نویدنو:25/06/1391  

 

نویدنو:25/06/1391  

 

 

تسلیحات هسته‌ای اسرائیل: نه پشتوانی از برایِ صلح، بلکه مانعی عمده در راهِ دستیابی به صلح  
نوشته: رفیق عِصام مَخوُل 

 

توضیح: این مطلب را رفیق عِصام مَخوُل در حکم متن سخنرانی خود به منظور ارائه در کنفرانس صلحی در شهر “آستانه“، جمهوری قزاقستان، در روز ۵ شهریورماه، تهیه کرده بود، اما به دلیل موافقت نکردن با برخی تغییرها در برنامه کنفرانس و بیانیه نهایی آن، در آخرین لحظه‌ها از شرکت در کنفرانس انصراف داد. رفیق مَخوُل، متن سخنرانی خود را برای انتشار در” نامه مردم“، در اختیار حزب توده ایران قرار داد. 

دو سال است که “بنیامین نتانیاهو“، نخست وزیر اسرائیل، و “اهود باراک“، وزیر دفاع اسرائیل، پیگیرانه و با جدیت، تهدیدهای خود به جنگ برضد ایران را تکرار می‌کنند. حتی چندی پیش نقشه‌های تهاجمی آنان به منظور از میان بردنِ برنامه هسته‌ای ایران به رسانه‌ها نیز دَرز پیدا کرد، و این در حالی است که آنان خود نیز می‌دانند که چنین ماجراجویی نظامی‌ای احتمال آن دارد که به شعله‌ور شدنِ جنگ منطقه‌ای فاجعه‌باری منجر شود.
گفته‌های اخیر “نتانیاهو“ و “باراک“ مبنی بر اینکه، اسرائیل ممکن است در مدت چند هفته آینده به ایران حمله کند، شدت یافتنِ نگرانی و تشویش مردم اسرائیل و ملت‌های منطقه را موجب شد. در درون جامعه اسرائیل، امّا، هستند کسانی که عاقلانه فکر می‌کنند و نسبت به این گونه بیان‌ها که دربر دارنده اقدام تجاوزکارانه است، صدای اعتراض آشکار خود را بلند می‌کنند. برخی از این نیروها به تظاهراتی هرروزه دست می‌زنند و توقف این ماجراجویی غیرمسئولانه رهبری اسرائیل را که ممکن است جنگی هولناک را برای منطقه و کل جهان در پی داشته باشد، خواستار‌ می‌شوند. اکنون ماه‌هاست که رهبران آمریکا و اسرائیل این مضمون را به طور مشترک تکرار می‌کنند که ”در مورد ایران، همه گزینه‌ها روی میز است.“ با این سخن، آنان مطلبی را بیان می‌کنند، اما موضوع اصلی را از مردم پنهان می‌دارند. پیام اصلی آنان این بوده است که، گزینه نظامی، گزینه نهایی در دستور کار است. با بیان و تکرار این پیام، آمریکا و اسرائیل سعی کرده‌اند افکار عمومی منطقه و جهان را از این واقعیت منحرف کنند که این هر دو کشور مخالف گزینه‌ای‌اند که اکثر مردم دنیا از آن حمایت می‌کنند، یعنی: گزینه یافتنِ راه‌حلی دیپلماتیک و واقع‌گرایانه در چارچوب طرح ”منطقه عاری از سلاح‌های هسته‌ا‌ی در خاورمیانه“، با همکاری و کمک سازمان ملل متحد. چنین راه‌حلی، ممنوعیتِ تولید و گسترش سلاح‌های هسته‌ای در منطقه، و نیز گشودنِ درهای همه تأسیسات هسته‌ای موجود- از جمله در اسرائیل و ایران- به روی بازرسان بین‌المللی، را دربر می‌گیرد. این گزینه‌یی است منصفانه و بی‌غرضانه و ارزشمند که منافع همه مردم منطقه را تأمین می‌کند ، و پشتوانه امنیت آنان است. اما اسرائیل و آمریکا، هر دو، با این گزینه مخالفند، و حتی در راه فراگیر شدنِ آن کارشکنی می‌کنند؛ از یک سو بر طبل جنگ می‌کوبند و تحریم‌های ضد ایران را شدت می‌دهند، در حالی که از سوی دیگر، آمریکا چشم‌های خود را بر واقعیت امکان‌های هسته‌ای خطرناک اسرائیل فرومی‌بندد و سیاستِ تبعیض‌آمیزِ یک بام و دو هوا را در این زمینه دنبال می‌کند. راهبردِ اسرائیل در قبال برنامه هسته‌ای ایران- راهبردی که از پشتیبانی آمریکا برخوردار است- در سه سال گذشته بر تهدیدِ دم‌به‌دم به آغازِ جنگ مبتنی بوده است. هدف از این شیوه، چیزی نیست جز متقاعد کردن ایران و جهان به جدّی بودنِ مقاصد تهاجمی و تجاوزکارانه اسرائیل برضد ایران. هدفِ چنین راهبردی نه‌تنها بازداشتن و عقب‌نشینیِ رهبری ایران است، بلکه هراس‌افکنی در جامعه بین‌المللی و فشار آوردن به آن به منظور تنگ‌تر کردن حلقه محاصره اقتصادی برضد ایران است.
جنبه دیگر این راهبردِ اسرائیل، منحرف کردن توجه‌ها از مسئله سیاسی اصلی منطقه است، یا به عبارت دیگر، پیش ‌کشیدنِ موضوع ایران به منظور منحرف کردنِ توجه‌ها از مسئله فلسطین و حل‌وفصل مسالمت‌آمیز آن است. حقوق مردم فلسطین، ادامه اشغال، و توسعه شهرک‌های یهودی‌نشین، همه مسائلی‌اند که به دست فراموشی سپرده می‌شوند. به عوض آنکه خط مشی اسرائیل- از جمله سیاست‌های هسته‌ای آن- همچون سرچشمه اصلی خطر در منطقه، و در حکم عاملِ دخیل در شتاب بخشیدن به مسابقه تسلیحات هسته‌ای مورد توجه قرار گیرد، برنامه هسته‌ای ایران را، به‌دروغ، خطر عمده می‌نمایانند و مطرح می‌کنند. کنش و واکنش‌های درونیِ این راهبرد، طراحان آن را به زندانیِ تصورهای خویش تبدیل کرده است، و اوضاع منطقه خاورمیانه را وخیم کرده، و به آستانه جنگی ویرانگر کشانده است.
دولت اسرائیل وقتی می‌گوید که برنامه هسته‌ای ایران خطری است برای بقا و موجودیت اسرائیل، در واقع افکار عمومی اسرائیل را فریب می‌دهد و به دنیا دروغ می‌گوید. بیشتر استراتژیست‌های اسرائیلی بر این عقیده‌اند که، حتی اگر ایران به سلاح هسته‌ای هم دست یابد، تهدیدی برای موجودیت اسرائیل نخواهد بود. وجود یک بمبِ ایرانی، به منزله وزنه تعادلی در برابر تهدید سلاح‌های هسته‌ای اسرائیل خواهد بود. آنچه در آن تردیدی نیست این است که: جنگ دیوانه‌واری که اسرائیل برضد ایران به راه اندازد، جنگی برای بقای اسرائیل - آن طور که به ما می‌گویند- نخواهد بود، بلکه جنگی خواهد بود در دفاع از انحصارِ هسته‌ای اسرائیل در منطقه خاورمیانه.
زمان آن فرا رسیده است که حقیقت با صدای رسا و روشن گفته شود: برخلاف تصویری که این کشور تلاش دارد از خود نشان دهد، راهبردِ اسرائیل پاسخ به معضل هسته‌ای موجود در خاورمیانه نیست، بلکه خود هسته اصلی این معضل هسته‌ای است؛ [ این راهبرد] راهِ برون‌رفت از مسابقه تسلیحاتی هسته‌ای را نشان نمی‌دهد، بلکه خود دلیلِ وجودِ این مسابقه تسلیحات هسته‌ای است.
اکنون بیش از هر زمان دیگر روشن است- حتی بر خود اسرائیل- که انحصار یک‌طرفه تسلیحات هسته‌ای و دیگر تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه، گزینه ممکنی نیست. اگر چنان سلاح‌هایی در خاورمیانه وجود داشته باشند، در اختیار انحصاری یک طرف نخواهد بود و نخواهد ماند. بنابراین، وجود انبوه عظیمی از تسلیحات هسته‌ای در اسرائیل، نه‌تنها کشورهای دیگر را از تولید و گسترش چنین سلاح‌هایی بازنمی‌دارد، بلکه در واقع انگیزه‌یی می‌شود تا در مقابل، آنان نیز برای دستیابی به این سلاح‌ها و دیگر سلاح‌های غیرمتعارف تلاش کنند. طرفی که این مسابقه را آغاز کرده، اسرائیل است، که مسئولیت اوضاع پیش‌آمده را به گردن دارد.
مخالفتِ جهانی با حماقت و دیوانگیِ جنگ اسرائیل برضد ایران - با یا بدون یاریِ آمریکا، پیش یا پس از انتخاباتِ ریاست جمهوری آمریکا- را با افزایشِ فشار بر اسرائیل به منظور واداشتن‌ آن به امضایِ پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، گشودنِ درهای تأسیسات هسته‌ای‌اش به روی بازرسان بین‌المللی، و پیوستن‌اش به طرح ”خاورمیانه عاری از سلاح‌های هسته‌ای“ باید همراه کرد.
هر زمانی که رهبری اسرائیل زیر فشار قرار می‌گیرد تا به طرحِ تبدیلِ خاورمیانه به منطقه‌یی عاری از سلاح‌های هسته‌ای بپیوندد، پاسخش این است که: اسرائیل فقط زمانی در این باره گفت‌و‌گو خواهد کرد که صلحی جامع و پایدار در منطقه برقرار شده باشد. این برهان فریبکارانه مبتنی بر این انگاشت است که، وجودِ زرّادخانه هسته‌ای اسرائیل در واقع پیش‌شرطی است برای دستیابی به صلح در منطقه. اما باید گفت که، این هم یکی دیگر از نیرنگ‌های اسرائیل است، فریب دیگری است که باید قاطعانه آن را طرد کرد.
خودداریِ اسرائیل از گام برداشتن به سوی صلح، تهدیدهای همیشگی آن به جنگ و تجاوز‌های منطقه‌ای، نادیده گرفتن و نپذیرفتن حقوق ملی مردم فلسطین، بی‌توجهی و بی‌احترامی‌اش به حقوق بین‌الملل و قطعنامه‌های سازمان ملل متحد، گسترشِ مداوم و بی‌وقفه شهرک‌های یهودی‌نشین و شدت بخشیدن به آهنگ اشغال و گسترش آن، همگی بدون تکیه اسرائیل به انحصار هسته‌ای‌اش از یک سو، و پشتیبانیِ سیاسیِ آمریکا از آن از سوی دیگر، امکان‌پذیر نمی‌شد. بنابراین، ما معتقدیم که بی‌توجهی اسرائیل به حل مسئله هسته‌ای، تحکیم کننده موضع این کشور در بی‌توجهی نسبت به حل مسئله سیاسی است.
سلاح‌های هسته‌ای که اسرائیل در اختیار دارد، و در دسترس هیچ‌یک از کشورهای منطقه نیست، به آرمانِ دستیابی به صلحی عادلانه نمی‌توانند و نخواهند توانست خدمت کنند. برعکس، مانع اصلی در راه رسیدن به چنان صلحی است. معادله اسرائیل را باید وارونه کرد: این طور نیست که برقراریِ صلح جامع در منطقه پیش‌شرطِ خلع سلاح هسته‌ای است، بلکه برعکس، خلع سلاحِ هسته‌ای و توقفِ کامل همه طرح‌های تولید و توسعه سلاح‌های هسته‌ای در سراسر منطقه، از جمله از سوی اسرائیل و ایران، باید پیش‌شرطِ دستیابی به صلح باشد. بنابراین، شالوده دستیابی به صلحی جامع، که آرزوی همه ملت‌های منطقه است، باید تبدیلِ خاورمیانه به منطقه‌یی عاری از سلاح‌های هسته‌ای و هرگونه سلاح کشتار جمعی باشد.

به نقل از نامه مردم، شماره 903، 20 شهریور ماه 1391 

 

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter