نویدنو:05/08/1391  

 

نویدنو05/08/1391 

 

 

تئوری تو طئه ، ودعوت به پذیرش اختلاف *

مهران همایون

دوستان گرامی

در ابتدا باید این مطلب را بیان كنم كه این نوشته من نه در دفاع از آقای علی خدایی ،كه ایشان هم امكانات بیشتری از من برای دفاع از خود دارند و هم اطلاعات بیشتر،بلكه نقطه نظراتی شخصی است در خصوص راه وروشی رایج شده در بین رهبری فعلی حزب  و برخی از هواداران و پیروان این رهبری  در مقابله با نظرات مخالف خود (بخصوص با توجه به بیانیه حزب به مناسبت هفتاد و یكمین سال تاسیس حزب )و البته متاثر از مطالبی كه اخیرا خطاب به رفیق عمویی نوشته شده و همچنین  با اتكا به تجربه شخصی و شناخت نسبی كه از اعضاء قدیمی و هواداران حزب در ایران دارم.ضمن آنكه اعتقاد دارم ، هر جریان فكری، بر یك بستر واقعی اجتماعی میتواند رشد و نمو كنند و هیچ نوع توطئه و یا خرابكاری و یا جریان سازی  مصنوعی نمی تواند  برای مدت طولانی دوام آورد و دوره تاثیر گذاری  این نوع توطئه ها و تخریب ها  برای سازمانهای مترقی و پیشرو، بسیار كوتاه تر بوده  و اگر جریانی فاقد ریشه و حكومت ساخته باشد طی مدت كوتاهی از رونق میافتد و خود آن اشخاص بی ریشه ،خود را با دست خود افشا میكنند و این مورد بارها در حزب توده ایران اتفاق افتاده است و به هین دلیل  فكر میكنم  آن آموزه هایی كه در پیشینه مبارزاتی  حزب وجود دارد،خود به تنهایی میتواند راهنمایی برای مقابله با انحرافات باشد، روشی كه متاسفانه در رهبری فعلی حزب به فراموشی سپرده شده و در مقابله با گروه هایی از توده ای ها ی منتقد به رهبری فعلی ،فقط متوسل به تئوری توطئه و یا آنچنانكه من مینامم"پارانویای سیاسی"یا توهم توطئه ،همراه با انواع و اقسام شانتاژ های سیاسی میشوند كه باز هم متاسفانه روز به روز به ادبیات سازمان مجاهدین و یا سایر سازمانهای تند رو نزدیك تر میشود.

امیدوارم كه پاسخ این مطالب نه با عصبانیت و اتهام زنی، بلكه با متانت در خور یك توده ای داده شود.

دوم آنكه نامه قبلی من كه بصورت یك یادداشت  (و البته بدون ویرایش) برای شما در ارتباط با بیانیه حزب فرستادم از "تنزل و نزول"ادبیات حزب گفته بودم كه در تیتر شما "تزلزل"حزب آمده بود.

هرچند گاهی دیده شده كه موج حمله ای به سوی آقای علی خدایی بوسیله رهبری فعلی حزب (كه البته من آنان را به نام نمی شناسم) و یا اشخاصی تحت عنوان هوادار حزب  و به بهانه های مختلف و با انبوهی از اتهامات را مشاهده میكنیم كه عمدتا شامل دو موضوع و یا دو نظریه به هم پیوسته است:

     -اول آنكه گفته میشود آقای علی خدایی و نشریه راه توده به تشتت داخلی حزب دامن میزند و اختلاف افكنی كرده و وحدت حزبی را از بین میبرد.

    - سپس نتیجه گیری می كند كه این روش سازمان های اطلاعاتی برای اختلاف افكنی ونابودی حزب و به دنبال آن "حزب سازی"و "رهبر تراشی" (یعنی به جای رهبری فعلی حزب) است.

به دنبال این شبه تحلیل (زیرا كه نه براساس اسناد و مدارك،كه تماما بر اساس "تئوری توطئه"و اتهام زنی های بسیارنازل میباشد) كه در بسیاری از اظهار نظرها رگه هایی از خصومت های شخصی ،كه ربطی به هواداران وتاریخ حزب ندارد، نیز مشاهده میشود،بدین ترتیب هر كس كه با تحلیل های راه توده همدلی ویا همسویی نشان دهد،بدون آنكه زمینه ها و یا بستر های واقعی مسائل مورد بررسی قرار گیرد،یا منسوب به سازمانهای اطلاعاتی میشوند  ویا بقول آقای كریمی "خواب رفتگان"نامیده میشوند و بدین ترتیب آهسته آهسته و بعد از آقای خدایی نوبت رفیق عمویی میشود كه مورد نوازش آقایان قرار بگیرد . بر اساس نوشته هایی كه منتشر میشود، به نظر من این اظهارات نه اتفاقی ،كه سیاستی هماهنگ شده از بالا است كه میتوان ازآن به عنوان یك سیاست رسمی(و البته اعلام نشده) در رهبری حزب نام برد.

از یكسو آقای كریمی با توهین اشكار به قدرت تحلیل بسیاری از توده ای ها آنان رابه خفتگان تشبیه میكند و با لحنی التماس گونه ندا در میدهد كه"رفقا بیدارشوید"،"از دام پلیس سیاسی بر هذر باشید"،و یا"از هرگونه ارتباط خارج از رهنمودهای حزبی پرهیز نمایید"(كدام رهنمود؟) و از سوی دیگر آقای سپیداری ضمن به رخ كشیدن دوران زندان رفیق عمویی و افشا گریی های كودكانه و حتی تهدید ضمنی به افشا گریهای بیشتر،عبور از ایشان را نوید! میدهد(یكی بر سر شاخ و بن میبرید).

در هر صورت آنچنانكه از شواهد برمی آید، در بین هواداران حزب اختلافی جدی وجود دارد كه هر از چند گاهی و بر سر موضوعی این اختلاف سر باز میكند، مثل فیلم مریم فیروزكه از نظر بسیاری از توده ای ها  چهره یك زن مبارز را از مریم فیروز نشان داد ولی برخی دیگربه مانند آقای جمالی این فیلم را به دلیل آنكه مریم فیروز بر خلاف سیاست های فعلی حزب از خمینی دفاع كرده بود ،ساخته عوامل رژیم دانستند ، یا آقای سپیداری كه مثل دوستان دیگرشان به خاطرات آقای خدایی حمله كرده ولی از سوی دیگر از رفیق عمویی در خواست انتشار خاطرات خود را دارد(شاید به این منظور كه اگر با تحلیل های ایشان مطابقت نداشت بتوان از ایشان عبور كرد) ولی این خواسته را از برخی دوستان خود و بخصوص رفیق خاوری ندارد كه چرا خاطرات خود را منتشر نمیكند.آیا این شیوه را نباید مچ گیری  و یك بام دو هوا نامید؟

به نظر من ،برای فائق آمدن بر این اختلاف واقعی و ایجاد وحدت حزبی میبایستی دو گام اساسی از طرف رهبری فعلی حزب برداشته شود.

      گام اول پذیرش وجود اختلاف واقعی (نه ساخته و پرداخته نظام) و دو تحلیل متفاوت از انقلاب و سیاست های منتج از آن تحلیلها است.

     و گام دوم بوجود آوردن شرایطی كاملا دمكراتیك و بدور از شانتاژو اتهام زنی برای یك گفتگوی سازنده است و در این شرایط است كه میتوان از سانترالیسم سخن گفت و این توقع را از همگی(از جمله از رفیق عمویی)داشت كه از تصمیم  رهبری حزب اطاعت كنند.سانترالیسم بدون شرایط دمكراتیك یعنی سرنوشت مجاهدین خلق.

متاسفانه رهبری فعلی حزب نه تنها وجود اختلاف را نمی پذیرد ، بلكه حتی برخی سئوالات كلیدی را بدون پاسخ رها میكند.

بگذارید مشخص تروبا چند نمونه مهم و اساسی سخن بگوییم.

در برنامه نوین حزب كه در جای خود حرف و حدیث زیادی دارد،مطلبی در حدود یك  صفحه و چند پارگراف اختصاص به تحلیل انقلاب و سیاست های حزب دارد كه آنهم  نه تمام تحولات مهم ،بلكه فقط در مورد ادامه جنگ و سیاست های حزب در این مورد و دیگر هیچ.از انقلابی كه هر روز  شاهد اتفاقی در آرایش  و تناسب نیروها در آن بودیم و حزب هم تا زمان یورش به آن ،در تمام وقایع اظهار نظر صریح و مشخص كرده كه اساس آن بر تحلیل "نبرد كه بر كه" و سیاست منتج از آن یعنی"اتحاد و انتقاد"استوار بود، چنین سرسری عبور شده و در آخر گفته شده كه"روند چرخش به راست،و در فرجام،شكست انقلاب بهمن 57،.....هنوز به بررسی و پژوهش بیشتری نیاز مند است" (توجه شود بعد از سی سال هنوز به بررسی و پژوهش بیشتر نیاز است بدون آنكه به دلایل اولیه  این چرخش به راست توضیحی داده شود).

اگر رهبری فعلی حزب از سیاست های آن روز حزب انتقاد دارد(كه چنین است)،میباید با جرات و شجاعت یك توده ای و با تحلیل عمیق و همه جانبه ،آن سیاست ها را به نقد بكشد تا درسی برای آیندگان باشد(به مانند انتقادی كه حزب ازسیاست خود در قبال دكتر مصدق كرد و در اسناد حزبی موجود است).

شاید رهبری حزب بر این باور است كه با این استخوان لای زخم گذاشتن میتواند تمام طیف های هوادار حزب را راضی نگه دارد و به خیال خود وحدت حزبی را حفظ كند ولی این خیالی خام بیش نیست چرا كه در جای دیگر این برنامه این تفاوت تحلیل خود را نشان میدهد.

در این برنامه،بعد از تحلیل هایی كه از شرایط فعلی ایران ارائه میدهد كه جای نقد بسیاری دارد(بخصوص در مورد آرایش طبقاتی در جامعه فعلی ایران كه نشان از كم اطلاعی نویسندگان آن از شرایط طبقاتی ایران دارد)(1)  به شعار كلیدی حزب یعنی "جبهه واحد ضد دیكتاتوری و طرد رژیم ولایت فقیه"وسر فصل های برنامه و هدف های كلیدی این شعار میرسیم:

           -طرد رژیم ولایت فقیه

           - انحلال فوری ارگانهای امنیتی رژیم مثل وزارت اطلاعات، سپاه پاسدارن ،بسیج و دادستانی.

           - انحلال فوری نهادهای ضد مردمی مثل شورای نگهبان و.......

          -..............

حال اگر به این سر فصل ها و مقاله های نامه مردم در توصیف جبهه واحد ضد دیكتاتوری نگاهی بیندازیم كه بخشی از جناح راست اصلاح طلبان را(یعنی جناح رفسنجانی و تا حدودی خاتمی)مورد حمله قرار داده و آنها را خارج از این جبهه میداند،كاملا مشخص میشود كه آن شعارجبهه واحد ضد دیكتاتوری دچار چه تناقض عجیبی و غریبی است.

میدانم با این جملات هم اكنون گل از گل تعدادی از شما باز شد كه "دیدید گفتیم اینها از عوامل رژیم هستند و با انحلال وزارت اطلاعات مخالف". خیر دوستان ،هیچ انسان آزاده ای از انحلال تمام آن مواردی كه شما گفته اید نه تنها مخالف نیستند بلكه بسیار هم استقبال میكنند. موضوع این نیست ،موضوع آنستكه یك شعار زمانی صحیح است كه در ابتدا  به تناقض درونی دچار نباشد و سپس با شرایط تناسب نیروها سازگار باشد و شما در همان اول دچار تناقض درونی آشكاری شده اید كه برای هر جوان تازه كار درعرصه سیاست هم مشخص است. این برنامه ،یك برنامه سرنگونی است نه اتحاد نیروها برای مقابله با دیكتاتوری واز آنجا كه تنظیم كنندگان این برنامه به خوبی میدانند كه شعار سرنگونی به هیچ وجهه ای با شرایط فعلی تناسب نیروها سازگاری نداشته و شعاری چپ روانه است، ولی ضمن دادن شعارجبهه واحد ضد دیكتاتوری ،در برنامه عملیاتی این شعار،چیز دیگری را هدف قرار میدهد.

مگر رهبری حزب نمیداند كه هنوز بخش بزرگی از اصلاح طلبان ،چه دوست داشته باشیم و چه نه، نقش بزرگی در تحولات ایران دارند م به طور جدی معتقد به كنترل و محدود كردن همین ولی فقیه هستند (شاید به اشتباه) و بارها اعتقاد خود به نظام را تائید كرده اند و به همین دلیل هم موسوی شعار"اجرای بی تنازل قانون اساسی" را برای اجرای مواد مربوط به حقوق ملت را داده است (كه به اعتقاد من روی دیگر جبهه واحد ضد دیكتاتوری است).این چه جبهه ای است كه بخش بزرگی از نیروهای ضد دیكتاتوری (یعنی اصلاح طلبان )در آن جای ندارند؟

این دو نمونه اصلی و مهم، پرسش تعداد زیادی از توده ای ها از رهبری فعلی حزب است كه خود میتواند عمق اختلافات را نشان دهد و این سئوالات نیز ربطی به آقای علی خدایی و راه توده ندارد و اگر همین فردا آقای علی خدایی از فعالیت سیاسی خدا حافظی كند و راه توده نیز بسته شود ،مگر این سئوالات از بین میروند؟خوب كس دیگر و سایتی دیگر این سئوالات را مطرح میكند. فرار از این سئوالات وربط دادن آن به سازمانهای اطلاعاتی داخلی و خارجی (كه متاسفانه شیوه رایجی در بین برخی از توده ای ها شده) ،دست كم گرفتن توده ای هاو توهین به عقل و قدرت تحلیلی آنها است .

شیوه عمل رهبری حزب را میتوان به نشستن بین دو صندلی تشبیه كرد كه نوعی زرنگی خاص برای روز مبادا را تداعی میكند كه هر نوع اتفاقی افتاد بتوان گفت كه"دیدید ما گفتیم" و یا"همانگونه كه ما  در فلان جا گفتیم" و شاید فكر میكنند كه كسانی كه باید در جبهه ضد دیكتاتوری قرار بگیرند ، این مسائل را متوجه نمیشوند.

تاریخ حزب حداقل دو مورد از چنین اختلافی را شاهد بوده0(جریان خلیل ملكی و سازمان انقلابی).ولی در هر دو مورد كه یكی در شرایط فعالیت علنی و دیگری در مهاجرت رخ داد،رهبری حزب نه با سرپوش گذاشتن بر آن ،بلكه با حداكثر شفافیت و تحلیل واقعی واحترام به قدرت تحلیل و تشخیص اعضا و هواداران، ابتدا به مبارزه ایدئولوژیك و پاسخ صریح و روشن به ابهامات و بدور از شانتاژ،روی می آورد و با اتكا به اعضا و هواداران به راه خود ادامه میداد .

در شرایط فعلی ،متاسفانه رهبری حزب  وجود اختلاف را نادیده میگیرد وآنر انكار میكند  كه در نتیجه جایی برای  برداشتن گام دوم ،یعنی ایجاد شرایطی برای انعكاس نظرات به رهبری و دریافت پاسخ مناسب ،را فراهم نمیكند ولی به انحاء مختلف اطاعت از رهبری یعنی "سانترالیسم" بدون"دمكراتیسم" را از همه درخواست دارد.

دوستان عز‍یز

در آینده نزدیك ایران تحولات شگرفی را شاهد خواهد بود و سازمان و تشكیلاتی در آن زمان میتواند نقش مفیدی را بازی كند كه بتواند از   چالش های بعد از دوران خفقان و همگام با "سوسیالیسم قرن 21"(2) سربلند بیرون بیاید و در این خصوص به نظر من دو پیش بینی را میتوان در مورد حزب توده ایران ارائه داد:

         نخست آنكه حزب به منظور دست یافتن به جایگاه شایسته خود در ایران و ایجاد وحدت حزبی و بر اساس سنن قدیمی آن  و بخصوص در غیاب رهبران تاریخی (وحتی كاریزماتیك)خود ،شرایط دمكراتیكی را فراهم كند كه در این صورت نیازمند شخصیتی كاریزماتیك از جنس رهبران قدیمی حزب است كه آن شخصی نیست جز "رفیق عمویی".

         دوم آنكه  در صورت بوجود نیاوردن امكانات و شرایط دمكراتیك درون حزبی از طرف رهبری حزب،وادامه  برخوردهایی كه تا به حال شاهد بودیم، این حزب تبدیل به حزبی با خط مشی چپ روانه و سكتاریستی خواهد شد  كه روز به روز اعضای خود را بیشتراز دست میدهد و به سرنوشتی به مانند حزب كمونیست یونان،با تمام تاریخ پر افتخارخود ،تبدیل خواهد شد و سازمان چپ دیگری و با جذب افراد رانده شده از  حزب شروع به رشد خواهد كرد.

آرزوی من آنستكه، پیش بینی اول تحقق یابد ، ولی در شرایط خفقان حاكم و جدایی اجتناب ناپذیر افراد از یكدیگر كه امكان گفتگوهای مداوم را از همه ما سلب كرده و دوری سازمان های سیاسی از شرایط مبارزه داخلی، مشاهده میكنیم كه تمام سازمان های سیاسی دچار انواع و اقسام كج روی ها و پرداختن به موضوعات فرعی و حتی شخصی ،به جای مبارزه عینی با قدرت حاكم ،شده اند و درآینده  مطمئنا دگرگونی های زیادی را در تمام سازمان های سیاسی مشاهده خواهیم كرد و اینكه در آینده،آیا حزب  به مانند اوائل انقلاب بتواند از این گونه حوادث سربلند بیرون بیایید و یا خیر، نه به تاریخ پر افتخار آن ربطی دارد ونه به خود ستایی های اغراق آمیز برخی افراد ،بلكه فقط به پیایبندی رهبری حزب به اصول قدیمی حزب وتلاش در جهت بازسازی آن ،وابسته است.

                                                     به امید موفقیت مهران همایون

                                                       سوم آبان 91

 

 

1-           برار مثال از پیچیدگی های طبقاتی در ایران و طیف متنوع بورژازی  و وضعیت طبقه كارگر در ایران میتوان به مقالات و گفتگوهای محمد مالجو مانند"در خدمت افسانه سرایی برای سرمایه داران ایرانی "منتشر شده در تاریخ 20 تیر1390 در سایت اخبار روز و یامقاله"دمكراسی ،جامعه مدنی و طبقه كارگر ایران "نوشته فرهاد نعمانی و سهراب بهدادمراجعه كرد. همچنین برخلاف نوشته كلیشه ای طرح برنامه حزب در مورد دهقانان،هر چند كه مطالعات خاصی در این سالها انجام نشده و یا من ندیده ام ولی براساس مشاهدات عینی ، به طور كلی میتوان گفت كه این اقشار بر خلاف 30 یا 40 سال گذشته  به شدت از مناسبات سنتی دور شده و وارد مناسبت كالایی شده است، ضمن آنكه در جمهوری اسلامی بیش از سایر گروهها و اقشار ، به روستاییان توجه نشان داده شده و كمكهای دولتی زیادی ،اعم از یارانه های نقدی و غیر نقدی و بودجه های عمرانی زیادی به روستاها تخصیص پیدا كرده و به همین دلیل طی سالهای گذشته نه تنها شاهد هیچ گونه جنبش روستایی و دهقانی در ایران نیستیم بلكه روستا هاتبدیل به یكی از پایگاهای نظام جمهوری اسلامی شده است.

2-           به اعتقاد من یكی از ویژگی های "سوسیالیسم قرن 21" وجود تنوع و تكثر در دیدگاهای چپ و همكاری    تنگا تنگ آنها در یك جبهه و حتی یك حزب چپ میباشد كه در اینخصوص تجربه كشورهای آمریكای لاتین مثل برزیل و همچنین اروپا و حتی روسیه قابل توجه است  كه مفهوم جدیدی از تلفیق تنوع و تكثر به همراه سانترالیسم دمكراتیك را مشاهده میكنیم و كمتر با طرد و یا دشمنی نحله های فكری  گوناگون درجبهه چپ مواجه میشویم.

*- عنوان نوشتار از نوید نو است .

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter