نویدنو:27/11/1391  

 

نویدنو27/11/1391 

 

 

به مناسبت سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب بهمن : انقلاب شکوهمند و مردمی ای که به دست مشتی تاریک اندیش به مسلخ استبداد کشانده شد

در این راه دشوار و پرسنگلاخ، بدون تردید آرمان ها، تجربیات و نیز آرزوهای غرق به خون نسل آرمان گرای انقلاب، ره توشه گرانبهای پیکار با ارتجاع و استبداد برای نیل به آزادی، حق حاکمیت مردم و عدالت اجتماعی است. جنبش کنونی ضد استبدادی تبلور خواست ها و آرمان های انقلاب شکست خورده بهمن است که در زیر استبداد ولایی مدفون شده است!

 

با فرا رسیدن بیست و دوم بهمن، سی و چهار سال از پیروزی یکی از عظیم ترین جنبش های اجتماعی قرن بیستم می گذرد. انقلاب بهمن نیروی عظیم اجتماعی را به میدان مبارزه بر ضد رژیم استبدادی و وابسته شاه به میدان آورد و با وجود همه توان نظامی و پلیسی رژیم توانست آن را با اتکاء مبارزه متحد قشرهای گوناگون اجتماعی، با اتکاء به اعتصاب سراسری و مبارزه تعیین کننده کارگران نفت به زانو درآورد. درباره انقلاب بهمن، زمینه های پیدایی و ماهیت آن در طول سال های اخیر مطلب زیاد نوشته شده است. حزب توده ایران تنها سازمان سیاسی کشور بود که زمینه های پیدایی این انقلاب را در سال های نخست دهه 50 ارزیابی کرد و راه حل های روشنی برای جنبش مردمی طرح کرد.
برخلاف مدعیات سران کنونی رژیم، انقلاب بهمن 57، نه به واسطه ”امداد غیبی تحقق یافت و نه ماهیت آن ”اسلامی“ بود. پانزدهمین پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران، در تیرماه 1354، در ارزیابی شرایط کشور از جمله به این نتیجه مهم رسید که: ”جامعه ایران به یک تحول بنیادی، به انقلابی که عرصه های مختلف زندگی را در بر گیرد و آن را در جهت منافع خلق دگرگون کند، نیازمند است. این انقلاب در مرحله کنونی تاریخی رشد جامعه ما یک انقلاب ملی و دموکراتیک است که محتوی آن عبارتست از: کوتاه ساختن دست انحصارهای امپریالیستی از منابع طبیعی و اقتصادی کشور و تأمین استقلال کامل اقتصادی و سیاسی ایران؛ برچیدن بقایای نظامات ماقبل سرمایه داری و اتخاذ سمت گیری سوسیالیستی؛ دموکراتیک کردن حیات سیاسی و فرهنگی کشور...“ (به نقل از کتاب اسناد و دیدگاه ها، صفحه 690)
جامعه ایران دردهه های 40 و 50 به دلایل عینی و ذهنی مشخصی که ناشی از بسط مناسبات سرمایه داری با هدف رشد سرمایه داری وابسته به امپریالیسم درکشور بود، با بحران ژرف ساختاری مواجه شد. به موازات رشد سرمایه داری بزرگ و رسوخ فزاینده سرمایه های امپریالیستی دراقتصاد ایران، زمینه ورشکستگی خرده بورژوازی و تضعیف مواضع سیاسی-اقتصادی لایه هایی از سرمایه داری ملی فراهم آمد. طبقه کارگر دراثر روند بغرنج و متضاد بسط مناسبات سرمایه داری وابسته از رشد کمی و کیفی قابل ملاحظه ای برخوردار شده بود که به آن وزن اجتماعی مهمی درساختار طبقاتی می بخشید، اما این طبقه درزیر اعمال فشار سیستماتیک قرار داشت و به همراه دهقانان و لایه های تهیدست جامعه از استبداد سلطنتی لطمه دیده و منافع سیاسی- صنفی آن نادیده و پایمال می گردید. به این ترتیب رشد سرمایه داری وابسته شکاف ژرف بین رژیم شاه و طبقات و قشرهای دمکراتیک جامعه را فزونی بخشیده و ادامه حیات رژیم وابسته پهلوی را درگرو تشدید سیاست ترور و اختناق قرار می داد. بر بستر این بحران فراگیر بود که جنبش انقلابی مردم ایران گام به گام اوج گرفت و منجر به پیروزی انقلاب بهمن 57 شد. انقلاب بهمن با شرکت گسترده توده های میلیونی مردم از کارگران، دهقانان، خرده بورژوازی شهری گرفته تا لایه هایی از بورژوازی کوچک و متوسط به پیروزی رسید. طبقه کارگر ایران توانست به لحاظ عینی درانقلاب نقش تعیین کننده ایفا نماید، ولی به دلیل فقدان تشکل های صنفی و پیوند با حزب سیاسی خود قادر نگردید رهبری جنبش را به دست گرفته یا درآن سهمی بدست آورد. درآستانه انقلاب بهمن 57، خرده بورژوازی و قشرهای بینابینی وتهیدستان حاشیه شهرها اکثریت جامعه شهری را تشکیل می دادند و نقش مهمی را در جنبش انقلابی و سرنگونی رژیم ضد ملی شاه ایفا کردند.
انقلاب ملی و دمکراتیک بهمن 57 بنا به دلایل معین شکل و شعارهای مذهبی به خود گرفت. حزب ما ازهمان آغاز جنبش انقلابی مردم به این واقعیت، که جنبش بطور عمده رنگ و شکل مذهبی دارد توجه و به ارزیابی آن پرداخت. طی 25 سال از کودتای آمریکایی-انگلیسی28 مرداد تا مقطع انقلاب روحانیون تنها گروهی بودند که با استفاده از امکاناتی مانند مساجد، تکایا، جلسات مذهبی و برخی نهادهای رسمی حکومتی مانند انجمن سلطنتی فلسفه به ترویج و تبلیغ افکار و نظرات خود می پرداختند و این درحالی بود که حزب ما، فداییان خلق، مجاهدین خلق و جبهه ملی درزیر فشار ساواک قرار داشتند و امکان تماس مستقیم و بی واسطه با توده ها برایشان وجود نداشت. این امر درتقویت نقش رهبری خمینی و نیروهای هوادار او بسیار موثر افتاد. بدینسان از خلاء سیاسی ناشی از سرکوب شدید ساواک و نیز ضعف و پراکندگی احزاب و سازمان های شرکت کننده درانقلاب، روحانیون به رهبری خمینی به نفع تحکیم مواضع خود بهره برداری کردند. با پیروزی انقلاب کلیه جناح های هیات حاکمه سابق برکنار و قدرت سیاسی به طیف گسترده نمایندگان خرده بورژوازی، لایه های بینابینی، سرمایه داری تجاری منتقل شد. حاکمیت جدید دراوضاع ادامه مبارزه درونی و فرمانروایی جو انقلابی برجامعه دست به یک رشته اقدام ها در راستای اهداف ملی و دمکراتیک زد. ذکر این نکته حائز اهمیت است تنها نیروهایی که از همان آغاز کوچکترین نقشی درحاکمیت نداشتند طبقه کارگر، زحمتکشان شهر و روستا و نمایندگان سیاسی آنها بودند. خمینی و اطرافیان او از موضع سرنگونی شاه یعنی شعار محوری جنبش حرکت کردند و با مانورهایی که هدف آن تحکیم موقعیت نیروهای مذهبی در مقابل نیروهای چپ، مترقی و ملی بود، وعده مبارزه با امپریالیسم، آزادی های دمکراتیک و عدالت اجتماعی البته در چارچوب دیدگاه های حکومت اسلامی می دادند و به این ترتیب توانستند در مقام بلامنازع رهبری انقلاب قرار بگیرند، همین امر در انتها در شکل گیری رژیمی متکی بر عقاید قرون وسطایی و استبدادی و مغایر با اهداف و آرمان های انقلاب نقش اساسی یی داشت.
در پی سرنگونی رژیم ستم شاهی، انقلاب مرحله سیاسی خود را با موفقیت به پایان رساند. حزب توده ایران ادامه و تعمیق انقلاب را در گروی تشکیل جبهه واحدی از همه نیروهای معتقد به انقلاب می دانست که این جبهه به دلایل معینی از جمله مواضع انحصار طلبانه و قشری اطرافیان خمینی و تفرقه وچند دستگی میان نیروهای ملی و آزادیخواه، ایجاد نگردید، درچنین وضعیت بغرنجی حزب توده ایران می بایست تاکتیک مناسب و اصولی مبارزه را انتخاب می کرد. رهبری وقت حزب این تاکتیک را با درنظر گرفتن حمایت اکثریت قاطع توده ها از خمینی برپایه باورهای مذهبی و نیز وعده هایی که خمینی و پیروانش درزمینه تحقق آماج های مردمی انقلاب می دادند، تنظیم می ساخت.
حزب ضمن حمایت درست و اصولی از تدابیر شورای انقلاب در سال های نخست انقلاب و تلاش در زمینه برجسته ساختن و مطالبه اجرای وعده های حاکمیت جدید به مردم که تاکتیک صحیح و اصولی بود، زیر تاثیر سیاست اتحاد و حمایت یک جانبه از خمینی، جنبه برخورد انتقادی لازم را نسبت به خودکامگی های رژیم و اختناق روز افزون درکشور نتوانست اعمال کند. حزب ما با صراحت در اسناد رسمی مصوب خود از جمله نامه سرگشاده سوم آذر ماه 1358، با رد اصل ولایت فقیه تصریح می کرد که مبنا حاکمیت خلق است. تمام قوا از آن مردم است و مردم برمقدرات کشور و مقدرات خود حاکم اند، تصویب و گنجاندن این اصل ارتجاعی در قانون اساسی و اجرای آن در عمل زمینه ساز و پایه گذار انحرافی ماهیتا ضد دمکراتیک، ضد ملی و ضد مردمی گردید که سرنوشت انقلابی اصیل و مردمی و ضد استبدادی را با اصل ارتجاعی ولایت فقیه از نظارت و حمایت توده های عظیم میلیونی محروم و در اختیار اراده خودکامه یک فرد قرار داد. حزب ما در دوران بسیار دشوار سنگین شدن سایه دیکتاتوری ولایت فقیه در سال 1361 به درستی سرنوشت انقلاب را در گرو نظام اجتماعی-اقتصادی آن می دانست و متذکر می شد، تحول اجتماعی-سیاسی از راه دگرگونی در اداره کشور برپایه اصول دمکراتیک و ایجاد امکان همه جانبه برای فعالیت های سازمان های انقلابی و مدافع انقلاب میسر است که این امر به معنای تامین حقوق و آزادی های دمکراتیک در جامعه و تحول اجتماعی-اقتصادی از راه دگرگونی بنیادین درزیر بنای اقتصادی با هدف تامین عدالت اجتماعی، ممکن است و درغیر این صورت مسیر انقلاب منحرف شده و با شکست مواجه می گردد. خیانت آشکار خمینی و هواداران او به آرمان های انقلاب بهمن و سد کردن راه فرارویی آن به یک انقلاب اجتماعی، و حاکم شدن نظام سیاسی ای که روشن ترین ماهیت آن استبداد قرون وسطایی و فرمانروایی یک فرد، ولی فقیه، بر همه قوانین کشور و همه قوا و نهادهای انتخابی کشور بود، سرانجام بزرگ ترین جنبش اجتماعی میهن ما و منطقه را به مسلخ استبداد برد و آن را به شکست کشاند.

ایران سی و چهار سال پس از انقلاب بهمن
ایران سی و چهار سال پس از انقلاب بهمن 1357، کشوری است اسیر استبداد لجام گسیخته مشتی تاریک اندیش، که با سیاست های نابخردانه و واپس گرایانه کشور ما را سال ها از نظر فرهنگی-اجتماعی به واپس برده اند و شکاف عمیق دارایی و فقر را در ابعاد بی سابقه ای گسترش داده اند. حاکمیت کلان سرمایه داری تجاری و بورژوازی بوروکراتیک نوین، ثمرات فاجعه باری برای اکثریت هم میهنان ما به همراه داشته است. زندگی میلیون ها ایرانی زیر خط فقر (که شماری از مراکز آمار دهی رسمی رژیم آن را تا حدود 40 درصد تخمین می زنند)، نابودی بخش های عمده ای از مراکز تولید داخلی، بیکاری فزاینده میلیون ها تن، که بخش عمده ای از آنها را نسل جوان کشور تشکیل می دهد، در کنار ایجاد اقتصادی بیمار و انگلی متکی بر محور واردات و دلالی از جمله اثرات سیاست های فاجعه بار سال های اخیر رژیم ولایت فقیه است. افزون بر این سیاست های ماجراحویانه و تحریک آمیز بین المللی رژیم در سال های اخیر زمینه ساز اصلی منزوی شدن ایران در جهان و منطقه و بهانه دادن به کشورهای امپریالیستی برای تحمیل تحریم های اقتصادی فاجعه باری بر میهن ما بوده است که تأثیر اساسی آن محرومیت و سیاه کامی بیشتر برای محرومان و زحمتکشان بوده است.
طی سه دهه اخیر، هرگز تا به این پایه اهمیت اعمال اراده توده ها در برابر استبداد ولایت فقیه که مشروعیت خود را ناشی از خواست، نظر و اراده مردم نمی داند، برجسته نبوده است. بی شک توده های آگاه با درایت از همه امکانات و روزنه های موجود برای ادامه مبارزه کنونی بهره حواهند جست. بحران سیاسی-اقتصادی رژیم ابعاد بسیار گسترده یی به خود گرفته است و زمینه ساز شکاف های جدید در حاکمیت سیاسی کشور شده است. ولی این بحران و شکاف های فزاینده سیاسی به خودی خود نمی تواند زمینه ساز تغییرات اساسی در میهن ما باشد. بدون مبارزه گسترده و هماهنگ توده ها، همان طور که تجربه سال های اخیر نشان داده است، رژیم قادر است به حیات خود با اتکاء بیش از پیش به سیاست سرکوب و خفقان ادامه دهد. اهمیت مبارزه امروز مردم با استبداد ولایی که ظرافت، تدبیر، موقع شناسی، پیشروی سنجیده و عقب نشینی و انعطاف حساب شده و مدبرانه لازمه آن است، برای آینده و سرنوشت میهن ما برکسی پوشیده نیست.
در این راه دشوار و پرسنگلاخ، بدون تردید آرمان ها، تجربیات و نیز آرزوهای غرق به خون نسل آرمان گرای انقلاب، ره توشه گرانبهای پیکار با ارتجاع و استبداد برای نیل به آزادی، حق حاکمیت مردم و عدالت اجتماعی است. جنبش کنونی ضد استبدادی تبلور خواست ها و آرمان های انقلاب شکست خورده بهمن است که در زیر استبداد ولایی مدفون شده است!
باید و می توان با درس گرفتن از تاکتیک های مبارزه انقلابی توده ها در جریان انقلاب بهمن 57، انسجام صفوف نیروهای اجتماعی و مبارزه مشترک همه نیروهایی که نگران سرنوشت میهن مان هستند، رژیم ولایت فقیه را طرد کرد و راه تحقق تحولات بنیادین, دموکراتیک و پایدار را در میهن ما گشود.

به نقل از نامه مردم، شماره 914، 22 بهمن ماه 1391

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter