نویدنو:20/11/1391  

 

نویدنو20/11/1391 

 

 

آزادی انتخاب شعاری مردمی!

فرهاد عاصمی

 

در آلمانی یک گفتمان است که زیبا نیست، اما انگشت به کنه مساله می گذارد. می پرسند بزرگ ترین جریمه چیست، جواب می دهند، هنگامی که انسان مجبور باشد با همکاران کند ذهن کار کند. این گفتمان را می توان برای مخالفان نیز به کار گرفت.

اگر چه من بنا نداشتم تا پایان بررسی پژوهشی نوشتاری که با آن سرگرم هستم، یعنی تنظیم نهایی نوشتار دیالکتیک شعرهای زندان احسان طبری، وقت را صرف کار دیگری بکنم، به دو علت نتوانستم حواسم را متوجه سرمقاله اخیر ”راه توده“ قلابی نکنم و از نوشتن سطور حاضر سرباز زنم.

علت اول این نکته است که علی خدایی در سرمقاله ”دره ناامیدی واقعیات اجتماعی و تخیلات سیاسی“ در ”راه توده“ قلابی 394 (9 بهمن 1391)، همان طور که شیوه ع سهند نیز است، جسارت «بررسی مشخص مورد مشخص» (طبری) را نداشته و مجبور است خود را در پشت دشمنان خیالی پنهان کرده و دوکیشوت وار به جنگ آسیاهای بادی برود. او و همتایش در”عدالت“ از این شیوه استفاده می کنند، زیرا می توانند از قول ذکاوت خودشان دیگری را متهم کنند که گویا گفته است: «کار از انتخابات گذشته و کل نظام در حال سرنگونی است» و با جنگ با این مخلوق معیوب اندیشه ”پرمگسی“ خود، گویا پیروز از نبرد اندیشه ها بیرون بیایند. او اين مخلوق انديشه خود را منتسب به «افراد و نيروهايي» مبهم و بي نام و نشان مي كند.

علت دوم، موضع رد انقلاب به مثابه واقعیتی عینی توسط ”راه توده“ قلابي است. به نظر اين نشريه، حزب طبقه کارگر ایران بایستی انديشه تغییر انقلابی جامعه را به خاک بسپارد و همه توان خود را برای تغییرات تدریجی به کار اندازد. این موضع، موضع ناب سوسیال دموکرات راستگرا می باشد. دشمن طبقاتی می کوشد چنین موضعی را به حزب توده ایران بخوراند. این آن وظیفه ای است که ازجمله علی خدایی برای تحقق بخشیدن به آن تعهد سپرده است. دزدیدن نام راه توده و پنهان داشتن این دزدی از خوانندگانش برای انجام این تعهد عملی شده است.

این دو علت را در سرمقاله پیش گفته مورد دقت قرار دهیم و آن را مستدل سازیم:

علت اول: او مخلوق معلول انديشه خود، «کار از انتخابات گذشته و کل نظام در حال سرنگونی است» را از هیچ نوشتار نقل نکرده است. از این روی نیز منبعی برای آن اعلام نمی کند. در ”توده ای ها“، که عمدتا در اين سرمقاله ”راه توده“ قلابي مورد خطاب قرار گرفته است، هیچ گاه چنین بیانی نگاشته و چنين موضعي ارايه نشده است. برعکس، این خود علی خدایی است که در سرمقاله راه توده ٣٨٧، ”نه مردم در خيابان هستند، نه حاكميت در پوستش مي گنجد“ از «انزوا و انفعال و انفجار ... حاكميت» صحبت مي كند و واژه «انفجار» را برای تعریف وضع حاکمیت سرمایه داری در جمهوری اسلامی به کار مي برد.

این واژه، واژه ای معیوب است، زیرا دارای مضمونی دقیق نیست، زیرا ارایه تعریفِ علمی براي بيان تعمیق بحران حاکم بر نظام ولایی نبوده و بیانی روزمره- عامیانه است كه مي تواند در سخن يك ژورناليست «كيهان لندن از چپ» كه خدايي مي خواست راه توده را به آن تبديل كند و تبديل نمود، به كار رود. او که مضمون بحران حاکمیت را درک نکرده است، می خواهد با پنهان شدن در پشت واژه «انفجار»، شناخت مارکسیستی- توده ای از شرایط حاکم بر ایران را سحرآمیز و از این طریق غیرقابل شناخت سازد. شناخت مارکسیستی- توده ای را سرمقاله نامه مردم با عنوان «نگاهی فراتر از ”انتخابات فرمایشی ولی فقیه“، بر تحول ها و تغییرهای فراروی مردم» (شماره 913، 9 بهمن 1391 http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1855) برمی شمرد: «روبنایِ سیاسی عمیقاً واپس گرا و استبدادی کشور ما مدت‌ها است که نشان داده است به هیچ وجه حاضر به تحمل نیروهای دگراندیش و از جمله اصلاح طلبان واقعی نیست ...».

به عبارت دیگر که همان معنا را می رساند، حاکمیت سرمایه داری نه قادر و نه مایل به عقب نشینی در برابر خواست های قانونی مردم می باشد. برای نمونه تن ندادن این حاکمیت ضدمردمی و ضدملی به شرایط قانونی مصّرح در قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن 57 مردم میهن ما در ارتباط با آزادی انتخاب در ایران، و در مجموع با اصل های حقوق ملت در قانون اساسی، نشان نخواستن و نتوانستن حاکمیت برای عقب نشینی در برابر خواست های قانونی مردم بوده و بیان وجود شرایط عینـی بحران و بن بست در جامعه می باشد. عینیت یا «چیزمندی» (احسان طبری) این بحران را می توان هر روز با نمونه های جدیدی از اِعمال شیوه دیکتاتوری فاشیست مآبانه رژيم ولايي تجربه و درک کرد. آخرین نمونه آن دستگیری چند روزنامه نگار هنوز آزاد از اصلاح طلبان در ایران است که همزمان با هشتادمین سالروز یورش فاشیست های آلمانی به منظور تصاحب قدرت در آلمان و همزمان با تمكين برخي از اصلاح طلبان از جنس كواكبياني ها به حاكميت ديكتاتوري در ايران عملی شد.

بدون برانداختن این شرایط عینی در ایران، به بیان مارکسیستی- توده ای، بدون حل ”تضاد عمده“ کنونی در ایران، راه فرازمندی (رشد) مرحله ملی- دموکراتیک جامعه ایرانی، يعني حل ”تضاد اصلي“ حاكم بر كشور گشوده نخواهد شد و بن بست حاکم بر کشور پایان نخواهد یافت. این شناخت واقع بینانه را هیچ نیروی دیگری با صراحت و روشنی بیان و اعلام نکرده است و با صلابت تئوریک به اثبات نرسانده است، به جز حزب توده ایران. در سرمقاله پیش گفته نامه مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران، این شناخت علمی چنین بیان شده است: «این تندروی و یا انقلابی‌گری کور نیست، بلکه اساس مبارزه واقعی و آگاهانه در راستای ایجاد زمینه برای تغییرات بنیادین، پایدار و دموکراتیک است.»

 

دست اندركاران ”راه توده“ قلابي با اندیشه ”پرمگسی“ خود که از یک سو قادر به درک کلیت عینی حاکم بر نظام ولایی، به عبارت دیگر شناخت و درک بحران همه جانبه حاکم بر نظام سرمایه داری مافیایی و عینیت- چیزمندی تعمیق تضاد اصلی حاکم بر آن نمی باشد؛ و از سوی دیگر، به علت داشتن ماموریت برای گل آلود کردن آب، چنین ارزیابی دقیق و واقع بینانه را از مطبوعات توده ای نقل نمی کند، تا مجبور نباشد علیه آن به اصطلاح استدلال کند!

او بر ناتوانی خود واقف است که حرفی جدی برای گفتن علیه ارزيابي علمي- انقلابي حزب توده ايران از شرايط حاكم بر كشور ندارد. از این روی باز از قول «افراد و نیروهای» عجیبی که تنها در ذهن او وجود دارند، می نویسد: «هنوز هم هستند افراد و نیروهائی که ... سخن از این می گویند که گویا خواست مردم به مرحله سرنگونی نظام و کل جمهوری اسلامی رسیده است!»

می بینیم که شیوه جنگ با دشمن موهوم، شیوه دوکیشوتی جنگ با آسیای بادی که همکار دیگرش ع سهند نیز در آن استاد است، کارپایه سرمقاله نویسی این «سردبیر راه توده» قلابی را تشکیل می دهد. ع سهند نیز با تکرار «یا حسین، میر حسین» در عنوان نوشتار خود در عدالت 6 بهمن 1391، همین شیوه حیله گرانه را برای نسبت دادن موضعی نادرست به «ف. ع.» و جنگ علیه آن به کار می برد.

 

در یک نکته متاسفانه راه توده قلابی محق است. واقعیت ناخوشایند این واقعیت است که متاسفانه عامل ذهنی برای تغییرات بنیادی- انقلابی در ایران، برخلاف عنصر عینی پیش گفته، از آمادگی ضرور برخوردار نیست. و بحث دقيقاً بر اين نكته متمركز است که چگونه بایستی این کمبود را بر طرف نمود؟

البته که نبایستی نقل قول قلابی راه توده را از «افراد و نیروهائی» مجازی جدی گرفت! او آن را برای طرح آدرس عوضی و راه گم کردن طرح نموده است. آنچه که باید اما جدی گرفت، دو نكته است:

اول: بحث در باره وظیفه روز، وظيفه ارتقاي آگاهي و تجهیز و سازماندهی عامل ذهنی برای تغییرات بنیادی- انقلابی در ایران؛

دوم: شیوه عملکرد برای تحقق بخشیدن به این هدف!

چگونه می توان به این کمبود پایان داد و با تجهیز زحمتکشان و دیگر میهن دوستان با سرنگونی انقلابی ارتجاع حاکم، راه شكوفايي اقتصادي- اجتماعي كشور را گشود و همزمان شرایط دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را در برابر خطر احتمالی یورش نظامی امپریالیستی، پیش از وقوع این خطر، به وجود آورد؟ به عبارت ديگر سياست مردمي- عدالت خواهانه- آزادي طلبانه  و ملي- ضدامپرياليستي را پيوند زد؟ مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك رشد جامعه ايراني را به سرانجام رساند؟

پاسخ به اين پرسش ها است كه ازجمله در سرمقاله پراهميت پيش گفته نامه مردم تشريح و به آن پاسخ داده شده است. در آنجا موضع و ارزيابي حزب توده ايران چنين توضيح داده مي شود: «روبنایِ سیاسی عمیقاً واپس گرا و استبدادی کشور ما مدت‌ها است که نشان داده است به هیچ وجه حاضر به تحمل نیروهای دگراندیش و از جمله اصلاح طلبان واقعی نیست و تنها کسانی از جنس مصطفی کواکبیان را تحمل می‌کند و پرورش می‌دهد. دوران مماشات با دیکتاتوری و امکان مبارزه و چانه زدن از بالا و یا ”تحریم انتخابات“ بر اساس خانه نشینی یا ”قهر کردن“ با حکومت استبدادی به پایان رسیده است. نیروها و شخصیت‌های سیاسیِ مطرح، برای هدایت جنبش مردمی و گذر از دیکتاتوری دیگر نمی‌توانند منفعلانه، مرعوب شده از فضای سرکوب، با دنباله روی از روی‌دادها و زیرتاثیر بندبازی‌های حاکمیت عمل کنند. در شرایط مشخص کنونی، درپیش گرفتن این روش‌ها به‌جز حذفِ عملی نیروها از صحنه، به‌وجود آوردن یأس و سرخوردگی در افکار عمومی و گسترده‌تر کردن فضا برای عملکرد استبداد حاکم، چیزی به ارمغان نخواهد آورد. همین‌طور، تنها و به‌صِرفِ لزوم انتخابات آزاد نمی‌توان مبارزه کرد، بلکه می‌بایست با در دست داشتن برنامه‌ حداقلی‌ای دربردارنده خواست‌های فوری مردم، آن‌ را به‌منظور به‌وجود آوردن بدیل دیگر در جامعه مطرح کرد.

شرایط عینی و ذهنی موجود نشان دهنده لزوم دستیابی به تاکتیک‌های منسجم بر اساس تنظیم برنامه راهبردی‌ای است که منافع سیاسی- اقتصادی کانون‌های قدرت استبدادِ ولایی را هدف قرار ‌دهند. این تندروی و یا انقلابی‌گری کور نیست، بلکه اساس مبارزه واقعی و آگاهانه در راستای ایجاد زمینه برای تغییرات بنیادین، پایدار و دموکراتیک است. بیش از صد سال است که میهن ما برای این جهش کیفی که به بسیج نیروهای اجتماعی و رهبری جنبش نیاز دارد، به‌انتظار ایستاده است. می‌بایست در مقابل رژیم دیکتاتوری فعالانه، شجاعانه، و با تشخیص عامل‌های داخلی و خارجی تعیین کننده، روند تحول‌های آینده میهن را آگاهانه به سوی گذر از دیکتاتوری جهت داد. در غیر این صورت، کشور ما در آینده تداوم استبداد حاکم و پیامدهای بسیار مخرب‌تری در زمینه های اجتماعی- اقتصادی و حق حاکمیت ملی را شاهد خواهد بود.»

چطور مي توان از اين مقاله نكته اي نقل و آن را به طور جدي مورد بررسي انتقادي قرار داد؟ چون نمي توانند، دشمن خيالي مي تراشند و انديشه معلول خود را به او نسبت مي دهند و سرمقاله توليد مي كنند! اين است كاسبي اين آقايان. هنگامي كه در ديدار ع سهند از او پرسيدم: «در ايران چه كار مي كني، درآمدت از چيست؟» پاسخ داد: «براي نشريات آمريكايي مقاله مي نويسم و پولش را به دلار دريافت مي كنم»! او، همان طور كه بيان كرد، از وضع درآمد مالي خود راضي بود!

 

علت دوم، موضع رد انقلاب به مثابه واقعیتی عینی توسط ”راه توده“ قلابي و هم سفره اي هاي اوست.

به نظر آن ها حزب طبقه کارگر ایران بایستی واقعیت تغییر انقلابی جامعه را به خاک بسپارد و همه توان خود را برای تغییرات تدریجی به کار اندازد. به اين منظور بايد سياست و خط مشي مستقل انقلابي و برنامه حداقل كارگري خود را ترك كند و به دنباله روي از لايه اي از حاكميت سرمايه داري تبديل گردد. مساله و پرسش مداوم او و آن ها در باره انتخابات، ”تحريم“ يا شركت در آن، از اين موضع تسليم طلبانه بر مي خيزد.

صحبت اين عناصر اين سخن نيست كه بايستي براي تبديل شدن خواست قانوني آزادي انتخاب به واقعيت روز در هستي اجتماعي، به تجهيز طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان، روشنفكران، جوانان، زنان و مردان زير فشار و ستم طبقاتي پرداخت و آن ها را براي مبارزه اي بي امان عليه ارتجاع حاكم به حركت درآورد و متحدان از لايه هاي ديگر جامعه و حتي عناصري از حاكميت را براي سرنگوني نظام ديكتاتوري متقاعد و جلب نمود، بلكه كليه نوشتارها و تبليغ آن ها متوجه القاي نظر ضرورت دفاع از اين يا آن لايه در حاكميت سرمايه داري مي باشد.  مخالفت عصبی و دشمنی هدفمند با خط مشی انقلابی حزب توده ایران از اين ريشه سيرآب مي شود. مخالفت آن ها، ریشه در اتخاذ موضع تجدیدنظرطلبانه و تسلیم طلبانه آن ها دارد.

آن ها بن بست واقعي حاكميت سرمايه داري و نظام سرمايه داري مافياي را نفي مي كنند كه شرط و عنصر عيني (چيزمندي) تغييرات انقلابي را تشكيل مي دهد. آنوقت بر پايه اين ارزيابي نادرست، به نفي ضرورت كوشش نيروي نو براي ارتقاي سطح آگاهي انقلابي طبقه كارگر و ديگر نيروهاي تحول طلب مي پردازند و نهايتاً طبقه كارگر را به تسليم و رضامندي با شرايط حاكم فرا مي خوانند.

 

سرنوشت همه جريان هاي جدا شده از حزب توده ايران، همين ”راه“، همين بي راهي بوده و هست! اين در حالي است ... كه «انديشه ديالكتيكي احسان طبري ازجمله در «نثر موزون شاعرانه» ”فرسايش در خزان“، شعر سروده در زندان، ديالكتيك ”سير خود بخودي“ و ”سير آگاهانه“ را در نبرد تاريخي انسان نشان مي دهد و مي آموزاند. طبري اين ديالكتيك را در ارتباط با ”نبرد نو و كهن“ و برشمردن مراحل اين نبرد در صفحه ١٣ به بعد (و همچنين در ٥٤ به بعد) ”يادداشت ها و نوشته هاي فلسفي و اجتماعي“ نيز توضيح مي دهد. او مي نويسد: «عامل آگاه، رشد مبارزه نو را عليه كهن تسريع مي كند، عامل خود بخودي (شرايط عيني)، زمينه را براي غلبه نو بر كهن آماده مي كند و به آن نصج مي بخشد.» ...

نکته پراهمیت در درک دیالکتیک سیر خودبخودی و آگاهانه، شناخت و بیان دو جنبه رابطه آن دو است. از یک سو، بیان هستی عینی، «چیزمندی» (اط، درباره برخی مسائل استه تیک و هنر) وجود آن دو و از سوی دیگر، تکیه بر تناسب سهم تاریخی هر کدام در هر لحظه رشد تاریخی جامعه است که شناخت و بیان مادیت- چیزمندی مرحله انقلابی فرازمندی جامعه را مستدل می سازد و به این پندار مهر باطله می زند که گویا انقلاب را مشتی چپ رو [«افراد و نيروهائي»!] برپا می کنند! هرکول، آشیل، اسفندیار، اسپارتاکوس، کاوه، نام هایی در تاریخ نبرد طبقاتی جامعه انسانی، پل ارتباط میان تئوری و پراتیک سیاسی در روند فرازمندی هستی جامعه انسان است. هستی ای که با فرازها و فرودها همراه است.» (به نقل از نوشتار منتشر نشده ”ديالكتيك شعرهاي احسان طبري در زندان“)

آيا بايد به اين سخنان احسان طبري نكته اي افزود تا ضرورت انجام وظيفه روز «عامل آگاه» در شرايط كنوني ايران شناخته شود؟

 

در طرح برنامه حزب توده ايران براي ششمين كنگره حزب، در ارتباط با ”انتخابات“ چنين آمده است: «...

تأمينِ حق انتخاب كردن براي همه افراد ١٦ سال به بالا، و حق انتخاب شدن براي همه افراد ٢٥  سال به بالا، صرف نظر از جنس، نژاد، مذهب، انديشه، ميزان تحصيلات، و مليت است؛

آينده ميهن ما، در گرو مبارزة مشترك همه آزادي خواهان در راه تحول هاي بنيادين است

دشواري بيش از سه دهه حاكميت رژيم ولايت فقيه، كشور ما را با بحران هاي فراوان اجتماعي، اقتصادي، اختناق سياسي و خطرهاي جدي مداخله هاي نظامي كشورهاي امپرياليستي و درگيري هاي فاجعه بار نظامي رو به رو كرده است. بحث بر سر تحول هاي آتي ميهن ما، و گزينش راه، در سال هاي اخير به طور عمده پيرامون دو انتخاب اساسي: اصلاحات، و يا انقلاب و تحول هاي بنيادين، متمركز بوده است. حزب توده ايران معتقد است كه تحول هاي اجتماعي، روند هاي بغرنج و قانون مندي اند كه بيرون از اراده اين يا آن شخصيت و يا نيروي سياسي، عملي مي شوند. تجربه هاي گوناگون سال هاي اخير، از جمله١٣٨٤ نشان داد كه ظرفيت چارچوب هاي حاكم براي اصلاح ... بسيار محدود است. با وجود آنكه در دوران حكومت اصلاح طلبان، در مقاطعي هم دولت و هم اكثريت قاطع مجلس در دست اصلاح طلبان حكومتي بود، ولي تكيه بر حفظ ساختارهاي موجود و حركت بر اساس تمركز تصميم گيري در چارچوب نيروهايي كه خودي  بودن يا نبودن ... ، توان جنبش اصلاح طلبي را در ميهن ما به شدت محدود كرد ...  سبب شد تا در شرايط نارضايتي بخش هاي وسيعي از زحمتكشان از بي عملي دولت اصلاحات در بهبود وضعيت زندگي آنان، و اختلاف نظر و گسست در جبهه نيروهاي مدافع اصلاحات، نيروهاي ارتجاعي بتوانند از اين وضعيت بهره برده ... دولت احمدي نژاد را روي كار آورند. برگزاري سه انتخابات متفاوت در شش سال گذشته ... مردم و نيروهاي

سياسي و آزادي خواه كشور را با پديده جديدي رو به رو كرده است. برگزاري انتخابات، بر اساس چارچوب هاي تعيين شده از سوي مرتجعان حاكم و در شرايطي كه اين چنين بي محابا آراء ميليون ها شهروند را لگد مال مي كنند، نمي تواند براي جنبش مردمي ميهن ما سود بخش باشد. روند برگزاري انتخابات نمايشي مجلس شوراي اسلامي كه در اسفندماه١٣٩٠  برگزار شد، در حالي كه بخش بزرگي از شخصيت هاي اجتماعي و فعالان دانشجويي، زنان، و كارگري در زندان ها به سر مي بردند و شماري از رهبران سابق جمهوري اسلامي يا در حصر بودند و يا خانه نشين، نمونه ديگري از بي ثمر بودن و بي اعتباري روندها، و همچنين بي اعتنايي سران رژيم به حقوق مردم و حق حاكميت آنان بر سرنوشت شان است.

بر اين اساس، ميهن ما به يك تحول بنيادين كه عرصه هاي گوناگون زندگي مردم را در بر گيرد، نيازمند است. حزب ما همچنين معتقد است كه دستيابي به تحول هاي بنيادي تنها از راه شركت فعال و سازمان يافته نيروهاي اجتماعي در يك جنبش سراسري ضد استبداد ولايي و تغيير شيوه حكومت مداري در ميهن ما امكان پذير است. حزب توده ايران، براساس تجربه خود از رشد سرمايه داري قرن اخير در جامعه ما، معتقد است كه چون نظام سرمايه داري، در هر شكل سياسي آن، در كشور ما نمي تواند معضل هايي همچون عقب ماندگي و بي عدالتي دهشتناكي كه سرتاپاي جامعه را فراگرفته است، حل كند، بنابراين، ايران همچنان در مرحله گذار از انقلاب ملي و دموكراتيك قرار دارد كه هدف اجتماعي-  اقتصادي چنين انقلابي را مي توان بدين سان تعريف كرد: محدود كردنِ رشد سرمايه داري و باز تقسيمِ امكان هاي مادي و ثروت هاي انباشته شده كه در اختيار تعداد انگشت شماري از نهادهاي انگلي وابسته به سران رژيم قرار دارد؛

و حركت به سمت عملي كردن عدالت اجتماعي، يعني: گسستن زنجير هاي فقر، عقب ماندگي و بي عدالتي اجتماعي. برگزيدن چنين راه رشدي، پاسخ به نيازهاي پايه اي جامعه ما نظير اشتغال، مسكن، بهداشت همگاني، آموزش و پرورش رايگان، تأمين و حفظ محيط زيست است. چنين سمت گيري يي به شركت كردن و ايفاي نقش اساسيِ طبقه كارگر و نمايندگان سياسي طبقه كارگر به منظور تأثير گذاريِ جدي بر جنبش دموكراتيك و ملي كشور، نيازمند است. حزب توده ايران همچنان، با توجه به سطح عقب ماندگي روابط اجتماعي-  اقتصادي كنوني جامعه ما، معتقد است كه چنين تحولي به بسيج نيرو در گستره جامعه، و اتحادي توانمند از نيروهاي تحول خواه و پيشرو، به ويژه جنبش كارگري و كمونيستي ايران، احتياج دارد. حزب توده ايران، مهم ترين وظيفه نيروهاي مترقي و آزادي خواه كشور را در شرايط كنوني، طرد رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه، و روي كار آمدن يك دولت ائتلاف ملي ارزيابي مي كند و معتقد است كه مهمترين گام در اين راه، برپايي يك جبهه وسيع مردمي و ضد استبدادي است. ...».

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter