نویدنو:23/09/1391  

 

نویدنو23/09/1391 

 

 

سخنرانی جورج ماوریکوس دبیرکل «WFTU» در مورد تئوری «استقلال» و «بی طرفی» سندیکاها  

برگردان : ح . امید

 

کپنها ک ، نوامبر 2012

بازتاب کلی بیست سال اخیر و تسلط موقت نیروهای سرمایه داری و رفرمیست در سطح سیاسی و ایدئولوژیکی ، به تئوری قدیمی «استقلال و بیطرفی سندیکاها» جان تازه ای داد . این استنباطات ادعا می کنند که : " هماهنگی مبارزات کارگران بر مبنای جهت گیری طبقاتی ، این مبارزات را به الویت های سیاسی منوط و محدود کرده ، و آنرا در هر کشور به نوبه خود ، در مجرایی که به منافع طبقه کارگر خدمت نمی کند ، به دام می اندازد ".

نیروهای سرمایه داری و عوامل آنها در سندیکاهای رفرمیست(اصلاح طلب) ، نه تنها طبیعتاٌ با چنین دیدگاههایی موافق هستند ، بلکه آنها را ارتقاء داده و به مانند دیدگاههایی مورد نیاز ، مدرن و پیشرفته ، آنها را حفظ می کنند .

این نظریات به هیچ وجه نظریات جدیدی نبوده و کهنه و قدیمی می باشند . در 1945 درجریان اولین کنگره WFTU در پاریس ، نمایندکان چند سندیکا بخصوص انگلیسی ها و هلندی ها با طرح چنین نظریاتی خواسته بودند که فدراسیون جهانی سندیکاها(WFTU) در مورد مسئله استعمارگری بی طرف بماند . آنها با استفاده از بهانه مغلطه آمیز " این یک مسئله سندیکایی نیست " ، افکار خود را بیان کرده بودند . رودرروئی سختی درگرفته بود و انگلیسی ها و هلندی ها بشدت با رهبران سندیکایی مانند «سا . دانج ، هندی» ، «پانا . لازارو ، کوبایی» ، « لیو . شانگ شنگ ، چینی» و « کوزنتسف » از شوروی و دیگران رودررو شده بودند . بعد از انتخابات ، مصوبه کنگره بنیانگذار WFTU اعلام می کند که : " این یک پیروزی ناتمام خواهد بود اگر مردمان مستعمرات و همه سرزمینها در تمام کشورها از حق تعیین سرنوشت و استقلال ملی خود بی بهره باشند ".

جنبش سندیکایی در هر تحول تاریخی و عقب نشینی خود ، با اینچنین نظریاتی روبرو می گردد که موجب تسط او بر «واقعیت های جدید» میشود . بنا بر تجربه تاریخی ، موفقیت سندیکاها و طبقه کارگر زمانی تحقق می یابد که آنها در مبارزاتشان از طریق جهت گیری مبارزه طبقاتی ( در رابطه با اهداف نهایی این نوع مبارزه ) هدایت شده و هماهنگی انترناسیونالیسم پرولتری خود را در مقابله با نیروهای بین المللی سرمایه داری و عوامل آنها در جنبش سندیکایی ، تقویت نمایند . فساد رهبران سندیکایی در سندیکاهایی مانند CGT در فرانسه و یا CGIL در ایتالیا که در گذشته دارای یک جهت گیری طبقاتی بوده و در کارخانجات و اماکن کار ریشه داشتند ، نتیجه ی اینچنین بی اعتنایی و پشت پا زدن به تجربه و درس تاریخی مبارزه طبقاتی است . و مشکل تنها فساد ، ناکامی ها و درهم ریختگی های بورکراسی سندیکایی نیست ، بلکه توهم و تصور باطلی است که عدم تعهد مبارزان صادق ، جهت گیری بسوی «شراکت اجتماعی» وسازش طبقاتی ، در بین توده ی زحمتکشان بوجود می آورد .

به این دلیل باید به سوالات ویژه یکبار دیگر پاسخ داد :

·     «استقلال» و «بی طرفی» در تقابل با اهداف نهایی مبارزه پرولتاریا در راه سرنگونی سرمایه داری و الغائ استثمار انسان توسط انسان ؟

هر چند که سندیکاها مسلماٌ نمی توانند یک چنین تحول انقلابی را در دستور روز قرار بدهند ، ولی تنها از طریق تحولات در سندیکاها است که این اهداف اساسی تکمیل خواهند شد . حملات کنونی جبهه ای سرمایه داری بر علیه دستاوردهای طبقه کارگر ، تلاش او برای خروج از بحران اقتصادی از طریق تحمیل بار بحران بر دوش کارگران ، نشان می دهد که تمام دستاوردها و پیروزی های مبارزه اقتصادی کارگران اگر در پیوند با یک مبارزه بزرگ و وسیع طبقاتی بخاطر قدرت متفاوتی (که منحصراٌ مختص کار در راه طبقه کارگر خواهد بود) نباشد ، تنها می توانند تدافعی ، موقتی و در معرض خطرِ تحمیل به پسروی باشند .

اجتناب کنندگان از یک چنین مبارزه سیاسی ، اینگونه سندیکاها ، تنها می توانند یک آگاهی اقتصادی را در میان توده زحمتکشان پرورش بدهند که مبتنی است بر قرار گرفتن تحت سلطه بورژوازی ، با هدف بهبود وضعیت طبقه کارگر در سرحدات سرمایه داری ، بمثابه ی از توان انداختن اهداف طبقه کارگر در راه بهبود مالی دستمزدها ، مستمری ها و غیره ..... . اینها اصلاحاتی هستند که دولتها می توانند آنها را تغییر بدهند ; بطور مثال توسط مالیات بندی دنیای کار . به همین دلیل نمایندگان پیشتاز طبقه کارگر ، مارکس و انگلس ، پیش از این در میانه قرن نوزدهم بر لزوم مبارزه کارگران نه تنها بر علیه پیامدهای سیستم سرمایه داری ، بلکه همزمان بر علیه خود سیستم تاُکید کرده اند . آنها نقش سندیکاها را بعنوان « یک نیروی سازمان یافته جهت انهدام سیستم کارمزدی و سرمایه داری » ارتقاء داده اند .

تجربه تاریخی بوضوح نشان می دهد که ، تنها زمانیکه مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در سندیکاها بصورت منظم با مبارزه سیاسی برای کسب قدرت ، در هماهنگی با احزاب (به نوبه خود) انقلابی درهم آمیخته ، لغو استثمار انسان از انسان ممکن گردیده است . یک چنین تلفیقی در مبارزه  نباید حد و مرزی داشته باشد ، بلکه باید گسترش لایه طبقه کارگر را جهت سرنگونی توهمات و خرافات تسهیل نماید ، تا اینکه خود را از تفکر بورژوازی رها بکند و به ساخت یک جبهه متحد طبقه کارگر جهت ارتقاء منافع ویژه خود مساعدت نماید . بنابراین یک جنبش متحد و یکدست ، نه  می تواند از طریق یک پیوند و جوشکاری تصنعی ساخته شود و نه از طریق توافق در راس ، بلکه تنها در طی یک تحول انقلابی در جامعه می تواند ایجاد گردد .

·     آیا «استقلال» و «بی طرفی» در برابر پرولتاریای کشورهای دیگر و سازمانهای سندیکایی طبقاتی آنها ؟

در طی دو قرن اخیر ، نیازهای بیش از پیش سرمایه داری به بازارها جهت فرآورده های پایه ای خود ، او را برای گسترش بازارها به تمام گوشه و کنارهای جهان کشانده است . « بورژوازی در طی بهره برداری از بازار جهانی ، یک وجهه ی جهانشمول به تولید و مصرف در هر کشور داده است .» (مانیفست کمونیست).

جهانی کردن سرمایه که از آن زمان به بعد تشدید و افزایش یافته است ، در عصر انحصارات فراملی و امپریالیسم تلاشها و وظایف جدیدی را علاوه بر سابق در برابر طبقه کارگر قرار داده است . جنبش کار در بیانیه های خود فرمان « لغو استثمار» و فرمان « پرولتاریای تمام کشورها متحد شوید !» را درج کرده است .

آیا این تلاشها و تکالیف جدید ، وظایف قدیمی طبقه کارگر را در هر کشور تحت الشعاع قرار داده است ؟ نه !  مبارزه طبقه کارگر بر علیه سرمایه داری در کشورها (لا اقل  در شکلِ ) نخستین مبارزات ملی است . پرولتاریای هر کشور باید در وهله اول مسئله خود را وقبل از همه با بورژوازی آن کشور حل نماید .

با وجود این ، جهانی کردن فعالیت های سرمایه ، الزامات جدیدی را برای هماهنگی بین المللی اقدامات طبقه کارگر جهت مقابله با استراتژی کلی و مشترک سرمایه داری بر علیه کارگران بوجود آورده است ; برای مقابله با عملکردهای صندوق بین المللی پول(IMF) ، اتحادیه اروپا(EU) ، بانک جهانی ، سازمان همکاری اقتصادی اروپا(OECD) ، گروههای  بزرگ انحصارات در بیشتر کشورها بطورکلی و مقابله با  تشدید خطر تعارضات و درگیریهای نظامی ناشی از رقابت بین بخشهای مختلف سرمایه داری که قربانیان انسانی آن طبقه کارگر و زحمتکشان می باشند .

·     آیا هماهنگی بین المللی پرولتاریا ، برتری و خصوصیت مبارزه طبقاتی در هر کشور را از بین می برد ؟

جنبش سندیکایی طبقاتی و سازمانهای بین المللی آن ، هرگز وظایف ویژه ای را که توسعه نیافتگی سرمایه داری در کشورهای مختلف به آنها تحمیل می کند ، دست کم نگرفته اند . با وجود این آنها هیچوقت از طرح اصول مشترک و اهدافی که باید اساس و پایه هر مبارزه طبقاتی بوده و بصورتی تعیین کننده منافع و فعالیت های پرولتاریای بین المللی را متحد و هماهنگ کنند ، هراسی نداشته اند .

در عصر حاضر ، ریاکاری نیروهای اپورتونیست(فرصت طلب) درون جنبش سندیکایی ادامه دارد . نگاه کنید به مواضع اتخاذ شده در قبال حمله امپریالیستها به لیبی در سال 2011 ، زمانیکه در نتیجه آن 135000انسان کشته شدند: رهبر کنفدراسیون اتحادیه های آزاد کارگری(ITUC) ، رهبریت کنفدراسیون عمومی کار فرانسه(CGT) ، کنفدراسیون عمومی کار ایتالیا (CGIL) وسایرین مانند کنفدراسیون سندیکاهای بریتانیا(TUC) ، کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آلمان(DGB) وسندیکاهای کشورهای هلند و سوئد از جنگ امپریالیستی حمایت کردند . چرا ؟ هدف اصلی موضعگیری آنها این بود که در لیبی بورژوازی هریک از این کشورها سهم بزرگی را از چپاول نفت ، گاز طبیعی و دیگر منابع پربار از ثروتهای لیبی را بدست می آورد ، و از این چپاول ، از این غارت ثروت یک ملت دیگر ، اپورتونیست ها سهم کوچکی را بعنوان امتیاز یا بعنوان دستمزد خود دریافت می کنند .

نگاه کنید به موضع رهبری کنفدراسیون سندیکایی فروخته شده اسپانیا (CCOO) در بحرانی که در آوریل 2012 بین دو دولت آرژانتین و اسپانیا وجود داشت ، زمانیکه تهدید یک برخورد نظامی به جهت ملی کردن انحصار اسپانیایی «رپسول – YPF» توسط دولت آرژانتین وجود داشت . این شرکت انحصاری اسپانیا از 14سال پیش نفت آرژانتین را به یغما می برد . CCOO رسماٌ بصورت کتبی با دولت اسپانیا ، باصاحبان سرمایه رپسول ، با کمیسیون اروپا و تمام دزدان  دست اندرکار موافقت کرد . چرا ؟  برای اینکه او از بابت این غارت منابع ملی و استثمار طبقه کارگر آرژانتین درآمد دارد . او از طریق دستمزدها و امتیازات ویژه ، بخشی از غنائم را بدست می آورد .

در دو نمونه فوق ریاکاری فاحش اپورتونیست هایی که درحرف ازحمایت بین المللی و انترناسیونالیسم سخن می رانند و لی در عمل از پرولتاریا  سوءاستفاده می کنند ، مشهود و آشکار است .

·     « بی طرفی» سازمان سندیکایی طبقاتی WFTU و سازمان سندیکایی ITUC  ؟

ضرورت مبارزه طبقه کارگر در هر کشور بر علیه قدرت سرمایه داری همان کشور ( نه تنها در مورد عواقب آن) و لزوم هماهنگی بین المللی مبارزه در یک مسیر ، نشان میدهد که پاسخ سوال فوق منفی است . مواضع و عملکردها ی   FTUCو سازمانهای زیر مجموعه آن درسطح ملی نشان می دهد که آنها چیزی برای انجام دادن در جهت دفاع واقعی از منافع طبقه کارگر ندارند . حتی اگر این دفاع  از منافع فوری باشد ، یا دفاع  از منافع  در دراز مدت . همین طور هیچ سندیکای طبقه کارگر که به نقش و رسالت خود پایبند است ، وهیچ سندیکالیست واقعی که در موضع طبقاتی خود پایداری می کند ، نمی تواند توسط هیچ دلیل و برهان فریبکارانه ای اغفال شده باشد .

هیچکس (درFTUC) نمی تواند اعلام کند که « سندیکای ما مستقل است و از جانب خود تصمیم میگیرد» . آیا این حرف به مفهوم این  نخواهد بود که او برای خدمتکار بودن به صندوق بین الملل پول و بانک جهانی ، از جانب خود تصمیم میگیرد ؟ تمام این بهانه ها چه مفهومی دارند ؟  چه کسی با آن  متقاعد می شود ؟  هیچکس !

همانند این اشتباه از جانب برخی از رفقایی صورت می گیرد که وحدت بین WFTU و FTUC  را مطرح می کنند . این درست به منزله  آن است که کسی بخواهد وحدت یک حزب انقلابی کمونیست را با یک حزب سوسیال دموکرات و حتی با جناح راست آنرا مطرح بکند . مانند اینکه بخواهد روغن و آب ، ویا آب و آتش را متحد بکند .

کارگران باید متوجه باشند که WFTU و FTUC ، دو منشأ و خواستگاه تاریخی متفاوت ، دو استراتژی متفاوت ، اهداف متفاوت و ایدئولوژی وتئوری پایه ای متفاوت دارند . اتحاد این دو خط مشی متمایز غیر ممکن می باشد . یکی در جهت مخالفت با سرمایه داری ارتقاء می یابد ، و دیگری بسوی وابستگی به سرمایه داری و امپریالیسم ، و تبعیت از اهداف آنها هدایت می کند .

با وجود این باید بپذیریم که در برخی موقعیت ها ، بعضی رهبریت های بورکراتیک به لحاظ یک جریان پیوندهای تصنعی ، جلوتر خواهند رفت . ولی مسلم است که در یک فرصت آتی ، روند بسود یک سازمان جدید طبقاتی آغاز خواهد شد .

نتیجه گیری کلی

تمام این نظریات که در آمد و شد هستند بعنوان هدف مرکزی خود ، توجیه و تبرئه ی عقب نشینی ، سازش ، ترک اصول مبارزه طبقاتی ، ایجاد بهانه جهت همکاری خائنانه ی رهبران سندیکاها با شرکتهای انحصاری و دولتها را مد نظر دارند .

پیامدِ همه این تلاشهای مرگبارِ پنهانکاری حقیقت از اکثریت است که این « رهبریت های سندیکایی» تمام ارتباط خود را با منافع واقعی طبقه کارگر از دست داده اند و افزون بر آن ، همزمان برای طبقه کارگر در همه کشورهای دیگر خطرناک هستند .

ما موظفیم که این رهبران سندیکایی و خط مشی سیاسی آنها را در معرض دیدِ کارگران قرار دهیم ، تا زمانیکه همه این نوع رهبران را از سندیکاها برانیم . همانطور که «لنین» این را نوشته و خاطرنشان کرده است .

 

  فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری(WFTU)

منبع : سایت WFTU

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter