نویدنو:19/10/1390  

 

 نویدنو  19/10/1390

 

باید امید داشت و مبارزه کرد

مبارزان واقعی صلح باید در جبههٔ مخالفت با جنگ بجنگند.

احمد سپیداری

جمهوری اسلامی که راه را برای عقب نشینی و حفظ دستگاه جهنمی قدرتش بسته می بیند، با تشدید تحریم ها، جنگ روانی بی سابقه، و تحریکات پر دامنهٔ مجتمع های مالی نظامی و جنگ طلبان جهانی، قدم به قدم به سوی واکنش های نظامی و افتادن در دام جنگی خانمانسوز پیش می رود. مانور نظامی با هدف آمادگی برای بستن تنگه هرمز را باید پس از تحریم نفت و بانک مرکزی جمهوری اسلامی توسط آمریکا و اروپا بزرگ ترین حادثه در سناریوی جنگ سوم خلیج به حساب آورد. سیر رویدادها بویژه اگر به تاریخچه چند سالهٔ آن نظری بیندازیم، نشان از آن دارد که خطر جنگی پردامنه و مرگبار لحظه به لحظه شدت گرفته و مراحل تدارکاتی آن به پایان خود نزدیک می شود. این امر باعث شده که بحث های مختلف در میان اپوزیسیون خارج از کشور (بحث در باره مسائل نظامی ظاهرا در داخل کشور با محدودیت های شدیدی روبروست) از «مقصر اصلی در بوجود آمدن فضای جنگی» به «در کدام جبهه خواهیم جنگید» تغییر شکل بدهد، اگر چه همان صف بندی های سابق را تا حد زیادی حفظ کرده است. باید دانست که آنچه مدافعان و بهربرداران از این رویارویی نظامی و - حتی وضعیت نه جنگ و نه صلح - خواهان آن هستند، در وحله نخست همین است که مردم ایران، منطقه و جهان و هم چنین مبارزان راه صلح به قطعی بودن یا ناگزیر شدن این جنگ تسلیم شوند. و آنچه نباید به هیچ وجه بدان تسلیم شد، همین سرنوشت دردناکی است که این سناریوی جنگی جهانی بر آن پافشاری می کند.

اگر متوجه باشیم که در برابر مدافعان و راهبران جبهه جنگ، مخالفت های جدی وجود دارد، و وجود این مخالفت های عظیم اما پنهان را در لابلای اخبار و واکنش خود راهبران این جنگ جهنمی جویا باشیم، امید ها کم نیست. در سیاست نمی توان تنها بر آنچه آشکار تر است انگشت گذاشت. بدون دیدن دیگ درهم جوش رویدادهایی که در شرف آشکار شدن اند، هیچ تحلیل سیاسی عمیقی شکل نخواهد گرفت. بسیاری از این تاثیرات پنهان و یا پنهان نگهداشته شده را می توان و باید در واکنش های طرف مقابل دید و تشخیص داد. وقتی کنگره آمریکا قانونی را به تصویب می رساند که در آن اجازهٔ دیدار و مذاکره با مسئولان جمهوری اسلامی و یا هر نماینده یا میانجی از طرف آن ها از دولت آمریکا سلب می شود و رئیس جمهور آمریکا مقید می گردد برای هر بار اقدامش از کنگره اجازه بگیرد، معنای آن این است که گرایشی به مذاکره و راه حل های غیر نظامی در دولت آمریکا وجود دارد که می تواند مانع پیشبرد خط جنگ طلبان نومحافظه کار آمریکایی شود. مخالفت علنی ژاپن و بخشی از اروپا در کنار روسیه، چین و بسیاری از کشورهای جنوب با تحریم همه جانبهٔ نفت و بانک مرکزی نشان از چه معنایی جز مخالفت با جنگ می تواند داشته باشد؟

همین نکته را در داخل کشور و بدنه حکومتی جمهوری اسلامی نیز شاهدیم. تقاضای تشکیل جلسه از گروه پنج به علاوه یک، مذاکرات پنهان با روسیه و ترکیه برای میانجی گری و دعوت از آژانس انرژی اتمی برای بازدید، آن هم درست هم  زمان با مانور بسیار تحریک کنندهٔ بستن تنگه هرمز نشانه های دیگری بر این واقعیت است که حتی میان حکومت گران ایران و آمریکا هم، همه خواهان جنگ در هر شرایط نیستند.  

مخالفت با جنگ در نزد مردم بسیار بسیار بیش از مخالفت بالایی هاست. تجربهٔ جنگ های اخیر و نتایج و پی آمدهای آن ها موج بزرگی از آگاهی در میان مردم دامن زده و می زند و کار جنگ طلبان را در این زمینه سخت تر کرده است. به همین دلیل است که بازگشت سربازان آمریکایی از عراق برای اوباما بیش از پیروزی ناتو از به اصطلاح جنگ انساندوستانه اش در در لیبی اعتبار کسب می کند و باعث می شود رئیس جمهور آمریکا با اعلام پارادایم نظامی جدید، رسما و در واقع بعنوان بخشی از برنامه تبلیغاتی انتخابات آتی اش، اعلام کند که از پایگاه ها و نیروهای نظامی آمریکا در سراسر جهان خواهد کاست و سالانه چیزی حدود ۶ درصد از بودجه رسمی نظامی کم خواهد کرد.

البته باید اذعان کرد که عدم وجود سازمان های قدرتمند مدافع صلح فرصتی را بوجود آورده تا تلاش های دو طرف این رویارویی برای جذب نیرو به طرفداری از جنگ، یکی در غالب دفاع از سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنگاوران به اصطلاح بشردوست، و دیگری در طرح مضحک ضرورت جنگیدن در کنار بازجو-فرماندهان سپاه دست به کار شوند.

باید بدانیم و حتما می دانیم که از جمله ویژگی های جنبش صلح آن بوده و هست که بخش بزرگی از مدافعانش را درست در آخرین لحظاتی می یابد که سایهٔ شوم جنگ بر همه جا سایه می گسترد. دلیل آن هم روشن است، نظامی گری و جنگ هم چون دیکتاتوری و استثمار و چپاول مال و اموال مردم، با زندگی روزمره مردم سر و کار مستقیم ندارد و تنها وقتی برای بسیاری از مردم ملموس می شود که اتفاقا بسیار جدی شده است.

اما این که نیروهای مدافع "دخالت بشردوستانه" هنوز موفق نشده اند جبهه ای از اپوزیسیون همسو با خود را نظیر عراق، افغانستان، لیبی، و سوریه بر پا کنند، از جمله به علت حجم و کیفیت اقدامات کنشگران صلح در این زمینه است. مدافعان صلح موفق شده اند همهٔ توجیهات صورت گرفته برای ضروری نشان دادن جنگ را بی اعتبار کنند. باید امید داشت که وقایع اخیر به آگاهی و حساسیت ها در زمینه خطر جنگ، بیش از پیش دامن بزند و موج تازه ای از مخالفت با جنگ را بر انگیزد و هر ندای جنگ طلبانه ای را خاموش سازد.

مبارزه در راه صلح جنبشی جاودانه است و با آغاز و یا پایان یک رویارویی نظامی خاتمه نمی گیرد. مخالفان جنگ عراق قبل و در جریان جنگ عراق به شکلی تمام عیار برای صلح به خیابان آمدند و جنگیدند. آن ها هنوز هم از پی آمدهای آن می نویسند و این فاجعه ضد بشری را که به مرگ و بی خانمانی و آوارگی میلیون ها نفر تمام شد و به نام دمکراسی وارداتی، یک ناامنی پایدار را بر این کشور حاکم کرد، محکوم می کنند و تلاش هایی جدی برای به پای میز محاکمه کشیدن بوش و همپالکی های عوام فریبش که آشکارا به مردم دروغ گفته اند، در جریان است.

این که گفته شود چون جنگ دیگر دارد آغاز می شود، باید راه یکی از جبهه های مرگ را انتخاب کرد، بی شک یک عوامفریبی گستاخانه است. مبارزان واقعی جنبش صلح می توانند و باید در جبههٔ مخالفت با جنگ بجنگند و با دلی پر از امید و اطمینان به پیروزی راهشان خواهند جنگید.

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter