نویدنو:22/05/1391  

 

نویدنو:22/05/1391  

 

 

پاسخی کوتاه به "رفیق" بهروز خلیق

محسن جمالی

پیش از هر چیز باید یاد آوری کنم که من نه از سوی حزب تودۀ ایران نمایندگی دارم ونه سخنگوی آنم. این نوشته را تنهابه حساب نظر یک هوادار سادۀ آن حزب  بگذارید و بس.


"جبهه واحد ضد دیکتاتوری" شعار حزب توده ایران در دوره قبل از انقلاب و در حال حاضر است. ما چنین جبهه ای را مطرح نکردیم. این شعار سلبی و ناظر بر وضعیت امروز است و با فردای طرد استبداد رابطه برقرار نمی کند. به بیان دیگر مشخص نمی کند چه نوع حکومتی را می خواهد جایگزین استبداد کند. 
سازمان ما همواره از اتحاد نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار دفاع کرده و آن را مقدم شمرده است. ما از انقلاب بهمن و شعار "همه با هم" آقای خمینی که همان مضمون "جبهه واحد ضد دیکتاتوری" را داشت، تجربه بزرگی اندوختیم. شعار "همه با هم" در عمل به معنی آن بود که همه زیر رهبری و اتوریته روحانیت و آقای خمینی قرار گیرند. در آن سال ها، نیروهای سکولار به فردای انقلاب توجه جدی نداشتند. در عمل ائتلاف نیروهای مدرن و سکولار با نیروهای مدافع جمهوری اسلامی به دلایل مختلف از جمله عدم روشنگری به نفع روحانیت و حکومت فقها تمام شد. ما دیگر حاضر به تکرار این تجربه تلخ نیستیم" (1)

سخنان بهروز خلیق، نقل از اخبار روز

همان طور که از این چهار کلمه" جبهه، واحد، ضد، دیکتاتوری"خیلی روشن و آشکار بر می آید حزب تودۀ ایران بما می آموزد که هیچ سازمانی به تنهائی قادر به گذار از استبداد ریشه دار و تاریخی،  در میهن ما نیست . چه به شکل شاهنشاهی پهلوی ها که بظاهر مدعی سکولاریسم بود( ولی در جنین خود فرزند مشروع حکومت ولائی امروزین را پرورش می داد)  و چه به شکل شیخی و ولائی اش که صرف نظر از پوستۀ دینی و خرافی آن، ادامۀ همان  چند هزار سال استبداد و خودکامگی در میهن ما است.

حزب تودۀ ایران  و  این شعار گویا و روشنش را با  خمینی وشعار "همه باهم" اش مقایسه و مخلوط کردن،( آن هم از زبان و قلم رفیق- آقای بهروز خلیق) تکان دهنده است . حزب تودۀ ایران با بهره گیری از تجربه های  گرا نبارخود در هفتاد سال مبارزه با استیداد و امپریالیسم در ایران و بر خورداری از گنجینۀ آموخته های دیگر احزاب برادر در سرتاسر گیتی ، به هیج وجه مدعی  رهبری، آن هم مطلقه، آن هم خمینی وار نیست که می گفت:" اگر سی میلیون بگویند آری ، من می گویم نه" ازاین شعار ساده وروشن چگونه  می توان در یافت که ضدیت و مبارزه با دیکتاتوری در فردای انقلاب  دیگر معتبر نخواهد بود ؟ مگر این که هدف" انقلاب" بهروز خلیق نشاندن دیکتاتوری دیگری به جای دیکتاتوری ولایی  باشد! مبارزه با دیکتاتوری آن چنان که حزب تودۀ ایران روی آن پای می فشرد و در این راه خون آلود، پر شمار فرزندان شجاع و فرهیختۀ خود را نیز از دست داده است نه سلبی است ونه مقطعی. تا در های سیاست و اقتصاد جهان  بر پاشنۀ سرمایه داری و ستم انسان به انسان می چرخد، معتبر خواهد بود. کجا حزب تودۀ ایران استبداد و خودکامگی را تنها در تاج شاهی یا شمایل ولائی خلاصه و محدود کرده است؟ وکیست که نداند که حزب  تودۀ ایران چه حکومتی را برای جایگزینی رژیم استبداد آرزو می کند. لطفن رجوع کنید به اسناد پر شمار پلنوم ها و کنگره های حزب، پیش و پس از انقلاب بویژه کنگرۀ ششم که در حال بر گذاری است. فشرده بگویم ، حکومت  ملی و دمکراتیک

بر انداختن دیکتاتوری ،  به هر شکل ، چه پیش و چه پس از انقلاب ، چه در چند هزار و هفتاد سال پیش وچه در  غلتیدن احتمالی برخی  مدعیان "دمکراسی سکولار" امروز که لابد منتظر اسب زین کردۀ انقلاب فردا و ربودن آنند، در این شعار گویا است مگر این که من چریک دیروز  ، شرمسار از تب و التهاب تروریسم پیش از انقلاب و باز گشت به آغوش پدراندرز گو ( حزب تودۀ ایران)  زیر تاثیر تبلیغات زهر آگین ومزمن توده ای ستیزی،  بار دیگر، به  سهو، عمد ،غرض یا سفسطه بخواهم صف خود  را هر طور شده  از انترناسیونالیسم کارگری متبلور شده در حزب تودۀ ایران  جداکنم و این بار سر به وادی بیراهه هائی از نوع دیگر بسپارم. تنها بر این پندار واهی که شکست انقلاب 57  و سر کوب نیروهای دگر اندیش و چپ را از چشم اتحاد با  این حزب توده های زحمتکش به بینم.

رفیق گرامی ام انگار فرصت نکرده ای تا برنامه های حزب را  برا ی  آیندۀ پیش رو و درمقاطع  گوناگون گذار از گلو گاه های خطر خیز در مبارزه با استبدادشاهی و شیخی، منتشر شده در نامه های مردم و اسناد دیگر ، بخوانی. آیا براستی باور داری که حزب تودۀ ایران  به فردای انقلاب چه در گذشته و چه امروز نیاندیشیده ، برنامه ای نداشته ، روشنگری نکرده؟ فراخوانش برای اتحاد ، تنها برای پیش از فردای طرد استبداد است و بس؟

آیا براستی باور داری که  علت شکست و ربایش انقلاب توسط دکان داران دین،  در سیاست های" نادرست" حزب و سازمان اکثریت در ابتدای انقلاب،  بوده است. صف آرائی جهانی و هژمونی ابر قدرت های سرمایه داری در آن سال ها را چگونه ارزیابی می کنی؟ فرهنگ و زمینۀ ذهنی ، دین باوری ، خرافه پرستی ریشه دار و تبلیغات مخرب در سالیان درازتوسط دستگاه ساواک و امپریالیسم چطور؟  دام گستردۀ جنگ فرساینده توسط صدام با دست های پنهان و آشکار صهیونیسم و ناتو را ندیدی؟  هدررفتن نیروی عظیم و مردمی مجاهدین خلق را بیاد داری که چگونه در ابتدا دوشادوش با مردم در اوایل انقلاب  رزمیدند و متاسفانه به دام رویای رسیدن به قدرت با استفاده از شیوه های ماکیاولیستی افتادند!

حال با این همه فکر می کنی که حزب تودۀ ایران با طرح شعار جبهۀ واحد ضد دیکتاتوری، قصد دارد که خمینی وار همه را زیر رهبری و اتوریتۀ خود درآورد؟

نه رفیق عزیز ، نه حزب تودۀ ایران  ونه هیچ حزب کمونیستی چنین خود محورانه یا حیله گرانه در صدد تحمیل هژمونی خود بر  دیگر سازمان های همدوش وبرادر نیست. توده ای هائی که من در هفتادسا ل زندگی ام با آنها، می شناسم فروتن ترین، مردمی ترین، بی ادعا ترین  و پاک باخته ترین مبارزان راه مردم بوده اند.

با آرزوی فردائی سر شار از آزادی، صلح و عدالت اجتماعی برای میهنمان و سرتاسر گیتی.

 ---------------

1-http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=47054

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter