نویدنو:22/07/1391  

 

نویدنو22/07/1391 

 

 

آقای رضا پهلوی بخوانید وبه ملت ایران پاسخ دهید

جمال درودی

از تهران تا قاهره

ازکودتای 28 مرداد تاانقلاب 1357

خانم فرح دیبا (پهلوی) مصاحبه تلوزیونی سرکاررا از رسانه های گروهی که از طریق شما تزریق میشوند دیدم. باید اقرارکنم که بسیارنقش خود را دراین سناریوی از پیش تنظیم شده هنرمندانه ایفا کردید وموفق شدید باصدای محزون مظلومیت خود وهمسرتان را دراین سالهای آوارگی و فراربه نمایش درآورید و بینندگان را متاثر کنید. من هم متاثر شدم وباردیگردردرون گریستم. البته نه به خاطرشما بلکه خاطرات دردناک وتلخ گذشته یک ملت در من زنده شد به یاد انسانهای آزاده ای انداخت که در زندانهای پهلوی ها درزیر شکنجه مظلومانه جان باختند. به یاد مادران و پدران و همسرانی که یک عمردرفراغ عزیزانشان گریستند وبه یاد کودکانی که هرگز محبت پدری ندیدند.

خانم فرح دیبا شما درمصاحبه خود " از تهران تا قاهره " داستان غم انگیز خانواده سلطنتی فراری رابه تصویر کشیدید اجازه دهید من هم داستان رنجها ودردهای ملتی را بیان کنم با عنوان " از کودتای 28 مرداد تا انقلاب 57 " البته خیلی کوتاه و گذرا چون بر آن نیستم که تاریخ جنایتها وخیانتهای دودمان پهلوی را به رشته تحریر درآورم زیرا فراتر از این نوشتار است وبه قول معروف " مثنوی هفتاد من کاغذ میشود "

عده ای از یاران وهموطنان عزیزم بر من خرده می گیرند که چرا نبش قبر می کنی وغده چرکینی را که مدت پنجاه سال ملت ایران را رنج می داد ودر نتیجه با نیشتر انقلاب سر باز کرد وکثافات آن خارج و برای همیشه به زباله دان تاریخ سپرده شدبا تجدید خاطرات گذشته آنرا زنده می کنید. در پاسخ آن عزیزان میگویم این من نیستم که به گذشته بازگشت کرده ام.این بازماندگان وجیره خواران خاندان پهلوی وفراریان دیروز وجوجه هائی که به تازگی سر از تخم در آورده ویکی یکی از سوراخها ومخفیگاهها بیرون آمده وزبان باز کرده وبوی کباب به مشامشان خورده و دور هم جمع شده برای ملت بزرگ ومبارز وفهیم ایران منشور تهیه میکنند و آنرا به توشیح می رسانند !! وخواستار انتخابات و رای ملت از آن راه دور هستند. خنده دار است وانسان را به یاد این ضرب المثل می اندازد: " مردک را به ده راه نمی دادند سراغ خانه کدخدا را میگرفت " امروز میبینیم که در نهایت بی شرمی به ملت ایران توهین میکنند وانقلاب شکوه مند آنرا که با خون هزاران جوان رنگین شده وجهانی را به تحسین واداشت "فتنه" می نامند درحالی که رهبر خردمند آنان !! در آخرین روزها با درماندگی دست به سوی ملت دراز کرد و گفت " صدای انقلاب شما را شنیدم " متاسفانه این تفاله های رژیم گذشته حاضر نیستند لحظه ای به این واقعیت بیندیشند که چه انگیزه ای سبب شد که ملت ایران به پا خیزند ویک صدا فریاد زنند :"مرگ بر شاه " وبزرگترین "نه :" تاریخ را به خاندان پهلوی گفتند.این شاه پرستان وپهلوی چیان دراین خواب وخیال اند که جوانان برومند ایران در داخل مملکت با نثارخون خود فرش قرمزی زیرپای آنان می گسترانند واجازه می دهند بار دیگرحکومت فاشیستی وخفقان دوران شاه درکشور حاکم شود. ملت ایران با غروروسربلندی مبارزه میکند وخون میدهد نه برای سلطنت بلکه برای استقلال ،آزادی وتمامیت ارضی وحاکمیت ملی .

خانم فرح دیبا شاید شما به علت درگیریها وگذر زمان گذشته رافراموش کرده باشید. لذا لازم است جهت یادآوری مروری داشته باشیم به آنچه در گذشته اتفاق افتاده وسپس با وجدانی آرام وآگاه به قضاوت بنشینیم .

شاه ومصدق : بیاد آوریم روزی را که کعبه آمال وآرزوهای ملتی به آتش کشیده شد ودرمقابل دیدگان غمزده مردم روباه صفتان برروی خرابه های آن به پای کوبی وغارت برخواستند وبرای وزیر امورخارجه انگلستان شبی خوش آفریدند واو توانست پس از مدتها خوابی راحت داشته باشد . روز سرنوشت سازی که ملتی را از اوج عظمت وافتخار به حضیض ذلت وخواری کشاند. هنوز پس از گذشت نیم قرن از آن روز نکبت بار اثرات مخرب آن در ایران ومنطقه دیده می شود وآنچه امروز شاهد آنیم بر آمده از آن روز ناپاک است .

شاه آنچه در توان داشت برای فرونشاندن کینه وعداوت خود نسبت به دکتر مصدق انجام داد وآن بزرگ مرد آزاده تاریخ معاصر ایران را تا پایان عمر در زندان وحصر قرار داد وسالها علیه او تبلیغات منفی کرد. ولی ملت قدردان ایران پاسخ تمام این ناسپاسی ها را در 14 اسفند 1357 با حضور ملیونی خود در آرامگاه مزارآن زنده یاد را گلباران کردند مصدق نماد آزادی ایران شد و شاه...!

شاه ومطبوعات : به دو دیدگاه ودر دو برهه از زمان به این مساله نگاه می کنیم ومی ببینیم ره از کجاست تا به کجا ! دکتر مصدق در اولین بخشنامه نخست وزیری خود اعلام داشت " شهربانی کل کشور..درجراید ایران آنچه را که به شخص این جانب نگاشته می شود هر چه نوشته باشند وهرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض ومتعرض قرارگیرد...." واو تا پایان حکومت خود براین عهد و پیمان وفادار ماند. حال به دیدگاه دیگری نگاه می کنیم. محمدرضا پهلوی پس از بازگشت غرورآفرین خود از بغداد و رم..! اولین دستور او این بود که امتیاز کلیه جراید لغو شود وتنهاروزنامه ای اجازه انتشار دارد که زیر نظر مستقیم فرماندار نظامی وتمام مطالب آن تحت کنترل باشد.سپس این اختیار عینا به ساواک واگذار شد ومدت 25 سال این دستور وامریه همچنان به قوت خود باقی ماند.وسختترین وبیرحمانه ترین فشارها وسانسورها درطول تاریخ مشروطیت بر مطبوعات حاکم بود وبه کلی رکن چهارم مشروطیت تعطیل شد.پس از کودتا کلیه مدیران وصاحبان امتیاز ونویسندگان .خبرنگاران دستگیر شدند ودر سخت ترین شرایط زندان وتبعید قرار گرفتند.از جمله مدیر روزنامه "شورش" کریم پور شیرازی" بود.این انسان آزاده وشجاع زیر سخت ترین شگنجه ها قرارگرفت. پس از گذشت مدتی تن رنجور اورا آغشته به نفت کرده وبه آتش کشیدند واز این جنایت وحشیانه فیلم برداری ودر ضیافت شبانه دربار به نمایش درآوردند. وتوانستند با این عمل ددمنشانه زهرچشمی ازاهل قلم بگیرند.

شاه و دادگستری : شاه که می دانست دادگستری نمی تواند خواسته ها وانتظارات او را بر آورده نماید غیر قانونی دادگاههای نظامی را تشکیل داد این دادگاهها درطول حکومت او به ماشین اعدام وسرکوب ملت تبدیل شد ودرزیرتمثال اعلیحضرت !! وبه نام نامی شاهنشاه !! دسته دسته ازآزادی خواهان وجوانان را رهسپار میدانهای تیر یا زندانهای طویل المدت می کردند.این ماشین کشتار تا پایان حکومت فاشیستی شاه همچنان مقتدرانه به کار خود ادامه داد.البته شاه چندان به تشریفات دادگاهها پای بند نبوده وچه بسیار از مبارزین و منتقدان خودرا در زندانها وزیرشکنجه از بین برد.بیاد داریم که چگونه بیژن جزنی ونه نفراز همفکران او در تپه های اوین به رگبار مسلسل بسته شدند.

شاه ودانشگاه : پس از کودتا بلافاصله " نهضت مقاومت ملی ایران " تشکیل شد وکلیه احزاب ملی وبازاریان ودانشجویان به آن پیوستند.بابازگشایی مدارس ودانشگاهها موج اعتراضات وپخش تراکت واعلامیه بر ضد کودتاچیان سراسرایران را فرا گرفت رژیم برای فرونشاندن تظاهرات درمدلرس مجبور شد هریک ازدبیرستان ها را تبدیل کند به یک دژنظامی .درچنین شرایطی در 16 آذربه دستور شخص شاه حریم مقدس دانشگاه شکسته شد وکماندوها با مسلسل های دستی به دانشگاهها حمله کرده ودانشجویان رادرسرکلاس به رگباربستند وسه دانشجورا به شهادت رساندند.سه قطره خونی که هرگز از دامان شاه پاک نشد.شاه بااین حمله ددمنشانه میخواست قدرت پوشالی خودرا به نمایش درآورد.درحالی که 2 روز قبل از این فاجعه سفارت انگلیس بازگشادی شده بود و2 روز بعدازآن جنایت نیکسون معاون رییس جمهورآمریکا به ایران آمد. بنابراین لازم بود برای خوش آمدگوئی اربابان قربانی داده می شد. البته ناگفته نماند که درتمام دوران حکومت شاه هرساله به مناسبتهایی چندین بار دانشگاهها این چنین مورد لطف وتفقد شاهانه قرار میگرفت.

شاه وارتش : بازگشت خفت بار چنان شاه را عصبانی کرده بود که اگر می توانست از کله ها مناره می ساخت. اوبرای فرونشاندن خشم خود ابتدا دست به کشتار وتصفیه ارتش زد وگروه گروه افسران جوان و درجه داران را به جوخه های اعدام سپرد تنها به اتهام عقیده وتوده ای بودن که در صورت اثبات حداکثر مجازات آنها اخراج از ارتش بود.

شاه ونفت : شاه که سلطنت بازیافته خودرا مدیون سیاستهای استعماری انگلیس وآمریکا می دانست باید به قول وقرارهای که به آنها داده بود عمل می کرد . لذا علی رغم خواسته واعتراضات مردم نتیجه وماحصل مبارزات مردم ایران را در رابطه با ملی کردن صنعت نفت به رایگان در اختیار کنسرسیوم گذاشت وقرارداد ننگین "امینی بیج" را به ملت ایران تحمیل کرد وخط بطلان برتمام مبارزات و پیروزیهای م لت ایران کشید.

شاه وزیرکش : نام محمدرضا درکنار نام پدرش ودیگر جباران تاریخ در لیست شاهان وزیر کش قرارگرفته واین یکی از افتخارات دودمان پهلوی است .!! کینه وعداوت او به زنده یاد دکتر فاطمی وزیرامورخارجه حکومت ملی ایران چنان بود که تنها با دیدن زجر وشکنجه واعدام او این آتش خشم فروکش میکرد.دیدیم چگونه پس از دستگیری دکترفاطمی درحالی که در حفاظت پلیس بود ارازل واوباش شاه پرست به سرپرستی شعبان بی مخ (تاج بخش )درحالی که نعره می زدند " جاوید شاه " دشنه های خودرا بربدن آن انسان آزاده ومیهن پرست فرو بردند وسپس اورا روی برانکار به بیداگاه نظامی برده و وی را درهمان حال با تنی تب دارتیرباران کردند. البته اودرهرحال با آن شرائط جسمی مدت زمانی کوتاه بیشترنمیتوانست به زندگی خود ادامه دهد ولی این جنایت برای او افتخار وبرای شاه ننگ ابدی آفرید .

اودردادگاه این آرزورا بر دل شاه گذاشت که از اوتقاضای عفو کند. روزی که خبر اعدام دکترفاطمی انتشار یافت مردم به سینه های خود نوار سیاه زدند ودر شهر تراکت ها بصورت وسیع پخش شد که درآنها آمده بود :" جلاد ننگت باد " با این عمل خصمانه باردیگر تاریخ تکرار وخاطره ناصرالدین شاه وامیر کبیر در اذهان زنده شد.

بیایید با هم نگاهی کنیم به نوشته ای از آن زنده یاد " من سفارت انگلیس را در ایران بستم در حالی که غافل از آن بودم ونمیدانستم که تا دربارپهلوی هست انگلیس احتیاجی به سفیر وسفارت ندارد "

شاه وساواک : درسال 1335 محمدرضا پهلوی برای تحکیم قدرت فاشیستی خود وایجادرعب ووحشت در جهت سرکوب مردم " سازمان اطلاعات وامنیت کشور " را تاسیس نمود این سازمان به نام " ساواک " شناخته شد وخیلی زود چون اختاپوسی خون آشام سایه شوم خود رابرسراسرایران افکند ودرطول زمان چه بسیار از آزادگان و میهن پرستان که درزیر این ماشین ترور وحشت وشکنجه ازهستی ساقط وجان باختند ولی در پایان خود شاه یکی از قربانیان آن شد.

شاه وجشن ها : او به علت عقده حقارت وضعفی که از گذشته در او نهادینه شده بود سعی می کرد با بزرگ نمایی ظاهری خودرا اقناع کند وبه مرور زمان تبدیل شد به یک طبل توخالی. او فکر می کرد با برگزارکردن ضیافتها جشنها ومسافرتهای پر هزینه وخرید رپرتاژها می تواند خود را درسطح جهان مطرح کند و لذا هر ساله به مناسبتهایی جشنهای پرهزینه ای بر ملت ایران تحمیل می کرد .

او یکی از بزرگترین جشنهای جهان را با عنوان " جشنهای 2500 ساله " برپاکرد که بیشتر به کارناوال وفیلمهای هالیودی شبیه بود تا یک برنامه سیاسی وفاقد هرگونه پیامی بود. شاه با یک حالت غرور وتبختردر آرامگاه کوروش با صدای رسا گفت :" کورش آسوده بخواب که ما بیداریم " درحالی که این خود او بود که در خواب ورویا به سر می برد ونمیدانست دراطراف اوچه میگذرد.اوبا افکاری ایده آلی به قرنهایی پیش رفته بود وخودرا شاه شاهان مینامید ونمیدانست سیاستمداران وسردمداران جهان با دیده تمسخر به او نگاه می کنند. نتیجه ای که از این جشن گرفته شد درست نقطه مقابل آن بود که او فکر می کرد وبجای تعریف وتمجید مورد نقد محافل سیاسی ومطبوعاتی جهان قرار گرفت تا جایی که مجبور شد با حالتی عصبی در یک مصاحبه مطبوعاتی از برگذاری این جشنها دفاع کند. در این مصاحبه خبر نگار یونایتدپرس از او پرسید :"...ملتی که سه هزار میلیون دلار بده کار است چرا باید این خرجها را بکند ..." خبرنگارسوئدی سوال کرد :" ....به ما ارقام مختلفی از هزینه این جشنها داده شده از دویست ملیون دلار تا دو میلیارد دلار..." خبرنگار فرانسوی پرسید:" ...درحالی که هشتاد درصد دهات ایران فاقد برق آب آشامیدنی راه مدرسه درمانگاه هستند وهزاران نفر دراطراف تهران در حلبی آبادها زندگی می کنند ...آیا برگذاری این جشنها لازم بود ؟..." جواب او چه بود ؟ هیچ .!

شاه وبحرین : بحرین درزمان شاه به خواسته انگلستان سرنوشت 17 شهر قفقاز را پیداکرد . در میان بهت وناباوری وخشم ملت هویدا به مجلس رفت وتصویب استقلال بحرین را خواستار شد هویدائی که در همین مجلس چندی قبل فریاد میزد :" بحرین مال ایران وجز لاینفک ایران است " حال جدایی واستقلال آنرا خواستار بود. در 24 اردیبهشت 1349 استقلال آنرا به تصویب مجلس رساند این مساله مورد اعتراض پان ایرانیستها در مجلس قرارگرفت ودر بیرون ملیوم ودانشجویان با اجتماعات وانتشار بیانیه ها به این عمل اعتراض کردند .ولی خواسته مردم سرکوب شد وعده زیادی دستگیر وروانه زندانها شدند از جمله زنده یاد داریوش فروهر.علم درخاطراتش دررابطه با مساله بحرین ازقول شاه می گوید : " ...این کار برای من خودکشی است ...این کار به نظر من یک خیانت به ملت ایران است ..." ولی او مجبور به قبول خواسته انگلستان شد .

شاه و انقلاب : آن پدروپسر به آنچه هرگزنمی اندیشیدند وبهائی نمی دادند خواسته ها ورای ملت بود.آندو بر این باور بودند که مردم بردگان آنانند و ایران ملک طلق آنان است وبه این شعارباورداشتند " خدا، شاه، میهن " که این خود پیام آور یک دیکتاتوری مطلق بود وملت درآن جایگاهی نداشت.واگر گه گاه مردم از سردردورنج به اعتراض برمی خواستند وحرفی برای گفتن داشتند با نیروی قهریه به شدیدترین وجه سرکوب می شدند.زیرااتکا آنها مردم نبودند کعبه آنان جای دیگربود.

همه ملت ایران می دانند که رضاخان با کودتای 1299 برگرفته از سیاست انگلستان بادسیسه ونیرنگ به قدرت رسید ومردم نه تنها کوچکترین نقشی در این تغییرسلطنت نداشتند بلکه شدیدا با آن مخالف بودند.مدت بیست سال حکومت فاشیستی رضاخان بر جامعه حاکم بودودرحوادث شهریور1320 و اشغال ایران همان عواملی که اورابه قدرت رسانیده بودند ازاریکه قدرت به زیر کشیدند وچون اسیری با خفت وخواری اورا تبعید کردند.ولی دراین عمل توهین آمیزبه شاه مملکت حتی یک نفراعتراض نکرد وازاین جهت شادمانیها کردند. سپس متفقین (انگلیس آمریکا شوروی ) تصمیم گرفتند پسر را بجای پدرنشانند بازهم دراین تعویض ملت ایران نقشی نداشت. مدت پنجاه سال دیواری ازعدم اعتماد واطمینان بین مردم وشاه قرارگرفت واین دورا درمقابل هم قرارداد.

درنوروز 1355 شاه با یک خود بزرگ بینی پنجاهمین سال سلطنت دودمان پهلوی را جشن گرفت .درحالی که خیزش مردم برای سرنگونی او قوس صعودی را طی می کرد وزنگهای خطر به صدادرآمده بودند.مملکت درآستانه انقلاب وشاه در آستانه تمدن بزرگ بود.بالاخره صدای خروش ملت ازدیوارهای کاخ به درون رفت واورا به خود آورد وبه ظاهربرای فرونشاندن خشم مردم تغییراتی درسیاست خودداد وشعار "فضای باز سیاسی " را اعلام وپس از سیزده سال هویدا رابرکنار کرد وکمتراز دوسال چهار نخست وزیر تعویض کرد ولی نوک پیکان حمله ملت شخص شاه بود.هرروز شعله انقلاب شدیدتر وشدیدتر می شد در نتیجه چهار قدرت بزرگ جهانی به تکاپوافتادند ودرنشست "گوادلوپ" برای جلوگیری ازفراگیرشدن انقلاب تصمیم گرفتند که شاه باید برود وبه او اعلام کردند.اودرتاریخ 26 دی ماه 1357 چون پدرش ایران را ترک کرد درحالی که دراین جهان جایی برای او نبود.مردم ایران در آن روز بزرگترین جشن ملی خودرا برگذارکردند زیرا پس از نیم قرن آزاد شده بودند.

خانم دیبا اجازه می خواهم دراین فرصت گفتگویی داشته باشم با فرزندتان .

آقای رضا پهلوی مدتی است از پشت صحنه به روی صحنه آمده اید وخودرا درگیر مسائل سیاسی ایران کرده اید ! به شما تبریک می گویم ولی وظیفه داشتید قبل از ورود به صحنه موضع خودرا درقبال حکومت پنجاه ساله پدر بزرگ و پدرتان روشن می کردید البته در همه سخنرانیها ومصاحبه های خود ازآزادی دموکراسی حقوق بشر و رای ملت سخن گفته اید ولی متاسفانه مردم نمی دانند در ضمیر شما چه می گذرد نمی دانند الگوی شما برای آزادی ودموکراسی چیست. آیا به همان راهی قدم میگذارید که پدرانتان رفته اند؟! وآیا آن نوع حکومتهای استبدادی مورد تایید شماست؟! ملت رنج دیده ایران نمی داند با چه جریانی روبروست وچه خوابی برای آن دیده اند؟ آیا بار دیگر پهلوی ها برای او دامی گسترانده اند؟ آیا گرگ زاده ای درلباس میش درآمده یا از درون گرگ میشی زاده شده؟! (از این مثال پوزش می خواهم ) درهرحال شما باید موضع خودارا نسبت به حکومت گذشته خاندان پهلوی خیلی شفاف وروشن اعلام کنید.

شما درمصاحبه اخیرخود گاف بزرگی کرده وناخودآگاه قسمتی از ضمیر پنهان خود را آشکارنمودید. با این مضمون گفتید : " پس از آنکه به سن قانونی رسیدم در آرامگاه پدرم برطبق قانون اساسی بنام شاه ایران سوگند یاد کردم " عزیزم کدام قانون اساسی ؟ کدام سلطنت ؟شما بچه بودید که ملت بزرگ ایران با رای قاطع خود حکومت را از سلطنت به جمهوری تغییر دادند ودنیا آنرا به رسمیت شناخت.اگر با این توهمات بتوان شاه شد که احمد شاه قاجار واعوان او به سلطنت نزدیکتر از شما هستند.!

آقای رضا پهلوی درآینده با شما سخنها خواهم داشت .

شاه وآخرین پیام : شاه در آخرین پیام خود19 دیماه 1357 چون گناهکاری نادم وپشیمان در پیشگاه ملت ایران به گناهان خود اعتراف کرد وخواهان بخشش شد اودراین نطق تاریخی تایید کرد که درگذشته ظلم استبدا فساد و نبود آزادی و قانون گریزی بر جامعه حاکم بود.

از علاقمندان ومدافعین خاندان پهلوی انتظار دارم بار دیگر با دقت وکنجکاوی به این پیام نگاه کنند وسپس مدافعات خودرابرپایه آن قراردهند.

با هم قسمتهایی از این پیام را می خوانیم ."....شما ملت ایران علیه ظلم وفساد بپا خواستید.انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران وبه عنوان یک فرد ایرانی نباشد.....موج اعتصاب ها نیز که بسیاری ازآنها برحق بود....این امکان وجوددارد که اشتباههای گذشته وفشاراختناق تکرار شود.....باردیگردربرابرملت ایران سوگند خود را تکرارمی کنم ومتعهد می شوم که خطاهای گذشته وبی قانونی وظلم وفساد دیگر تکرار نشود بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد متعهد می شوم که پس از برقراری نظم وآرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی وانجام انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خون بهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم....آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید تضمین می کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی عدالت اجتماعی واراده مردم به دورازاستبداد وظلم خواهد بود....دولت ملی بعدی که اسقرارآزادیها واجرای اصلاحات وبخصوص برقراری انتخابات آزاد برعهده خواهد داشت....همه با هم به ایران فکر کنیم ...." اما دیگر خیلی دیرشده بود .

خانم فرح دیبا این بود شمه ای از کارنامه 37 ساله حکومت همسرتان.آیا برای دفاع از آن سخنی برای گفتن دارید؟

خانم محترم شما نیز چون شاه گناهکارید ودرپیشگاه ملت بزرگ ایران وتاریخ محکومید. از سال 1338 به مدت بیست سال به عنوان شخص دوم رژیم استبدادی ناظروشاهد کلیه نارسایی ها فسادها ظلمها وجنایات بوده اید وبا سکوت خود آنها را تایید کرده اید.بفرمایید شما بعنوان ملکه ایران برای زنان محروم این سرزمین چه کردید؟ آیا هرگز از دردورنج وعذاب زنان هم میهن خوداز کرد. بلوچ. لر. ترکمن. آذری. گیلک و....خبر داشتید؟ شما چنان درگرداب تجملات وتشریفات و بزم های دربار فرو رفته بودید که زمانی برای اندیشیدن به به آن نارسائیها نداشتید. البته گاهی به یاد مردم می افتاتید وبرای سرگرمی وشادمانی آنان جشن هنرشیراز را برپا می کردید..!

بگذریم دردها بسیار...حکایت همچنان باقی...باشد تا زمانی دیگر.!

پاینده ایران

جمال درودی

عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران

تهران 15 مهر1391

توضیح:

جمال درودی یکی از دیرپا ترین اعضای جبهه ملی است که در کوران حوادث مبارزات این سازمان حضوری فعال داشته و از جمله افرادی است که در کودتای ننگین 28 امرداد 1332 در صحنه مبارزات ملت در روز کودتا حضور داشته و حتا مورد ضرب و جرح عوامل کودتا و شخص شعبان بی مخ نیز قرار گرفته و پس از آن نیز در طی سالیان متمادی طعم تلخ زندان های محمدرضا پهلوی را نیز چشیده است و همه هست و نیست خود و خانواده اش را نیز در این راه هزینه نموده. جمال درودی تاریخ زنده ی مبارزات ملتی است که آزادی و استقلال را با خون خویش رنگین نموده تا میهن خویش را از جور بیداد گران رهایی بخشد.. هر چند که اینک گرد پیری و جفای بیداد گران بر وجود این مرد سایه انداخته اما کوچکترین خللی در اندیشه او پدیدار نگشته و تو گویی جمال درودی همان جوانی است که روزی در تحصن پیشوا مصدق در برابر دربار شاه کنار او ایستاده بود و با همه وجود خویش به مصدق وآرمان های آزادی خواهانه او عشق می ورزید .. بیش از 17 سال است که افتخار آشنایی و حضور سیاسی در کنار این بزرگ مرد را دارم و در طی این سالها آنچه که از او آموختم شاید ازشادروان پدر م نیز نیاموخته باشم. در بین نیروهای مبارز ملی کمتر کسی چون او را می توان یافت و او به باور من یک سرمایه ملی و مبارزاتی است که باید همواره وجود گرانبهایشان را پاس داشت.

اشکان رضوی

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter