نویدنو:29/04/1391  

 

نویدنو:29/04/1391  

 

«مبارزه مشترک هدفمند» با کارپایه نظری- سیاسی مشترک

در پاسخ آقای سپیداری

فرهاد عاصمی

1- سپیداری محق است هنگامی که می نویسد: «بحث های دو جانبه یا چند جانبه پیرامون مباحثی که حاوی ابهام ها و یا اختلاف نظر های جدی است، رسانه و فضای مناسب خود را می طلبد.»

محق بودن او از این روی مستدل است، زیرا وجود دیدگاه های متفاوت نسبت به پدیده ها و روندهای جاری هستی اجتماعی برپایه اسلوب مارکسیستی- لنینیستی، که ناشی از انعکاس واقعیت از جایگاه انسان تاریخیِ نظاره گر می باشد، یکتا بودن فردیت او را نمایان می سازد. لذا وجود دیدگاه های متفاوت امری طبیعی و هم زمان امکان بزرگ منشانه و شکوهمندی است برای دریافت کلیت واقعیت، به قول سپیداری، دریافت ”هولیستی“ روند در جریان. دستیابی به ”حقیقت“، تنها از این ”پلورالیسم“، تنها از این یکتایی انعکاس واقعیت از بیشمار زاویه و دیدگاه جایگاه ها ممکن است.

بدون وجود چنین ”پلورالیسمی“، شناخت ”مبارزات واقعی توده های مردم“ در ”جنبش سبز“ ممکن نمی گشت؛ همچنین حزب توده ایران قادر نمی شد به این شناخت دست یابد که برای پیروزی ”جنبش سبز“، گـذار از سطح کنونی مبارزات مردم ضروری است. لذا شناخت ضرورت توسعه پایگاه اجتماعی این جنبش، به عنوان پیش شرط پیروزی آن، نیز بدون وجود این ”پلورالیسم“ ممکن نمی بوده است. خواستی که از طریق تلفیق شعار ”آزادی“ و ”عدالت اجتماعی“، تلفیق مبارزه ”دموکراتیک“ و ”سیاسی“، یعنی با نشان دادن ضرورت دفاع از منافع طبقه کارگر توسط ”جنبش سبز“، در خط مشی انقلابی حزب توده ایران برای مرحله کنونی انقلاب ملی- دموکراتیک تبلور یافته است، ممکن نمی بوده است. ضرورت حفظ این ”پلورالیسم“ در ارگان های رهبری حزب، از این طریق مستدل می شود.

وجود فرد یا گروه هایی با نظرگاه های نزدیک و یا مشابه در حزب و ارگان های رهبری آن، به معنای ”فراکسیونیسم“ نمی باشد. چنین وضعی پیش شرط ایجاد شدن نظربندی در حزب است. نظربندی ای که در شرایط برقراری دموکراسی، خود پیش شرط تحکیم خط مشی انقلابی حزب می باشد.

”فراکسیونیسم“ هنگامی حاکم می شود که دارندگان نظرگاه های مختلف، گروه یا فرد دارای نظریات متفاوت را از زندگی حزبی ”حذف“ کنند. متاسفانه این حذف در دوران استالین تا حد حذف فیزیکی هزاران کمونیست وفادار نیز تداوم یافت.

ضرورت وجود «رسانه و فضای مناسب» برای بررسی همه جانبه پدید و روندها با کار جمعی پروسواس نظری تئوریک- سیاسی در حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، ریشه در ارزیابی فوق دارد که باید امیدوار بود که تصمیم های ضروری برای تحقق بخشیدن به آن در  ششمین کنگره در پیش حزب اتخاذ شود. وجود چنین «رسانه و فضای مناسب» که در آن برخورد رفیقانه و دموکراتیک برقرار است، پیش شرط بدل شدن حزب سیاسی به پیشقراول آگاه طبقه کارگر می باشد.

تجربه ای که سپیداری از تاریخ حزب توده ایران ارایه می دهد: «… بحث های دوجانبه و هدفمند و متمرکز با نشست های ادواری منظم [که در آن ها] موارد مورد اختلاف سرفصل بندی می شد. برای بحث پیرامون آن، برنامه ریزی صورت می گرفت. منابعی که قرار بود به آن استناد شود و یا جنبه های تئوریک موضوع را شرح داده بود، مطالعه می شد و پس از بحث پیرامون هر سر فصل، نظرات ارائه شده جمعبندی می شد»، بیان و نشان وجود سنت پرباری در حزب توده ایران است که یاری گرفتن از آن امروز نیز نیازی مبرم و گریزناپذیر می باشد، زیرا، همان طور که او در ”پاسخی کوتاه به فرهاد عاصمی“ در نویدنو (٩١ر٠۴ر٢٢) برجسته می کند، «بدون وجود یک رسانه مناسب (نشست های رو در رو) و ساز و کار صحیح (تمرکزی با برنامه ریزی و راهبردی دقیق)، بویژه وقتی بحث پیچیده باشد، به سختی می توان به نتایج مشخصی رسید و اشتباه در این کار، به سوءتفاهمات و دشمنی ها و دسته بندی ها و … ختم می شود.»

٢- در یک نکته دیگر نیز سپیداری محق است، وقتی می نویسد: «تکرار صدها باره اصطلاح ”سمت گیری سوسیالیستی“ تنها با استنادهای تئوریک تاریخی آن و بدون توضیح مفهوم آن در شرایط معاصر، یا فرض گرفتن امکان بکارگیری راه غیر سرمایه داری در دوران فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی (وجود سوسیالیسم واقعا موجود را خود بنیانگذاران آن تئوری محوری اساسی و تعیین کننده تلقی کرده بودند) قطعا کمکی به درک مساله پیش رو نمی کند.»

در تائید این موضع واقع بینانه نزد اوست که در نوشتار ”بدون هدف مشخص، جنبش را نمی توان هدایت کرد“ (http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1768)، در پاسخ به خواست بجای او، چنین آمده است: «زیربنای اقتصادی تثبیت شده در قانون اساسی، یعنی اصل های ۴٣ و ۴۴، تنها در تلفیق و ترکیب با اصل های مندرج در بخش ”حقوق ملت“، بازگوی مفهوم و مضمون سرشت ملی- دموکراتیک انقلاب بهمن می باشد. این برنامه زیربنای اقتصادی بیرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ۵٧ مردم میهن ما، به معنای گذاشتن سنگ بنای ساختمان سوسیالیسم در ایران نیست. درعین حال اما این اصل ها، نقطه عطف و نشان تردیدناپذیر گـذار تاریخی انقلاب بزرگ بهمن ۵٧ از مرحله راه رشد سرمایه داری و به ویژه نسخه نولیبرالیسم آن است. این زیربنا نشان سرشت ضدسرمایه داری انقلاب بهمن و آغاز حرکت در جهت سمت گیری به سوی راه رشد سوسیالیستی است. حرکتی که با تجریه سی سال گذشته، بدون تردید تنها با حذف اصل های واپس گرانه و ارتجاعی از آن، در وحله نخست اصل ”ولایت فقیه“، ممکن خواهد بود.»

به طور قطع می توان سطور فوق را به مثابه بیان ”نظری مشخص“ در ارتباط با «توضیح مفهوم [”سمت گیری سوسیالیستی“] در شرایط معاصر» برای ایران ارزیابی نمود. بدیهی است که چنین بیانی، کلام آخر نیست و می تواند برپایه بحث های رفیقانه، تصحیح و تکمیل گردد. اما لااقل بیانی برای بحث، از نوع «سرفصل»های مورد نظر سپیداری می باشد.

تفهیم ضرورت پذیرفتن آماج های انقلاب بهمن به مثابه هدف های انقلاب ملی- دموکراتیک پیش رو به توده های میلیونی و در راس آن زحمتکشان یدی و فکری که مورد تائید سپیداری است و در انطباق کامل با خط مشی انقلابی حزب توده ایران می باشد،

-        به معنای مبارزه علیه برنامه نولیبرال امپریالیستی و مجریان آن در حاکمیت سرمایه داری مافیایی ولایی- امنیتی است؛

-        به معنای توضیح ضرورت تغییرات انقلابی- دموکراتیک در ایران به مثابه پیش شرط دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی کشور است؛

-        به معنای مضمون مبارزه ملی- ضدامپریالیستی در ایران در شرایط کنونی است که تنها با گذار از دالان سرنگونی انقلابی حاکمیت سرمایه داری ولایی- امنیتی ممکن خواهد بود.

٣- پس از روشن شدن نکته های مورد توافق، باید به نکته ای که در آن سپیداری محق نیست نیز اشاره ای داشت. ای کاش این اشاره در آن «رسانه و فضای مناسب»ی ممکن می بود که او به حق برمی شمرد. اما بیان آن در این سطور، قطعا نه با هدف «تخریب» و نه با دنبال کردن «مسائل دیگری» انجام می شود. نگارنده این اطمینان را به او می دهد!

او در سطور نقل شده در بالا می نویسد: «تکرار صدها باره اصطلاح ”سمت گیری سوسیالیستی“ تنها با استنادهای تئوریک تاریخی آن و بدون توضیح مفهوم آن در شرایط معاصر، یا فرض گرفتن امکان بکارگیری راه غیر سرمایه داری در دوران فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی (وجود سوسیالیسم واقعا موجود را خود بنیانگذاران آن تئوری، محوری اساسی و تعیین کننده [برای ممکن بودن راه رشد غیرسرمایه داری] تلقی کرده بودند) [تکیه از من] قطعا کمکی به درک مساله پیش رو نمی کند.»

در بخش تکیه شده در نظر، دو لحظه موجود است که نیاز به بررسی دارد.

- یکی، نفـی «فرض … امکان بکارگیری راه غیر سرمایه داری در دوران فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی» است؛

- دیگری، بیان این نکته درست که «بنیانگذاران» تئوری ”سمت گیری سوسیالیستی“، «وجود سوسیالیسم واقعا موجود را … محوری اساسی و تعیین کننده» برای اتخاذ ”سمت گیری سوسیالیستی“ ارزیابی می کردند.

آیا در نکته اول که در آن امکان ”سمت گیری سوسیالیستی“ با صراحت و در اصل، مورد تردید قرار گرفته و حتی نفی شده است، همان زمینه ”ذهنی“ نادرست بودن ارزیابی حزب توده ایران از مرحله انقلاب ملی- دموکراتیک نهفته نیست؟ جایگزین برای مرحله ملی- دموکراتیک رشد، لزوماً، تنهـا ”مرحله بورژوا- دموکراتیک“ باقی نمی ماند؟ سپیداری خود این تنهـا جایگزین را از نظریات مدافعان سرمایه داری نقل می کند و هشدار می دهد که آن ها «پایان تاریخ» را اعلام کرده اند.

مگر چنین نیست که «تلفیقی» بودن زیربنای اقتصادی در «کشورهای سوسیالیستی و …»، ازجمله در ایران در شرایط پس از فروپاشی اتحاد شوروی و …، تنها در برابر امکان ”رشد“ نولیبرالی سرمایه داری قرار دارد؟

بحث بر سر مبارزه برای انتخاب یکی از این دو راه است که مضمون نبرد طبقاتی را در عرصه جهانی و هم در ایران و هر کشور دیگر تشکیل می دهد؟! نبرد خلق ها برای دست یافتن به راه رشد غیرسرمایه داری، آن را «تلفیقی» بنامیم، مضمون نبرد آزادیبخش خلق ها را در نبرد علیه امپریالیسم، علیه نوکلونیالیسم، علیه سلطه سرمایه مالی ”جهانی شده“ امپریالیستی و برای دست یابی به آزادی ملی و دموکراسی را تشکیل می دهد. پرسش درباره موضع ما در این نبرد مطرح است. نه کم و نه بیش!

این پرسش مطرح است که این ”سمت گیری“ «تلفیقی»، بایستی با رهبری و هژمونی کدام لایه ها و طبقات اجتماعی عملی گردد؟ لایه ها و طبقات زحمتکش و میهن  دوستی که نیروهای بالقوه انقلاب ملی- دموکراتیک هستند، یا طیف ”سلطنت طلبان و …“ و حامیان جهانی آن ها؟

پرسش آن است که بایستی جانبدار سرشت ملی- دموکراتیک و یا ”بورژوا- دمورکراتیک“، سرشت خلقی و ملی بود و یا نقش ”متحد طبیعی“ امپریالیسم و نظام سرمایه داری جهانی شده را ایفا نمود؟ بایستی جانبدار سرشت «سمت گیری سوسیالیستی» زیربنای اقتصادی و به طبع آن تغییرات روبنایی در جامعه و یا طرفدار سرشت ”نولیبرال“ زیربنا و تغییرات روبنایی همنوا با آن، ازجمله حاکم شدن اصل مورد نظر توکلی، وزیر اسبق کار در جمهوری اسلامی برای ”اجاره کردن کارگر“، که او آن را ”اسلامی“ نیز نام گذاشته بود و همان ”آزاد سازی اقتصادی“ طبق نسخه نولیبرال امپریالیستی است، بود؟

باید به یاد پاسخ سرباز انقلابی به مبلغ ”اس ار“ی در ”ده روزی که دنیا را تکان داد!“ افتاد که پس از سخنان طولانی او علیه بلشویک ها پرسید: «من نفهمیدم، تو طرفدار کیستی؟، پرولتاریا یا سرمایه دار؟»

البته که حزب توده ایران مدافع و جانبدار پابرجا و تزلزل ناپذیر سرشت ملی- دموکراتیک مرحله انقلابی می باشد و علیه سرشت ارتجاعی نولیبرالیسم به مبارزه ای بی امان می پردازد. داشتن و بیان کردن این موضع گیری، البته نوشتن «با زبانی و به گونه ای» است که باید آن را با سربلندی نوشت و آن را با صلابت «نمایندگی از حزب توده ایران» بیان نمود! آری و صد البته، این موضعِ خط مشی انقلابی حزب توده ایران می باشد که هر توده ای برای درک آن و توانایی برای بیان آن مفتخر و سربلند است و آن را با گردنی افراشته اعلام می دارد! مگر چنین نیست؟ مگر نباید چنین باشد؟

«… بگذار مرا گستاخ بخوانند، بگذار مرا شریر و خام پندار بنامند …» (احسان طبری، ”پیمان“، سروده های زندان)

 

نکته دوم  در سخن نقل شده که در ارتباط قرار دارد با تصورات «بنیانگذاران» تئوری ”سمت گیری“.

باید اذعان داشت که زندگی واقعی در دوران کنونی نادرستی برداشت مطلق گرانه «بنیانگذاران» را به اثبات رسانده است. تجربه کشورهای آمریکای منطقه کارائیب و جنوب، چین، ویتنام، کره هنوز در جریان است و به پیروزی نهایی نایل نگشته و خطر شکست آن برطرف نشده است. باوجود این، این مبارزات می آموزد که می توان با نبود «سوسیالیسم واقعا موجود» نیز راه نجات از وابستگی به نظام سرمایه داری جهانی شده را حتی در شرایط برتری هژمونی مالی امپریالیستی، هشیارانه، سخت کوش و انقلابی طی نمود. دفاع و همبستگی با این کشورها و به ویژه با کوبای انقلابی، یکی از ویژگی های خط مشی انقلابی حزب توده ایران است. خط مشی که در هماهنگی کامل با سیاست احزاب دیگر کمونیستی و کارگری به پیش می رود.

 

 

 

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter