نویدنو:21/10/1391 |
نویدنو21/10/1391
تفاوت میان اختلاف نظر و توطئه های دستگاه های امنیتی رژیم! و ملاحظاتی درباره حکایت تشویق به توبه و تسلیم شدن در برابر شکنجه گران مهرداد اخگر
علی خدایی، مأمور دستگاه های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی، و سر دبیر نشریه ضد توده ای ”راه توده“، به قصد خلاصی از آواری که این روزها در پی افشاء شدن دروغهای بی شمارش (1) بر سر او خراب شده است، در مقاله ای با عنوان ”بنام دفاع از حزب علیه محمد علی عمویی، سخن حکومت از دهان دایه های دلسوز تر از مادر“، (راه توده شماره 389، 4 دی ماه 1391) و در پاسخ به موضوع مطرح شده درباره نقش برخی از قربانیان شکنجه در زندانهای حکومت جمهوری اسلامی، مسایلی را مطرح کرده است که بیش از پیش پرده از نقش این فرد و جریان ”راه توده“ به عنوان ابزار دستگاه های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی بر میدارد. خدایی با پنهان شدن پشت سر علی عمویی و به قصد دفاع از او، از جمله مدعی میشود که اولاً مطالب منتشر شده عمدتاً توسط دو ”سایت مشکوک“ سازمان دهی شده است و نویسندگان مقالات انتقادی یا ”ساواکی و سلطنت طلب است، کدام از طرف وزارت اطلاعات است، کدام وابسته به گروههایی از قماش حزب کمونیست و کارگری و یا حتی راه کارگر است...“ و در ضمن امروز شرایط جوری است که محمد علی عمویی ”در داخل کشور است و امکان پاسخگویی ندارد. ” البته روشن نیست که چگونه ”مسئله داخل کشور بودن و امکان جواب ندادن“ جلوی آقای عمویی را در اظهار نظر و دفاع همه جانبه از فرد مشکوکی همچون علی خدایی نگرفت و ایشان بدون هیچ نگرانی نه تنها از علی خدایی و "راه توده" دفاع کرد بلکه خاطرات علی خدایی و دروغ گویی های او را کاملاً درست و عین حقیقت اعلام کرد. به نظر میرسد نگرانی و محدودیتی در اظهار نظر آقای عمویی در زمینه دفاع از جریانات ضد توده ای و جریانهایی که ارتباط تنگاتنگی با برنامه های رژیم دارند، وجود ندارد. علی خدایی سپس با یک بررسی ”صد در صد علمی“ و ”متکی به فاکت ها“ به این نتیجه میرسد که در ”کارزار“ کنونی بر ضد او و علی عمویی ”سه جریان عمده دست دارند. جریان اول همان دستگاههای اطلاعاتی و راست حکومتی است ... سر دوم کارزار ضد عمویی گروهها و سایتهای مشکوک و بی هویت در خارج کشور هستند که نه گردانندگان آنها را کسی میشناسد، نه حاضر به قبول مسئولیتی هستند و نه سرنوشت حزب توده ایران برایشان اهمیت دارد. آنها، مانند سایتهای امنیتی که از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی تا اکنون برای جنگ روانی با مردم و طرفداران اصلاحات زاد و ولد کردهاند … اما بخش سوم کارزار ضد عمویی را طرفداران حمید صفری در خارج کشور تشکیل میدهند که اکنون سنگ نامه مردم را به سینه میزنند و احتمالاً چیزهائی هم در آنجا منتشر میکنند. این گروه که بیگانه با اوضاع واقعی ایران است و در رویاها سیر میکند، با محمد علی عمویی و نظرات وی اختلاف سیاسی دارد و او را رقیب خود میدانند ولی چون قادر به دفاع از مواضع سیاسی خود نیستند میکوشند با شیوه ناپسند تهمت زنی و دروغ پراکنی نظر خود را تثبیت کنند و مدام به حوادث دهه 60 در زندانها و شکنجه گاهها متوسل میشوند...“ نکته جالب در این بخش از افاضات و پریشان گویی های علی خدایی این موضوع است که گویا نویسندگان مطالب افشاگرانه علیه او و عمویی یا مزدورند و یا با آنها ”اختلاف سیاسی“ دارند. البته طرح نظریه وابستگی به ارگانهای امنیتی رژیم از سوی کسی که عامل رژیم بودن او در ماه های اخیر به طرق مختلف افشاء شده است آدرس عوضی دادن از سوی فردی است که امروز حتی کار برایش در چارچوب بسیار محدود چند نفر ”همکاران راه توده“، به دلیل سئوالهای جدی درباره عملکرد و پیشینه مشکوک او با دشواری رو به روست. آدرس عوضی دیگری که در این مقاله باید به آن توجه کرد این است که گویا میان علی خدایی، و نشریه او با ”طرفداران صفری“ (گروهی که به نظر میرسد در زرادخانه جعل و دروغ پردازی علی خدایی و نشریه او شبیه به همان داستان پردازی های سراسر جعلیاش درباره خروج از ایران ایجاد شده است - نگاه کنید به پی نویس ها) اختلاف سیاسی وجود دارد و این حملات در واقع به خاطر این است که مخالفان قادر به پاسخ گویی سیاسی نیستند بنابراین پشت چنین تهمتهایی علیه او و عمویی پنهان شدهاند. در این زمینه توجه به یک موضوع اساسی بسیار حائز اهمیت است. در سی سالی که از یورش جمهوری اسلامی به حزب میگذرد گسست های زیادی در صفوف توده ای ها پدید آمده است که امروز خطوط و مرزهای آن بسیار روشن شده است. از نخستین انشعاب صورت گرفته توسط بابک امیر خسروی، که امروز نماد روشنی از آنتی-کمونیسم و راست روی سیاسی است تا کسانی که در پی فروپاشی اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی تصمیم گرفتند حساب خود را از توده ای ها جدا کنند، موضوع اختلاف نظر و تفاوت دیدگاهی پدیده ای بوده است که مشاهده آن احتیاج به کشفیات علی خدایی ندارد. ولی موضوع اساسی که در این جا باید به آن توجه ویژه کرد این است که تفاوت اساسیای وجود دارد میان اختلاف سیاسی و تلاشهایی که رژیم جمهوری اسلامی برای بی اعتبار کردن و شقه شقه کردن توده ای ها دنبال کرده است. زمینه اساسی آنچه علی خدایی به عنوان ”اختلاف سیاسی“ از آن یاد میکند، انتشار برنامه سیاسی ”آلترناتیو“، در نشریه "راه توده"، شماره 24، در مقابل سیاستها و موضع گیریهای رسمی حزب و مطلبی بود که به اعتراف سردبیر وقت و مسئول ”راه توده“، فرهاد عاصمی طرح اولیه آن از سوی دستگاه های امنیتی رژیم تنظیم و برای انتشار به نام ”ا.ک“ برای نشریه ”راه توده“ ارسال شده بود. این مانیفست ارگانهای امنیتی رژیم، که علی خدایی در همین هفته های اخیر همگان را به خواندن و پیروی از آن تشویق میکرد در شماره 24 ”راه توده“ در شهریور ماه 1373، به چاپ رسید. فرهاد عاصمی در زمینه دریافت نامه های تحلیلی از کانال دستگاه های انتظامی رژیم در پایگاه اینترنتیاش ”توده ای ها“ مینویسد: "بعد از دریافت ارزیابی زنده یاد کیانوری از شرایط سال ١٣٧٣ ایران و ادامه ارسال مقالاتی دیگر از طرف او، یک مقاله نیز به راه توده رسید ... مقاله با صغرا و کبراها میکوشید به اصطلاح ثابت کند که وظیفه حزب توده ایران دفاع از جمهوری اسلامی میباشد... مقاله که با سبک و نگارش دیگری از آنچه که نگارش کیانوری بود، نگاشته شده بود، در راه توده منتشر نشد. علت در نامه ای به ارسال کننده اطلاع داده شد و گفته شد که حزب توده ایران از آماجهای ملی- دموکراتیک انقلاب بهمن مردم میهن ما و نه از جمهوری اسلامی تحت سلطه نیروهای ارتجاعی دفاع میکند. در پاسخ به این نامه، زنده یاد نورالدین کیانوری به این مضمون نوشت که: در اینجا چنین نظرهایی وجود دارد. این نامه باید در آرشیو دزدیده شده وجود داشته باشد. بدین ترتیب، کیانوری ضمن تائید نظر ما در ارتباط با دفاع از آماجهای انقلاب و موضع انتشار ندادن مقاله پرسش برانگیز توسط راه توده، در عین حال به طور ضمنی توجه ما را نسبت به موقعیتی که خود در آن قرار داشت نیز جلب نمود. موقعیتی که بلافاصله توسط رفیق گرامی علی خاوری هنگامی که نگارنده نوشتار دریافت کرده را پیش از انتشار در راه توده در دیداری در برلین در اختیار او گذاشت، تشخیص و نسبت به آن هشدار داده شده بود. رفیق خاوری ارسال نوشتار را توطئه سازمان اطلاعات نامید. نظریات سیاسی و تئوریک طرح شده در راه توده در سالهای بعد از ١٣٧٣ تا هنگام مرگ کیانوری، به صورت معمول ادامه یافت. بعد از مرگ اوست که علی خدایی بدون صحبت و توافق قبلی رابطه های جدیدی را پایه ریخت که نشان ارتباطهایی بود که او به طور پنهانی برقرار نموده بود...“ و اما محتوی این مانیفست سیاسی دستگاه اطلاعاتی رژیم و پیشنهاد های آنها برای تنظیم سیاست و مبارزه سیاسی توده ای ها را میتوان در خطوط زیر خلاصه کرد. نخست اینکه کسانی مانند رفسنجانی و خامنه ای و در مجموع جناح ”چپ رژیم“ دارای توان انقلابیاند و نباید ”جناح چپ جمهورى اسلامى را به صرف اینکه زمانى بر سركوب حزب ما صحه گذاشت است، از هرگونه توان و ظرفیت پیشرفت فكرى و انقلابى محروم وانمود كرده و آن را با جناح راست حاكم (در عمل) همسنگ دانسته...“ و ”مهمتر اینکه نه تنها خود باید از این جناح [جناح چپ] دفاع كنیم، بلكه باید تمام قدرت خود را به كار گیریم، تا سایر نیروهاى انقلابى نیز اگر تردیدى دارند، متقاعد كنیم كه به حمایت از آنها برخیزند... نتیجه بگیریم در مقابل سیاست خانمان برانداز طرد ولایت فقیه، تنها یك راه وجود دارد: دفاع از انقلاب ....“ ( تأکیدات اینجا و جاهای دیگر از نگارنده است. به نقل از ”راه توده“، شمارهٌ 24، شهریورماه 1373). و نکته کلیدی دیگر این ”مانیفست تاریخی“، تأکید بر این مسئله است که اولاً ”کتاب خاطرات کیانوری“، که امروز روشن است توسط وزارت اطلاعات رژیم با هدف ضربه زدن به حزب توده ایران به ویراستاری عبدالله شهبازی خائن منتشر شده است، باید به عنوان آلترناتیوی در مقابل سیاست ”مبارزه با ولایت فقیه“ به پرچم مبارزاتی توده ای ها تبدیل گردد و ”تاریخ فردا هیچکس را از این باید مواخذه نخواهد کرد...“ (راه توده شماره 24، صفحه 12). برای روشن شدن مبانی ”اختلاف سیاسی“ و یا دقیقتر گفته باشیم توطئه های دستگاه های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی برای زیر ضربه بردن سیاستهای حزب توده ایران و ایجاد سردرگمی و انشقاق در صفوف توده ای ها به برخی از ”شاه بیت“ های مواضع نظری منتشر شده ”در راه توده“ در سالهای اخیر اشاره ای کرد. * دفاع از اصل ”ولایت فقیه “ زیر عنوان اینکه: ”عده اى میخواهند ولایت فقیه را پرچم استبداد كنند“! (مقاله ای که در تأیید بر نظریه نشریه “عصر ما “ نوشته شده بود که در آن از جمله آمده: “صلاحیتها، اختیارات و وظایف ولى فقیه همگى كم و بیش همان امورى هستند كه حكومت، از آن جهت كه حكومت است، میباید واجد و عهده دار آن باشد ... “ (راه تودهٌ شمارهٌ 51). * دفاع از رى شهرى، جلاد افسران توده اى، و گروهك فرمایشى “جمعیت دفاع از ارزشها “، به عنوان متحدان جبهه انقلاب (راه تودهٌ شمارهٌ 55). * ادعاى اینكه انتخاب رفسنجانى به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت، نتیجه مبارزه مردم، به ویژه نفت گران تهران و تن دادن خامنه اى به خواست مردم بود (راه تودهٌ شمارهٌ 58). * ادعاى اینكه سید على خامنه اى در مقابل “روحانیت مبارز و جمعیت موتلفه اسلامى “ قرار گرفته است و طرح نظر امكان پیوستن او به جبهه مردمى پس از انتخابات سرنوشت ساز مجلس خبرگان ؛ كه ”راه توده “ فعالانه مردم را به شركت در آن تشویق میکرد (راه توده، شمارهٌ 70). * وظیفه نیروهاى مردمى بیرون آوردن ”حزب الله “ و ”انصار حزب الله “ و “انصار ولایت “، از جبهه ارتجاع و قرار دادن آنها در جبهه مردم است (راه تودهٌ شمارهٌ 80). * میخواهم ”بگویم رهبر نه تنها قدرت مطلقه، بلكه قدرت هم در جمهورى اسلامى نیست و تنها با انواع مانورهاى سیاسى خودش را سرپا نگه داشته ... نه سال است ما میگوییم دوستان، رفقا، آقایان به اصل ماجرا بپردازید جنبش مردم علیه ولایت فقیه نیست “ (راه تودهٌ شماره 96). * و بالاخره ”شاه کار“ اخیر علی خدایی در انکار وجود دیکتاتور و دیکتاتوری در ایران. در ”راه توده“ شماره 341، آبان ماه 1390، میخوانیم: ”باید به صراحت و به روشنی معلوم شود که: منشأ دیکتاتوری کیست و در مقابل با چه کسانی قرار است جبهه ضد دیکتاتوری تشکیل شود؟ دیکتاتور علی خامنهای و بیت رهبری است؟ احمدی نژاد و دولت اوست؟ قوه قضاییه یا مجلس است؟ نظامیان هستند؟ حزب موتلفه است؟ یا جبهه اصولگرایان یا جبهه پایداری؟ یا همه اینها با هماند؟ اگر یکی از اینهاست مثلاً علی خامنهای دیکتاتور یا منشأ دیکتاتوری است در آن صورت میخواهیم مثلاً با احمدی نژاد علیه خامنهای جبهه ضد دیکتاتوری تشکیل دهیم؟ و اگر همه اینها با هم اند پس با چه کسی میخواهیم جبهه تشکیل دهیم؟ فقط خودمان و اصلاح طلبان؟” و سپس ادامه میدهد: ”جبهه واحد ضد دیکتاتوری از سوی یک جریان جدی سیاسی یعنی تعیین کردن نیروهایی که میتوانند بالفعل یا بالقوه عضو این جبهه باشند و این کار در شرایط کنونی ایران عملی نیست. زیرا حاکمیت در ایران یکپارچه نیست و ما نیز قادر به تعیین یک نیروی معین به عنوان ”دیکتاتور“ و منشأ دیکتاتوری نیستیم. ...“
موضوع دیگری که اشاره ای هر چند گذرا به آن ضروری است، مسئله ”اختلاف نظر سیاسی“ منتقدان با علی عمویی است. در این زمینه توجه به این نکته ضروری است که به نظر میرسد در سالهای اخیر علی عمویی تنها در شرایط و بزنگاه های ”ویژه ای“ تصمیم به اظهار نظر ”سیاسی“ گرفته است (مانند دفاع از علی خدایی و سریال دروغ نامه علی خدایی به نام یاد ماندهها) که به نوبه خود بسیار جالب و گویاست. از جمله این بزنگاهها انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 بود که حکومت جمهوری اسلامی تمام توان خود را برای خاتمه دادن به ”فتنه اصلاحات“ به کار انداخته بود. عمویی در این دوران و در شرایطی که بخش وسیعی از نیروهای مترقی و آزادی خواه کشور و قشرهای گوناگون اجتماعی از جمله زنان، جوانان و دانشجویان و بخشهای از زحمتکشان به حمایت از معین برخاسته بودند، نخست مردم را به تحریم انتخابات فرا خواند و تحلیل کرد که از آنجائیکه این ”انتخابات آزاد“ نیست و ” تجربه ۸ سال ریاست جمهوری آقای خاتمی نشان داد که آراء مردم تأثیری در سرنوشتشان ندارد...“ (به نقل از خبرنامه گویا و در مصاحبه تلفنی با ناهید خیرابی) شرکت در انتخابات بی ثمر است و در فاصله چند هفته و با فراموش کردن این تحلیلهای مفصل، و در حالی که اکثریت نیروهای مترقی و آزادی خواه و نیروهای اجتماعی از شرکت در دور دوم انتخابات، که تقلبهای گسترده آن آشکار شده بود، خودداری کرده بودند، و لابد بنا بر مقتضیات دیگری مردم را به دفاع از رفسنجانی و شرکت در دومین دور انتخابات فرا خواند.
تشویق به توبه و تسلیم شدن در برابر شکنجه گران
مسئله دیگری که باید به آن اشاره کرد برخورد مقاله علی خدایی به موضوع تشویق زندانیان توده ای به سازش و همکاری با شکنجه گران و مزدوران حکومت جمهوری اسلامی است. نگارنده در نوشته پیشین خود اشاره کرد که به نظر میرسد علی خدایی و شماری آگاهانه و یا ناآگاهانه، تلاش دارند تا مجموعه ارزشی جدیدی را به جنبش کارگری و کمونیستی ایران و جهان تحمیل کنند، که اگر ما آن را قبول کنیم یا باید در بخشی از معیارهای ارزشی پیشین مان تجدید نظر کنیم و یا راه دیگری را برگزینیم. بر اساس این معیار ارزشی جدید اگر مبارز کمونیستی (توده ای) در پیکارش بر ضد ارتجاع اسیر شد، به شکنجه گاه کشانده شد و سپس زیر فشار شکنجه گران درهم شکست و تسلیم خواستهای آنان شد، حزبش را ”منحل“ کرد، صحنه گردان شوی های تلویزیونی تکان دهنده ای راجع به حزبش شد، به دیگر اسیران شرکت کننده در این شوها، که شماری از آنها به زحمت قادر به حرف زدن بودند، امر و نهی کرد و از آنان خواست که درباره ”گناهان“ مختلف حزب اعتراف کنند، و سپس در انتهای هر شو تلویزیونی خونسردانه جمع بست های مفصل و جامعی را درباره ”خیانتهای حزب توده“ برای نسل جوان ارائه داد، و دیگر زندانیان توده ای را به تسلیم در مقابل خواست شکنجه گران تشویق نمود ما می بایست این عملکرد را قابل تأیید و ستایش بدانیم. علی خدایی در مقاله ”راه توده“ مینویسد: ”بسیاری از زندانیان تودهای که توانستند جان بدر برده و از زندان دهه 60 آزاد شوند میدانند و میگویند که نظر اغلب اعضای رهبری حزب جان بدر بردن تودهایها از زندان بود به ویژه نورالدین کیانوری در این زمینه در زندان بارها و بارها به تودهایها توصیه کرد که در صورت لزوم با نوشتن نامه اشتباه و عذرخواهی از زندان آزاد شوند. تجربه بعدی نشان داد که هم دفاع محمد علی عمویی از پلنوم هفدهم و هم توصیه کیانوری به نوشتن نامه اشتباه کاری درست بود...“ البته آنچه علی خدایی به عنوان توصیه کیانوری از آن یاد میکند، تکرار خواست شکنجه گران جمهوری اسلامی برای درهم شکستن مقاومت حماسی بخش وسیعی از زندانیان توده ای بود که از زبان قربانیان شکنجه بیان می شد. نکته دیگر اینکه بر اساس گزارشهای متعددی که از دوران وحشتناک زندانهای جمهوری اسلامی در دهه 60 و 70 تاکنون در خاطرات و نوشته شمار زیادی از بازماندگان این دوران بازتاب یافته است، این ادعا که "اغلب رهبری حزب" طرفدار توبه نامه نوشتن و عذر خواهی از شکنجه گران بوده اند دروغ محضی است که علی خدایی برای گِل آلوده کردن آب مطرح میکند تا بتواند در خط بعدی کار عمویی را تأیید کند. واقعیت این است که بخش وسیعی از زندانیان توده ای و دیگر مبارزان دربند در برابر خواستهای دژخیمان رژیم خمینی ایستادند و حاضر نشدند به خفت تسلیم شدن به برنامه های شکنجه گران تن در دهند. پلنوم هیجدهم حزب در مقابل موجی که برای محکوم کردن قربانیان شکنجه و آنهایی که به شوهای تلویزیونی کشانده شده بودند، بلند شده بود، تصمیم گرفت که تا هنگام آزادی این افراد از زندان و روشن شدن وضعیت آنها در درون و بیرون از زندان اظهار نظری در این باره نکند. بدیهی است که این برخورد انسانی به معنای تأیید عملکرد کسانی که در انتها به خواست شکنجه گران تن دادند، نیست.
نتیجه آخرین تلاش مذبوحانه علی خدایی برای گریز از سرنوشت محتوم و رسوایی که به آن دچار شده است نه تنها حامل نظریه نویی نیست بلکه سند دیگری است در افشای چگونگی عملکرد این مأمور معذور. روی سخن نگارنده با کسانی است که این روزها برای دفاع از عمویی این نظریه را مطرح میکنند که گویا اختلافها، تنها یک نوع تسویه حساب سیاسی است. به گمان نگارنده تفاوت اساسی وجود دارد میان اختلاف سیاسی، که وجود آن در شرایط حساس و بغرنج جامعه ما یک پدیده گریز ناپذیر است با توطئه هایی که دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به حزب توده ایران دنبال میکنند. همان طور که نگارنده در مطالب قبلی اشاره کرد اگر لازم است از آنچه در سی سال گذشته بر ما رفته است درسی بگیریم این است که دشمن در هیچ زمینه ای با ما نه تنها مدارا نکرده است بلکه تمام توانش را برای از بین بردن حزب توده ایران به کار گرفته است. دفاع از حقانیت تاریخی حزب توده ایران با سرنوشت این یا آن فرد و خصوصاً قربانیان شکنجه و کسانی که حتی به گفته دوستان و هوادارانشان ”اسیر“ و یا تحت نظر ارگانهای انتظامی حکومت جمهوری اسلامی قرار دارند، گره نخورده است. خط وسط و یا "راه سومی" وجود ندارد.
پی نوشت ها 1. نگاه کنید به مقاله: به آنکه "طشت رسواییاش از بام فرو افتاد"! – مهرداد اخگر http://www.sedayemardom.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1634
2.
مقاله : "محمدعلي عمويي در گفتگو با ناهيد خيرابي: از شرکت در انتخابات
خودداری می کنم" به نقل از پایگاه اینترنتی
{http://news.gooya.com}
|
|