ویدنو:18/03/1391  

 

ویدنو:18/03/1391  

 

آرایه های زبان وزبان سیاسی پس رفت- 1

جیمز پتراس – برگردان : هاتف رحمانی

سرمایه داری ومدافعینش، به ویژه دستگاه های دولتی، سلطه را در بیان هایشان از طریق "منبع های مادی" بر قرار می کنند ، وسرمایه گذارهای تولیدی ، مالی و تجاری آن ها ، نیز از طریق دست کاری در آگاهی های مردمی توسط نظریه پردازها ، روزنامه نگار ها ، دانشگاهی ها ، وتبلیغات چی هایی که  استدلال ها وزبانی برای بیان کردن مشکل های روزجعل می کنند ، عمل می نمایند.

شزایط مادی، امروز برای اکثریت گسترده ای از زحمتکشان به شدت خراب تر شده است ، چون طبقه های سرمایه دار تمام بار بحران و بازیافت سود هایشان را بر شانه طبقه های مزد وحقوق بگیر تحمیل می کنند. یکی از نمود های برجسته این امر، تنزل تحمیل شده وادامه دار استانداردهای زندگی ، و فقدان یک تحول اجتماعی عمده تا کنون است . یونان واسپانیا با بیش از 50درصد بیکاری در بین جوانان 16-24ساله وتقریبا بیکاری 25 درصدی عمومی ده ها اعتصاب عمومی و اعتراض های چندین میلیونی را تجربه کرده اند، اما این اقدام ها در ایجاد هر تغییر واقعی شکست خورده اند  وقطع پرداخت هزینه خدمت های اجتماعی هم چنان ادامه دارد . در کشورهای دیگر مثل ایتالیا ، فرانسه و انگلستان ،اعتراض ها ونارضایتی ها در عرصه انتخابات ، با اخراج کردن رئیس حاکم وجایگزین کردن مخالف سنتی او نمود پیدا کرد. با وجود تمام آشفتگی اجتماعی وژرفش فرسایش اجتماعی – اقتصادی شرایط زندگی وکار، ایدئولوزی مسلط با انتشار فراخوان هایی در دفاع از مزایای اجتماعی موجود ، افزایش هزینه های عمومی و سرمایه گذاری ها و گسترش نقش دولت درجایی که فعالیت بخش خصوصی در سرمایه گذاری یا استخدام شکست خورده است، به جنبش ها ، اتحادیه های کارگری و مخالف های سیاسی خود اعلام می کند اصلاح طلب است. به عبارت دیگر ، پیشنهاد های چپ برای کنسرو کردن گذشته ای که سرمایه داری برای دولت رفاه تدارک می دید .     

مشکل آن است که این "سرمایه داری گذشته" مرده است و یک سرمایه داری بدخیم تر وسخت گیر تر، با ساختن چارچوب جهانی جدید ویک دستگاه دولتی متجاوز مقاوم قوی در برابر تمام دعوت ها به "اصلاح" وتغییر مسیر ظهور کرده است .

 آشفتگی ، نا امیدی و گمراهی مخالفت  انبوه توده ای ، بخشی ، به خاطرپذیرش مفهوم ها وزبان عرضه شده از سوی دشمن های سرمایه دار، از سوی نویستدگان چپ گرا ، روزنامه نگارهاو استادهای دانشگاه ها است : زبانی که برای تیره و مبهم کردن روابط اجتماعی واقعی بهره کشی بی رحمانه  ، نقش مرکزی طبقه های حاکم در به شکست کشاندن پیشرفت های اجتماعی ، وارتباط ژرف بین طبقه سرمایه دار و دولت طراحی شده است. تبلیغات چی ها  ، دانشگاهی ها و روزنامه نگار های سرمایه دار مجموعه کاملی از مفهوم ها و عبارت ها را جعل کرده اند که  حاکمیت سرمایه داری را جاودانه می کند وتوجه انتقاد کننده ها وقربانی های آن را ازشریک های جرم سر خوردن سریع  آن ها به سوی بینوایی جمعی منحرف می سازد .

    حتی چون آن ها مقاله های انتقادی واتهام هایشان را فورمول بندی می کنند ، منتقدین سرمایه داری اززبان و مفهوم های مدافع های سرمایه داری استفاده می کنند. تا جایی که زبان سرمایه داری به طرز سخن گفتن عمومی چپ وارد شده است، و طبقه سرمایه دار سرکردگی یا سلطه خود را بر فراز دشمنان سابقش برقرارکرده است . بد تر از آن ، چپ با ترکیب کردن برخی از مفهوم های پایه ای سرمایه داری با انتقاد تند ، در باره امکان اصلاح کردن " بازار" در جهت خدمت به مردم ایجاد توهم می نماید . این چپ درشناختن نیروهای اصلی اجتماعی که باید از بلندی های سلطه اقتصادی و اجباری در خلع سلاح دولت مسلط طبقاتی عبور کنند شکست می خورد . تا زمانی که چپ بحران سرمایه داری و کمک های مالی دولت به شرکت های بزرگ را محکوم می کند فقر اندیشه خود چپ توسعه اقدام سیاسی توده ای را به تحلیل می برد . در این بستر "زبان" مبهم به "نیروی مادی" -  به ماشین قدرت سرمایه دار - تبدیل می شود ، که استفاده اولیه از آن برای بی ریشه کردن وخلع سلاح دشمن های ضد سرمایه دار وطبقه کارگراست . سرمایه داری این کار را با جذب انتقاد کننده های روشنفکر خود به واسطه کاربست عبارت ها ، چارچوب های مفهومی و زبانی که بحث بحران سرمایه داری را مسلط می کند عملی می سازد .

 حسن تعبیر های(کلمه های دو پهلو) کلیدی در خدمت تهاجم سرمایه داری

 حسن تعبیر ها دارای معنی دوگانه هستند: به عبارت ها یی دلالت دارند و در واقع معنای دیگری دارند . مفهوم های دارای حسن تعبیر (کلمه های دو پهلو) تحت سلطه سرمایه داری بر واقعیتی مطلوب یا رفتاری قابل قبول و فعالیتی کاملا جدا از بزرگ نمایی ثروت نخبه ها ، وتمرکز قدرت وامتیاز دلالت می کنند. حسن تعبیر ها، نخبه های سوار بر قدرت را برای تحمیل اقدام های ویژه طبقاتی وسرکوب کردن ، بی آن که با کنش انبوه مردمی به درستی شناسایی شوند ، مسئول ومورد مخالفت قرار گیرند پنهان می سازند. 

عمومی ترین حسن تعبیر(کلمه بدل دو پهلو) اصطلاح "بازار" است، که با ویژگی ها وقدرت های انسانی توصیف می شود. همین طور، به ما گفته می شود این که "بازار خواستار کاهش دستمزدها است" ربطی به طبقه سرمایه دار ندارد . بازار ها یا مبادله کالاها یا خرید وفروش کالاها ، هزاران سال در سامانه های اجتماعی متفاوت در زمینه های به شدت مختلفی وجود داشته اند . این بازار ها جهانی ، کشوری، منطقه ای ومحلی بوده اند. آن ها بازیگران متفاوت اجتماعی – اقتصادی را در گیر می کنند، وواحدهای اقتصادی بسیار متفاوتی را شامل می شوند، که از تجارت خانه های عظیم دولتی تا روستاهای نیمه خودگردان و میدان های شهردامنه دارند ."بازارها" در تمام جامعه های مختلط : جامعه برده داری ، فئودال، بازرگانی و رقابتی اولیه وجدید ، صنعتی انحصاری وسرمایه مالی وجود داشت .  

موقع بحث وتحلیل "بازارها" وبرای قابل درک شدن معامله ها( چه کسی سود می برد وچه کسی می بازد)، شخص باید به روشنی طبقه های اجتماعی اصلی مسلط بر معامله های اقتصادی را بشناسد . نوشتار کلی در باره "بازارها" فریبنده است چون بازار ها مستقل از رابطه های اجتماعی معین کننده آن چه تولید وفروحته می شود ، چگونه تولید می شود وکدام طبقه شکل رفتار تولید کننده ها، فروشنده ها ونیروی کار را پیکر بندی می کند وجود ندارند . واقعیت امروز بازار با بانک هاو شرکت های عظیم چند ملیتی تعریف می شود که بر بازار کار وکالا تسلط دارد . نوشتن از " بازارها" آن چنان که انگار ان ها بالا ی سر وما ورای  نابرابری بی رحمانه طبقاتی عمل می کنند پنهان کردن ماهیت رابطه های طبقاتی معاصر است .

  برای هر درکی ، بدون از قلم انداختن بحث جاری ، قدرت به چالش کشیده نشده صاحب های ابزار تولید وتوزیع ، مالکیت سرمایه داری تبلیغات ، بانک دارهای سرمایه داری که تامین اعتبار می کنند یا بی اعتبار می سازند و مقام های دولتی سرمایه دار گماشته که رابطه های مبادله را  "تنظیم" یا از کنترل دولت خارج می کنند بنیادی است . پی آمد های سیاست های ان ها به تقاضای کلمه دو پهلوی "بازار" نسبت داده می شود  که جدا ی از واقعیت بی رحم به نظر می رسد. بنا بر این ، این که  تبلیغات چی ها اشاره می کنند ، مخالفت با بازار مخالفت با مبادله کالاها است، آشکارا مزخزف است . در مقابل، شناختن تقاضا های سرمایه داری از نیروی کار ، از جمله کاهش دستمزدها ، رفاه و ایمنی ،  رو در روشدن  با شکل بهره کشی معینی از رفتار بازار است ، جایی که سرمایه دار برای به دست آوردن سود بالاتر علیه منافع ورفاه اکثریت کارگران مزد وحقوق بگیر تلاش می کند.     

با ترکیب کردن رابطه های بازار بهره کش تحت سلطه سرمایه داری با بازارها به طور کلی ، نظریه پردازها(ایدئولوگ ها) به نتیجه های چندی دست می یابند: آن ها در عین مطرح کردن موسسه ای با دلالت های ضمنی مثبت ، که "بازار" ی است که مردم کالاهای مصرفی را (از آن جا) خریداری می کنند و با دوستان وآشنایان (خود در آن جا)  "اجتماع" می کنند ، نقش اصلی سرمایه دارها را پنهان می سازند. به عبارت دیگر ، وقتی که " بازار" - که به عنوان دوست وولی نعمت جامعه تصویر می شود - ، سیاست های دردناکی را تحمیل می کند احتمالا برای رفاه اجتماع است . حداقل آن چه که تبلیغات چی های تجاری می خواهند به وسیله  بازاریابی وفروش تصوراخلاقی خود از "بازار" ، عموم مردم باور کنند همان است ، آن ها رفتار غارتگرانه سرمایه خصوصی را که سود های کلان تری را دنبال می کند پنهان می سازند .

یکی از عام ترین کلمه های بدلی مطرح شده در میانه این بحران اقتصادی " ریاضت" است، عبارتی که برای پنهان کردن واقعیت های سختگیرانه کاهش در دستمزدها ، حقوق ها ، مستمری ها ورفاه عمومی و افزایش سریع  درمالیات های نزولی به کار می رود . اقدام های " ریاضتی" به معنی سیاست های حفظ وحتی افزایش سوبسید های دولتی به تجارتخانه ها ، وایجاد سود های بیشتر برای سرمایه و نابرابری عظیم تر بین 10درصد بالایی و 90درصد پایین جامعه است .  "ریاضت " در معنی  بر خویشتن داری ، سادگی ، صرفه جویی ، پس انداز ، مسئولیت ، محدودیت در خوش گذرانی وهزینه ها ، پرهیزازخشنودی آنی برای امنیت آینده دلالت می کند. نوعی از کالونیسم جمعی . بر فداکاری مشترک امروز برای رفاه آینده همه دلالت می کند. 

اما، "ریاضت" در عمل سیاست هایی را که از سوی نخبه های مالی برای اجرای کاهش های خاص طبقاتی در استاداردهای زندگی وخدمات اجتماعی ( مثل بهداشت وآموزش وپرورش) در دسترس کارگران و کارکنان حقوق بگیر طراحی شده اند شرح می دهد. به معنی آن است که صندوق های ذخیره ملی می توانند حتی دروسعت بزرگتری برای پرداخت نرخ های بالای سود به سهام داران ثروتمند شکسته شوند،  حال آن که سیاست عمومی با اوامر ارباب های سرمایه مالی در معرض تهدید قرار دارند.  

بیشتر از صحبت کردن از "ریاضت" ، با معنی ضمنی خویشتن داری شدید آن، انتقاد گران چپ گرا باید به روشنی سیاست های طبقه حاکم علیه طبقه های کارگر وحقوق بگیران  را ، که نابرابری ها را افزایش می دهد و ثروت وقدرت حتی بیشتر را در بالا متمرکز می سازد تشریح کنند. از این رو، سیاست های "ریاضتی" بیانی ازچگونگی استفاده طبقه های حاکم از دولت برای انتقال بار هزینه های بحران اقتصادی خود بر دوش کارگران است . 

ایدئولوگ های طبقه های حاکم مفهوم ها وعبارت ها یی را که چپ در اصل برای به پیش بردن پیشرفت ها در استانداردهای زندگی به کار می برد ، جذب وآن ها را کله پا کرد . دو تا از این بدل های جذب شده از چپ "اصلاح " (رفرم ) و"تعدیل ساختاری"است . " اصلاح" قرن ها ، به تغییر هایی اشاره می کرد ، که نابرابری ها را کاهش می داد و نمایندگی مردمی را افزایش می داد . "اصلاح ها" تغییر های مثبتی بودند که رفاه عمومی رازیاد می کرد و به سوء استفاده از قدرت توسط رژیم های الیگارش یا توانگر فشار وارد می کرد . اما، در طی سه دهه گذشته ، اقتصادان های برجسته دانشگاهی ، روزنامه نگارها و مقام های بانک داری بین المللی معنای "اصلاح" را به ضد آن تبدیل کرده اند : "اصلاح" اکنون به معنی حذف حقوق کارگران ، پایان دادن به تنظیم ملی سرمایه ومختصر کردن سوبسیدهای ملی تامین کننده  غذا وسوخت برای فقرا به کار می رود . در واژگان سرمایه داری امروز " اصلاح" وارونه کردن تغییرهای مترقی و زنده کردن امتیارهای انحصارهای خصوصی معنی می دهد ." اصلاح" پایان یافتن امنیت شغلی وبیکار سازی انبوه کارگران به وسیله پایین آوردن یا حذف بیمه بیکاری اجباری معنی می دهد .  " اصلاح" دیگر به معنی تغییر های مثبت اجتماعی نیست ، اکنون معنی آن  واژگون کردن کسانی است که به شدت برای تغییر ها مبارزه می کنند و به معنی زنده کردن قدرت مطلق سرمایه است . اصلاح به معنی بازگشت به فاز اولیه وبسیار بی رحم سرمایه داری است  ، بازگشت به زمانی است که سازمان های کارگری وجود نداشتند و بازگشت به زمانی است که مبارزه طبقاتی سرکوب شده بود . بنا بر این " اصلاح" اکنون احیا امتیازها ، قدرت وسود برای ثروت مندان معنی می دهد . 

در روشی همانند، روسپی های زبان شناس ثروتمندان حرفه اقتصادی عبارت "ساختاری" را مثلا در " تعدیل ساختاری" برای خدمت به قدرت لجام گسیخته سرمایه جذب کرده اند .در اواخر دهه 1970تغییر " ساختاری" به توزیع دوباره زمین از مالکان بزرگ به بی زمین ها ، انتقالی در قدرت از ثروتمندان به طبقه های مردمی دلالت می کرد. " ساختارها " به سازمان قدرت خصوصی متمرکز شده در دولت واقتصاد اتلاق می شد . اما، امروز"ساختار" به نهادهای عمومی و سیاست های عمومی اشاره می کند که در اثر مبارزه کارگر وشهروند برای تامین امنیت اجتماعی ، برای نگهداری از رفاه ، بهداشت وبازنشستگی کارگران  بزرگ تر می شود . " تغییر های ساختاری" اکنون بدلی برای خرد کردن آن نهادهای عمومی ، پایان دادن به محدودیت ها در رفتار غارتگرانه سرمایه و نابود کردن ظرفیت کارگران برای مذاکره ، مبارزه یا حفظ پیشرفت های اجتماعی خود است .   

خود عبارت "تعدیل" مثلا در "تعدیل ساختاری" یک بدل خوش آیند دلالت کننده برمیزان سازی دقیق ، تلفیق دقیق نهادهای عمومی و سیاست های بازگشت به سلامت وتعادل است . اما در واقعیت ، "تعدیل ساختاری" حمله ای از روبه رو در بخش دولتی و بی مصرف کردن یک باره تصویب قانون های حفاظتی و دفاتر ملی سازمان یافته برای حفاظت کارگران ، محیط زیست ومصرف کنندگان را نشان می دهد. "تعدیل ساختاری" یک تهاجم سامانه مند بر استانداردهای زندگی مردم برای  استفاده طبقه سرمایه داررا پنهان می کند.

طبقه سرمایه دار خرمنی از اقتصاد دان ها وروزنامه نگارها یی را که سیاست های بی رحمانه رابه زبانی ملایم ، اغفال کننده وفریبنده در راستای خنثی کردن مخالفت مردمی ترویج می کنند  آماده کرده است . بدبختانه ، بسیاری از منتقدان "چپ گرای" ان ها مایلند به همان اصطلاح ها استناد نمایند .

به طور قطع فساد گسترده زبان در بحث های جاری در باره بحران سرمایه داری آن چنان فراگیر است که چپ باید استناد به این مجموعه فریبنده بدل های انتخاب شده از سوی  طبقه حاکم را متوقف کند. دیدن آن که عبارت های زیر با چه سادگی به گفتمان ما وارد شده اند مایوس کننده است : 

ادامه دارد ...

 

 

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter