نویدنو:21/10/1391  

 

نویدنو21/10/1391 

 

 

تقویت عامل ذهنی برای استفاده از شرایط عینی در جهت خیزش انقلابی

سخنرانی سیتارام یچوری در همایش "جنبش جهانی کمونیست ، امروز فردا"مسکو

برگردان : هاتف رحمانی 

 

در ابتدا از حزب کمونیست فدراسیون روسیه برای فراهم آوردن این همایش بسیار سپاسگذاری می کنم. همان طور که زیوگانوف گفت ، در واقع ما پس از مدنی طولانی در مسکو گرد امده ایم. آخرین باری که من در چنین همایشی از حزب های کمونیست شرکت کردم  هم زمان با بزرگداشت هفتادمین سال انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر ، در سال 1987 بود که از سوی حزب کمونیست اتحاد شوروی برگزار شد . همان طور که همه می دانیم ، رخ داد های  بعدی به متلاشی شدن خود اتحاد شوروی و پیروزی ضد انقلاب  منجرشد .

دعوت شما آشکارا اظهار می داشت که این گفتگویی آزاد است ، از این رو من با متن از پیش اماده ای به اینجا نیامده ام. با عرض معذرت از مترجم ها ، من تلاش می کنم نگاه مختصری به آن چه زیوگانوف گفت بیندازم. 

همان طور که او گفت ، ما به گرفتن درس های شایسته ای از این تجربه های  تاریخی نیاز داریم . حزب های کمونیست بسیاری در جهان نتیجه گیری های خود را انجام داده  وتحلیل های خود  درباره مرگ سوسیالیسم در اتحاد شوروی را برای درک و توضیح به مردم خود در کشورهایشان ارائه کرده اند . ما تحلیل خود را هم زمان با چهاردهمین کنگره خود در ژانویه 1992 ارائه کردیم . طبیعتا تمام چنین کوشش هایی  تا زمانی که ما ارزیابی معقولی از سوی خود کمونیست های روسیه ، که بخشی از این فرایند بودند، نداشته باشیم ناقص و نابسنده است . ما در طول بیش از دو دهه تا کنون چشم انتظار چنین تحلیلی بوده ایم .

این امر متاسفانه تاکنون رخ نداده است . ما امیدواریم که ح.ک.ف.ر این شکاف –  یک شکاف تعیین کننده – را که به جنبش کمونیستی برای درک وارزیابی درست تجربه بیش از 7 دهه سوسیالیسم در اتحاد شوروی کمک خواهد کرد، پر خواهد نمود .  عصری ، بسیار قهرمانانه که از سوی مردم شوروی در بنا کردن جامعه ای  سوسیالیستی رها از استثمار انسان از انسان برای اولین بار در تاریخ بشر ایجاد شد ، و سهم آن در شکست فاشیسم و پی آمد آن  روند استعمارزدایی در جهان و ظهور آن در دوره کوتاهی از زمان بعنوان سد استواری در برابر امپریالیسم.

این رخ داد ها تاثیر تغییر نا پذیری بر تاریخ قرن بیستم داشتند و خطوط آینده تمدن بشررا شکل دادند . متاسفانه تمام این اکنون به گذشته تعلق دارد .

بر مبنای آموختن از تجربه های گذشته ، مایلم پنج نکته را بیان کنم.

 یکم ، این تجربه ها این حقیقت را که گوهر مارکسیسم در آن چه که لنین آن را "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" نامید قرار دارد تایید می کند.

دوم ، سرنگونی اتحاد شوروی به هیچ وجه نه علم خلاق مارکسیسم – لنینیسم ونه تمایل انسانی به درک افکار سوسیالیستی را نفی نمی کند. 

 سوم، دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم  ان چنان که پیش از این به اشتباه گمان می رفت دوره ای خطی نیست . دوره ای است که در آن مبارزه طبقاتی قدرتمندی وجود دارد واز این رو دورانی پر فراز ونشیب ، دوران پیشرفت ها وعقب نسینی های بسیار است . با این که قرن بیستم با دورانی از پیشرفت مسلط  شده بود ، به پایان رسید و قرن بیست ویکم با دورانی از عقب نشینی آغاز شد .

چهارم ، سرمایه داری هر گز خود به خود فرو نمی پاشد ، هر چند ممکن است بحران های شدیدی داشته باشد .

سرانجام ، در هر نقطه ای از زمان در تاریخ ، تعیین کننده بنیادی ، در طی دوران گذار پیشرفت نیروهای سوسیالیسم به ارزیابی سیاسی مشخص و برآورد صحیح تعادل نیروهای طبقاتی بستگی دارد. در بستر امروز ، این تعادل به سود امپریالیسم تغییر یافته است .

ارزیابی سیاسی معاصر

در رابطه با ارزیابی سیاسی معاصر ، مایلم شش نکته را بیان کنم.

 اول ، با استفاده از این وضعیت ، امپریالیسم برای تحمیل تک قطبی تجاوزکارانه خود بر جهانی که تحت شرایط طبیعی می تواند به دنیایی چند قطبی فراروید تلاش می کند. این تلاش در تمام عرصه های – اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، اجتماعی ، فرهنگی ، وغیره آشکار است .

 دوم، این دوران دورانی است که سرمایه جهانی تحت رهبری سرمایه مالی جهانی بر مسیر بی رحمانه حداکثر کردن سود ، زنده کردن دوباره شیوه های پیشین انباشت سوار شده است . ظهور سرمایه مالی جهانی به هیچ وجه نافی درک لنینی از امپریالیسم نیست  ،آن جا که از پیوندهای بین هدایت سرمایه صنعتی و بانکی به الیگارشی های مالی صحبت می کند ، که در تلاش برای حداکثر کردن سود به تقسیم دائمی جهان به دایره نفوذ خود می کوشند. پی آمد رقابت های درون امپریالیستی به ناگزیر به جنگ ختم می شود. این درک لنینی  به صورت آشکاری یک دهه پس ازاعلام شدن آن ، با اولین جنگ جهانی اثبات شد . این  درک با جنگ دوم جهانی مورد تاکید مجدد قرار گرفت . این امر درک راهبردی انقلابی لنینی را در استفاده از این فرصت ها برای تبدیل جنگ های رقابتی درون امپریالیستی به جنگ  داخلی  ، مانند جنگ طبقاتی در داخل هر کشورو شکستن زنجیر در ضعیف ترین حلقه آن  نیز مورد تایید مجدد قرار داد . انقلاب روسیه  به روشنی این درک را به اثبات رساند .  

آیا تمام این ها با ظهور سرمایه مالی جهانی ، که به هیچ یک از مراکزامپریالیستی محدود نیست اما به شکل جهانی برای حداکثر کردن سود عمل می کند منافات ندارد؟ نه . برعکس ، این امر پیش بینی های لنینی را ، که درآن تحلیل های واقعی ازامپریالیسم گفته بود که سرمایه مالی در عصر امپریالیسم ، وضعیتی که تمام اشکال  دیگر سرمایه – صنعتی، تجاری وغیره – با وتحت رهبری سرمایه مالی جهانی گرفتارند ،  می تواند به صورت فزاینده ای  بر سرمایه جهانی  مسلط شود ، اثبات می کند. این همان چیزی است که  امروز به صورت صریحی  رخ می دهد. لنین درک خود از امپریالیسم رامورد استفاده قرار داد وبرای شرایط مشخص زمان خود وحرکت به سمت رهبری  پیروزمندانه انقلاب روسیه به کار بست . اکنون  آن زمان ها تغییر کرده اند ، نه تحلیل های لنین. 

سوم، این سلطه جهانی سرمایه مالی جهانی به استثمار فزاینده ای منجر شده است که تمام حوزه های شناخته شده فعالیت انسانی- بهداشت ، اموزش وپرورش ، نیرو وغیره وغیره-  به  راه هایی برای حداکثر کردن سود تبدیل شده اند .

چهارم، این استثمار لجام گسیخته سرمایه غارتگر در وحله نخست بحران جاری  راسبب شده است . این بحران امروز در پنجمین مرحله خود قرار دارد . بحران با کاهش شدید قدرت خریداکثریت وسیع جمعیت جهان آغاز شد . سرمایه داری جهانی با پیش بینی کردن بحران اضافه تولید کلاسیک ، تلاش کرد با عرضه اعتبار ارزان   براین بحران  غلبه  نماید .

چون مردم این پول قرض گرفته شده را خرج کردند ، کسب سودها ادامه یافت ، اما مرحله سوم ضربه بحران زمانی رخ داد که مردم قادر به باز پرداخت وام ها نبودند که منجر به سقوط مالی در سال 2008شد. در راستای غلبه بر این بحران ، دولت های سرمایه داری در تمام  اقتصادهای  توسعه یافته  تحویل بسته های اعانه رایگان  ( بیل اوت)  عظیم رامطرح و به آن بانک ها ونهاد های مالی بسیاری که در وحله اول سبب این بحران بودند پرداخت کردند. این  امر وقتی که  ورشکستگی های شرکتی به ورشکستگی عمومی تبدیل شد  به چهارمین مرحله بحران منجر شد. در راستای غلبه بر این بدهکاری عمومی ، دولت های سرمایه داری اقدام های بیرحمانه ریاضتی ، مرحله پنجم کنونی  را آغاز کردند. این مرحله در درون خود بستر های مرحله ششم را با کاهش قابل توجه قدرت خرید مردم  در اثر این اقدام ها ی ریاضتی فراهم خواهد کرد . بنا بر این من با زیوگانوف که گفت سال آینده ممکن است اوضاع بد تر شود موافقم . در واقع ، من مایلم با گسترش دادن آن بگویم که سال 2014 وقتی که اقتصاد های ورشکسته اتحادیه اروپا به باز پرداخت وام های عظیمی که برای غلبه بر ورشکستگی عمومی خود دریافت کرده اند قادر نباشند می تواند حتی بدتر شود.  هیچ پاسخی به بحران در داخل سرمایه داری وجود ندارد . تنها پاسخ در جایگزین سیاسی آن سوسیالیسم  قرار دارد .

پنجم ، در اعتراض های دائما فزاینده علیه حاکمیت سرمایه در سراسر جهان ، امریکای لاتین هم چون نمونه ای الهام بخش برجسته می شود . اما باید توجه کنیم که حتی در اینجا هم صرف نظر از کوبای سوسیالیست ، تمام کشورهای دیگر جایگزین هایی برای لیبرالیسم نو ، در داخل خود سرمایه داری عرضه می کنند . ما تنها ارزو می کنیم  که این مبارزه ها تا عرضه جایگزین برای خود سرمایه داری به پیش روند . آن ها کشورهایی هستند که امروز به خوبی مجهز شده اند و دولت های ترقی خواه این کشورها از حمایت مردمی بر خوردارند .   

اصول ، وظیفه

و در آخر ، به ایجاد اتحادی جهانی از جریان های مختلف اعتراض ها و مبارزه هایی که علیه امپریالیسم  صورت می گیرد نیاز وجود دارد. اعتراض های جهانی علیه بحران اقتصادی و لیبرالیسم نووجود دارد. اقدام های جهانی علیه جنگ های به راه افتاده از سوی امپریالیسم وجود دارد . اعتراض های جهانی در موضوع تغییر اقلیمی وغیره وغیره وجود دارد .  لازم است تمام این ها با هم دیگر در داخل جنبش ضد امپریالیستی جهانی ، که هسته مرکزی آن کمونیست ها باقی خواهند ماند ، گرد آیند. 

اما نکته قابل بحث آن است که ما این کار را چگونه انجام دهیم . بدون شک هریک از حزب های ما خواهان تغییر ریشه ای ارتباط نیروهای طبقاتی در کشورهای خودمان هستیم . در حالی که ممکن است شرایط عینی برای سرنگونی انقلابی مساعد باشد ،  اما عامل ذهنی لنینی ، به عبارت دیگر نیروی مبارزه طبقاتی تمام بخش های استثمار شده تحت رهبری حزب های طبقه کارگر مبتنی بر مارکسیسم لنینیسم به ضعیف ماندن  وناتوانی استفاده از شرایط عینی برای قیام انقلابی ادامه دهد . این وظیفه اصولی پیش روی همه ما در تمام کشورهای ماست . 

من مختصری از تجربه خودمان را در هند با شما در میان می گذارم . زمانی که امپریالیسم وطبقه های حاکم هند دریافتند بدون چپ تحت هدایت حزب کمونیست هند ( مارکسیست )امکان تشکیل دولت اتحاد در هند وجود ندارد ، در یافتند که نمی توانند  به راحتی برنامه خود را آشکار کنند ، برای به راه انداختن حمله ای در جهت ضعیف کردن چپ در سنگر آن به یک دیگر پیوستند. این گردهمایی سیاسی یادآور خطوط آغازین مانیفست کمونیست است، که حمله شدید تبهکارانه ای را بر کادرهای حزب کمونیست هند( مارکسیست) در ایالت بنگال شرقی ، سنگر چپ به راه انداخت . ما بیش از سه دهه در این ایالت دولت  را با پیروزی در بیش از هفت انتخابات پی در پی حفظ کردیم . بیش از 600نفر از رفقای ما پس از انتخابات عمومی گذشته در سال 2009کشته شدند . 

در عین حالی که ما با این تهاجم مقابله می کنیم ، مبارزه های مردمی علیه سیاست های اقتصادی نئو لیبرالی راشدید تر می کنیم . از طریق این مبارزه های جزیی است که مبارزه های طبقاتی قوی تر می تواند ایجاد شود . در تجربه ما ، این تنها راهی است که عامل ذهنی می تواند تقویت شود . 

من مشتاقم به رفقای دیگر گوش کنم و از تجربه های آن ها بیاموزم . در آخر ، امسال مسکو بسیار سرد است . صرف نظر از هر چیز دیگر ،این واقعیت که انقلاب اکتبر پیروزمندانه در چنین هوای سردی از سوی لنین رهبری شد واین واقعیت که رهبری استالین فاشیسم را در شرایط مشابهی شکست داد منبع الهامی برای همه ما بود .  آن تجربه به ما یادآوری می کند که جنبش انقلابی با تصمیم وریشه استوار ایدئولوزیک ، می تواند بر تمام موانع غلبه نماید .

از توجه شما سپاسگذارم .

سخنرانی دوم

من با کمال علاقه سخنرانی های همه رفقا را شنیدم . آن ها با تجربه های متفاوت ومختلفی آمده اند. برخی با تجربه های مبانی تقویت سوسیالیسم در شرایط کنونی، برخی دیگربا تجربه ای که برای بازگرداندن  سوسیالیسم در کشور خود تلاش می کنند  وبرخی مانند ما ، که برای استقرار سوسیالیسم در کشور خود می کوشیم.  

آری ، همان گونه که خیلی ها گفتند ، همه ما درهدف مشترک  سوسیالیسم و در ایدئولوزی مشترک مارکسیسم لنینیسم اشتراک نظر داریم . اما نکته مهم آن است ، که ما چگونه با مراعات  ویژگی های ملی خود می توانیم به هدف هایمان دست بیابیم .کلاشینکف (عضو رهبری ح ک ف.ر) در باره اشتباه های مسلمی که در گذشته ، زمانی که ویژگی های ملی از سوی کمونیسم بین المللی در زمان موجودیتش ، یا حتی بعد تر از سوی حزب های بزرگ در رابطه با کشورهای دیگر درک نشد انجام گرفت سخن گفت . او نمونه چین و ویتنام را ذکر کرد. من مایلم با فروتنی صرفا تجربه خودمان را درهند به آن اضافه کنم . نزدیک به بیست سال پس از تاسیس حزب کمونیست هند ( مارکسیست) هیچ یک از حزب هایی که در این میز گرد حضور دارند مارا به عنوان حزب کمونیست ، یا هر نوع حزب دیگری در این رابطه به رسمیت نشناختند . تنها پس از آن  که  ح ک ه(م)بر مبنای ویژگی های ملی ما بنا شد ، یعنوان قوی ترین حزب کمونیست هدایت کننده جبهه چپ در هند ظاهر شد و در برخی از ایالت های هند دولت تشکیل داد ، جنبش جهانی کمونیست توجه به ما را آغاز کرد.  من گله نمی کنم . من تنها تاکید می کنم که همه ما باید از چنین تجربه هایی در راستای ساختن آینده ای بهتر برای بشریت بیاموزیم . 

در راستای روند تحکیم عامل ذهنی ، همان طور که پیش از این گفتم ، استوار ساختن مبارزه های طبقاتی بر شعارها و وظیفه های میانجی برای حرکت به سمت  دست یابی به نقطه قوت مطرح کردن حمله به حاکمیت خود سرمایه لازم است . در شرایط بسیاری از کشورها ، مبارزه های جزیی بخش های استثمار شده برای معیشت بهتر ، در دفاع از حقوق دموکراتیک وآزادی وغیره ، همه موضوع های مهمی برای مردم ما هستند . 

تنها از طریق مبارزه های تقویت شده  تمام این موضوع های جزیی است که قدرت عامل ذهنی می تواند ساخته شود. بنا بر این مایلم عدم توافق خود را با الیسآ س از حزب کمونیست یونان که می گوید چنین مبارزه های جزیی در واقع سوسیال دموکراتیزه کردن جنبش کمونیستی است وتنها پاسخ سرمایه داری سوسیالیسم است بیان کنم. البته ، در تحلیل نهایی تنها سوسیالیسم پاسخ به سرمایه داری است . این مبارزه های بخشی پاسخ به سرمایه داری نیستند. این مبارزه های جزیی روند هایی هستند که ما از طریق آن اجر به اجرنیروی خود را برای جایگزین سیاسی ، سوسیالیسم و در نهایت دست یابی به آن هدف می سازیم . ممکن است در شرایط مشخص یونان امروز نیازی به چنین مبارزه های بخشی وجود نداشته باشد . حزب کمونیست یونان بهترین داور آن است .اما در هند نیاز قاطعی به تقویت چنین مبارزه هایی در چنین موضوع هایی وجود دارد وآن واقعیت مشخص ماست . من تکرار می کنم "تحلیل مشخص ازشرایط مشخص  لنین گوهر جاودان دیالکتیک است ."  این اهمیت ویژگی های ملی است . این امر به صورت با اهمیتی از سوی رفیق چینی ما در شرح سوسیالیسم با ویژگی های چینی مطرح شد .

در سطح جهانی ، وظیفه متحد کردن جریان های مختلف اعتراض ها و مبارزه ها در جنبش جهانی قدرتمند ضد امپریالیستی به درجه معینی از خط مشی متحد از سوی جنبش جهانی کمونیستی در موضوع های تعیین کننده معینی نیاز دارد . "بهار عربی" مسئله مهم خواسته های دموکراتیک مردم علیه رژیم های استبدادی را مطرح کرد . برخی از این رژیم ها ممکن است موضع ضد امپریالیستی بگیرند، اما  آیا به نام ضد امپریالیسم ،  می توانیم از رژیم های استبدادی حمایت کنیم ؟ و خواسته های دموکراتیک مردم را نادیده بگیریم؟ همچنین نمی توانیم به نام دموکراسی ،  به هدف های امپریالیسم  در هر کشور  یا منطقه بخصوصی یاری کنیم . این مسئله ای است که لازم است با اتخاذ مواضع  وابسته به ویژگی های ملی تعیین کننده حل شود. یک  درک مشترک یکسانی نمی تواند  وجود داشته باشد مگر آن که شرایط مشخص این کشورها به صورت مشخصی تحلیل گردد.

در بسیاری از کشورها ؛ بنیادگرایی اسلامی به عنوان نیروی قدرتمندی در مخالفت با امپریالیسم امریکا ظهور کرده است . در نمونه های بسیاری این امپریالیسم امریکا بود که برای چنین نیروهای بنیادگرایی در راستای پیشبرد هدف های راهبردی خود و سد کردن راه پیشرفت  رژیم های مترقی هوادار سوسیالیسم تامین نیرو کرد. نیروهای بنیاد گرا به نوبه خود از چنین حمایتی برای ضعیف کردن  جنبش های چپ تحت رهبری کمونیست ها ودر مورد های بسیاری متلاشی کردن آن ها استفاده کردند.  رژیم های مورد حمایت امریکا همواره این کار را در جهان عرب وجاهای دیگر عملی کرده اند. بنیادگرایی اسلامی یک برنامه قهقرایی اجتماعی – اقتصادی دارد واساسا ضد کمونیست است . از این رو  جنبش ضد امپریالیستی  که ما می خواهیم بنا کنیم نمی تواند به هیچ  وجه  به دیدگاه ضد امپریالیستی شبیه آن چه بنیادگرایی عملی می کند پناه دهد .  اهمیت دارد که چنین موضوع هایی در آینده  در این گونه همایش ها  کاملا مورد بحث قرار گرفته وتاحدی به روشنی دست یافته شود . 

وسخن آخر آن که  ، امپریالیسم به رهبری امریکا ، در تلاش برای سرکردگی جهانی و تک قطبی تحت رهبری خود ، دائما موافق های خودرا در صورتی که  برنامه آن را به پیش ببرند می پذیرد وبا آن ها سازش می کند . به خاطر بیاوریم که پس از جنگ جهانی دوم زمانی که روند استثمار زدایی آغاز شد ، امپریالیسم در یافت که هر جا که کمونیست ها دررهبری مبارزه رهایی ملی قرار داشتند ، انقلاب ها مانند انقلاب چین ، ویتنام، وکره  همواره پیروز شدند. امپریالیسم با درس گرفتن از این رخ داد متقاعد شد ، و هر جایی در افریقا که  درآن چنین امکان بالقوه ای وجود داشت، رهبرآن ترور شد، جایی پاتریس لومومبا، جایی اگوستینو نتو،جایی  امیلکار کابرال و آخرین آن کریس هانی در افریقای جنوبی بود. ما به تشدید آمادگی  خود در پیش بینی مانورهای امپریالیسم نیاز داریم . برای مثال ، امپریالیسم اکنون 60درصد نیروی دریایی خودرا به اقیانوس هند منتقل کرده است . این انتقال آشکارا برای اداره کردن (کنترل) منطقه آسیا- پاسیفیک و مهم تر از آن دست یابی به هدف راهبردی  خود "محدود کردن چین" است . آیا ما آن را برای سایر کشورهای منطقه معنی می کنیم؟ برای نیروهای انقلابی منطقه معنی می کنیم؟ این ها موضوع هایی هستند که درخور بحث های شایسته ای در آینده هستند.

من دوباره به  هوای سرد  بر می گردم . امروز تا این لحظه  سردترین روز است . به من گفته شده که این زمستان یکی از بدترین زمستان های قرن بوده  است . در چنین هوای سردی بود که لنین پیروزمندانه انقلاب اکتبر را رهبری کرد.ممکن است زمستان  زمانی برای  انقلاب دیگری در روسیه باشد ! من با تبریک به حزب کمونیست روسیه برای موفقیت آن در انتخابات اخیر و بهترین آرزو ها  در برگزاری کنگره پانردهمشان در فوریه سال آینده به سخنان خود پایان می دهم.

از توجه شما سپاسگذارم 

 

 *- سیتارام یچوری دبیر کل حزب کمونیست هند(مارکسیست) است .           

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter