ویدنو:02/04/1391 |
ویدنو:02/04/1391
جمع بندی های کلی بیست ویکمین سمينار کمونيستی جهانی بیستم ماه می 2012بروکسل
برگردان: مهرگان ü در حال حاضر، وظیفه عمده کمونیست هادر سراسر جهان توضیح دادن ماهیت بحرانی است که 4سال است کل سامانه سرمایه داری جهانی را فرا گرفته است .نخستین وظیفه نظری، ترویج تحلیل های مارکسیستی از بحران است . انجام این وظیفه به کارگران وخلق ها در شناخت ریشه ای تحول های ناگهانی در اقتصاد جهانی یاری می رساند . انجام آن به معنی ایجاد رابطه بین حمله های مختلفی که در معرض آن هستند ، و ماهیت بربرمنش خود سامانه سرمایه داری است . به معنی نشان دادن علت ریشه ای مسائل جزیی مثل بحران مواد غذایی، مشکل های زیست محیطی ، جنگ های استیلا جویانه ، ایجاد دو قطب بین ثروت وفقر ، وبحران در سامانه پارلمانی و ایدئولوژی بورژوازی است. ü اين وظيفه، مستلزم رد هر فرضیه ای است که منش بحران را بعنوان بحران سامانه سرمایه داری انکار می کند. ما با بحران اضافه توليد و اضافه انباشتی نسبی رو در روایم . حبابهای به اصطلاح مالی بازتابی از اين بحران دردایره گردش پول هستند. یک بار این حباب ها ترکیدند ، تضاد بین قدرت خرید واقعی توده های بی چیز شده وظرفیت تولید بیش از حد توسعه یافته آشکارتر شد . اين، با فرضیه هایی که بحران ناشی از کسر مالی یا یک " بحران بدهی " است تناقض دارد . همانطور که مارکس ثابت کرد ، علت ريشهای هر بحران را بايد در تضاد بين منش اجتماعی توليد و مالکيت خصوصی بر محصول آن يافته شود. ü ما باید عليه هر توهمی دررابطه با " راهبرد های خروج" که خود سامانه (سرمایه داری) را دست نخورده حفظ می کند بجنگیم.. اقدام های اجرا شده از سوی بورژوازی ، زنده سازی نرخ سود و نجات خود به زيان رقیب ها و کارگران است. سوسیال دموکراسی يک بار ديگر مدير وفادار سرمايهداری بودن در بحران و پیشگامی در حمله های ضدمردمی را اثبات می کند. ورشکستگی اين سياستها برای ناسيوناليسم، بيگانههراسی، بنيادگرايی مذهبی و نظرها و نيروهای فاشيسم نو پایگاه مردمی ايجاد میکند. بورژوازی اين گرايش های ارتجاعی و نیز ستیزه های قومی و مذهبی را برای پنهان کردن تضادهای طبقاتی آشتی نا پذیر ايجاد و مورد استفاده قرار می دهد ، در عین حال امپرياليسم از آنها برای گسترش دایره های کنترل خود استفاده مینمايد. دهه ۱۹۳۰ نشان داده است که اين امر به کجا میتواند بیانجامد. حزب های کمونيست و کارگری گرد يک باور مشترک: در راستای رهایی کارگران و خلقها از استثمار و بینوايی، الزامی بودن استقرار سوسیالیسم ، با توجه به تمام درس های گرفته شده از تجربه های پيشين،متحد شده اند . گرايش چپ- رفرميستی که ادعا میکند یک مشی کينزگرایانه میتواند راه را به سوی يک اقتصاد بازار بدون بحران يا بهره کشی بگشايد، تودهها را دست می اندازند. ü يک اقتصاد برنامه ریزی شده، بر پایه مالکيت عمومی بر ابزار توليد، تنها راه ايجاد اقتصادی است که به نيازهای انسان و مديريت پايدار طبيعت و توليد خدمت می کند.. شکست امپرياليسم و پيروزی سوسياليسم پيششرطهای ضروری در ايجاد صلحی پايدار در ميان خلقها و ساختن رابطه های دو جانبه یاری بينالمللی ، بدون سلطه و بهره کشی است. برای اينکه این بحران سرمايهداری به چشماندازهای جدید ی برای سوسياليسم منجر شود ، به نقش پيشاهنگ حزب های کمونيست و کارگری در مبارزه ها و نیز قدرت اقناع و کار سازمانی آن ها وابسته خواهد بود . ارتقا و هدایت مبارزه های کارگران و خلقها ü بحران در همه عرصه های سامانه سرمايهداری، برای حزب های کمونيست و کارگری در تسخیر توده ها برای چشم انداز سوسیالیسم فرصتهای جدیدی ايجاد میکند. اما ضرورت عينی سوسياليسم به صورت خود انگیخته به باور ذهنی در فهم مردم تبدیل نمیشود. هر حزبی برای جستجوی ابزارهای مناسب در بسط آگاهی ، سازمان دادن وگردهم آوردن طبقه وخلق ، با آغاز کردن از برآورد سطح سازمان و آگاهی تودهها، ارتباط همبستگی نيروها ومشخصه دوران ما، فرا تر از همه در چارچوب کشور خود مسئولیت دارد . علاوه بر این ، ضدانقلاب که سوسياليسم را در اتحاد شوروی واروپای شرقی سرنگون کرد، در ميان تودهها پریشانی زیادی پراکنده است که ازسوی بورژوازی جهانی برای تیره کردن سيمای راه سوسياليستی مورد استفاده قرار گرفته است. بحران عمومی شده سرمايهداری امکان درهم شکستن این تبلیغات کمونیست ستیزانه را میسر می سازد . ü توانمند کردن تودههای وسيع برای کسب اين آگاهی میتواند از طریق تجربه، مبارزه های طبقه کارگر و خلقهای جهان، پيشرفت ها وشکست های جزيی ، به بهترين شکل عملی گردد. از این رو ، هدایت مبارزه های روزانه کارگران وخلق ها برای حزب ها ازحداکثر اهمیت بر خوردار است ، تا آن مبارزه ها را در جهتی ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری و به سمت انقلاب سوسیالیستی هماهنگ نمایند . طبقه کارگر از طريق مبارزه طبقاتی تجربه ارزشمندی می اندوزد که، در ترکيب با دخالت سياسی- نظری (ايدئولوژيک) حزب های کمونيست و کارگری، به ایجاد آگاهی طبقاتی، یاری می رساند . ü کمونيستها بر پذیرش هدفهای مبارزه ای که به نيازهای جاری کارگران و خانوادههای آنها ( در مورد اشتغال، دستمزدها، حقوق اجتماعی، خدمات دولتی ، خدمات اجتماعی، آموزش، بهداشت، بازنشستگی، مسکن، هزينه های بالای زندگی ...) پاسخ دهد تکیه می کنند. کمونيستها برای حق کار، برای شرايط بهتر کار ، برای حقوق تأمين اجتماعی، برای حقوق و رفتار برابر برای زنان و غيره مبارزه میکنند. در راستای به دست آوردن شرايط بهتری برای فروش قدرت کار کارگران و محافظتی بهتر در برابر بهره کشی افراطی کارفرمايان مبارزه می کنند. با اين حال جایگاه طبقه کارگر به عنوان بردگان مرد بگیر در رابطه های تولید ، صرف نظر از آن که به چه دست آوردهایی از طریق مبارزه اش دست یافته است ، تغییر نمی کند ونمی تواند تغییر کند. ü کمونيستها به واسطه نقش خود در مبارزه های روزانه است که اعتماد تودههای زحمتکش را جلب می نمایند ، و اثبات می کنند که آن ها بهترین مدافع منافع عمومی یا بلند مدت آن ها هستند . به واسطه مبارزه های روزانه است که تعادل نیرو های بهتری برای رويارويی نهايی با انحصارها و بورژوازی ساخته میشود. اساسا به واسطه مبارزه های روزانه ، و نه به واسطه انتخابات است ، که تودهها برای پيروزیهای بزرگ ترآماده میشوند. حزب های کمونيست و کارگری، در انتخابات وپارلمان ها برای گسترش مخاطبان خود و ايجاد شرايط بهتری برای مبارزه طبقاتی، شرکت میکنند. تودهها آگاهند که تحت حاکمیت سرمايهداری قطعا هيج چيز برای هميشه به دست نمیآيد، حتی به ويژه امروز، که سرمايهداری هيج حق انتخاب آزادی نمیدهد، بلکه بر عکس ، حقوقی را هم که دههها وجود داشته است، از بین می برد. اما حتی اگر تمام حق انتخاب ها جزيی و موقت باشند و به زودی زير علامت سؤال گذاشته شوند ، کمونيستها برای کسب نتیجه ها می جنگند ، چون پيروزیهای جزيی برای بالا بردن روحيه مردم اهمیت دارند. ü انقلاب سوسياليستی نتيجه پايانی و نقطه اوج مبارزه های بسیار زيادی است که وقتی "طبقات پايينی" نمی خواهند به شيوه قديم زندگی کنند و "طبقات بالايی " نمی توانند به شيوه قديم ادامه دهند، به يک گام کيفی دگرگون می شود(و. ای. لنين، چپروی کمونيسم: بيماری کودکی). تا زمانی که سرمايهداری وجود دارد، طبقه کارگر و خلقها برای بهتر کردن شرايط زندگی و کار خود، برای حقوق سياسی، اجتماعی و دمکراتيک در راستای هموار کردن راه برای حق حاکميت مردم، مبارزه خواهند کرد. هر مبارزه برای بالا بردن موقعیت طبقه کارگر میتواند به دو جهت برود. اگر مبارزه در (باره) سامانه (سرمایه داری) توهم ايجاد کند، به تحکیم ديکتاتوری انحصارات ختم خواهد شد . واگر، برعکس، مبارزه آگاهی تودهها را بالا ببرد ، سازمانهای آنها را تقويت نمايد و انرژی آنها را برای نبردهای آینده گرد آورد، موازنه بهتری از نيروها را برای پيشروی به سمت سوسياليسم ایجاد می کند. اين امردر وهله اول به رهبریی بستگی دارد که کمونيستها قادرند به مبارزه عرضه کنند. ü کمونيستها در طی مبارزه های طبقه کارگر، مردم و جوانان، به نقش پیشاهنگ خود تحقق می بخشند و برای فرمول بندی کردن هدف های مبارزه ها مطابق نيازهای مردم تلاش می کنند . اگر تودهها مايلند برای خواسته های مشخصی گرد هم آیند(بسیج شوند) کمونیست ها موظفند از آن ها حمایت وبه فعالیت آنها یاری رسانند. اما هم چنين موظفند به صورت اگاهانه راهکار ها (تاکتیک) را با راهبردها ( استراتژی) به آن چنان شیوه ای مرتبط کنند که راهکار ها در خدمت راهبرد ها باشد ، و متقاعد نماید که مبارزه برای خواسته های ضروری به آماده کردن طبقه کارگر برای پيروزی در سطح قدرت، لغو قدرت انحصاری و استثمار انسان از انسان، خدمت می کند. ü کمونيستها، در حاکمیت سرمايهداری، برای اصلاح ها مبارزه می کنند تا وضعیت را بهتر کنند و حقوق طبقه کارگر را به پیش برند . همانطور که لنين گفت، اصلاح ها (رفرمها) دو رو دارند. در يک رو، يک اصلاح از دید طبقه کارگر یک پیروزی است . در روی ديگر، اصلاح ها میتوانند ابزاری برای نگه داشتن طبقه کارگر دردرون سامانه سرمايهداری باشند: " اصلاح گرایان (رفرميستها) برای جدایی وفریب کارگران ، برای منحرف کردن آن ها از مبارزه طبقاتی با دادن امتیاز های جزیی تلاش می کنند . اما کارگران، که تمام دروغ اصلاح گرایی را دیده اند ، از اصلاح ها برای پیش رفت وگسترش مبارزه طبقاتی خود استفاده می کنند. " (لنين، مارکسيسم و رفرميسم) ü کمونيستها در عین حالی که با اپورتونيسم راست نبرد میکنند، باید در مقابل خطر اپورتونيسم چپ هشيارباشند. رفتار تحقیر آمیز با مبارزه های روزانه برای خواست های ضروری خطا است . کمونيستها خود را در جایگاه تجربه مارکس ، لنين و انترناسيونال اول و سوم قرار میدهند. ü در مبارزه با پردون، باکونين و لاسالی ها ، مارکس اهمیت خواسته های ضروری را ، حتی با وجود آن که اعتقاد داشت انقلاب نزدیک است ، مورد تاکید قرار داد . در کنگره اول انترناسيونال درسال ۱۸۶۶ در ژنو، پردونيستها شکست خوردند. کنگره به طرف داری از مبارزه برای روز کار ۸ ساعته، به عنوان يک در خواست بينالمللی رأی داد، و در سال ۱۸۷۱ نمايند ه های انترناسيونال اول، نخستين نمایش اعتراضی را برای ۸ ساعت کاردر روز در نيويورک هدایت کردند. مارکس در" نقد برنامه گتا" ی خود به «قانون آهنين» لاسال، که میخواست تنها مبارزه های سياسی را هدایت کند انتقاد تندی وارد می کند. ü در تاسیس حزب بلشويک در سال ۱۹۰۳، در دوره ای از مبارزه طبقاتی فزاينده، لنين ، با توجه دقیق به پیوند خواسته های سیاسی و اقتصادی و پیوند وظیفه فوری در هم شکستن خودکامگی تزاری با چشم انداز نهایی انقلاب سوسیالیستی ، راهکارها را با راهبردها هم ساز کرد. انقلاب ناکام دسامبر 1905 از سابقه یک سال تمام ازاعتراض ها واعتصاب ها در سراسر روسیه ، برای آزادی های مدنی ، افزایش دستمزد ها ، توزیع زمین ، 8ساعت کار در روز ، و تشکیل مجلس موسسانی بر گزیده از سوی حق رای همگانی بر خوردار بود. ü لنين ، در دومین کنگره انترناسيونال سوم، با اپورتونيسم جزم گرا يا "چپگرايی" که ضروت تسخیر آگاهی تودهها از طريق مبارزه دائمی نظری (ايدئولوژيک)، سياسی و تودهای کمونيستها، به واسطه کار آنها در اتحاديههای کارگری، از دل گسترش راهکارها و استفاده از سازش ها ، بدون عقب نشينی از هدف راهبردی (استراتژيک) را انکار میکند، جنگید. ü هيچ مانع غيرقابل عبوری میان مبارزه های اقتصادی و سياسی وجود ندارد. موضوع هایی که بی واسطه منش سياسی دارند درخواست مبارزه ضدامپرياليستی و طبقاتی، نقض حقوق بشر، اقدام های بی رحمانه سرکوب و جنگهای تجاوزکارانه را در بر می گیرد . موضوع هایی مانند بيکاری، ثابت نگه داشتن دستمزدها ، بیخانمانی، صعود قيمت های کالاها و خدمات اساسی، بدتر شدن خدمات اجتماعی، و دیگر موارد در ابتدا به عنوان موضوع های اقتصادی و اجتماعی مطرح می شوند . اما وقتی که حزب کمونيست و مردم آنها را به عنوان موضوع هایی در مبارزه ضد امپریالیستی وطبقاتی مطرح کنند به سادگی می توانند به موضوع های سياسی تبدیل شوند. ü از سوی ديگر، مبارزه برای قدرت مردم ، برای توده ها نتيجه ای قابل لمس و فوری در بردارد. در ضمن مبارزه سياسی، خواسته های راهکاری ( تاکتيکی) برای اصلاح های بنیادی و نیاز راهبردی به دگرگونی انقلابی مطرح میشوند. حزب بلشويک با سه خواسته : صلح ، نان وزمین و با ثابت کردن آن که تنها قدرت شوروی می تواند این خواسته ها را عملی کند حمایت توده ها را برای انقلاب کسب کرد . ü به محض اينکه قيام مردمی گسترش يابد، بورژوازی با محدود کردن حقوق دمکراتيک و تقويت دستگاه های سرکوب، واکنش نشان میدهد. اين امر به طبقه کارگر یادآوری میکند که مبارزه طبقاتی در درجه نخست در سطح سياسی، در سطح قدرت، عمل می کند، چون اقدام های ضددمکراتيک و فاشيستی به برده سازی ابدی مردم ستم دیده خدمت میکنند. طبقه کارگر نيز بايد دید خود از جامعه را به فراتر از گردونه اقتصادی گسترش داده و پیرامون دفاع از حقوق دمکراتيک بنیادی: حق سازماندهی در مقابل حمله های کمونيست ستیز، حق اعتصاب در برابر اقدام های سرکوبگر، حق اعتراض عليه اعلام وضعيت اضطرای، (برخورداری از) حقوق سنديکايی در برابر هر محدوديت بر مبارزه يا سازماندهی همبستگی طبقاتی ، متحد شود. هر گسترش دادن به دمکراسی برای مبارزه طبقاتی آشکارتر و عمومیتر امکان هایی فراهم می کند. مبارزه برای به دست آوردن دمکراسی برای تودههای مردمی که به ميزان حداکثر و به روشی استوار در همه عرصههای جامعه به کار می رود ، يک جزء جدایی ناپذیر ازمبارزه برای سوسياليسم است. ü بحران، نظامی کردن اقتصاد را شدت می بخشد، جنگهای جديد را تجهیز می کند و رقابت بين امپرياليستها را حاد میکند. ايالات متحده آمريکا، اتحاديۀ اروپايی و ژاپن حفظ کنترل خود بر اقتصاد جهان ، منبع های طبيعی، منبع های انرژی ، تجارت جهانی و سامانه پولی بينالمللی را هدف گرفته اند . ناتو به نحو فزايندهای به متجاوز تبدیل شده ، و به خليح فارس، خاورميانه، اقيانوس آرام، اقيانوس هند و سراسر جهان گسترش میيابد. ناتو نقطه اشتعال جنگها را ايجاد و مشتعل نگه میدارد. برای حزب های کمونيست و کارگری ضروری است که در کنار هم عليه پیمان های تجاوز جعل شده از سوی نمايندگان سياسی انحصارات نبرد کنند، جبهه همبستگی با کشورها و خلقهای مورد تهديد امپرياليسم (ايران، سوريه، جمهوری دمکراتيک خلق کره) را تقويت نمايند،و کشورها و خلقهايی را که با دخالت خارجی ، بیثبات سازی و دخالت های نظامی از سوی امپرياليسم مخالفت می کنند به طور جدی حمايت کنند. آنها بايد از کوبای سوسياليستی در برابر محاصره امپرياليستی به طوراستوار حمايت نمايند. آنها بايد از تحصیل حقوق جدایی نا پذیر فلسطينیها ، حق تعيين سرنوشت بدون دخالت خارجی، استقلال و حاکميت ملی؛ حق بازگشت به خانهها و دارايیهايی که از آن رانده شده بودند ،توسط خلق فلسطین حمايت کنند. ü در تمام اين مبارزه ها ، کمونيستها چشمانداز سرنگونی سرمايهداری با انقلاب سوسياليستی را، به عنوان هدفی ضروری برای بهتر کردن وضعیت تودههای زحمتکش به شيوهای ریشه ای و پايدار، ارتقا می دهند. حزب های کمونيست و کارگری ، مانند لنين، با دعوت برنشتاين که " جنبش همه چيز ، هدف نهايی هيچ چيز" مخاف هستند. اين امرمتضمن آن است که در کار با تودهها، ضرورت سوسياليسم، به زمان «ديرتری» موکول نشود يا در سند های داخلی (حزب ها)به خاک سپرده نشود .حزب های ما راه حل قدرت مردم، بدیل سوسياليستی را در مبارزه های روزانه ما ، به عنوان پاسخ به بحران و بهره کشی سامانه سرمايهداری،گسترش میدهند. تقويت حزب کمونيست و کارگری برای وظائف آتی ü حزب های ما به نبرد برای ترقی اجتماعی، حقوق دمکراتيک، انترناسوناليسم پرولتری، صلح و حفاظت ار محيط زيست را ، با چشمانداز سوسياليسم، تعهد دارند. حزب های کمونیست وکارگری به واسطه حضوروفعالیت خود در سنديکاها، در جنبش های دمکراتيک، محيط زيست و صلح ، نفوذ خود را گسترش میدهند و تاکید می کنند که سوسياليسم تنها راه دست یابی به ترقی اجتماعی، دمکراسی کارگری، و حفظ طبيعت و صلح است. چون در هیچ یک از این عرصه ها، مادامی که انحصارهای سرمايهداری قدرت دارند، دستآوردها نمی تواندد پايدار باشند. حضور حزب ، دوش به دوش و در پيشاپيش کارگران در مبارزه های آنها، بهترين وضعیت را برای تحکیم اعتبار حزب، برای جذب عضوهای جديد و کارگری (پرولتريزه) کردن حزب ایجاد میکند. ü در راستای تکان دادن مبارزه های روزانه وهم آهنگ کردن آن ها به سوی دورنمای سوسياليسم، يک وظيفه اصلی کمونيستها کار توانمند ، با پشتکار و مصمم در سازمانهای تودهای کارگران استثمارشده ، در سنديکاهای کارگری است. سنديکاها بايد سازمانهای تودهای برای مقاومت طبقه کارگرباشند و تلاش برای ساختن و تقويت اين خط طبقاتی برای کسب نفوذ بر تودههای زحمتکش، يک اولويت است. ü شرايط امروز برای ساختن اتحادهای اجتماعی ضدانحصاری و ضدامپرياليستی ، که هدف آن ها شکست دادن یورش وتجاوز های امپرياليستی در تمام شکلهای آن، و مبارزه برای قدرت و برای تحقق دگرگونی های ژرف ، ریشه ای و انقلابی است ، آماده استفاده است. ü همکاری بينالمللی درميان حزب های کمونيست و کارگری، ونیز بین اتحادیه های جوانان کمونيست، بايد ازاعلاميهها فراتر رفته و به همکاری مشخص برسد. مبادله تجربه ها ، در راستای آن که تجربه های پیشتاز سریع تر عمومی شوند باید تقویت شوند . دستآوردها در عرصههای مطالعاتی و مبارزه نظری ( ايدئولوژيکی) در برابر جريان های اصلاح گرا ( رفرميست) وجزم گرا ( دگماتيک) بايد در دسترس کل جنبش کمونيسی قرار گيرند. مبادله اخبار و نوشتارها در بين روزنامهها، مجله ها و رسانههای الکترونيک حزب های کمونيست و کارگری، برای همکاری بينالمللی بهتراز اهمیت بیشتری بر خوردار است . بحث صریح وآشکار ، احترام به استقلال درونی هر حزب، بايد به وحدت ايدئولويک و سياسی مستحکمتری منجر شود . زنده باد انترناسيوناليسم پرولتری!
|
|