نویدنو:19/10/1390  

 

 نویدنو  19/10/1390

 

 

"کماندوی ارتجاع"* قهرمان "توده ای ستیزی"

هاتف رحمانی

اگر بنا باشد مدال افتخار "توده ای ستیزی" ده سال اخیر را بر سینه ای سنجاق نمایند، بی گمان شایسته تر از آقای ع. سهند وتارنگاشت عدالت نخواهند یافت.

آقای ع.سهند بعنوان گرداننده ویا یکی از گردانندگان تارنگاشت عدالت بر اساس درج شده ها در سایت وجاری شده ها از قلمشان دو وظیفه مبرم راهبردی برای خود تعریف کرده اند:

1-   شانتاژ علیه حزب توده ایران با هر بهانه ای

2-   - دفاع از یکی از جناح های ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران – جناح احمدی نژاد- به هر وسیله ای

این دو وظیفه چنان در تارنگاشت عدالت به هم تنیده اند که تفکیک آنها از هم امکان پذیر نیست. این از شوخی های تاریخ است که دیالکتیک هم وندی موضع گیری های افراد را در تمام زمینه ها آشکار می سازد.

آخرین "شاه" کار آقای ع . سهند  نسخه پیچی برای ساختن بستر عینی برای "توده ای ستیزی"[1] خود ودیگران است.  آقای ع.سهند که خود به خوبی به حجم ودامنه توده ای ستیزیش آگاهی دارد وحتما وقطعا هم با مخالفت هایی در داخل وبیرون روابطش رو در روست ، با پیچیدن این نسخه در تلاش توجیه خویش است .او می نویسد :" برای پی بردن به ماهيت و انگيزه توده‌ای‌ستيزی «جديد» برقعی‌ها و نشان دادن دور باطلی که امثال برقعی‌ها در آن قرار گرفته اند، مورد يکی از اين بريدگان از جنبش انقلابی و ضدامپرياليستی مردم ايران را (که هم «کيهان» آقای شريعتمداری در تهران و هم «کيهان» لندن هنوز او را توده‌ای معرفی می‌کنند)، و برخورد تنگ‌نظرانه و حسادت‌بار و در عين‌حال توده‌ای‌ستيزانه برخی ديگر از بريدگان از جنبش انقلابی به او را بررسی می‌کنيم."[2]

آقای هوشنگ اسدی، به اعتراف خود، مدت دو سال‌و‌نيم از عمر خود را در صفوف حزب تودۀ ايران «تلف» کرده است. وی مدت‌هاست که راه خود را می‌رود و در همان ليگ فعالين اپوزيسيون «دمکرات» و «چپ‌ حقوق بشر»ی ايران، در ارتباط با محافل، آژانس‌ها و سازمان‌های غيردولتی وابسته به دولت‌های امپرياليستی نان و ماست خود را می‌خورد." وبرای این که حزب توده ایران را با به قول خودش این "بریدگان " در یک کفه بگذارد ادامه می دهد :" بلافاصله بعد از انقلاب بهمهن ۱۳۵۷، واقعيات جامعه انقلابی موجب ريزش عظيمی در صفوف مخالفان تئوری مشخص جنبش انقلابی حزب تودۀ ايران شد. گرچه برخی لجوجانه، برخلاف حرکت تحولات و رويدادها در جامعه انقلابی، به تئوری‌های باطل شده خود چسبيده ماندند. فروپاشی تجربه ساختمان سوسياليسم در اتحاد شوروی و اروپای شرقی، سرکوب حزب تودۀ ايران، زدن سر و مغز حزب با کشتار رهبران دانشمند، انقلابی و مجرب آن، شيوه رهبری غيردمکراتيک و ولايت فقيه سکولار حاکم شده بر تشکيلات رسمی حزب، فضای سياسی بسته و مختنق داخل کشور، و رکود و ايستايی حاکم بر فضای سياسی مهاجرت اخير موجب دگرگونی و دگرديسی در صفوف اعضاء، هواداران و دوستداران حزب تودۀ ايران شده است، به نحوی که در حال حاضر چهار گروه اصلی را می‌توان از هم تميز داد:

۱ - آن‌هايی که ديگر نه تئوری عمومی جنبش انقلابی و نه تئوری مشخص جنبش انقلابی حزب را قبول ندارند. افرادی مانند آقايان هوشنگ اسدی، بابک اميرخسروی و امثالهم از اين گروه، راه خود را از حزب تودۀ ايران جدا کردند و زندگی ديگری را آغاز نمودند. اما متأسفانه افرادی از اين گروه هستند که هنوز مانده اند و از حزب تودۀ ايران، نام، تشکيلات و ميراث آن دست برنمی‌دارند.

۲ - آن‌هايی که حداقل در حرف، تئوری عمومی جنبش انقلابی (مارکسيسم- لنينيسم) را قبول دارند، اما تئوری مشخص جنبش انقلابی حزب تودۀ ايران را، با دست‌آويز مبارزه با «باند» کيانوری کنار گذاشته اند.

۳ - آن‌هايی که تئوری عمومی جنبش انقلابی (مارکسيسم- لنينيسم) را ديگر قبول ندارند، اما به تعبيری غیرعلمی، سطحی و قشری از تئوری مشخص جنبش انقلابی حزب چسبيده اند و آن را در اشکالی مانند هواداری از «جنبش سبز» و يا از اين يا آن فرد «اصلاح‌طلب»، به جای تشخيص جايگاه روند اصلاحات در تئوری مشخص جنبش انقلابی حزب تودۀ ايران، تبليغ و دنبال می‌کنند.

4-   آن‌هايی که هم به تئوری عمومی جنبش انقلابی، و هم به تئوری مشخص جنبش انقلابی در ايران وفادار مانده اند، و همۀ تلاش‌شان در جهت به‌روز کردن هرچه علمی‌تر هر دو تئوری، و کاربست خلاق حقايق عام تئوری انقلابی بر واقعيات مشخص و بسيار پيچيدۀ جامعه معاصر ايران است. "[3]

آقای ع. سهند با کنار هم چیدن دوغ ودوشاب برای همه توده ای های سابق ولاحق وغیره پرونده سازی می کند تا به توجیه توده ای ستیزان بپردازد. مثلا می توان پرسید آقای هوشنگ اسدی به تشکیلاتی که اکنون نام حزب توده ایران را دارد چه ربطی دارد؟ واین "افرادی از اين گروه هستند که هنوز مانده اند و از حزب تودۀ ايران، نام، تشکيلات و ميراث آن دست برنمی‌دارند." کیانند؟

 تکلیف آقایان برقعی ها روشن است . آنها حداقل از صدقه سر همین خصوصیت "توده ای ستیزی" است که انواع واقسام تیتر ها ومنبر های رسانه ای ودانشگاهی وغیره را یدک می کشند واز آن ها بر خوردارند. افلاس طبقاتی آقایان برقعی ها رقت انگیز وقابل ترحم و قابل درک است ، اما افلاس آدمی که آب وضوی نماز هر صبح وظهر وعصر وشبش را با " مارکسیسم" کر می دهد ودعای اول وآخرش "توده ای ستیزی" است جز سقوط به ورطه "کماندویی ارتجاع " معنای دیگری ندارد .

از همین روی است که با دست آویز قرار دادن نام ها ونشانه ها وبا توسل به درگاه "اسکولاستیسم" عصر یخبندان می خواهد خاک در چشم خوانندگان بریزد وعمل ننگین خود را توجیه نماید .

آقای ع. سهند مثل روشنایی روز باور دارد که خزعبلاتی از گونه " گردانندگان نامه مردم" خواندن رهبری یک حزب هفتاد ساله ، جز غبار نکبت بردامانش نخواهد نشاند.  ده ها همایش جهانی ومنطقه ای همان حزب های کمونیست وکارگری که آقای ع. سهند ظاهرا سنگشان را بر سینه می زنند ، وحضور پر توان حزب توده ایران در آن ها و در کنار بر جسته ترین حزب های کمونیست جهان ، ردیه استواری بر این بافته ذهنی اوست . می داند که "پرخاش ودشنام" خواندن پاسخ حزب توده ایران به "نظریه پردازی راه توده" هیچ دردی را از او دوا نخواهد کرد، چرا که استقبال بی نظیر از آن به عنوان تئوری مشخص جنبش انقلابی گویای واقعیت روشن مدعای حزب توده ایران است . می داند که حتی آن چه را که بعنوان "گناه کبیره" حزب توده ایران برمی شمرد ،مانند "( مائدۀ آسمانی دانستن اشغال عراق، تا رفتن به پارلمان انگلستان، از شرکت در کنفرانس‌هايی چون «مجمع پارلمانی شورای اروپا» و مسابقه با سلطنت‌طلبان و ليبرال‌ها برای احراز مقام قهرمانی در مبارزه برای «حقوق بشر» در اين جلسات، تا هم‌سويی با آن‌ها در مورد سوريه و طرح خاورميانه بزرگ، از دست بردن در اسناد رسمی حزب تودۀ ايران تا جوسازی عليه توده‌ای‌های اصيل و سرموضع)"[4] جزجعل هایی تفسیر به رای نیست ونشان می دهد که آقای ع.سهند حتی از درک واقعی ادعای خود هم قاصراست. اما با این حال، "تصمیم " گرفته است به "افشای گردانندگان نامه مردم" ادامه دهد ، نصمیم گرفته است باز هم با پیگیری وسماجت شاید قابل تحسینی در این کورس "توده ای ستیزی" رتبه اول را کسب نماید.

بستر سازی عینی آقای ع . سهند برای توده ای ستیزی معنایی جز پاس گل حرفه ای به فوروارد های توده ای ستیزوتوجیه آشفته اندیشی خود نیست. در همان مکنب " اسکولاستیکی" که آقای ع. سهند با هزار من سریشم خود را به آن می چسبانند مضمون واقعی این رفتار چیزی جز" اپورتونیسم" نیست. کاش آقای ع. سهند می توانستند این نکات نغز ودرخشان زنده یاد طبری را درک کنند که :" «حزب تودۀ ايران، حزب با تجربه‌ای است، يعنی در فراز و نشيب يک زمانۀ دشوار مجبور شده است بيانديشد و حقايق عام را بر واقعيات مشخص تطبيق دهد. به عبارت ديگر موفق شده است در کنار تئوری عمومی جنبش انقلابی، تئوری مشخص جنبش انقلابی در ايران را تنظيم نمايد. اين خصيصۀ حزب بايد به نيروهای مترقی ديگر (که به ويژه از جهت جهان‌بينی عمومی با نظريات حزب موافقت دارند) توجه دهد که با سخن اين حزب، با همان نحو جدی که در خورد اين سخن است، برخورد نمايند"[5]

 

 *- این اصطلاح را از رفیق مهرگان وام گرفته ام که در وصف حال چپ نمایان راست کردار به کار می برد.


 

[1] -http://www.edalat.org/sys/content/view/6754/1/

[2] -همان منبع

[3] همان-

[4] همان-

[5] همان-

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter