نویدنو:17/08/1391  

 

نویدنو17/08/1391 

 

 

 گفتاری با هدف توضیح

 سیاوش شکیبا

پاره ای از دوستان از عواقب نحوه گویش وپاسخ وبازگویش و واکنش احتمالی من به باز گویش آقای سپیداری ابراز نگرانی کرده بودند .ضمن احترام به این عزیزان توضیحاتی چند ؛  برای فرو نشاندن توفان برخاسته در فنجان چای را لازم می دانم . با این تعهد که بکوشم سخن را به گونه ای به سامان برم که نتیجه مثبتی از آن عاید شود .

-1 آن چه که من در نوشته پیشین قصد تاکید بر آن را داشتم ؛ پیش از هر چیز اعتراض به لحن وشیوه نگارش ایشان بود. نامه دوم ایشان ولجاج او بر ماندن بر همان سبک وسیاق مرا از ادامه گفتگو با ایشان منصرف کرد ؛چراکه "آفتاب آمد دلیل آفتاب "

کافی است که از نوشته ایشان پرینت گرفته شود وبه آدرس خود ایشان پست شود.بنا بر این

توضیحات در پی من بیشتر برای دوستان دلسوزی چون آقای کیان ارثی است(که اجازه می خواهم از ایشان به عنوان دوست نام ببرم ) .

- 2 دوست عزیز !

در نوشته ات ادعای سخنگوی توده ای های داخل کشور بودن را به من نسبت داده بودی . هرچه گشتم دلیلی مبنی بر چنین ادعایی از سوی خودم ندیدم . آیا اگر کسی از حق " گروهی " از رفقای خود مبنی بر عدم شرکت در انتخابات دفاع کرد ؛ دلیلی برای آن است که او سخن گوی آنان است ؟

در اینصورت باید آقای سپیداری را که مدعی دفاع از حزب است را هم سخنگوی حزب توده ایران بنامیم . ضمن اینکه شما توجه نکرده اید که من در قسمتی از نوشته خود چنین نگاشته بودم :

"ما هریک با دایره نسبتا کوچکی در تماس هستیم وفقط می توانیم در حیطه همین دایره سخن بگوییم ."

وقتی من فقط با بخش کوچکی از توده ای های داخل کشور در تماس هستم چگونه می توانم سخنگوی همه آنان باشم .در اینجا لازم به تاکید است که من سخنگوی هیچ کس نیستم وفقط از سوی خود سخن می گویم ؛هرچند مطمئن هستم که درد دل بسیاری از آنان را بازگو می کنم.

در اینجا لازم می دانم هم از اینکه مرا به سمت توده ای های داخل کشور برگزیدید وهم از اینکه مرا از این سمت خلع کردید تشکر کنم .

نکته دیگراینکه در میان  جمع کوچکی که می شناسم دوستان عزیزی دارم که درانتخابات شرکت نکردند ودوستان ارجمندی هم دارم که در انتخابات شرکت کردند.رفقای دیگری نیز با پیشینه های سیاسی گوناگون داریم که یا رای دادند ویا رای ندادند. همه ما برخوردی دوستانه با هم داریم وهیچکدام دیگری را به دلیل تصمیمشان مورد باز خواست ویا شماتت قرار ندادیم

در شرایطی که نزدیکی بین جریانات چپ در حال گسترش است ؛چرا باید با چنبن شیوه هایی تخم دشمنی  در میان آنان افشاند .

تاختن بر این رفقا چه با پیشینه توده ای وچه با پیشینه غیر توده ای وآنان را ضد جنبش وحزب قلمداد کردن رفتار وگفتاری به دور از خرد سیاسی است . آیا با چنین برخودی با نزدیکترین نیروها به خود می خواهیم همگان را دریک راستا بسیج کنیم ؟آیا آنکه اینگونه برخورد می کند به جریانی سکت وایزوله تبدیل نمی شود.در زمان انقلاب کم نبودند رفقایی که به مشی حزب انتقاداتی را روا می داشتند ؛ اما پی گیرانه در صفوف حزب مبارزه کردند ؛ به زندان افتادند ؛ شکنجه شدند وحتی جان با ارزش خود را فدا کردند.

رفیق قهرمانمان اخگر در جلسه هیئت سیاسی با نظر اکثریت رفقا مخالفت کرد وحتی خواهان درج این مخالفت در صورت جلسه شد. اما آنگاه که زمانه امتحان فرا رسید پاکبازانه به استقبال مرگ رفت .

آیا وقتی از تاریخ گرانبهای حزب سخن می گوییم نباید از این همه تجربه درس بیاموزیم وبا اندک اختلاف باید بر روی هم چنگ بزنیم ؟

نوشته آقای سپیداری نه تنها آقای عمویی بلکه این گروه از رفقای ما را آماج تیرهای خود قرار داده بود.منظور من هم از گروهی از بهترین رفقایمان همین افراد بودند وگرنه مدعی سخنگوی توده ای های داخل کشور بودن ؛فقط از دیوانگان ومجانین بر می آید ؛ که امیدوارم شما مرا از این دسته ندانید

-  3 چندی پیش از یکی از دوستان این سخن درست راشنیدم که "توده ای بودن بیش و پیش از آنکه یک مشی سیاسی باشد ؛ یک فرهنگ است ."

اجازه دهید خاطره دیگری از یکی دیگر از رفقایمان را نقل کنم که تایید کننده سخن بالاست . او می گفت :

در مسافرتی ؛در گوشه ای از این سرزمین پهناور ؛به طور اتفاقی با فردی روبرو شدم که روش ومنشی جدای از دیگر اطرافیانش داشت .در گفتگوی کوتاهی به سرعت دریافتم که او از رفیقانمان است وبه سرعت دوستی عمیقی بینمان بر قرار شد ."

آری رفتار وگفتار توده ای ها آنچنان است که آنان را از دیگران ممتاز می سازد وآنان را در جامعه شاخص می سازد. این مشخصه را چون مردمک چشم عزیز بداریم ودر حفظ آن کوشا باشیم .

-4 در مورد جمله هر توده ای یک حزب باید به دوست عزیزمان بگویم که من کمی خلاقانه تر به این جمله برخورد می کنم .

در جریان انتخابات سال 88 تمامی ایران یک پارچه شور وهیجان بود . از درون تاکسی ها واتوبوس ها گرفته تا اطراف کیوسک ها ی مطبوعات واز اجتماعات انتخاباتی تا جمع های خانوادگی ومهمانی ها.

طبیعی بود که توده ای ها نیز نتوانند از این بحث ها کناره گیری کنند. بخصوص چهره های شناخته شده تر بیشتر مورد پرسش جوانترها قرار می گرفتند. آنان نیز بنا به دانش سیاسی وتجربه خود در این بحث ها شرکت می کردند ونظرات خود را ابراز می داشتند .

در این میان حزب نیز در آخرین لحظات نظر خود را اعلام کرد. حال آنکه بحث ها وموضع گیری ها یکی دوماه پیشتر آغاز شده بود . حال توده ای ها چه باید می کردند. آیا باید به جوانان می گفتند که صبر کنید تا نظر حزب مشخص شود . آیا در اینصورت بازهم به عنوان یک مبارز سیاسی با تجربه به آنان نگاه می شد . آیا در اینصورت بازهم از توان تاثیر گذاری در بین اطرافیان خود برخوردار بودند .

جالب تر آنکه پاره ای از رفقای ما پیش از اعلام نظر حزب در  درهمان جمع هایی که تشکیل آن مورد انتقاد است ؛ نظرخود را مبنی برشرکت در انتخابات ورای دادن به آقای موسوی اعلام کردند . ( حال آنکه حزب از هیچ یک از دو کاندیای اصلاح طلب  حمایت مشخص نکرد .)   آیا این رفقا هم باید به علت نقض دستور حزبی محاکمه شوند ؟

البته گروهی از رفقای ما هم از هر ابراز نظری تا اعلام نظر حزب خود داری کردده وسکوت کردند .

- 5 آنان که رای ندادند ؛ هرگز ارتباط خود را با کسانی که هوادار رای دادن بودند را از دست ندادند ؛ بیانیه مطالبه محور نمونه درخشانی از این همکاری است . بیانیه "برای صلح وآزادی " نمونه دیگری است .

 - 6 درانتخابات سال 76 نیز درست  چنین موقعیتی ایجاد شده بود. در آن زمان هم گروهی از رفقای ما در انتخابات در حالی شرکت کردند که حزب شرکت در انتخابات را صحیح ارزیابی نمی کرد. آیا  اینک باید آنان رانیز مورد بازخواست قرار دهیم .

نکته قابل ذکر دیگر این است که آقای کیان ارثی از وظایف عضو سخن می گوید ومن از کسانی که یا در شرایط موجود رابطه تشکیلاتی با حزب ندارند ( وپاره ای از آنان هیچ ارتباطی هم با اینترنت ندارند ) ویا هرگز نداشته اند وبا حزب از طریق پاره ای از رفقای قدیمی تر آشنا شده اند . به نظر می آید در اینجا دو برداشت از کلمه توده ای ها وجود دارد . اولی آنان را در چهار چوب تشکیلاتی می بیند ودومی در مفهومی عامتر؛ یعنی همه کسانی که حزب را "بهترین جریان چپ ایران " می شناسد . قصد مجادله بر سر این دو نوع برداشت از یک کلمه را ندارم .

- 7متاسفاه دیده شده است که کسانی برای از میدان به در کردن نظریات مخالف وترساندن رفقای حزبی مساله تشکیل حزب دیگری را مطرح می کنند . ریشه این شایعات به چند سال پیش برمی گردد . در آن زمان چند سایت وروزنامه دولتی به شکلی هماهنگ وزنجیره ای وتحریک کننده از تصمیم گروهی از فعالین چپ (با ذکر نام ) برای تشکیل یک حزب در ایران خبر دادند (آن هم در شرایطی که احزاب دولتی وقت به شدت در زیر فشار بودند.) این دوستان همگی منکر چنین تصمیم وقصدی شدند . افرادی  که از آنان نام برده شده بود ؛ چه به لحاظ پیشینه وچه به لحاظ نظرات سیاسی چنان ناهمگون بودند که هیچ عقل سلیمی در ایران این شایعه پردازی هدفمند  را باور نکرد . اما چنین به نظر می رسد که شایعه پردازی دستگاه های اطلاعاتی رژیم چندان بی تاثیر هم نبوده است وکسانی در خارج از کشور فریب آن را خورده اند. چرا وقتی کسانی چنین خبری را با صراحت تکذیب می کنند ؛ بازهم باید  آنرا تکرار کرد .به چنین تکراری جز بازی خوردن از دستگاه های اطلاعاتی چه می توان گفت . چرا تا کنون وپس از چند سال هنوز چنین حزبی تشکیل نشده است وچرا دوستان ما در ایران هنوز تشکیل آن را تکذیب می کنند ؟ تا چند سال دیگر چنین شایعات رژیم ساخته ای را باید تکرار کرد ومنتظر تکذیب آن باقی ماند ؟

دوستان عزیز !

به واقعیت ها واقعی تر بنگرید . ما در شرایط ویژه ای زندگی می کنیم . باید کوشید راه حل های نوینی برای این شرایط جستجو کرد.مهاجرت این بار بسیاری از رفقای ما بسیار طولانی تر از مهاجرت پیشین شده است . فاصله ایجاد شده بین رفقای ما می تواند به سوء تفاهماتی منجر شود . همه ما باید بکوشیم تا در راه رفع این سوء تفاهمات گام برداریم .

سخن درشت گفتن واستوره ها را به زیر سوال بردن نه تنها کمکی به ما نمی کند بلکه به ایجاد تفرقه می انجامد . بکوشیم تا شیوه سخن گفتن با یکدیگر از راه دور را بیاموزیم .

به امید صلح - استقلال - آزادی وعدالت اجتماعی

پیروز باد انقلاب ملی ودموکراتیک مردم ایران  



 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter