نویدنو:30/06/1391  

 

نویدنو:30/06/1391  

 

 

صلح آرزویی انسانی است، ما همچنان آن را فریاد می کنیم

احمد سپیداری

 

این روزها همه جا به درستی بحث از بالاگرفتن خطر جنگی تازه در منطقهٔ ماست. این خطر تا آنجا بالا گرفته که گاه ممکن است به نظر برسد از نقاط برگشت پذیر خود به سرعت عبور خواهد کرد. اینجا و آنجا این سئوال پیش می آید که براستی چه باید کرد. مطلب کوتاه حاضر پاسخی به این سئوال است.

۱- ریشهٔ اصلی جنگ های دو دههٔ اخیر به باور بسیاری از تحلیلگران جنبش صلح جهانی، شرکت های بزرگ امنیتی - نظامی جهانی اند که از افزایش خطر جنگ ها، برهم زدن امنیت های منطقه ای و رویارویی های نظامی منافع اقتصادی نجومی می برند.  برای مثال، مطابق برآوردهای انجام شده، جنگ عراق ۱۲۰۰ میلیارد دلار چرخش مالی قطعی برایشان ببار آورده و سهام این شرکت ها بالاترین رشد را در طی سال های گذشته کسب کرده است. پیش بینی می شود در جنگ جنایتکارانهٔ به شدت تدارک شدهٔ پیش رو، چند برابر این میزان پول از جیب مردم جهان به جیب صاحبان بخشی از شرکت های غول پیکر عملا حاکم بر جهان ریخته شود. جنگ جدا از خسارات جانی، روانی، اجتماعی و... بزرگ ترین شکل استثمار غیر انسانی در جهان ماست و در عین به آتش کشیدن بخشی از مردم ، به غارت بخش های بسیار بزرگ تری از آن ها می انجامد.

۲- جنگ دو سو دارد و همیشه بر مناقشه ای و تقابلی استوار است. آنچه این تقابل ها، رقابت ها و مناقشه ها را در جنگ های اخیر به یک جنگ تمام عیار بزرگ مقیاس تبدیل کرده، مداخلهٔ تجاوزکارانهٔ ناتو و یا بخش بزرگی از نیروهای سازمان دهندهٔ آن بوده است. یعنی در تمام جنگ های اخیر ، ناتو بعنوان یک طرف مدعی به دلایلی گاه اساسا دروغ شرکت تعیین کننده داشته است. به همین دلیل جنگ های اخیر جنگ بین قدرت های جهان و یک دولت ضعیف «یاغی» بوده است (صربستان، افغانستان، عراق، لیبی و ...) که به تصوری باطل و ادعا هایی محدود ، اما به همان نسبت ضد بشری به این دام کشیده شده است.

۳- در همهٔ جنگ های اخیر، بخش بزرگی از اپوزیسیون رژیم های یاغی بعنوان پیاده نظام جبههٔ متحد متجاوزین انجام وظیفه کرده اند. اهمیت این مسئله تا آنجاست که در اغلب موارد، بدون وجود یک پشتیبان داخلی منسجم و دارای مشروعیت هر چند ظاهری، امکان سازمان دادن چنین جنگ هایی عملی نبوده و این مهم گاه شروع این جنگ ها را تا مدت ها به تاخیر انداخته است.

در برابر چنین شرایطی راهکار مخالفان جنگ چیست؟

۴- شناخت نیروهای مخالف جنگ در صحنهٔ قدرت های جهانی و بهره گیری از اتحادهای هرچند موقت و گذرای آن ها در برابر جنگ طلبان و شرح دادن اهمیت مخالفت آن ها برای مردم.

۵- افشای ماهیت استثمارگرایانه این جنگ ها برای مردم کشورهای جهان. بدین معنی که باید برای آن ها روشن کرد کسی که قرار است هزینهٔ نجومی این جنگ ها را بپردازد و هیچ سودی جز زیانی تمام عیار متوجهش نشود آن ها هستند.

۶- افشای پیگیرانهٔ فرایندهای اپوزیسیون سازی دروغین برای مردم کشور ما و روشن کردن اهداف واقعی پشت پردهٔ این بده بستان ها که به نام های پر طمطراق و دروغینی همچون آزادی، سکولاریسم، کوتاه کردن دست حاکمان خونریزحاکم برکشور و ... صورت می گیرد و معرفی بدیل های دمکراتیک واقعی و مترقی برای رسیدن به حق حاکمیت ملی و جامعه ای،  آزاد، سکولار و حاکی از صلح و عدالت اجتماعی.

باید متوجه بود که اعتراضات ضد جنگ در بردن این آگاهی میان مردم چه نقش پر اهمیتی دارد و نباید هیچ امکان واقعی در این زمینه را از دست داد. (تظاهرات ضد جنگ اخیر در اسرائیل بی شک یکی از خلاقانه ترین و تاثیر گذارترین این نوع اعتراضات در سال های اخیر بوده است). اما این تنها شیوهٔ مبارزه نیست و شکل گیری آن به ده ها عامل مختلفی وابسته است که گاه از اختیار مبارزان  صلح خارج است. کار توضیحی در مورد اثرات جنگ های اخیر بر روی مردم کشورهای همسایه بویژه افغانستان و عراق اهمیت بسیار زیادی دارد. باید متوجه بود که گفتن و نوشتن و نشان دادن صحنه هایی از تجربه های بسیار تلخ و مرگبار بوقوع پیوسته اهمیت کمتری از آمارها و تحلیل ها ندارد.

این که جنگ تدارک شده سال هاست قابلیت اجرایی نیافته، تنها از موفقیت مبارزان صلح و تلاش همهٔ مردم صلح جوی ایران و جهان ناشی شده است. اگر چنین مقاومتی چه در پایین و چه در بالا نبود همه چیز تا کنون در آتش طمع جنون بار صاحبان سرمایه و قدرت سوخته بود. این یک مقاومت واقعی، تاثیرگذار و تعیین کننده است که باید ادامه یافته و بیش از پیش گسترش یابد.

نیروهای اپوزیسون واقعی نیازی به ده ها شبکه رادیو تلویزیونی ، روزنامه ها و مجله ها و سایت های میلیونی و چه و چه ندارند تا ایدهٔ محصولات سیاسی طراحی شدهٔ خود را که بیان گر منافع عموم مردم است، با انواع ترفندهای بزک شده بازارگذاری کنند. حرف ما حرف خود مردم جهان است و مطمئن باشیم همین که فریاد بزنیم در آسمان طنین می اندازد و دیگران را به هزاران طریق به همدلی می کشد. کسانی که در جبههٔ مقابل ما این توانایی معجزه آسا را می دانند، با تبلیغاتی گمراه کنند چنین وانمود می کنند که مبارزان راه صلح مشتی نیروی بی تاثیر اند که مثلا دستشان هم به جایی بند نیست و نمی توانند کاری کنند.دلیلشان هم این است که تا کنون نتوانسته اند جلوی جنگ ها را بگیرند.

هدف آن ها روشن است. آن ها تلاش می کنند با قطعی و ناگزیر دانستن جنگ، همهٔ ما را تسلیم شرایط خودشان کنند. نگاهی به سیر جنگ های دو دههٔ اخیر نشان می دهد که کار جنگ آفرینان تا چه حد در هر مرحله سخت تر و سخت تر شده است و این میسرنیست مگر آن که روشنگری های مبارزان صلح قدرتمند تر ونافذ تر در دل مردم جهان نشسته باشد و آن ها با تجربهٔ خود درستی آن را با گوشت و پوست حس کرده باشند.

این که این مبارزه به آماج نهایی اش یعنی خلع سلاح جهانی و ایجاد یک جهان سرشار از صلح دست نیافته را به معنی بی نتیجه بودن  این مبارزات دانستن، تنها یک عوام فریبی است. پذیرش این شبه استدلال به معنی آن است که ما از سایر مبارزات خود برای رسیدن به جامعه انسانی برای بشریت نیز دست بکشیم و سر بزیر راهی جهنمی بشویم که خوابش را برای ما و فرزندانمان دیده اند.

نه ! مبارزان راه رهایی بشریت ارزش مبارزات خود در همهٔ این زمینه ها و دستاوردهایی را که به بار آورده است می دانند و این راه را تا آخر ادامه خواهند داد و مطمئن هستند آزادی، صلح و عدالت اجتماعی نیز مثل دیگر خواست ها و آرزوهای بشری تحقق خواهد یافت. طولانی شدن مبارزه معنایی جز زنده بودن ما ندارد. نباید به علت دشواری ها و عقب نشینی های تحمیل شده در این راه تردید کرد.  

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter