نویدنو:05/11/1391  

 

نویدنو05/11/1391 

 

تناقض بنیادی اسرائیل

یوری آونری- مهرگان

تنها سهم یائیر لاپید برای فرهنگ قومی اسرائیلی گفته اوست که نباید به حرکتی برای سدکردن بنیامین ناتانیاهو بپیوندد ،چون این امر می تواند به معنی پیوستن نیروها به "زوآبی ها " باشد.

این امر به توضیح برای شنونده های خارجی نیاز دارد. خانواده زوابی یک خانواده بزرگ هامولا ( خانواده گسترده عربی) ساکن ناصریه و ویسینیتی است. تعداد زیادی از این خانواده در روزهای اولیه تاسیس اسرائیل در کنست خدمت کردند ، همه به عنوان عضوهای حزب های صهیونیستی یا دسته های عربی به حزب های صهیونیستی پیوسته هستند. 

عضو کنونی کنست که آن نام برجسته را یدک می کشد خانم حنین زوابی ، نماینده 44ساله از حزب ملی گرای عربی بالاد است. ازمی بیشارا بنیان گذار حزب ، اسرائیل را پس از متهم شدن به تهاجم های امنیتی ترک کرد. او گفت که به خاطر بیماری دیابت شدید ، نمی تواند از عهده زندان رفتن برآید.

هر چند ، حنین  خودش به اندازه کافی مورد تنفر است .  او زرنگی رفتن زیر پوست یهودی اسرائیلی را دارد. او به صورت دانسته ای تحریک آمیز ، ساینده و عصبانی کننده است . یک بار به صورت فیزیکی با یکی از زن های سپاهی توفان اویگدر لیبرمن  ، در حالی که از کرسی کنست  سخنرانی می کرد در گیر شده بود. او از درگیری شانه خالی نکرد. 

اما ادعای اصلی او برای افتخار( یا دشمنی)  تصمیم بی پروای او در رفتن به روی عرشه کشتی ترکیه ای ماوی مرمره بود که سعی کرد تا محاصره را بشکند و برای غزه ملزومات بیاورد. حادثه ، که در آن 9فعال ترک توسط کماندوهای اسرائیلی کشته شدند ، سونامی احساسات را در اسرائیل به راه انداخت.  حنین زوآبی بعنوان خائن مارک خورد. بسیاری از شهروندهای عرب شجاعت اورا تحسین کردند ، اما ان تحسین نتوانست حزب او را در از دست دادن یک کرسی در انتخابات اخیر محافظت نماید. هر چند ، زوآبی کرسی خود را در کنست حفظ کرد. 

او اکنون حکم سوگلی مورد تنفر را دارد . روزنامه نگاری برجسته ، اخیرا در مقاله ای ، عکس اورا در کنار سارا ناتانیاهو گذاشت وآن ها را مورد تنفر ترین زن ها در اسرائیل خواند –یکی در چپ ، یکی در راست .

پس اگر لاپید از همکاری با حنین خود داری کرده بود ، یهودی های اسرائیلی اندکی می توانستند  اورا مورد انتقاد قرار دهند . آن چه توفانی از اعتراض را برانگیخت حرف ساده ای بود. لاپید از همکاری با حنین زوآبی خود داری نکرد بلکه با "زوآبی ها" ( به صورت جمع)همکاری نکرد. این به معنی تمام عضوهای سه گروه عرب در کنست درک شد . 

از همه سو فریاد های "نژاد پرست"، "نابخشودنی" ، "تحمل ناپذیر" ، "نفرت انگیز" برخاست .

فریادها ممکن است متقاعد کننده به نظر برسد ، جز برای یک حقیقت : در تمام تلاش های جاری برای ساختن ائتلاف جدید دولتی ، هیچ کس حتی در بر گیری گروه های "عرب " را مطرح نکرد. 

سه گروه "عرب" وجود دارد. ("عرب" در نقل قول ها ، چون یکی از آن ها "هداش" کمونیست ، یک عضو یهودی کنست ، دوحنین محبوب را دارد. هرچند رای دهندگان حزب تقریبا عرب هستند. مقدار آرای یهودی آن عملا در انتخابات اخیر کاهش یافت .)

عضو های این گروه ها عملا دریک گتو (محله ) پارلمانی زندگی می کنند. آن ها مثل عضو های دیگر عمل می کنند ، حق رای کامل دارند ، یکی از آن ها قائم مقام سخنگو است و بر جلسه ها ریاست می کند، در نظریه آن ها حتی می توانند به عربی سخنرانی کنند ، اگر چه اکثر آن ها سخنرانی به عبری را انتخاب می کنند . 

* * *

با این حال بین آن ها و همکارانشان یک دیوار شیشه ای وجود دارد. یک راهکار موافقت شده ای بین عضو های یهودی وجود دارد که آن ها نباید شامل ائتلاف شوند. نزدیک ترین رابطه آن ها در سال 1993 بود ، وقتی که اسحاق رابین ، بدون دربرگرفتن آن ها در ائتلاف خود به حمایت آن ها وابسته بود. بدون آن ، موافقت نامه اسلوهر گز به تصویب نمی رسید،  ورابین ترور نمی شد .  شدیدترین انتقادها از سیاست او آن بود که او " اکثریت یهودی " نداشت که سرزمین خدادادی ما را با کمک گرو ه های عرب  بخشید. یکی از طعنه آمیزترین  متهم کننده ها بنیامین ناتانیاهو بود .

***

یکی ممکن است بپرسد که عرب ها در گام اول چگونه به کنست راه یافتند.

این به هیچ وجه نتیجه ای قابل پیش بینی نبود. بر خلاف هر چیزی  ، در اعلام استقلال کشور جدید اسرائیل به عنوان کشوری "یهودی" معرفی شده بود . چرا باید عرب ها اجازه می یافتند در تصویب قانون های کشور یهودی شرکت کنند ؟ چرا اصلا آن ها باید شهروند باشند؟

یک بحث جالب توجهی در باره این مسئله در مشورت های مخفی در زمان تاسیس کشور در سال 1948 وجود داشت . داوید بن گوریون بود که تصمیم نهایی را گرفت . او نگران افکار عمومی جهان بود، به ویژه در زمانی که اسرائیل برای پذیرفته شدن در سازمان ملل مبارزه می کرد . از انجایی که بن گوریون سیاست مدار بود ، در یکی کردن منافع ملی با منافع خود خیلی  استاد بود. 

اولین انتخابات کنست در سال 1949 برگذار شد ، در حالی که جنگ هنوز ادامه داشت ( من رای دادن نزدیک اردوی نقاهت ارتش را به یاد می آورم که زخم های من بهبود می یافت). در آن زمان ، عرب هایی که در اسرائیل ماندند پس از جنگ توده ای و تبعید هدف "حکومت نظامی" بودند، که زندگی هر فرد عرب  را به کوچکترین جزئیات کاهش داد ، کلا تابع حاکم  نظامی شدند.

بن گوریون مشاهده کرد که شهروندهای عرب – درحالی که از رای آزاد بر خوردار بودند- به ماپای ، حزب او رای دادند. به سران خانواده های گسترده گفته شده بود که اگر تعداد رای تعیین کننده ای برای حزب جمع نکنند زندگی  برای آن ها می تواند تیره شود. به هر کدام از آن ها گفته شده بود که افراد آن ها چگونه باید رای دهند – برای خود ماپای یا گروه های عربی راه اندازی شده از سوی ماپای صریحا برای این هدف . از این رو بررسی چگونگی رای دادن هر خانوده ای آسان بود. 

بدون این رای های اسیر ، برای بن گوریون درست کردن ائتلاف  در طی 15 سالی که در حکومت بود می توانست بسیار دشوار باشد .

* * *

پس از  نکبت جنگ  سال1948، 200هزار باقی مانده یا " عرب های اسرائیلی " در حالت بهت قرار داشتند. آن ها نه  قدرتی داشتند ونه جراتی که به طریقی با دولت مخالفت کنند. تنها استثنا کمونیست ها بودند. در طی جنگ 1948 ، رهبری صهیونیسم از نزدیک با استالین ، که  ما را تقریبا به تمام  جنگ افزار های ما مجهز کرد ، متحد بودند. این اتحاد سال ها ادامه یافت ، تا آن که  اسرائیل روابط را با غرب مستحکم کرد وطغیان پارانویای ضد سامی استالین بر آن اتحاد پایان داد. 

در آن زمان ، حزب کمونیست اسرائیل جایگاه قدرت مندی در جامعه عرب اسرائیل ایجاد کرده بود. در عمل حزبی عربی بود ، اگر چه مسکو به دلیل خودش دستور داد ، که دبیر اول یهودی باشد . رابطه های بین رهبری حزب و دولت سرشار از تناقض بود ، در حالی که حزب به خاطر رابطه اسرائیل با مسکو تحمل می شد ، گاه گاهی از سوی شین بت (سازمان امنیت اسرائیل – مترجم) بعنوان ستون پنجم مورد تعقیب قرار می گرفت . 

چون هیچ حزب عربی ( غیر ازدست نشانده های ماپای) اصلا تحمل نمی شد ، حزب کمونیست  از آن برخوردار شد که عملا به یک  انحصار در خیابان عرب ها تبدیل  گردد. ادامه آن در شهرک ها و روستاهای عرب در اسرائیل به قدرتی که  ماپای تا سال 1977در جمعیت یهودی داشت نزدیک شد .  وای بر عربی که جرات می کرد با آن مخالفت کند!

پس از آن که بن گوریون در سال 1963از سوی حزب خود کنار گذاشته شد ، گرایش رسمی نسبت به شهروندهای عرب به تدریج  لیبرال تر شد . حکومت نظامی رسما در سال 1966 لغو شد ( هم زمان با اولین رای من در کنست ) . سرانجام حزب های جدید عربی اجازه تاسیس یافتند ووارد کنست شدند. رابطه ها بین عرب ها و دولت وارد مرحله جدیدی شد – مرحله ای که تعریف آن بسیاردشواراست .

* * *

اسرائیل رسما به عنوان کشوری "یهودی و دموکراتیک" تعریف می شود. بعضی ها این تعریف راضد ونقیض می دانند – اگر یهودی است ، نمی تواند دموکراتیک باشد ، اگر دموکراتیک است نمی تواند یهودی باشد . نظریه رسمی  حاوی این نکته است که کشور در مشخصه خود یهودی است ، اما تمام شهروندها از حق مساوی بر خوردارند ( یا باید بر خوردار باشند).

به عنوان واقعیت ، اسرائیل هرگز با این تناقض اصلی به دام نیفتاد: وضعیت اقلیت ملی در یک کشوری که کلا با اکثریت ملی شناخته می شود چیست ؟ برای مزاح ، شهروند های عرب  واقعا چگونه می توانند در کشوری که ادعا می کند "کشور ملی مردم یهود است " برابر باشند؟

از قانون بازگشت ، که تنها بر یهودی ها و زادگان آن ها به کار برده می شود ، تا قانون شهروندی ، که جدایی تندی بین یهودی ها وغیر یهودی ها ایجاد می کند ، تا ده ها قانون کوچک دیگر که امتیازهایی را به افرادی  که بعنوان " افرادی که قانون بازگشت می تواند در موردشان اجرا شود " تعریف می شوند اعطا می کند.  

اسرائیلی های بسیاری ادعا می کنند که از تبعیض متنفرند، اما ادعا می کنند که سایر کشورهای دموکراتیک با  اقلیت های قومی خود بهتر رفتار نمی کنند .

* *

نسل سومی از "عرب های اسرائیلی" در حال رشد هستند. آن ها دیگر از سوی دولت تهدید نمی شوند ، اما در یک برزخ روحی زندگی می کنند. آن ها با افتخار خود را بعنوان فلسطینی معرفی می کنند  واز مبارزه فلسطینی ها در سرزمین های اشغالی حمایت می کنند ، اما بیشتر وبیشتر اسرائیلی می شوند. زوابی دیگر ، عبدالعزیز، عضو کنست خیلی سال ها پیش ، این عبارت را نقش کرد :" کشور من در جنگ با ملت من است ". برجسته ترین عضوکنست در حال حاضر ، احمد تی بی ، مشاور بسیار نزدیک یاسر عرفات ، در ذهن من اسرائیلی تر از تمام عضوهای کنست است ، هم در کاراکتر وهم در رفتار.

عملا ، عرب ها در جامعه اسرائیل بسیار یک پارچه تر از آن هستند که بسیاری از مردم درک می کنند. بیمارهای یهودی در بیمارستان های دولتی اغلب این واقعیت را که پزشک وپرستار زنی که آن ها را مداوا می کنند عرب هستند نمی دانند. درمسابقه های فوتبال بین تیم های یهودی وعرب هولیگان های یهودی فریاد می زنند " مرگ بر عرب ها " و همتا های عرب آن ها ، با همان حرارت فریاد می زنند " الله واکبر!" 

چند سال قبل لیبرمن پیشنهاد کرد که شهرها وروستاهای عربی مستقر در اسرائیل نزدیک مرز با ساحل غربی بتوانند  در ازای شهرک های یهودی در ساحل غربی در آن سوی مرز به دولت آینده فلسطینی بپیوندند . طوفانی از اعتراض از سوی جمعیت عرب به راه افتاد. حتی یک سخن گوی عرب از آن ایده حمایت نکرد .  

هر قدر ، تندی فزاینده شهروندهای عرب عضوهای عرب کنست را بیشتر وبیشتر به موضع افراطی و اظهارهای گوش خراش سوق می دهند ، به همان نسبت  سیاست پیشگان دست راستی یهودی در کنست ، در نژادپرستی ضد عربی خود بیشتر وبیشتر افراطی می شوند. از این رو خلیج بین دو اردو در کنست وسیع تر می شود ونه تنگ تر. 

بنا بر این لاپید وقتی که تحقیر خود را نسبت به "زوآبی " اظهار داشت زیرکانه  جریان مسلط راتشویق کرد . البته ، حنین زوآبی ،مورد چاپلوسی بود.  

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter