نویدنو:21/11/1390  

 

 نویدنو  21/11/1390

 

 

 

کارناوال بی بی سی ، بخشی از کمونیسم ستیزی جهانی

نویدنو

در کارناوال "رسانه " بی بی سی" - شرکت انتشارخبر بریتانیا- به مناسبت هفتادمین سال گشت تاسیس حزب توده ایران ظاهرا بازی "دموکراتیکی" جریان دارد که هر یک از شرکت کنندگان در کارناوال ، به نوبه خود نقش خود را ایفا می کنند. اما هدف مضمونی کارناوال ، سلب هویت از برنامه ها و آماج ها مردمی ، بی اعتبار سازی دفاع از منافع زحمتکشان ، بی آبرو کردن چپ در جامعه ایران و "زنده به گور کردن حزب توده ایران" است . گویی سنتی باستانی از دوران تحجر جان گرفته است تا با مدرن ترین ابزار های رسانه ای جهان با فرمایش وتایید "بزرگانی" که جز "تایید رسانه " امتیاز دیگری ندارند ، آماج ها ، هویت و موجودیت حزبی هفتاد ساله را زنده زنده در گور کنند.این برنامه ادامه کارزار کمونیسم ستیزی نوینی است که از چند سال پیش با ابتکار شبه فاشیست های حاکم بر اروپای شرقی کلید خورد وتا ممنوع کردن هرگونه دفاع از مظاهر کمونیسم ، با حکم قضایی شش ماه تا سه سال زندان  پیش رفت . (جالب است بدانیم که اولین حرکت در این راستا در دوران ریاست جمهوری والسلاوهاول ، رئیس جمهور "دموکرات وروشنفکر" چک آغاز وبه امضا او رسید). آنچه در این نوشتارها ونمایش ها از سوی بی بی سی عرضه شده است هیچ محتوای نوئی ندارد وحتی شوربختانه جز یکی دو چهره تازه وارد به کارناوال ، مانند نیکفر( که با ادعای سختی داوری ، در هر پاراگراف از نوشته اش بی پروا  وبه ناحق داوری می کند) وامینیان،( که نشان می دهد حتی دو نقد از حزب توده ایران را از منبع اصلی نخوانده است وفقط بعنوان یالانچی پهلوانی خوش آیند بی بی سی وارد عرصه شده است ) همه چهره ها نیز تکراری اند.

نمایش بی بی سی بیانگر کلیتی است که از سوی رسانه های شرکتی بر جهان ما حاکم است . "رسانه های مسلط شرکتی " ابزار دست آموزی در دست قدرتمندان امپریالیست ودست پروردگان آن ها است تا سفید را سیاه وسیاه را سفید جلوه دهند. در این نبرد جانکاهی که سراسر جهان را فرا گرفته ودر چنبر خود می فشارد، به اصطلاح " دموکراسی وحقوق بشر" برگ های برنده ای هستند که هارترین طرف داران غارت وچپاول سرمایه وامپریالیسم تلاش می کنند با رو کردن آن ها در بازی های هدفمند سیاسی دهان های شیفته " دموکراسی وحقوق بشر" را ببندند و برای مسلط کردن هر نقطه نظری کسب "مشروعیت" نمایند. آنچه بی بی سی عرضه می کند در ماهیت خود حاوی هیچ اطلاع نوینی در عرصه تاریخ سیاسی ایران نیست . مجموعه آنچه در کارناوال بی بی سی گفته ونوشته شده است، پیش از این طی دهه ها از قلم ها وزبان های متفاوتی گفته ونوشته شده است . چه توسط آنهایی که از حزب بریدند مثل کشاورزها وخامه ای ها  وملکی ها وچه انهایی که از بیرون به داوری نشستند، مثل شاکری ها وگنج بخش ها...وچه توسط کارگزاران دولت های حاکم سرکوب کننده حزب ، مثل سیر کمونیزم در ایران شاهنشاهی یا حزب توده از آغاز تا فروپاشی جمهوری اسلامی .

رویکرد بی بی سی ، رویکرد نمادین "رسانه مسلط" جهانی است که با دمیدن در بوق ها وشلوغ کاری وایجاد سر در گمی مانع از کشف حقیقت ها و واقعیت ها می شوند. مثلا در همین رسانه ها ودر همین ماه های اخیر هزاران مطلب ، آمیزه ای از واقعیت ها ودروغ ها در باره لیبی نوشته وانتشار یافت ، ولی در هیچ مقاله ای مشخص نشد که " رزمندگان لیبی" واقعا چه کسانی هستند. چه اهدافی دارند، از کجا تغذیه مالی ونظامی می شوند و... یا هم اکنون در مورد سوریه بسیار می نویسند، از کشتار در حمص ودرعا و... گزارش می دهند ، از تشکیل ائتلاف ها سخن می رانند و... اما روشن نمی کنند که در سوریه واقعا چه کسانی ودر چه حد واندازه ای وبا چه ابزار هایی مبارزه می کنند ، گرایش سیاسی آنها چیست ؟  کل مردم سوریه چه بر خوردی دارند ، نیروهای  سیاسی دیگر سوری غیر از " رزمندگان" چه مواضعی دارند ، وخود این رسانه ها از چه نیرویی ، با چه هدف هایی و چرا حمایت می کنند؟ یا در مورد بحرین ویمن ، انگار که مبارزه ای وجود نداشته یا شورشی بر علیه حاکمیتی مشروع بوده است ، سکوت می کنند ، کشتارها را نا دیده می گیرند ، تصویر های گنگی از مطالبات مردم ترسیم می کنند ، وافکار عمومی مردم را به سمتی هدایت می کنند که مثلا جز نابودی قذافی- که آن همه سر به فرمان اربابان همین رسانه ها بود- راه دیگری وجود ندارد . یا در مورد رخ دادهای داخلی اسرائیل که ماه ها اعتراض های نزدیک به میلیونی ادامه داشت وچادر اعتراض کننده ها در بلوار روتچیلد بر پا بود ، گزارش اندکی ارسال می شود وماهیت اعتراض ها را دگرگونه گزارش می کنند. یا در مورد رخ داد های فلسطین ، محاصره غزه ، ویا حرکت های مردمی در سایر کشورهای جهان، از بیان حقیقت ها خود داری می کنند وبا جعل وگمراه سازی برای اجرای برنامه های ویژه ای در هر منطقه تلاش می کنند.  هم اکنون ظاهرا جنگ در لیبی با "پیروزی" انقلابیون خاتمه یافته است ، اما هیچ نشانی از خسارت های مالی وجانی وارد بر لیبی در هیچ مطلب این رسانه های طرف دار " دموکراسی وحقوق بشر"  موجود نیست ، وحرفی از این که در جریان بمباران لیبی چه ساختارهایی فروپاشید یا این که چه مبلغی از کیسه مردم لیبی باید صرف ترمیم وباز سازی این ساختارها شود ، یا تصویر واقعی حاکمان کنونی لیبی در میان نیست . همین طور در مورد عراق ، افغانستان ، پاکستان و...

در این رسانه ها همه چیز به قاعده است .چهره ها ساخته می شوند وفراخور نقش خود بازی خود را ارائه می دهند واز صحنه خارج می شوند تا نوبت بعدی . این آدم ها وچهره ها تاریخ وهویت ندارند . تاریخ وهویت آنها بنا به موضوع کارناوال بر ساخته "رسانه " است . فرقی نمی کند باقر مومنی کیست ، خانبابا تهرانی از چه مسیری گذشته است  یا شالگونی چه سرگذشتی دارد ویا علی خدایی . هر یک از آنها در پازل ترسیمی رسانه نقش خود را بازی می کنند. هویت وتاریخ آن ها در کارناوال توده ای ستیزی شکل می گیرد. ابزار هایی هستند که نیاز اکنونی بی بی سی را بر طرف می کنند، اگر چه شاید با مبلغ وتلاش گزافی هم نتوان این افراد را به صورت عینی ودر اشتراک بر موضوعی کنار هم گرد آورد ، اما "رسانه" با تردستی مجازی خود همه آنها را کنار هم می چیند تا نمایش دموکراسی اش را باور پذیر تر سازد . البته این " اکثریت" برساخته "رسانه " نیازمند حضور وپاسخ " محمل ، یا موضوع " گردهمایی یا به عبارتی " اقلیتی" که احکام به صورت " دموکراتیک" در باره آن صادر می شود نیست . البته بهانه هم دارند که " ما رفتیم نیامدند" آن هم نه از زبان و جانب خود "رسانه" ، بلکه برای "دموکراتیک تر " نشان دادن جریان کارناوال ، از جانب یکی از بازیگران کارناوال ، مثلا علی خدایی! ، والبته آگاهانه فراموش می کنند که "زنده به گور شونده " نیز آوایی دارد که شنیده می شود.

توجه به کارکرد ونقش این گونه " رسانه " ها در مبارزه سیاسی واجتماعی امری ضروری است . نشان دادن صورت واقعی آنها جزئی از مبارزه سیاسی وروشنگرانه نیروهای مترقی هر جامعه ای است . حزب توده ایران اگر چه بزرگترین،  اما اولین هدف این تلاش ها نبوده وآخرین آن هم نخواهد بود. هر نیروی ترقی خواه دیگری هم می تواند موضوع این تخریب "رسانه" ای قرار گیرد .بنا به شاهد های تاریخی ، تلاش آنها برای سلب هویت وبی اعتباری آماج ها ی دفاع اززحمتکشان ، دموکراسی وعدالت اجتماعی و " زنده به گورکردن حزب توده ایران"  زدن قافیه بر آب است . در ایران گذشتگان انها اعم از امپریالیست ها ، وکارگزاران حکومتی شاه وشیخ ، این راه را پیش از این دررابطه با کمونیست ها وترقی خواه ها طی بیش از صد سال ودر مورد حزب توده ایران به عنوان ادامه دهنده صادق راه آنها ، بارها آزموده اند، تا جایی که در افکار عمومی " منحله" را به صفت عامی برای حزب توده ایران تبدیل کرده اند . اما این حزب نه تنها " منحله " نشده است بلکه روز به روز، وهمیشه با پشت سر گذاشتن لطمه ها وترمیم زخم ها ، در جامعه ایران ودر دفاع از حقوق زحمتکشان ایرانی به قیمت فداکاری وجانبازی پویندگان راهش قد علم کرده است . علت تمام این بالندگی ها جز این نیست که این حزب دردامان توده مردم زحمتکش ایران جایگاه بلندی دارد و توده ای ها چون ققنوس هر دم از دل آتش توده ها زاده می شود. به قول رفیق رحمان هاتفی در گزارش لحظه هایی از سرگذشت رفیق هوشنگ تیزابی : "- زخمت را دور بریز، به دردی که ترا ازپای درآورده تکیه بده و به ستاره ها چنگ بینداز. جرات داشته باش. با آخرین قطره هستی ات به آن بخش از وجودت که تباه شده هجوم ببر و آن را دو باره تصرف کن. درهر ذره از تو قدرتی است که با آن می توانی جهان را ویران کنی، کافی است که این روح فنا ناپذیر را بخوانی.

- چگونه؟

- او را صدا بزن، او از زیر لایه های سنگین فراموشی تو بیدار خواهد شد.

- صدایم طنینی ندارد.

- با صدای من او را بخوان.

- تو کیستی، ای که صدایت جهاد و شبیخون است. چه لحن آشنا و مغروری داری.

- من معنی توام. من از تبار تو می آیم، تاریخ از زیر پاهای برهنه و خونین من گذشته است. در زیر پیراهنم جای هزاران داغ و زخم و تازیانه است. در چشم های دردناک من نگاه کن.  چطور مرا نمی شناسی؟

- نامت را به من بگو. می خواهم این طلسم را در مشت داشته باشم.

- من هزار بار مرده ام و بازهزار بار متولد شده ام. کدام نامم را می خواهی؟ در پشت هر یک ازنام های من، سرهای ازبدن جدا شده مناره شده اند، تن های در آتش سوخته و پیکرهای به دار آویخته صف کشیده اند.

من بردیای دروغینم که ازمن بزرگ ترین دروغ تاریخ را ساختند و چون لقمه هایی ازگوشت تنم در دهان فرزندانم گذاشتند. من به چهره اشرافیت آدم خوار تف کردم. زمین را به آن کس که با ناخن و عرق خود آن را بارآور می کرد دادم. من گفتم: عدالت. اما به قصاص این گناه به نام عدالت سر ازتنم جدا کردند...

من مزدکم که فریاد زدم همه گرسنه ها باید سیرشوند، همه چیز برای همه کس. و به شکم های فربه مشت کوبیدم. آن ها مرا واژگونه در گور عدل نوشیروانی دفن کردند...

من صاحب الزنجم که 500 هزار برده را از محمره تا بصره شوراندم، به پاهای برهنه آن ها کفش پوشاندم و به جای زنجیری که برگردن و داغی که بر پیشانی داشتند، شمشیر در کفشان نهادم... 

من بابک ام که بر قله های سهند ایستادم و خود را در رویاهای سرخم آتش زدم، به من گفتند زندگیت را ازخلیفه بخواه، اما من تفاله زندگیم را به صورت خلیفه تف کردم... 

من ستارم که از لوله تفنگ های امیرخیز جرقه زدم و در آب های ارس منتشر شدم...

من حیدرم که با کوله باری ازنان آمدم و زمین های وطنم را شیار زدم و هر تکه از وجودم را چون دانه گندم دراین شیارها کاشتم...

من روزبه ام که در میدان همه شهرهای سرزمینم ایستاده ام و از هر زخمم صدائی می آید که گرسنگان و شهدا آن را خوب می شناسند.

من نام های بی شماری دارم که هر یک ازآن ها سنگ گور شریف ترین مردم است. آیا هنوز مرا نمی شناسی؟"

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter