نویدنو:28/1/1392  

 

نویدنو28/01/1392 

 

 

نگاهی به هجدهمین کنگره‌ی حزب کمونیست چین

هلموت پترز- خسروآذین

کنگره‌ علاوه بر مسائل مربوط به دوره‌ی مورد گزارش خود (٢٠١٢- ٢٠٠۷) تجربیاتی را هم که حزب در تمام دوره‌ی ده ساله‌ی رهبری هو شینتائو (Hu Jintao) دبیر کل حزب گردآورده بود، مورد ارزیابی قرار داد. مطمئنا بررسی نشدن برخی از تجربیات مهم در این کنگره امری تصادفی نبود. در‌غیراین‌صورت ما درمی‌یافتیم که مشکلات اجتماعی از قبیل رفرم سیاسی و تنش در میان کادرهای حزبی و مردم در حقیقت از زمان آخرین تغییرات در رهبری حزب در سال‌های ٢٠٠٣/٢٠٠٢، در دستور کار قرار داشته‌اند‌ و حل آن‌ها توسط نیروهای مخالف به بعد موکول شده یا به‌کلی منع شده است. 

هر دو طرف این منازعه در جریان تدارک و برگزاری کنگره‌ی حزبی نیز رودرروی یکدیگر قرار گرفته بودند. حتا در عکس هیات رئیسه‌‌ی کنگره نیز در میان زیانگ زمین (Jiang Zemin) دبیر کل سابق و هو شینتائو (Hu Jintao) دبیر کل وقت حزب که در کنار هم نشسته بودند، اثری از دوستی دیده نمی‌شود. این صف‌آرایی نیروها طبیعت مصالحه‌آمیز اسناد کنگره را نیز توضیح می‌دهد. از این رو واضح است که اظهارات مطرح شده در کنگره نه فقط باید با واقعیت اجتماعی مقایسه شوند، بلکه لازم است که در ارتباط با منازعات سیاسی داخلی حزب نیز مورد تحلیل قرار بگیرند.

 

دو گرایش اصلی در رشد حزب

در این زمینه مساله عمدتا بر سر منازعه میان دو گروه‌بندی اصلی است که روند رشد حزب و سیاست آن را در طی یک دهه‌ی گذشته تعیین کرده‌اند:

- «گروه شانگهای» که گروهی پرنفوذ به رهبری زیانگ زمین دبیر کل سابق حزب است. این گروه به‌ویژه در مناطق رشدیافته در سواحل شرقی چین که بخش بزرگی از بورژوازی چین در آن‌جا ساکن است، نفوذ دارد. زیانگ زمین و نیروهای پیرو او پیش از هر چیز با سیاست تمرکز بر رشد هرچه سریع‌تر تولید ناخالص ملی به زیان توسعه‌ی اجتماعی، استفاده از سرمایه به زیان حقوق و منافع زحمتکشان، تجارتی کردن خدمات عمومی، گشودن در حزب به‌روی بورژوازی و به حاشیه‌ راندن کارگران و دهقانان شناخته شده‌اند. و

- توانپای (Tuanpai) که نیروهایی را از سازمان جوانان کمونیست با شخصیت برجسته و دبیر کل کنونی حزب، هو شینتائو پیوند می‌دهد. از جمله مشخصه‌های سیاست هو شینتائو می‌توان از تعهد این سیاست به افزایش رشد اجتماعی و حل مشکلات اجتماعی، توجه به رشد همه‌جانبه‌ی بخش‌های گوناگون جامعه و هماهنگی آن با انسان به عنوان موضوع اصلی‌، پذیرش مساله‌ی حفظ محیط زیست به عنوان عنصری ضروری در سیاست‌های حزب، ضرورت اصلاحات سیاسی جهت ایجاد سیستمی معقول برای تقسیم قدرت، گرایش به رشد دمکراتیک یک حزب مارکسیستی و مبتکر و نیز تلاش برای حل «موزون» تضاد منافع رو به افزایش اجتماعی نام برد. مشخصه‌ی دوران هو شینتائو تا نیمه‌ی دوم دوره‌ی تصدی‌ او وجود مباحثات آزاد و عمومی در رسانه‌های چین پیرامون حل مشکلات و تناقضات تشدید شونده اجتماعی بود.

 

کنار نهادن زیانگ زمین پس از ده سال تصدی امور در حزب و انتخاب هو شینتائو به عنوان دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در شانزدهمین کنگره‌ی این حزب، مطابق رهنمود دنگ شیائوپینگ صورت گرفته بود. ولی زیانگ پس از کنار رفتن از سمت دبیر کلی کمیته مرکزی در سال ٢٠٠٢، همچنان به صورتی خودرای می‌کوشید حزب را رهبری کرده و به عنوان یک رهبر «کلاسیک» شناخته شود. او  برای این کار «شانگهایی‌ها» را هم که خود موفق به جای دادن‌شان در کمیته‌ی دایمی دفتر سیاسی شانزدهمین کمیته مرکزی حزب شده بود، مورد استفاده قرار می‌داد. آن‌ها با همراهی کادرهایی در رهبری حزب و دولت که از اصلاحات و سیاست باز سال‌های دهه‌ی نود سود برده و در دفاع از منافع شخصی و محلی خود با تصحیح اصولی این سیاست مخالفت کرده بودند، به نیرویی مخالف با سیاستی که هو دنبال می‌کرد، تبدیل شدند. در نتیجه، دادن تغییرات در سیاست اصلاحات که رهبری هو آن را مد نظر داشت، به تاخیر افتاد یا اصلا آغاز نشد. با آغاز "طرح رشد علمی" از آغاز سال ٢٠٠۴ به عنوان مثال می‌بایست ضریب رشد نامتعادلی که رهبری زیانگ زمین برای رشد ثروت مادی به کار گرفته بود (شاخص: تولید ناخالص ملی)، از طریق توجه بیش‌تر به نیازهای انسان برای رشد، افزایش یابد (شاخص: اشتغال، تحصیل، بهداشت عمومی، امنیت عمومی و غیره). اکنون پس از گذشت هشت سال از آن زمان هنوز در چین دولت‌های محلی وجود دارند که فقط یا عمدتا با شاخص تولید ناخالص ملی مشغول هستند.

 

با تصمیم کنگره برای دو برابر کردن تولید ناخالص ملی در ده سال آینده، به دلیل وجود «رویا‌های ابرقدرت‌طلبانه» در رهبری جدید، خطر تمرکز عمده و نامتعادل بر افزایش تولید ناخالص ملی مجددا افزایش می‌یابد.

از همان آغاز کار، در مورد روشن کردن وضعیت درآمد و دارایی کادرهای رهبری و خانواده‌هایشان درگیری مستقیمی میان دو گروه‌بندی وجود داشت. رهبری حزب در جریان تدارک سومین پلنوم شانزدهمین کمیته مرکزی حزب در سال ٢٠٠٣ بیش‌ از ١٣٠٠ پیشنهاد دریافت نمود. توجه اصلی این پیشنهادها بر اجرای اصلاحات سیاسی متمرکز بود. در همان زمان در این تقاضاهای کتبی نگرانی عمومی در مورد تشدید تناقضات اجتماعی، به ویژه نارضایتی جامعه از امتیازاتی که کادرهای حزبی از آن برخوردار بودند، بیان می‌شد. به این دلیل بود که در آن زمان پیشنهاد روشن کردن منابع اقتصادی درآمد و دارایی کادرهای رهبری و خانواده‌هایشان داده شد. ولی این کار در همان زمان به دلیل مخالفت زیانگ زمین و دو تن از اعضای گروه «شانگهای» در کمیته دائمی دفتر سیاسی با شکست رو‌به‌رو شد. آن‌ها برای رد این پیشنهاد استدلال می‌کردند که روشن کردن وضعیت درآمد کادرهای رهبری می‌تواند جامعه را دچار هرج و مرج کرده و خطر یک جنگ داخلی از نوع «انقلاب فرهنگی» را فراهم کند. با افزایش ثروت‌اندوزی غیرقانونی کادرهای رهبری و خانواده‌هایشان در سال‌های پس از آن، شانس رهبری حزب به ریاست هو شینتائو برای ادامه‌ی مبارزه با فساد هر چه بیش‌تر کاهش یافت.

 

سایر سیاست‌های مربوط به گشایش و اصلاحات در کنگره حزب

من در این قسمت می‌توانم فقط به سه موضوع مهم اشاره کنم.

١. اصلاحات سیاسی

یکی از مسایل اساسی که در جمهوری خلق چین باید از طریق رفرم حل شود، درآمیختگی کامل قدرت حزب کمونیست چین  در رهبری حزب و دولت است. این معضل خود را در قدرت مداوم، مطلق و غیرقابل کنترل «شخصیت‌های اول» و در چندسمتی‌بودن دبیر حزبی و مدیران در همه‌ی سطوح دولتی از جمله در موسسات نشان می‌دهد. ماهیت خودکامه‌ی این قدرت در نقطه‌ی مقابل دموکراتیزه کردن ضروری جامعه و نتیجتا در نقطه ی مقابل افزایش همه‌جانبه‌‌ی نقش توده‌های مردم در ساختمان جامعه‌ی سوسیالیستی قرار دارد. به این دلیل بود که دنگ شیائوپینگ پیش از این تقاضا کرده بود تا این مساله در مرکز رفرم سیاسی قرار گیرد.

این موضوع پس از انتخاب هو شینتائو به عنوان دبیر کل حزب دوباره مدنظر قرار گرفت. در سال ٢٠٠٣ در آغاز مشاوره‌ی تابستانی رهبری حزب در Beidaihe در مقاله‌ای که در مجله‌ی «Xuexi»، مجله‌ی مدرسه حزبی کمیته مرکزی، نوشته شده بود «گذار از قدرت کاملا متمرکز به تقسیم معقول قدرت» تقاضا شده بود (٢).

 

در مباحثات آن زمان معلوم شد که اختیارات داده شده به «شخصیت‌های اول» در دوره‌ی گشایش و اصلاحات سیاسی نه فقط مانع یک رشد دمکراتیک هستند، بلکه تحت شرایط اقتصاد بازار امکانات گوناگونی را هم برای ایجاد فساد فراهم می‌آورند (زدوبندهای‌ میان قدرت و سرمایه، معامله با پست‌های دولتی و از این قبیل) (٣). از این رو سیستم قدرت کاملا متمرکز به عنوان عامل اصلی ایجاد فساد، و دموکراسی پایدار و محکم در حزب که باید به‌طور مستمر به کار گرفته شود، به عنوان تضمین موثر برای جلوگیری از ایجاد فساد شناخته شدند. 

ولی منافع نیروهای قدرتمند در حزب و دولت این خط را به شکست کشاند و کوشش‌ رهبری حزب به ریاست هو شینتائو برای مقابله با این مشکل از طریق تقویت دموکراسی درون حزبی، به عنوان پیش‌شرط دموکراتیزه کردن زندگی اجتماعی، یا ایجاد شرایط لازم برای اعمال قدرت سیاسی مستقیم توده‌های وسیع مردم، با موفقیت قابل‌توجهی روبه‌رو نشد. 

در گزارش مذاکرات کنگره پیرامون اصلاح سیستم سیاسی نه اشاره‌ای به حرکت به سوی «تقسیم معقول قدرت» در سیستم وجود دارد و نه از پذیرفتن وجود رابطه‌ میان اعمال قدرت خودکامه با گسترش فساد اثری هست. مطابق اطلاعات موجود، حتا موضوع وابستگی شدید حزب به قدرت «شخصیت‌های اول» که مدت کوتاهی پیش از برگزاری کنگره در نوشته‌ای مجددا به شدت مورد انتقاد و حمله قرار گرفته بود (۴) نیز در کنگره مطرح نشد. و به نظر می‌رسد که اکنون دامنه‌ی مشکل چند سمتی بودن دبیر حزبی و مدیران موسسات به بخش خصوصی هم رسیده باشد (۵). این‌ها همه برای من معنی روشنی دارند: در کنگره مساله‌ی مربوط به حزب در بخش اصلاحات سیاسی اصلا گنجانده نشده، بلکه در پایان و به‌طور جداگانه مورد بحث قرار گرفته است.

 

از نظر من مذاکرات کنگره پیرامون اصلاحات سیاسی به‌صورتی مصلحت‌گرایانه در چارچوب نهادهای موجود حزبی مانند کنگره خلق و مکانیزم‌هایی مانند مشاوره با «احزاب دمکراتیک» باقی مانده و این مساله تا حد قابل ملاحظه‌ای به ادامه‌ی روال قبلی با همان تصورات عام محدود مانده است. در این مورد البته استثنایی هم وجود دارد: وجود تنش میان دولت و مردم و بحران اعتمادی که بر این اساس اکنون در جامعه موجود است (٦) سبب شده است که رهبری حزب جنبش سازمان‌های غیردولتی را رسما مورد توجه قرار بدهد و این سازمان‌ها را از طریق دادن خدمات دولتی در سطح پایین‌تری در دستگاه دولتی ادغام نماید. این که آیا چنین اقدامی برای عادی کردن روابط‌ میان منافع دولتی و مردم کافی باشد، در آینده معلوم خواهد شد.

٢. اصلاحات اقتصادی

برخلاف اصلاحات سیاسی، در زمینه‌ی اصلاحات اقتصادی ظاهرا تفاوت بزرگی در محتوا و اجرا در میان دو گروه‌بندی یاد شده وجود ندارد. وجه مشترک دو گروه این است که هر دو، شیوه‌ی اقتصادی‌یی را که بر پایه‌ی سرمایه و قوانین مربوط به آن در چین در حال توسعه است، به عنوان «اقتصاد بازار سوسیالیستی» پذیرفته و به دنبال تقلید از تجدد اقتصادی کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری هستند. به گفته‌ی Li Kequans نفر دوم در سلسله مراتب جدید قدرت و نخست وزیر برگزیده شده، اقتصاد جمهوری خلق چین دیگر با اقتصاد جهانی سرمایه‌داری «عمیقا ترکیب شده» است (۷). این ترکیب شدن و وابستگی متقابل اقتصاد چین پیش از همه با ایالات متحده امریکا، ژاپن، اتحادیه اروپا و کره جنوبی باعث می‌شود تا برخلاف برخی از دیدگاه‌های چپ، دیگر «زمان‌بندی مقررشده»ای هم وجود نداشته باشد که طرف امپریالبستی قادر به برهم زدن آن باشد. کنگره حزب جای شکی برای ادامه‌ی مدرنیزه کردن چین از این طریق، آن هم به صورتی کاملا عمیق و گسترده، باقی نگذاشت.

پرسش این بود که آیا و تا چه حد کنگره پیشنهاد بانک جهانی، پیشنهاد «چین ٣٠» را عملی می‌کند. عملی کردن این پیشنهاد به معنی گذار کامل به اقتصاد بازار، پس گرفتن نقش دولت و بخش دولتی، ارتقای بخش خصوصی و منطبق ساختن چین با «سیستم باز اجتماعیِ» دارای ارتباطات جهانی با سرمایه و بازارهای جهانی بود. این‌گونه پیشنهادها که مسیر موفق برای اعتلای نوین چین نامیده می‌شوند، در واقع با منافع سرمایه‌ی جهانی مطابقت دارند.

کنگره بر این نظر بود که مشکلات کشور تنها از طریق رشد پایدار و سالم اقتصاد قابل حل هستند و این کار از طریق انجام دو وظیفه قابل اجرا است: «به کمال رساندن پرشتاب سیستم اقتصاد بازار سوسیالیستی و شتاب بخشیدن به دگرگون‌سازی شیوه‌ی رشد اقتصاد» و برای «دگرگون‌سازی جدید در شیوه‌ی رشد اقتصاد» «تنظیم صحیح» روابط میان دولت و بازار اقدامی تعیین‌کننده به شمار می‌رود. ولی با فرمول «قوانین بازار باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند و نقش دولت باید بیشتر گسترش یابد» [در کنگره] نه مشخصات وضعیت مطلوب، بلکه فقط جهت این «تنظیم» تعیین شده است.

بدین ترتیب هنوز روشن نیست که نقش غالب کنونی دولت در «اقتصاد بازار سوسیالیستی» تا چه حد پس گرفته می‌شود و آماده کردن منابع تا چه اندازه بر عهده‌ی بازار قرار می‌گیرد. قرار است که دولت از مدیریت موسسات، داراییهای دولتی، نهادهای عمومی و سازمان‌های اجتماعی جدا شده و به یک «دولت خدماتی» تبدیل شود. ولی برخلاف پروژه‌ی «چین ٣٠» پیش‌بینی شده است که سیاست اقتصادی کلان تقویت شده و سرمایه‌ی دولتی برای تضمین مسیر حرکت خود، هرچه بیشتر بر مهم‌ترین شاخه‌ها و رشته‌های کلیدی که برای امنیت ملی و رشد اقتصادی کشور تعیین کننده هستند، متمرکز شود. همچنین، به قصد ایجاد زیربنای اقتصادی لازم برای تحقق استراتژی و سیاست حزب کمونیست چین، کار سازمان‌دهی مجدد، بازسازی و ادغام موسسات دولتی در شرکت‌های سهامی بزرگ و مدرنی که مطابق الگوی غربی در عرصه‌ی بین‌المللی قادر به رقابت باشند، همچنان به پیش برده خواهد شد.

«مدل جدید شیوه‌ی رشد اقتصادی» در اینجا مستقیما تعریف نمی‌شود، ولی با مجموعه‌ای از انتظارات گره می‌خورد. این مدل، در مقایسه با رشد اقتصادی سابق، باید کیفیت و کارایی بیشتری را ممکن سازد. به همه‌ی نهادهای بازار فرصتهای برابر بدهد، موجب دوام رشد اقتصادی شود، پیشرفت هم‌زمان را در عرصه‌های صنعتی شدن طراز نوین، گسترش تکنیک اطلاعات و ارتباطات و شهری و مدرن شدن کشاورزی ممکن سازد و اجازه‌ی وارد شدن اقتصاد چین به زنجیره‌ی جهانی تولید و سودآوری در سطوح میانی و فوقانی را بدهد. در اینجا مساله فقط بر سر گذار به یک تولید و بازتولید کاملا توسعه یافته نیست. بلکه به نظر می‌رسد که قرار است پیش از هر چیز ارتباط مستمر میان تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات با صنعتی شدن کشور («صنعتی شدن طراز نوین»)، و نوآوری، دو عنصر ضروری برای «شیوه‌ی جدید رشد» در چین باشند.

٣. اصلاحات اجتماعی

رشد اقتصادی چین که به‌طرز آشکاری در دهه‌های اخیر به روند مدرن‌سازی کشور علیه عقب‌ماندگی و برای جبران آن کمک کرده بود، با غفلت از رشد اجتماعی و ظهور بی‌عدالتی در تقسیم ثروت اجتماعی همراه شده بود. نتیجه‌ی این وضعیت دو قطبی شدن شدید اجتماعی به دارا و ندار و تقسیم‌ جامعه و یکپارچگی ساختار آن به اقشاری دارای منافع ویژه با آگاهی [طبقاتی] همانند بود. این مساله در همان اواسط دهه‌ی گذشته آشکار شده بود (٨). به نظر کارشناس اقتصادی Yung Jishen این وضعیت بدانجا انجامید که امروز دیگر تقریبا تحرکی در میان قشرهای اجتماعی وجود ندارد و قشرهای اجتماعی خود را بازتولید می‌کنند. «فرزندان کادرهای حزبی و مقامات دولتی کادر حزبی و مقام دولتی می‌شوند، فرزندان ثروتمندان ثروتمند و فرزندان فقیران فقیر می‌مانند.» (٩)

از سال ٢٠٠٣ از نمایندگان کنگره خلق و اقتصاددانان مرتبا خواسته شده است تا نسبت موجود میان نرخ بسیار بالای انباشتگی و میزان بسیار پایین مصرف را تصحیح کنند و سهم درآمد مردم در تولید ناخالص ملی و سهم دستمزدها در توزیع اولیه را افزایش دهند. اگرچه حزب در سومین پلنوم هفدهمین کمیته مرکزی خود در سال ٢٠٠٩ از خواست افزایش سهم درآمد مردم و دستمزدها حمایت کرد، ولی نشان داد که قادر به عملی کردن آن نیست. این مساله عواقب فاجعه‌باری برای تامین نیازهای رفاهی بخش بزرگی از مردم داشت و اعتراضات عمومی را افزایش داد. حتا خود حزب به‌ناچار به این نتیجه رسید که بخش‌های گسترده‌ای از مردم هنوز از «ثمرات اصلاحات» بهرهای نبرده‌اند و نیازهای اساسی‌شان برای آموزش، کار، مراقبت پزشکی، بازنشستگی و محل زندگی هنوز (پس از گذشت بیش از ۶٠ سال از تاسیس جمهوری خلق، نگارنده) تضمین نشده‌اند. به این اهداف قرار است تا سال ٢٠٢٠ دست یافته شود. علاوه بر این می‌توان به منافع ارضی دهقانان هم اشاره کرد که مرتبا توسط ارگان‌های قدرت در سطوح پایین، خدشه‌دار می‌شوند. دهقانان با انجام اقداماتی فی‌البداهه در «خارج از سیستم (رسمی، نگارنده)» نسبت به این وضعیت واکنشی نشان می‌دهند که ثبات سیاسی را در روستا یه زیر سوال می‌برد. (١٠) بدین ترتیب عمدتا دو دلیل زیر، رهبری حزب را بر آن داشته‌اند تا در کنگره همچنان به عصری که در مطبوعات چین «عصر امنیت اجتماعی» نامیده شده و از سال ٢٠١٢ آغازگردیده است، ادامه دهد: رفع تنش‌های اجتماعی برای تامین ثبات در جامعه و ایجاد شرایط اجتماعی لازم برای «شیوه‌ی جدید رشد» اقتصاد در چین.

کنگره با تصمیم خود برای ایجاد تغییرات در «شیوه‌ی رشد اقتصاد» گرایش مرتبط با آن برای اجرای سیاست‌های جدید اجتماعی و امر توزیع را مورد تایید قرار داد. کنگره‌ی حزب فقط قول تضمین «نیازهای اساسی» برای تامین اجتماعی مردم و ساخت همه‌جانبه‌ی جامعه‌ی «رفاه کوچک» تا سال ٢١/٢٠٢٠ را نداد، بلکه سرانجام تصمیم گرفت رشد درآمد مردم را به رشد درآمد ملی، و افزایش دستمزدها را به افزایش بازدهی کار منوط کند و تا سال ٢٠٢٠ علاوه بر تولید ناخالص ملی درآمد مردم را نیز دو برابر کند.

در این راه، روستا مرکز ثقل همه‌ی اقدامات اجتماعی باقی می‌ماند. اصلاح ضرایب توزیع باید موجب آن گردد که دو عامل سودمندی و عدالت در توزیع اولیه و ثانویه، وارد شوند، درآمدهای متوسط دست بالا را داشته باشند، درآمدهای قانونی تشویق شده و درآمدهای غیرقانونی (خاکستری) از میان برداشته شوند (١١). برای من هنوز روشن نیست که گرایش ایجاد تغییرات در سیاست‌های اجتماعی و توزیع، بتواند از عهده‌ی مقابله با منافع اقشاری که به لحاظ سیاسی و اقتصادی نیرومند هستند، برآید.

کنگره و حزب

بحث پیرامون حزب و وضعیت آن تا آن‌جا که من می‌دانم، با آغاز تصدی هو شینتائو شدت یافت. در آغاز تدارک برگزاری سومین پلنوم شانزدهمین کمیته مرکزی در اکتبر سال ٢٠٠٣ گروه شانگهای نخست کوشید با شعار زیانگ زمین، «نمایندگی سه‌گانه»‌، به عنوان «پایه‌ای برای دولت و منبع نیرو» حزب را سازمان‌دهی کند. (١٢) شش سال بعد در سپتامبر ٢٠٠٩ رهبری حزب به ریاست هو تصمیم به ایجاد یک حزب مارکسیستی گرفت که با سطح نوینی از ایدئولوژی و سیاست می‌بایست با «تحولات زمان» مطابقت داشته باشد. در قطعنامه‌ی چهارمین پلنوم هفدهمین کمیته مرکزی حزب در سپتامبر ٢٠٠٩ شش مشکل بزرگ برای یافتن راه‌حل مطرح شده بودند. در مزکز آن‌ها انتقاد به کادرهای حزبی قرار داشت که علاقه‌ای به مطالعه‌ی تئوری نشان نمیدادند، باورشان به کمونیسم و اعتمادشان را به «سوسیالیسم چینی» از دست داده بودند و برای ارتقای مقام با هر وسیله‌ای می‌کوشیدند مدرکی دانشگاهی به دست آورند (١٣). نظرسنجی‌های پس از کنگره نشان می‌دهند، که «کارکنان دولتی» (کادرهای رهبری حزب هم رسما کارکنان دولت به‌شمار می‌آیند)، حتا در ادبیات خود از مردم عادی بسیار فاصله گرفته‌اند و این مساله به رشد بی‌اعتمادی مردم به دولت یاری می رساند (١۴)، و در این میان مدرک دانشگاهی، صرف‌نظر از کیفیت آن، به نوعی تخته‌ی پرش برای ارتقاء مقام کادر حزبی تبدیل شده است.

گزارش کمیته مرکزی به کنگره این برداشت را به دست می‌دهد که در سال‌های اخیر مشکلات ایدئولوژیک و سیاسی کادرهای حزبی و دولتی نه کمتر، بلکه بیشتر شده‌اند. در این گزارش، نخستین درخواست از کادرها و اعضای حزب «حفظ باور به آرمان» است، اعتقاد به مارکسیسم، سوسیالیسم و کمونیسم «روح سیاسی اعضای یک حزب کمونیستی» نامیده شده است و «طرح علمی رشد» (١۵) نیز باید به کمک مارکسیسم – لنینیسم و اندیشه‌های مائو تسه‌دنگ بررسی و به کار گرفته شود. با این حال اساسنامه‌ی تصحیح شده‌ی حزب در مقدمه‌ی خود همچنان نه طرح هو شینتائو بلکه اندیشه‌ی «نمایندگی سه‌گانه»‌ی زیانگ زمین را مورد تاکید قرار می‌دهد. درخواست دوم در گزارش کمیته مرکزی حفظ ارتباط تنگاتنگ با توده‌های مردم است و درخواست سوم آن تضمین حقوق اعضای حزب، از جمله حق انتخاب، از طریق رشد دمکراسی درون حزبی است. ولی عملکرد مرکزیت حزب که پس از انتخابات حزبی، شمار بسیار زیادی از دبیران حزبی انتخاب‌شده را دوباره جایگزین کرد و همچنان نیز جایگزین میکند، از جمله دبیران حزبی استان‌های Guizhou، Li Zhanshu، Jiangxi و Shang Yong ، نشان می‌دهد که این درخواست چه اندک توسط خود رهبری حزب جدی گرفته می‌شود. در این گزارش همچنین برای مقابله با انحطاط سیاسی در حزب شدیدا بر مبارزه با فساد کادرهای رهبری و خانواده‌هایشان تاکید شده است.

کنگره با دادن رهنمود برای ادامه‌ی ساختمان همهجانبه‌ی جامعه‌ی رفاه کوچک و مدرنیزه کردن جامعه برای «رستاخیز (رنسانس) بزرگ ملت چین» جهت حرکت حزب را تعیین کرد. پس از برگزاری کنگره، در اواخر ماه نوامبر Xi Jinping دبیر کل جدید حزب، با حضور همه‌ی اعضای کمیته‌ی دائمی دفتر سیاسی نمایشگاه «راه به سوی رستاخیز» را که در موزه دولتی در پکن برپا شده بود، افتتاح کرد. او در سخن‌رانی خود اظهار داشت که هیچ کشوری بدون رویا به قدرت دست نمی‌یابد. «تحقق رستاخیز ملت چین بزرگ‌ترین رویای این ملت از آغاز عصر مدرن است. این“ رویای چینی“ مشترک ما است.» بدین ترتیب این رویا در واقع مهم‌تر و بزرگ‌تر از تحقق آرمان کمونیستی است که در اساسنامه‌ی حزب نوشته شده است. در این ارتباط Xi به شیوه‌ی زیانگ و اندیشه‌ی «نمایندگی سه‌گانه»ی او و با الهام از سنت حاکمان قرون وسطایی در چین، شعار دولت خود را، «سه خواسته‌ای که حتما می‌توانند تحقق یابند»، چنین فرموله کرد: «تا صدمین سالگرد تاسیس حزب حتما می‌توان به‌طور کامل جامعه‌ی رفاه کوچک را ساخت. تا صدمین سالگرد تاسیس چین نوین حتما می‌توان یک کشور ثروتمند، نیرومند، دمکراتیک، متمدن، موزون و مدرن سوسیالیستی را ساخت و حتما می‌توان رویای بزرگ رستاخیز ملت چین را تحقق داد.» (١۶) او مدت کوتاهی پس از آن، هنگام بازرسی از منطقه‌ی نظامی Guangzhou افزود که این رویا، رویای تبدیل شدن به یک ابرقدرت نیرومند و برای ارتش نیز “رویای تبدیل شدن به یک ارتش نیرومند” است. او با یقین اظهار کرد که «ارتش حتما ماموریت تاریخی‌یی را که در مسیر تحقق رستاخیز بزرگ ملت چین بر عهده گرفته است، به انجام خواهد رساند.» (١۷)

اساسنامه‌ی حزب، «مارکسیسم- لنینیسم، اندیشه‌های مائو تسه‌دنگ، نظریه دنگ شیائوپینگ، اندیشه‌های مهم در “نمایندگی سه‌گانه” و “طرح علمی رشد” را به عنوان راهنمای عمل حزب کمونیست چین تعیین کرده است». ولی رهبری جدید به ریاست Xi Jinping «نظریه دنگ شیائوپینگ، اندیشه‌های مهم در “نمایندگی سه‌گانه” و طرح علمی رشد را راهنما»ی همه‌ی امور حزب می‌داند. (١٨) اگر نقل قول منابع صحیح باشد، در این صورت دیگر مارکسیسم اصلی و واقعی به عنوان یک سمت‌گیری رسمیِ ایدئولوژیک و نظری برای حزب کمونیست چین نقش مستقیمی بازی نمی کند، یا دست‌کم دیگر جزیی از اصول بنیادی آن نیست.

با برگزاری این کنگره گروهی از نخبگان سیاسی کشور به صورت کامل رهبری حزب را در اختیار گرفتند. مطابق اطلاعات رسمی ٩۵ درصد اعضای کمیته مرکزی جدید دارای مدرک دانشگاهی و ١۴ درصد آنان دارای درجه‌ی دکترا هستند. ٢١ درصد آنان با علوم طبیعی و تکنیک آشنایی دارند، مابقی هم عمدتا اقتصاددان، حقوق‌دان و کارشناس علوم سیاسی هستند. از چنین گروه رهبری عقلانیت و دقت لازم در امر تصمیم‌گیری و کارآمدی در اجرای تصمیمات انتظار می رود. همچنین گفته می‌شود که همه‌ی اعضای این رهبری در بسترهای اجتماعی آبدیده شده‌اند، تجارب فراوانی در اداره‌ی کشور دارند و قادر به رویارویی با خطرات هستند. تفسیرهای چینی این تغییرات را به عنوان گرایش واقعی در «مدیریت یک دولت مدرن» و «ظهور بزرگ‌ترین دستگاه دولتی جهان در عصر دولت‌مداری نخبگان» ارزیابی می‌کنند. مطابق این تفسیرها از این طریق «برتری مدلِ پروراندن نخبگان سیاسی در چین» نشان داده شده است و دلیلش این است که «چین کشوری با سنت کنفوسیوس است که به دانایان فرصت حکمرانی می‌دهد». (١٩) مطابق دیدگاه کنفوسیوس هنگامی که در کشوری دانایان حکمرانی می‌کنند، باید نظم و آرامش هم برقرار باشد و مردم راضی باشند. این نگاه توضیح جدیدی برای اصل «حکومت برای مردم» است که اکنون توسط برخی از رهبران چین مطرح می‌شود. من نمی‌خواهم به نقش نخبگان سیاسی برای ادامه رشد کشور کم بها بدهم، ولی رشد چین در نهایت وابسته به گسترش نقش تاریخی توده‌های مردم و مشارکت گسترده‌ی آن‌ها در اعمال قدرت سیاسی خواهد بود.

جمع‌بندی کوتاه

از نظر من رهبری حزب و دولت به ریاست Xi Jinping یک راه حل موقت [برای چین] نیست. این رهبری برای درازمدت تعیین شده است و در ترکیب، ترتیب و جهت‌گیری خود نهایتا با منافع اساسی و مصلحت‌گرایانه‌ی مشترک هر دو گروه‌بندی اصلی نیروها در چین مطابقت دارد. وظیفه‌ی رهبری جدید فراهم آوردن شرایط داخلی و خارجی لازم برای دادن کارایی و کیفیت نوین به رشد ملی است و باید این رشد را پایدار و تا حد ممکن سریع و مداوم طراحی کند. در این میان روند تمایز این رهبری و افزایش خوداتکایی در آن آغاز شده است. رهبری حزب به ریاست Xi Jinping کوشش خواهد کرد «گوش شنوایی برای مردم داشته باشد»، در سیاست خود محتاط باشد و از خطرات بزرگ پرهیز نماید. تحت رهبری این گروه اصلاحات سیاسی اساسی‌یی صورت نخواهد گرفت، ولی انتظار می‌رود که همه‌ی اقدامات لازم را برای آرامش اوضاع اجتماعی و حفظ ثبات آن انجام بدهد.

 

 

 

١. مقایسه کنید با گزارش بازدید  Xi Jinping دبیر کل حزب از منطقه‌ی نظامی Guangzhou در تاریخ ٨ تا ١٠ دسامبر در نشریه‌ی Renmin Ribao مورخ ١٣ دسامبر ٢٠١٢

٢. نقل‌شده از: Renmin Wang مورخ ٣ آگوست ٢٠٠٣

٣. مقایسه کنید با نوشتار  Huang Jiangliang، «قدرت "شخصیت‌های اول" مطمئنا بسیار زیاد است». در: Renmin Wang مورخ ٣ ژوئیه ٢٠٠٣

۴. Gao Mingqi، بیانیه‌ی «معضل وابستگی» به شخصیت‌های اول، در مجله‌ی «Dangde Shenghou» (زندگی حزبی)، Heilong Jiang، نقل شده از: Renmin Wang، منتشر شده در «اخبار حزب کمونیست چین» مورخ ١٦ آوریل ٢٠١٢، به چینی

۵. Zhou Haijiang اهل Jiangsu مدیر شرکت و از اعضای هیات نمایندگی در کنگره هجدهم یکی از «شخصیت‌های اول» است. او به عنوان مدیر یک گروه از شرکت‌های خصوصی در عین حال وظایف دبیر حزبی را هم در این شرکت انجام می‌دهد. نگاه کنید به Zhonggou Gongchandang Xinwen Wang (پورتال اینترنتی «اخبار حزب کمونیست چین») مورخ ۷ نوامبر ٢٠١٢

٦. مقایسه کنید با Ge Xianping، «مشکل روانی منافع گروهی در چین و ایجاد مکانیزمی برای تنظیم این منافع توسط دولت»، در مجله‌ی «Dangdai Shijie yu Shehuizhuyi» مورخ مه ٢٠١٢، صص ١۷٢- ١٦٨. این مشکل سال‌ها است که به وجود آمده است. بنابراین همچنین مقایسه کنید با: Chen Daoying، «مشکلات مهمی که به مقبولیت سیاسی در کشور ما آسیب می‌زنند»، در سری «Tianfu Xinlun» (مباحث جدید در Sichuan)، مورخ مه ٢٠٠٦، نقل شده از: Makesizizhuyi Wenzhai (درک مارکسیسم)، دسامبر ٢٠٠٦.

۷. Li Keqiang، «روح حاکم بر کنگره‌ی هجدهم را بررسی کنید، رشد مستمر و سالم اقتصاد و پیشرفت اجتماعی را تقویت نمایید»، در: Renmin Wang، مورخ ٢١ نوامبر ٢٠١٢.

٨. مقایسه کنید با Chen Daoying، همان‌جا

٩. Yang Jishen، «تجزیه و تحلیل اقشار اجتماعی در چین»، پکن ٢٠١١، به چینی. Yang پیش از این مدیریت بخش درون‌مرزی خبرگزاری Xinhua، خبرگزاری رهبری حزب را بر عهده داشت. کتاب او در آغاز در کشور ممنوع شده بود و به این دلیل نخست در هنگ کنگ منتشر شد.

١٠. Nan Ganzhi، «دشواری‌های امروز در رشد سیاسی روستا»، در: Daidai Shijie yu Shehuzhuyi، مورخ مه ٢٠١٢، صص ١۴٦- ١۴٣.

١١. بنا بر اطلاعات رسمی سهم درآمدهای متوسط حدود ٢٢ درصد و سهم درآمدهای پایین و پایین ترین درآمدها به طور تخمینی حدود ۷٠ درصد از ساختار کنونی درآمدها است.

١٢. «حزب ما همواره باید ضروریات رشد نیروهای مولده مترقی چین، سمتگیری رو به جلو فرهنگ مترقی چین و منافع اساسی تودههای گسترده مردم چین را نمایندگی کند.» برگرفته از سخن‌رانی زیانگ زمین در تاریخ ٣١ مه ٢٠٠٢، نقل شده از: زیانگ زمین، "پیرامون سوسیالیسم چینی"، پکن ٢٠٠٢، ص ۵٨٣، به چینی. برای زیانگ «نمایندگی سه‌گانه» بیان فشرده‌ی «ماهیت، قاعده‌ی اصلی و وظیفه‌ی اساسی حزب ما به عنوان پیشاهنگ طبقه ی کارگر چین» هستند. همان‌جا، ص ۵۷٨. ولی در عملکرد سیاسی زیانگ برخلاف این ادعا نه تنها منافع طبقه کارگر به‌شدت آسیب دیدند، بلکه این طبقه هر چه بیشتر به حاشیه‌ی سیاسی و اجتماعی جامعه رانده شدند. این فقط یک نمونه‌ی کوچک برای این نکته است که حرف و عمل در سیاست حزب کمونیست چین تا چه اندازه  می‌توانند در تناقض با هم قرار داشته باشند.

١٣. «تجارب تاریخی چینی کردن مارکسیسم در طی ٦٠ سال چین نوین». سخن‌رانی در «فوروم مارکسیستی ٢٠٠٩» در: Renmin Wang، مورخ ٨ دسامبر ٢٠١٢.

١۴. Zhonggou Qingnian Bao ١٢ نوامبر ٢٠١٢.  وقتی کادر حزبی کارمند دولت است، معنی‌اش این است که روسای کمیسیون‌های کمیته مرکزی هم مقام وزیر را به دست می‌آورند.

١۵. این طرح که به هو شینتائو منتسب است، بر مبنای رشد همه‌جانبه‌ی کلیه‌ی بخش‌های جامعه و هماهنگ با انسان به عنوان موضوع اصلی قرار دارد.

١٦. دبیر کل Xi: «سه خواسته‌ای که حتما می‌توانند تحقق یابند» به «رویای چینی» نیرو می‌بخشند، در: Renmin Wang مورخ ٣٠ نوامبر ٢٠١٢.

١۷. Xi Jinping: «وفاداری به وحدت کشور ثروتمند و ارتش نیرومند. ساخت ارتش نیرومند و تحکیم دفاع ملی. در:Renmin Wang مورخ ١٣ دسامبر ٢٠١٢.

١٨. همان‌جا

١٩. Xin Jing Bao مورخ ٢٣ نوامبر ٢٠١٢.

 

برگرفته از: برگ‌های مارکسیستی، شماره ٢، ٢٠١٣

 نقل از : صدای مردم

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter