نویدنو:31/02/1391  

 

نویدنو:31/02/1391  

 

بازخوانی ضرور

بیماری کودکانهٔ چپ گرایی در کمونیسم[1]

احمد سپیداری

جهان ستم چون نیستان پر است               ز انگشت زنهار فریادها

به هر دامی از آرزو دانه‌ای‌ ست                گرفتار خویش اند صیادها

      (بیدل دهلوی)

 

شاید این روزها هیچ چیز از بازگشت و خواندن دوباره و چند بارهٔ کتاب تاریخ ساز رفیق لنین به نام «بیماری کودکانهٔ چپ گرایی در کمونیسم» ضروری تر نباشد. شرایط سیاسی چه در جهان و چه در داخل کشور به گونه ای پیش می رود که با قدم گذاشتن نیروهایی تازه نفس در صحنهٔ مبارزه، شعارهایی با ماهیت چپ روانهٔ دارای جذابیت های کاذب خریدارانی پیدا می کند و به همین دلیل وارد بازار سوداگری های موجود می شود.

تاکید بر طرد هرگونه سازش با این یا آن متحد ناپایدار، و دعوت به آنچه انقلاب و «مشی انقلابی» برای «در هم شکستن ماشین بورژوازی» در همین اکنون و همین فردا  نامیده می شود، آن هم بدون توجه به آراء، سطح آگاهی، سازماندهی، و آمادگی توده های مردم و «طبقه کارگر» از نکات محوری چنین موضعگیری هایی است. باز هم همچون همیشهٔ تاریخ، حملات بی پروا به هرگونه راهیابی و تدبیر برای پشت سر گذاشتن «ایستگاهای میان راه»، از طرف رفقای نا آشنا به رموز مبارزه، سکتاریست های کهنه کار و کج اندیش، و نیروهای تاریک اندیش متحد نظام حاکم گسترش می یابد تا راه بر نیروهای اصیل مبارزه تنگ و تنگ تر شده و یا – به خیال باطل – مسدود شود. اما جنبش چپ ترقی خواه تاریخی از مبارزه و دانشی عظیم به نام سوسیالیسم علمی با خود دارد که می توان و باید برای تحلیل و یافتن شیوهٔ درست برخود با چنین انحراف هایی از آن بهره گرفت.

در بینش لنینی، برای برپایی یک انقلاب به رهبری طبقهٔ کارگر پیش نیازهایی وجود دارد که او آن را در رابطه با وجود یک حزب انقلابی و منضبط و پیوند تنگاتنگ این حزب با مبارزات زحمتکشان مورد تاکید قرار داده است. او می نویسد :

«پیش از هر چیزی این سئوال به میان می آید که انضباط حزب انقلابی پرولتاریا بر چه بنیادی استوار می گردد؟ با چه وسیله ای محک آزمایش گذاشته می شود؟ با چه نیرویی تقویت می پزیرد؟

اولا بر بنیاد آگاهی پیشاهنگ پرولتری و وفاداری آن به انقلاب، بردباری، جانفشانی و قهرمانی[2] آن.

ثانیاً به وسیلهٔ مهارت این پیشاهنگ در برقراری پیوند و نزدیکی و تا حدودی حتی درآمیختن با انبوه ترین تودهٔ زحمتکش – البته در درجهٔ اول با تودهٔ پرولتر ولی ایضاً با تودهٔ زحمتکش غیر پرولتر.

ثالثا به نیروی صحت رهبری سیاسی و صحت استراتژی و تاکتیک این پیشاهنگ و آن هم مشروط بر آنکه انبوه ترین توده ها با تجربهٔ شخصی خویش به صحت آن یقین حاصل کنند.

بدون وجود این شرایط برقراری انضباط در یک حزب انقلابی که واقعا بتواند نقش حزب پیشتاز قادر به سرنگونی بورژوازی و دگرگونی سراسر جامعه را ایفا کند، تحقق پذیر نخواهد بود.»

او که در بسیاری از مقالات و کتاب هایش به فن بکارگیری سازش های تاکتیکی در ایجاد شرایط هر چه مناسب تر برای بردن آگاهی های لازم میان توده ها (درآمیختن با انبوه ترین تودهٔ زحمتکش) تاکید داشته و همیشه و همه جا مخالفان اینگونه سازش ها را بی پروا مورد حمله قرار داده، در اینجا نیز دوباره به همین بحث باز می گردد.

لنین صحنه ای را مثال می زند که در آن، راهزنان جلوی ماشین شما را گرفته اند و از شما می خواهند اسلحه و پول و دیگر وسایلتان را به آن ها بدهید. او متذکر می شود که هر فرد بالغ داری عقل سلیمی برای نجات جان خود به چنین سازشی تن خواهد داد. و ادامه می دهد که : 

سازش داریم تا سازش. باید توانست اوضاع و احوال و شرایط مشخص مربوط به هر سازش یا هر یک از انواع سازش ها را به دقت تحلیل کرد. باید شیوهٔ تمیز میان شخصی که به راهزنان پول و سلاح داده تا شر آنان را کمتر کند و ... و شخصی را که به رهزنان پول و سلاح می دهد تا در تقسیم غنایم راهزنانه با آنان شریک شود، آموخت.

و نتیجه می گیرد که :

البته در عرصهٔ سیاست تحقق این امر به هیچوجه به آسانی این مثال ساده کودکانه نیست. ولی کسی که بخواهد برای کارگران نسخه ای اختراع کند که برای تمام موارد زندگی راه حل های از پیش حاضر و آماده عرضه دارد و یا تضمین دهد که در سیاست پرولتاریای انقلابی هیچ گونه دشواری و وضع پیچیده ای پدید نیاید، او را باید صاف و ساده شیاد نامید.

لنین برای تشریح برخی از انواع چپ روی ها در زمانهٔ خود، از جمله به برخی منشعبین «چپ» از حزب کمونیست آلمان اشاره می کند و برای آشنایی با نظرات شبه انقلابی آن ها بخشی از بیانیهٔ انشعابشان را مورد استناد قرار می دهد. (من نیز ترجیح می دهم به جای استناد به انواع امروزین این نوع مواضع به ظاهر انقلابی به همان استنادات لنینی رجوع کنم تا افشای این نظرات اپورتونیستی را با حمله به حاملین این نظرات جایگزین نکنم و به برخی سوء تفاهمات دامن نزنم. پس بهتر است اگر کسانی چنین مشابهت هایی را تشخیص نمی دهند، به مضمون کلی آن بسنده کنند).

لنین در همان کتاب پیشگفته می نویسد:

جزوه ای تحت عنوان «انشعاب حزب کمونیست آلمان (اتحاد اسپارتاکیست ها)» ... ماهیت نظریات این اپوزیسون را بانهایت برجستگی، دقت، صراحت و ایجاز بیان می دارد: ...

« حزب کمونیست سازمانگر قاطع ترین مبارزهٔ طبقاتی است...از نظر سیاسی این دوران گذار» (میان سرمایه داری و سوسیالیسم) «دوران دیکتاتوری پرولتاریاست... این سئوال پیش می آید که : چه کسی باید حامل دیکتاتوری پرولتاریا باشد؟»

... این « کمیته مرکزی» در جستجوی راه هایی برای ائتلاف با حزب مستقل سوسیال دمکرات آلمان است و این «کمیته مرکزی» «مسئلهٔ پذیرش اصولی کلیهٔ وسایل سیاسی» مبارزه و از آن جمله پارلمانتاریسم را فقط برای پرده پوشی تمایلات واقعی و عمده خود به ائتلاف با مستقل ها مطرح کرده است.

اپوزیسیون راه دیگری برگزید ..... از نظر اصولی باید در راه دیکتاتوری طبقهٔ پرولتر کوشید و تمام اقدامات حزب، سازمان های آن، شکل مبارزهٔ آن و استراتژی و تاکتیک آن باید با این هدف هماهنگ باشد. بنابر این باید هرگونه سازشی را با احزاب دیگر، هرگونه بازگشتی را به سوی اشکال مبارزهٔ پارلمانی که از نظر تاریخی و سیاسی دیگر کهنه و منسوخ شده اند، و هرگونه سیاست مانور و ساخت و پاخت را باقاطعیت تمام مردود شمرد.»

«باید روی اسلوب هایی از مبارزهٔ انقلابی که ویژگی پرولتری دارند به شدت تکیه کرد و برای جلب وسیع ترین محافل و قشر های پرولتری که می باید زیر رهبری حزب کمونیست به مبارزه انقلابی برخیزند، اشکال سازمانی نوینی بر بنیادی بس وسیع و در چارچوبی بس وسیع پدید آورد...

«بنا بر این اکنون دو حزب کمونیست در برابر یکدیگر ایستاده اند:یکی حزب رهبران که می کوشد مبارزه انقلابی را از بالا متشکل سازد و هدایت کند ...دیگری حزبی توده ای که در انتظار اعتلای مبارزه انقلابی از پایین است و برای این مبارزه فقط یک اسلوب واحد که به طور روشن ما را به سوی هدف رهنمون است، می شناسد، و به کار می بندد و کلیهٔ اسلوب های پارلمانی و اپورتونیستی را مردود می شمارد. این یکانه اسلوب عبارت است از اسلوب سرنگون ساختن بی چون و چرای بورژوازی تا سپس دیکتاتوری طبقاتی برای تحقق سوسیالیسم مستقر گردد....»

(آیا مشابه چنین نقل قول هایی هر روز نمی شنویم؟)

لنین در ادامه این فصل از کتاب، با مردود دانستن این گونه موضعگیری های نادرست و ریشه یابی آن ها در شرایط آن روز آلمان و پس از رجوع به نوشته های انگلس در این رابطه، نکته ای را می گوید که به نظر می رسد بازگویی آن ما را از هر گفتهٔ دیگری به نیاز کند:

افراد ساده لوح و به کلی بی تجربه می پندارند همین که مجاز بودن سازش به طور اعم پذیرفته شود، هرگونه مرز میان اپورتونیسم که ما به طور آشتی ناپذیر علیه آن مبارزه می کنیم، و باید مبارزه کنیم از یک سو و مارکسیسم انقلابی و کمونیسم از سوی دیگر، سترده خواهد شد. ولی به چنین افرادی ، چنانچه هنوز نفهمیده باشند که تمام مرزها، خواه طبیعت و خواه جامعه، متحرک و به میزان معینی مشروط هستند، از هیچ راهی جز راه طولانی تعلیم وتربیت، روشنگری و تجربه آموزی، در زمینه های سیاسی و زندگی روزمره نمی توان کمک کرد.

آری براستی به زبان چپ روها دو حزب کمونیست و از نگاه لنینی یک حزب کمونیست و یک «بیماری» وجود دارند.

از دیدگاه چپ های آلمانی در جزوهٔ منتشره مورد استناد:

«باید هرگونه سازشی با احزاب دیگر ... و هر گونه سیاست مانور و ساخت و پاخت را با قاطعیت تمام مردود شمرد.»

و از دیدگاه لنین:

«شگفت آور است که این چپ ها با چنین نظریاتی چگونه حکم محکومیت قطعی بلشویسم را صادر نمی کنند! زیرا ممکن نیست چپ های آلمانی ندانند که سراسر تاریخ بلشوویسم، خواه پیش از و خواه پس از انقلاب اکتبر سرشار از موارد مانور و ساخت و پاخت و سازش با احزاب دیگر و از آن جمله با احزاب بورژوازی است!»

هدف از ارائه این مطلب کوتاه با نقل قول های طولانی، بازگشت به «فضای» متن های لنینی در این کتاب پر ارزش و تشویق مخطبان به بازخوانی این منبع ماندگار از سوسیالیسم علمی است. امید که این نوشتهٔ کوتاه به چنین هدفی دست یابد.


 

[1]  http://www.enteshar.sedayemardom.net/pdf/leftwing.pdf

[2]  مطالب با حروف ضخیم (BOLD  ) برای تاکید بیشتر همه جا از من است.

 

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter