و دید آیا «همه چیز را همگان دانند» یا ب الف بزرگمهر همه را یکجا.

بزرگمهر با درج بخشی از نظرات ارائه شده توسط من :

«آنچه ما از این بحث (بحث دوران گذار به سوسیالیسم)  در آن دوران برداشت می کردیم، ویژگی خاصی داشت. گذار به سوسیالیسم برای بسیاری از ما پیروان سوسیالیسم علمی بدین معنا بود که امپریالیسم در طی دوران کوتاهی فرو خواهد ریخت و کشورها یک به یک یا به شکل گروهی به اردوگاه سوسیالیسم می پیوندند. و ...

همین آموزش ها برای کشورهای عقب نگاه داشته شده که از سطح نازلی از توسعهٔ سرمایه داری برخوردار بودند و امکان تحقق یک برنامهٔ سوسیالیستی را نداشتند، برنامه ای مشخص به نام «راه رشد غیر سرمایه داری»را ارائه می داد که در واقع برداشتی از سیاست های نپ لنینی در آن به روشنی دیده می شد. شاید بتوان راه رشد غیر سرمایه داری را نوعی بهره گیری از سرمایه داری کنترل شده، در یک دوران محدود، با هدف توسعهٔ زیرساخت های بویژه صنعتی یک کشور، برای ساختمان سوسیالیسم البته در چارچوب تقسیم کار اردوگاه کشورهای سوسیالیستی به حساب آورد.

چنین نوشته است که :

     برای کسی که با چارچوب جُستار آشناست و تا اندازه ای زیربناها و گیر و دارهای گفتگو و ستیزه در این باره را می شناسد، سراپای نادانی سخن که برخی جاها به یاوه گویی نیز کشیده شده ... وی که نادانی دوران جوانی ... تفاوت بنیادین میان «راه رشد غیر سرمایه داری» یا بهتر است گفته شود:«راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی... به هیچ رو درنیافته است...

حقیقت آن است که بزرگمهر واژه بازی های شعبده بازانه بین راه رشد غیر سرمایه داری و راه رشد با سمت گیری سوسیالیستی را جایگزین توضیح روشن نظراتش کرده، آن ها را اظهر من الشمس دانسته و ترجیح داده به جای روشنگری، به اصطلاح «نادانی» های حریف خود را گستاخانه و در کمال بی ادبی بکوبد.

آیا در برنامه های ارائه شده در کشورهایی که راه رشد خود را مبتنی بر« راه رشد غیر سرمایه داری» پی ریخته بودند، فعالیت های اقتصادی برای خورده بورژوازی و بورژوازی ملی به رسمیت شناخته نشده بود؟ اگر شده بود، این فعالیت ها اساسا سرمایه داری بود یا سوسیالیستی؟ آیا این اقتصادها تلفیقی بوده یا نبوده؟ آیا در بخش های تکمیلی اقتصاد فعالیت های سرمایه داری به رسمیت شناخته می شده یا نمی شده؟

بزرگمهر به جای روشن کردن این نکات، با استناد به نوشتهٔ من چنین ادامه می دهد:

«راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی» با «سیاست نِپ» که نوزاد سوسیالیستی تازه پا به جهان نهاده بر بنیاد آن ناچار بود گامی به عقب (و نه به جلو!) بردارد را نه از دیدگاه آماج های سیاسی و اقتصادی هر یک از آن ها، نه از جهت چارچوب تاکتیکی و کوتاه برد آن سیاست که از دیدگاه تاریخی به هیچ رو با «راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی» («راه رشد غیر سرمایه داری») سنجش پذیر نیست و نه از بسیاری سویه های دیگر «منطقی» و «تاریخی» از کم ترین هماوندی و همخوانی با یکدیگر برخوردارند، به هیچ رو درنیافته است.

او چنان در تارو پود لطیفه گویی هایش غرق  شده که حتی متوجه نیست با نوشتن این توضیحات، ناخودآگاه، مشروعیت بکارگیری سیاست های سرمایه دارانه کنترل شده در کنار آماج های سوسیالیستی را حتی برای یک انقلاب سوسیالیستی پذیرفته است. می توان پرسید چرا اگر برای انقلاب سوسیالیستی آن هم به رهبری لنین مجاز است، نام بردن از آن در یک انقلاب ملی دمکراتیک «خیانت بار» می شود؟ بزرگمهر توضیحی ندارد و تنها اشاره می کند که این با آن فرق می کند و «آن» با آن یکی دیگر به کلی فرق می کند!؟ ظاهرا هر نوع بکارگیری واژه «سرمایه» باعث تشنج ذهنی او می شود. بهتر است ایشان اعصاب خود را کنترل کند و توضیح دهد نقش سرمایه و سرمایه داری در هر یک از این برنامه ها (نپ، راه رشد غیر سرمایه داری یا سمتگیری سوسیالیستی و انقلاب سوسیالیستی مورد نظر او) چیست و چه تفاوت کیفی با هم دارند.

البته ب الف بزرگمهر به این هم اکتفا نمی کند و برای از میدان بدر کردن حریف به اصطلاح «بی مایه» خود وارد عرصه تحریف و افترا می شود:

وی که از سرِ نادانی (یا شاید دانسته و آگاهانه؟) «راه رشد غیر سرمایه داری را نوعی بهره گیری از سرمایه داری کنترل شده» می نامد، در واپسین بند یاد شده، خواه ناخواه از سامانه ی سرمایه داری و به گفته ی خود «سیستم های بورژوا دمکراتیک» آن پشتیبانی نموده است.

ببینیم این آخرین بندی که من گفته ام چه بوده است؟

این بار این سرمایه داری بود که از زبان سخنگویانش بحث «پایان تاریخ» هر نوع گذار از سرمایه داری را به میان آورد و مدعی شد سیستم های بورژوا دمکراتیک آخرین سیستم اجتماعی بشریت است و تا ابد باقی خواهد ماند.

آیا با فروپاشی اتحاد شوروی و سوسیالیسم واقعا موجود آن زمان، سرمایه داری جهانی مدعی پایان تاریخ و ابدی بودن سرمایه داری لیبرال نشد؟ آیا ذکر این نکته به معنی آن است که من از سامانه سرمایه داری دفاع کرده ام؟ این دیگر بی شرمی است.

من بر خلاف بزرگمهر، بحث مرحله انقلاب و شیوه گذار به سوسیالیسم در عصر جهانی سازی یا سرمایه داری نولیبرال حاکم بر جهان پس از فروپاشی تاسف بار اردوگاه سوسیالیستی را پایان یافته نمی دانم و در نوشته های پیشینم هم این را بارها و بارها گفته ام. برگزاری کنفرانس هایی بین المللی توسط با تجربه ترین احزاب کمونیست جهان خود نشانه آغاز دور تازه ای از این مباحثات است. خودم را هم برخلاف ایشان دانای کل فرض نکرده ام که از نادان نامیدنم در زمینه بحث توسط او و یا دیگری نگران و عصبی شوم و چشمم را ببندم و هر نظر دیگر یا مخالفی را خیانت به نامم.

به نظر من در این زمینه هنوز نادانیم و نیازمند آگاهی های بس عمیق تری برای غلبه بر هیولای سرمایه داری جهانی هستیم که در همه عرصه ها مشغول تاخت و تاز علیه دست آورد های طبقه کارگر و حقوق اجتماعی آن است.

به ایشان توصیه می کنم این «خر» بازی و غرورهای بی جا و خود برتر بینی ها را کنار بگذارد و به طور جدی ، روشن و شفاف نظراتش را در مورد تفاوت های مورد بحث، بدون حاشیه پردازی بنویسد تا بتوان چیزی از نظراتش فراگرفت و دیگرانی را نیز دعوت به گسترش این مباحثات کرد.

وقتی همین بحث ها در سطوح بالاتر و در جنبش کمونیستی برقرار است، چه بهتر که روشنفکران چپ نیز آن را پی بگیرند و زمینه انتقال هر چه بهتر آن به مخاطبان خود را فراهم کنند.

 

ادامه دارد ...

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter