نویدنو:17/08/1391 |
نویدنو26/08/1391
توضیح نویدنو: آقای ع.سهند یکی از مزقونچی های ثابت ارکستر درب وداغانی است که جز "انحلال حزب توده ایران" نمی نوازد. ایشان در تازه ترین "شاهکار" خود تراوشات روانی بی مایه ای را در ظاهر به دفاع از "پدر عمویی" جاری ساخته اند که هدف دیگری را دنبال می کند. 1- ایشان با پاک کردن غیر اخلاقی صورت مسئله نامه سرگشاده رفیق سپیداری ، که از مضمونی روشن ، منطقی واصولی بر خوردار است ، صحرای کربلای "شوهای تلویزیونی "را عملا به صورت مسئله جدید تبدیل کرده اند که در رد آن ها در نامه رفیق سپیداری محلی از اعراب وجود ندارد. 2- ایشان با کنسرو کردن "پدر عمویی" در قوطی "اجبار" عملا از ایشان سلب اراده کرده وبا مددجویی عاطفی از "مهره سرخ" عملا خواهان عدم پرسش وانتقاد از ایشان و تایید تمام رفتارهای ایشان است. با شناختی که از رفیق عمویی داریم گمان می کنیم امری است که مورد تایید ایشان هم نیست. 3- آقای ع.سهند که با هومانیسم صرفا از لابلای کتاب ها ودائره المعارف ها آشنایی دارد ، قادر به درک آن نیست که از برابر هیچ انسانی که نسبت به او عاطفه ای وجود ندارد نمی شود با "چشمان اشکبار" عبور کرد. 4- ایشان نامه رفیق سپیداری را به فرصتی برای لجن پراکنی به حزب توده ایران ، که اساسا در طرح این نامه نقشی نداشته وندارد، تبدیل کرده وعقده های پریشان خود را تخلیه نموده است. 5- برای آقای ع. سهند "پدر عمویی " بهانه است . تمام روضه آقای ع. سهند در نوشتاری که در ادامه می اید تنها یک مظلوم دارد ، که باید به هر بهانه ای "تطهیر" و از مخمصه رها شود: علی خدایی ! انتشار این مقاله صرفا برای نشان دادن تهی مایگی کسانی است که با تجاهل به اصل موضوع طرح شده در نامه رفیق سپیداری ،و با تظاهر به دفاع از رفیق عمویی ، برای بازگشت ناپذیر کردن مسیر تلاش می کنند.
هومانیسم تودهای و آدم کوچولوهای سرزمین «خیلی پَرت»
ع. سهند
طرح مسأله
پیشینه شرکتکنندگان در آخرين پلنوم ( آذر ١۳۸۷) به قطعنامهای رأی دادند که بخشاً چنين میگويد: «... در این زمینه باید با قاطعیت گفت که هیچکدام از برنامهها و عملکردهای رژیم، چه در انتخاب انبوه تودهایهایی، که در جریان فاجعه ملی به جوخههای مرگ سپرده شدند، تا رهایی شمار معدودی از رهبران سابق حزب از زندان و سپس اجازه فعالیت سیاسی- انتشاراتی دادن به آنها اتفاقی نبوده است. این آزادسازیها همچنین به خاطر خوش شانسی در ”قرعه کشی“ مرگ رژیم، در جریان کشتار فاجعه ملی، و یا پادر میانی شخصیتهای جنبش کمونیستی جهانی برای آزادی افراد خاصی نیز نبوده است. همه این روندها و وقایع را بدون تردید باید بخشی از برنامههای طولانی مدت رژیم برای حزب سازی، ”رهبرتراشی“ و دامن زدن به چند دستگی در صفوف حزب توده ایران ارزیابی کرد.» صفحات نشريه «نامه مردم» از بهار ١۳۸۸ تاکنون، بهترين محک نيّات واقعی و درجه صداقت سياسی امضاکنندگان قطعنامه فوقالذکر است. ناشران «نامه مردم» که در دو دهه ١۳۶٠ و ١۳۷٠ کارزار دفاع از جان به در بردگان تودهای و مبارزه برای آزادی آنها از زندان، يا برای پايان دادن به حصر خانگی آنها را در حکم همکاری با رژيم تلقی میکردند، و در آذر ١۳۸۷ با صدور قطعنامهای به آن سياست نانوشته خود «رسميت» بخشيدند و مدعی شدند که حتا کارزار پراکنده رزمندگان تودهای «سرکش» از اوامر تشکيلات، و يا پا درميانی شخصيتهای جنبش کمونيستی جهانی نقشی در آزادی برخی از رزمندگان تودهای نداشته است، در اين دو سال برای آزادی فعالين «جنبش سبز» که در ميان آنها راستترين عناصر نئوليبرال وابسته يا متمايل به وابستگی به امپرياليسم نيز وجود دارند، (که ربطی به مبارزۀ اصولی برای آزادی زندانيان سياسی ندارد) در درون جنبش کمونيستی جهانی چه تلاشهايی که نکرده اند! اگر سياست و اقدامات عملی ناشران «نامه مردم» در قبال زندانيان تودهای را در کنار سياست و اقدامات عملی آنها در قبال رهبران و فعالين زندانی «جنبش سبز» و دفاع از اعدامیهای دو سال اخير که در ميان آنها برخی از مرتکبين به جرايم غيرسياسی هم وجود دارند قرار دهيم، به يکی از سه نتيجه زير خواهيم رسيد:
١- اين روزها با رژيمی متفاوت با رژيم آن روزها سر و کار داريم؛ رژيم امروز
به پا درميانی شخصيتهای جنبش کمونيستی توجه میکند.
شروع موج جدید از قضای روزگار، همزمان با انتشار گزارشهایی پیرامون
پلنومی است که پس از
۴
سال تأخیر (!!) برگزار شده است. از رویدادهای مهم در فاصله
۴
ساله برگزاری دو پلنوم مصاحبه آقای سعید حجاریان در باره نقش او و دوستانش
در نخستوزیری وقت در پروندهسازی برای سرکوب حزب تودۀ ایران و رودست خوردن
آنها از «بچههای سپاه» و «هایجک شدن» طرح «بچههای نخستوزیری» است.۴
در این شرایط، رها کردن حجاریان و دوستانش و یقه پدر عمویی را گرفتن
نمیتواند تصادفی تلقی شود. در عینحال، این با سیاست مطرح شده در مصاحبه
با «دنیای جوان» نیز منطبق است: در بهترین حالت، کمترین مشکل آنطور که از همه شواهد برمیآید میتواند این باشد که برای موجافکنان و موجسواران، «وحدت و یکپارچگی حرکت وسیع مردمی» از گسست کامل با ۴۰ سال اول حیات حزب تودۀ ایران و تخریب همه نمادها و نمودهای آن تاریخ، و جوسازی علیه چهرههایی مانند پدر عمویی میگذرد، وگرنه، هرگز آن قطعنامه چندشآور را تصویب و تأیید نمیکردند و یا حداقل پس چهار سال تنفس و (امیدوارانه) کسب تجربه بیشتر و مشاهده واکنشهای مشترک دوستان نادان و دشمنان دانا به سیاستها و رفتار خود، ضرورت انتقاد از خود جسورانه و شکستن سکوت تأییدآمیز در برابر موج جدید حملات غیراخلاقی را تشخیص میدادند.
مَحَک سنجش؟
خواننده تراژدی «رستم و سهراب» از آغاز و در طول داستان میداند که سهراب
از پدر نشان دارد: آیا ما در تراژدی صفآرایی در برابر پدر عمویی و رجزخوانیها و «هَل مَن مبارز طلبیدن»هایی که اکثراً زیر نامهای یک بار مصرف صورت میگیرد، با «بردیا»ها و «سهراب»های دروغین سروکار داریم یا با سهرابهایی که از پدر نشان دارند؟ محک سنجش و تشخیص، مهره سرخ هومانیسم تودهای است.
هومانیسم تودهای
پدر کیا در یکی از «پرسش و پاسخ»ها در توصیف این فضیلت تودهای چنین
میگوید: اهمیت این شیوه نگرش و این خصلت تودهای زمانی آشکارتر میشود که بستر (زمان، مکان و شرایط) طرح اظهارات بالا، در نظر گرفته شود. در آن زمان، انقلابیگری خرده بورژوایی سکه رایج بود؛ برای بسیاری، ترقی تنها از لوله تفنگ بیرون میآمد؛ عصر جدید آنها قرار بود تنها از طريق خطکشی «انقلابی» با «پیر و پاتالهای کمیته مرکزی حزب توده» از راه برسد؛ زندگی در خانههای تیمی، ترور پاسبان و ژاندارم، کراوات نزدن و پوشیدن کت برزنتی بخشی از فرهنگ «انقلابی» محسوب میشد؛ گروهی از «انقلابیون» یکشبه از نظر ایدئوژیکی آنچنان از این رو به آن رو شده بودند که حیات همرزمان و همفکران دیروز خود را بزرگترین سد راه «انقلاب» میدیدند و اقدام به محو فیزیکی آنها نمودند؛ تیمی از چریکها یکی از رفقای خود را که گویا عاشق خواهر رفیق دیگری شده بود به دلايل ناموسی میکشد و تقصیر آن را به گردن رژیم میاندازد؛ و ... رژیم با راه انداختن شوهای رادیو- تلویزیونی برای توبه گرفتن از امثال غلامحسین ساعدی، پرویز قلیجخانی و رضا براهنی شیوه جدیدی را بدعت میگذارد. هومانیسم تودهای منعکس در سخنان پدر کیا منحصراً معطوف به تودهایها نیست، فراگیر است، محدودیت زمانی ندارد، همه قربانیان شکنجه و ظلم- از آنجمله آقای پرویز قلیجخانی را نیز در بر میگیرد. آقای پرویز قلیچخانی در مارس ۱۹۷۲ در یک «مصاحبه» شرکت کرد و توضیح داد که چرا پس از چهارده روز بازداشت به جرم «فعالیتهای کمونیستی» آزاد شده است. او توضیح داد که به علت بیاطلاعی از جامعهشناسی، سادهلوحانه فریب تبلیغات را خورده است. او در پایان اظهار امیدواری کرد که شاه او را به علت بیتوجهیاش به دستآورهای بزرگ انقلاب سفید ببخشد. اما تهیه کنندگان قطعنامه چندشآور بر امثال آقای قلیچخانی میبخشند، بر پدر عمویی نمیبخشند!۹
----------------------------------------------------------
نگاه کنید به «نامهٔ سرگشاده به رفیق عمویی»: در زیر بخشی از رئوس فعالیتهای مبارزاتی تودهایهای «متمرد»، که به رغم مخالفت و کارشکنیهای تشکیلاتی، کارزار دفاع از زندانیان تودهای، و از آنجمله دفاع از پدر عمویی را سازماندهی کرده و پیش بردند، منتشر میشود. Appeal to Democratic and Freedom-loving Forces - Communist Parties and Revolutionary Organizations - for Freedom of comrade Mohammad Ali Amoui T0 Communist Parties: South Africa, Lesotho, El Salvador, Dominican Republic, Chile, Greece, Canada, USA, Israel, Bangladesh, China, Workers Party of DPRK, Vietnam, Columbia, Palestine, Cuba, India, Japan, Britain, Turkey, Syria, Lebanon, Brazil, Workers World Party --- Solidarity Organizations in NY: Nicaraguan Solidarity Network, Committee in Solidarity With People of El Salvador, Arab Democratic Center, Patrice Lumumba Coalition (Harlem), Bishop Norbada Persaud / Caribbean Union, Korean - American Coalition - NY, Esmeralda Brown Caribbean.
Appeal to Human Rights Organization (Office of Honorable Elsa
Stamatopoulou - Chief Liaison
Post Card to Honorable Javier Perez de Cuellar - UN General secretary - after visit of Mr. Galindopol to the Prison in Iran ... the Lives of ex-General Secretary of the Tudeh Party of Iran Mr. Kianouri and Mrs. Maryam Firouz is in real danger... Campaign for Defense of Iranian Political Prisoners (CDIPP) – P. O. Box 20704 - NY, NY 10
۴-
کشتار تودهایها از زبان «هایجک» جریان اصلاحات:
|
|