نویدنو:17/08/1391  

 

نویدنو19/08/1391 

 

 

یک پرسش بی پاسخ!»

«از دعوت به پذیرش اختلاف تا هیاهو برای طفره  از پاسخ»

روزبه علی زاده

انتشار نامه سرگشاده احمد سپیداری به آقای عمویی منجر به یک سلسله بحث ها شد که فعلا نیز ادامه دارد. گر چه انتظار می رفت طرح پرسشی مسئولانه در سطور نامه سرگشاده با واکنش و پاسخی منطقی، معقول و مسئولانه همراه باشد، اما متاسفانه نوشته و نقدهای منتشره موجب شگفتی است. در نگاه اول در برابر واکنش های به اعتقاد راقم این سطور خصمانه و به لحاظ سیاسی کاملا جهت دار ، انسان منظره ای را می بیند که حاکی از خشم و عصبیت عده ای برای طفره رفتن از پاسخ به یک پرسش جدی و در عین حال ساده است. رک و راست پس از خواندن نوشته و نقدها علیه نامه سرگشاده احمد سپیداری باید بگویم هیچ نام و عنوان دیگری را به جز هیاهو برای این برخوردهای صورت گرفته مناسب ندیدم. اما هیاهو برای چیست و چه هدفی را دنبال می کند؟

 برای یافتن پاسخ درست به این پرسش باید به نوشته هایی رجوع کرد که با توالی زمانی معین در نقد و رد محتوای نامه سرگشاده احمد سپیداری به آقای عمویی انتشار پیدا کرده است. نخست و پیش از مراجعه هر چند اجمالی به نقدهای مذکور، ببینیم هسته اصلی و مرکزی نامه سرگشاده چه بود. احمد سپیداری در نامه سرگشاده خود که در سایت نوید نو 15 مهرماه 1391 چاپ شده است، چند سوال را مطرح ساخته از جمله: «نکتهٔ دیگری هم به ایشان نسبت داده اند که نگران کننده است و آن، اعلام صحت همهٔ خاطره نویسی های علی خدایی بر طبق اطلاعات ایشان است. سئوال آن است که چگونه می شود در خاطره نویسی هیچ اشتباهی رخ ندهد. خاطره نویسی های علی خدایی با افشاگری های متعددی روبرو شده و بی دقتی های زیادی در آن ها گوشزد شده است. چگونه است که این راه توده ای هایی که رابطهٔ مستمری با ایشان دارند و برایشان «این نوشته ها» را می برند، آن نوشته ها را نبرده اند.

و سئوال آخر اینکه رفیق عمویی چرا تمام قد پشت راه توده می ایستد، اما هیچگاه اندکی از این فداکاری را در حق حزب توده ایران نکرده است؟ اگر ایشان راه توده را شایستهٔ ادامهٔ راه حزب می شناسد، چرا رسما اعلام نمی کند تا همه بدانند. اگر ایشان چنین باوری ندارند، اعتقاد ایشان در این رابطه چیست؟»

به علاوه آقای سپیداری در نوشته دیگر خود تحت عنوان نقدی بر نوشته آقای سیاوش شکیبا مندرج در سایت نوید نو  آبان ماه 1391 بار دیگر محتوای اصلی و سئوال منطقی و مسئولانه خود را با دقت تمام یادآوری کرده است.

او می نویسد: «من در نامهٔ خود نوشته بودم که آقای عمویی استدلال درستی برای اظهار نظرش در مورد علی خدایی نیاورده است. اینکه ایشان روبرو کردن علی خدایی با رفیق شهیدمان جوانشیر در زیر بازجویی و به هنگام شکنجه را نشنیده باشد، دلیل رخ ندادن آن نمی تواند باشد... رفیق عمویی سخنان آذر جوانشیر در یک مصاحبه ویدیویی را به دلیل اینکه ایشان خانمی «ساده و غیر سیاسی» است (خود این نکته در هر دادگاهی شهادت شخص را تقویت می کند) را نادیده می گیرد و آن را به «خصومت» هایی با علی خدایی ربط می دهد. این درست در شرایطی است که علی خدایی به مخمصه افتاده و به دنبال مفری برای بیرون آمدن از بحران هویت خود و گروهش برخاسته است. من درج چنین نوشته ای از طرف رفیق عمویی را، موضعی در حد «دفاع تمام قد از علی خدایی» نامیده بودم و خواستار روشن شدن قطعی نظر رفیق عمویی در اینباره شدم.»

بنابراین محتوای اصلی و هسته مرکزی و پرسش معقول و بسیار منطقی احمد سپیداری کاملا واضح و به دور از هرگونه ابهام است. اما همانگونه که قبلا نیز اشاره کردم این پرسش ساده و کلیدی با رشته نقدها و نوشته هایی مواجه شده که به آن باید ایجاد هیاهو برای فرار از مخمصه و طفره رفتن از پاسخ نام نهاد!

سیاوش شکیبا در مقاله ای تحت عنوان «آقای سپیداری و نامه سرگشاده اش» مندرج در سایت نویدنو 26 مهرماه 1391 به جای آنکه به محتوی نامه و پرسش مطرح برخوردی منطقی داشته باشد، دست به شیوه ای ناشایست زده و با اتهام زنی و توهین و تحقیر در صدد برآمده به جای آقای عمویی و از جانب او از زیر بار مسئولیت پاسخ دادن به پرسش شانه خالی کند. نکته عجیب در مقاله سیاوش شکیبا ظهور ایشان به مثابه سخنگوی عمویی و سخنگویی از طرف عده ای خاص است که ظاهرا برای خود مقام و اعتبار سیاسی و حزبی بالاتر از دیگران قایلند. شکیبا در قسمت پایانی مقاله مورد اشاره نوشته است: «هرگونه کوشش برای برخورد با تنوع نظرات به شیوه سرکوب مورد نظر آقای سپیداری جز بیشتر کردن خونریزی نتیجه دیگری را عاید حزب و جنبش نمی کند...».

اگر خوب و دقیق به این عبارت آقای شکیبا توجه کنیم به چه نتیجه ای دست می یابیم؟! ایشان با تردستی و تعمدا راه توده و این گروه آبروباخته را «تنوع نظر» در حزب معرفی می کند و جالب تر اینکه در مقام سخنگوی آن نیز ظاهر می شود. برای راقم این سطور مشخص نشد که چگونه آقای اقای سیاوش شکیبا که خود و محفل شان را «مجرب و باسابقه» معرفی می کنند، اصول شناخته شده موازین سازمانی حزب طبقه کارگر ایران ـ حزب توده ایران ـ و اساسنامه آن را نادیده می گیرند (اگر دقیق تر گفته باشم نفی می کنند)اصول و موازین سازمانی حزب تعریف مشخصی را در خصوص مسایلی چون تنوع نظر ارایه کرده که در طول حیات هفتاد و یکساله حزب ناظر بر فعالیت توده ایها بوده، این تعریف به گواهی اسناد حزبی از نخستین جلسه موسسان حزب توده ایران تا آخرین پلنوم کمیته مرکزی در مهرماه 1391 جاری و معتبر بوده و با تعریف آقای شکیبا و محفل او صد و هشتاد درجه فاصله دارد. بجا بود شخص و یا اشخاصی چون سیاوش شکیبا به جای برخورد توهین آمیز و فضل فروشی به «نوتوده ایها» نسبت و رابطه خود با جریان راه توده را روشن می کردند و سپس با سپیداری و ما خوانندگان نوشته ها از مضمون تنوع نظر داد سخن در میدادند! لنین آموزگار بزرگ زحمتکشان جمله زیبا و پر معنایی خطاب به همه آنهایی دارد که خود را بالاتر از دیگران می بینند و در توهم اعتبار سیاسی رویا پردازی می کنند. لنین اینگونه افراد را کاملا «ملانقطی های فضل فروش که به بیماری علاج ناپذیر توهمات گرفتارند» نام داده است.

علاوه بر نوشته سیاوش شکیبا، اینجانب دو مطلب دیگری هم در سایت نویدنو در واکنش به «نامه سرگشاده به رفیق عمویی» خوانده ام که هر دو را در محتوا و مضمون هم جهت و هم داستان با نوشته سیاوش شکیبا یافتم.

مطلبی تحت عنوان «تئوری توطئه و دعوت به پذیرش اختلاف» به قلم مهران همایون درسایت نویدنو 5 آبان ماه منتشر شده است. این مقاله گرچه با صراحت از برخورد با نامه سرگشاده احمد سپیداری سخنی به میان نمی آورد اماهمان خط، شیوه برخورد و نظر افرادی مانند سیاوش شکیبا و محفل او را دنبال می کند. مهران همایون نیز در مقاله خود نوشته است: «در شرایط فعلی، متاسفانه رهبری حزب وجود اختلاف را نادیده میگیرد وآنرا انكار می كند كه در نتیجه جایی برای برداشتن گام دوم، یعنی ایجاد شرایطی برای انعكاس نظرات به رهبری و دریافت پاسخ مناسب، را فراهم نمی كند ولی به انحاء مختلف اطاعت ازرهبری یعنی "سانترالیسم" بدون"دمكراتیسم" را از همه درخواست دارد...»

در ادامه او دو راه را برای به اصطلاح نجات حزب معرفی می سازد که یکی از راهها به زعم او چنین است: "نخست آنكه حزب به منظور دست یافتن به جایگاه شایسته خود در ایران و ایجاد وحدت حزبی و بر اساس سنن قدیمی آن  و بخصوص در غیاب رهبران تاریخی (وحتی كاریزماتیك)خود ،شرایط دمكراتیكی را فراهم كند كه در این صورت نیازمند شخصیتی كاریزماتیك از جنس رهبران قدیمی حزب است كه آن شخصی نیست جز "رفیق عمویی".

چنین برخوردی به فعالیت یک حزب سیاسی جدی آنهم در یک دوره توفانی از تاریخ جهان و ایران اگر غرض ورزانه تلقی نشود، نشانه افق محدود دید شخصی است که هنوز تفاوت میان مبارزه جدی و سالم حزبی و سیاسی را با بحث های بی سرانجام محافل روشنفکری غیر مسئول تمیز و تشخیص نداده است. از تجربه های دیروز باید برای مبارزه امروز بهره گرفت. آقای مهران همایون باید به این پرسش پاسخ دهد که منظور او از ایجاد شرایط دمکراتیک در حزب چیست؟! آیا این سخن به معنای نفی سانترالیسم دمکراتیک در حیات حزب و ارایه تصویری غیر واقعی از مناسبات درون حزب نیست؟! دوست عزیز مهران همایون توجه داشته باشید که مثل قدیمی می گوید:

مرد اگر در دم ددان باشد               به که هم صجت بدان باشد

دومین مقاله در خصوص نامه سرگشاده احمد سپیداری که اینجانب در سایت نویدنو خوانده ام مربوط به الف. اولیا تحت عنوان «رد شیوه برخورد غیر اصولی رفیق سپیداری» است به تاریخ 11 آبان 91. آقای اولیا در نوشته خود از یک مغالطه استفاده کرده است. در واقع ایشان مصادره به مطلوب کرده اند و مطلب خود را در فرض های استدلال درست پنداشته اند. مصادره به مطلوب نوعی مغالطه است که شخص برای اثبات حکم خود از استدلالی استفاده می کند که خود این استدلال، آن حکم را در فرض های خویش درست فرض کرده است. آقای الف. اولیا در همان ابتدای مطلب خود احمد سپیداری را متهم به «روش غیر اصولی و مطالب نادرست» می کند و می نویسد: «علاوه بر مردود دانستن نسبت های داده شده به ایشان، بویژه به روش غیر اصولی ومطالب نادرست، سبك و سیاق افشاگرانه و تهدید آمیز ر.سپیداری اعتراض کند... » برای اینجانب و خوانندگان دیگر نامه الف. اولیا روشن نیست، ایشان از کدام مطالب نادرست در نامه احمد سپیداری حرف میزند! آیا طرح یک پرسش ساده ولی بسیار جدی انتشار «مطالب نادرست» و «سبک و سیاق افشاگرانه و تهدیدآمیز» خوانده و تلقی می شود؟ چرا الف. اولیا چنین حکمی را صادر می کند؟ احمد سپیداری پرسش را طرح و خواستار پاسخ روشن شده است، این اقدام به هیچ رو «روش غیر اصولی نیست». آقای الف. اولیا باید به این نکته توجه کند که بهترین دفاع از سابقه و شخصیت عمویی همان است که احمد سپیداری انجام داده و خواسته است. فاصله گرفتن از جریانات بدنام و مشکوک مانند راه توده و عدالت! بهتر می بود که ایشان هم به جای خسته کردن خود و خوانندگان سایت محترم نویدنو و رهنمود دادن به «رفقای خارج کشور» همصدا با احمد سپیداری و با احساس مسئولیت انقلابی و توده ای خواهان پاسخ صریح رفیق عمویی میشد و از او می خواست از محافل ضد توده ای و مشکوک نظیر راه توده فاصله گرفته و زندگی و اعتقادات سیاسی خویش را از میان نبرد.

محتوای مطالب آقای الف. اولیا نشان میدهد که او نیز به جای برخورد منطقی و معقول به نامه سرگشاده ، همراه آن محفل های ضدحزبی برای فرار از حقیقت به ایجاد هیاهو و خاک پاشیدن به چشم خوانندگان و ناظران این بحث مشغول است، با این تفاوت که شیوه بیان و استدلال الف. اولیا و اصولا درون مایه بحث او شباهت غریبی به شیوه و بنیان استدلال های نویسنده و مترجم کتاب شورشیان آرمانخواه ـ ناکامی چپ در ایران ـ دارد. اینجانب مقابسه نوشته الف. اولیا تحت عنوان «رد شیوه برخورد غیر اصولی رفیق سپیداری» را با بخش یادداشت مترجم در کتاب فوق به همه خوانندگان توصیه می کنم تا دریابند چگونه و از کدام زاویه علیه یک نامه سرگشاده و طرح پرسشی مسئولانه هیاهو و اتهام زنی انجام می گیرد. در این زمینه قصدم این است که به آقای الف. اولیا متذکر شده باشم، حقیقت جویی و وفاداری به حقیقت از زمره ویژگی های ستودنی فرهنگ و اخلاق توده ای است. از بیان حقیقت طفره نروند.

می گویند راه جهنم نیز با حسن نیت مفروش شده است. توجه دادن به مقایسه مطلب الف. اولیا با یک کتاب ضد کمونیستی ابدا به معنای ایراد اتهام به او نیست. چنین برخوردی بدون دلایل کافی و مبرهن از سوی علاقمندان و رهروان راه حزب توده ایران نفی و رد شده و می شود. ولی حقیقت اینست که بکارگیری شیوه های نادرست از جمله مغالطه و اتهام زنی خواسته و ناخواسته به سود دشمنان حزب و جنبش مردمی کشور ماست. در خصوص حکم آخری که الف. اولیا در پایان مطلب خود آورده یعنی «اعتراض به نگارش و انتشار نامه سرگشاده به رفیق عمویی به قلم رفیق احمد سپیداری»، باید خاطر نشان ساخت اعتراض ایشان با توجه به محتوای مطلب او این معنی را می دهد که علیه اقدام های مخرب محفل های ضد توده ای و نیز تلاش برای تخریب سابقه عمویی از سوی راه توده و دیگر جریانات مشکوک سکوت اختیار کنیم. ظاهرا شکستن سکوت در این زمینه و نورافکندن بر زوایایی از فعالیت محفل های پنهان ضد توده ای برای برخی از جمله الف. اولیا و سیاوش شکیبا و دوستان انها ناگوار و نگران کننده بوده است. آیا ایجاد هیاهو و اتهام زنی نشانه این نگرانی و هراس نیست؟!

 

17 آبان 1391



 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter