نویدنو:15/10/1390  

 

 نویدنو  15/10/1390

 

شکسته شد؟

نویسنده: الکساندر فرولف-برگردان: ر.ح. بازیار

بر اساس معیارهای معاصر جهانی، هفته اعتراضات روسیه،  از جمله میتینگ ١٠ دسامبر در میدان بالوت مسکو – حادثه ای کاملا عادی است. اما در مقایسه با انفعال وبی تفاوتیهای قبلی – این چیز دیگری است. در مقام اطلاعات برای فکر کردن در مورد اینکه چگونه و چرا انفعال و بی تفاوتی جای خود را به بیداری و قاطعیت می  دهد، پیشنهاد می کنم در مورد اینگو نه فاکتها فکر کنید. در انتخابات مجلس دوما در سال ٢٠٠٧، «روسیه واحد» ٦٤ درصد آرا را به دست آورد، در حالی که این آرا در سال ٢٠٠٣  فقط ٣٨ درصد بود، البته که آنوقت هم اعتراضات وجود داشت، اما به هیچوجه با حوادث اخیر قابل مقایسه نیست. در آخرین انتخابات «روسیه واحد» ٤٩ درصد آرا را بدست آورد. و همین موجب بروز طوفانی کامل گردید. جریان از چه قرار است، ماهیت این پدیده اجتماعی – روانشناختی عجیب و غریب چیست؟

جریان از این قرار است که گسترش فعالیت توده های وسیع مردم در عرصه جهانی (« بهار عربی»، وال- ستریت را اشغال کن» ...) نمی توانست مستقیم یا غیر مستقیم بر روسیه تأثیر نگذارد و «ثبات» را در جامعه روسیه متزلزل نسازد. و این امر اجتناب ناپذیر روی داد و این امواج نهایتأ به روسیه رسید. این امواج هم غیر مستقیم و هم مستقیم به روسیه بر خورد کرد. غیر مستقیم – پرستش توده ای کمربند مریم مقدس.  مستقیم – حرکات اعتراضی پس از انتخابات مجلس دوما.

درحوادث اخیر مسائل آستینای جنوبی نقش مهمی بازی کرد. در آغاز سال جاری (« ساوتسکایا راسیا» شماره ١١/ ٢/  ٢١٩٩٢٠١١)  من نوشتم که از لحاظ اصولی انتقال حوادثی مشابه کشورهای عربی به قفقاز شمالی منتفی نیست. و همین طورهم شد. در جمهوری آستین جنوبی که وضعیت اجتماعی – اقتصادی و سیاسی تفاوت چندانی با جمهوری های قفقاز شمالی ندارد، اولین اعتراضات توده ای آشکار و قاطع، علیه نظام حاکم در روسیه، علیه خود سریهای اداری، شکل گرفت.

 مردم روسیه در چنین شرایط مشابهی استعداد دست زدن به چه اقداماتی را دارند؟ از لحاظ سیاسی اوضاع بسیار سریع، دچار دگرگونی شدیدی شد. در مدت دو تاسه روز نهایت تردید و بدبینی به قاطعیت و خوشبینی تبدیل شد. دیروز – دفن کتاب مقدس. امروز – در ارتباط با مناسبات با حوادث – هورا! سیاستمداران و سیاست شناسان متعلق به جریانات کاملا مختلف ناگهان در مورد انقلاب سخن گفتند. اما آیا این دیدگاهها با وضعیت عینی مطابقت دارد؟

طبق قاعده عمومی، ابتکار انقلاب در آغاز از طرف اقلیتی کم و بیش متشکل و سازمان یافته شروع می شود و فقط پس از مدت زمانی تودهای وسیع مردم در حوادث دخیل می گردند. اگر در فاز اول آوانگارد در شرایط سخت مبارزه کند، خون ریخته شود، قربانی داده شود. آنوقت ویژگی فاز دوم – طغیان نسبتأ بدون مانع انرژی اجتماعی، وحدت و قاطعیت عمومی – خواهد بود. تقریبأ به همین ترتیب نیز حوادث هفته گذشته شکل گرفت. اینترنت  و مهمتر از آن وضعیت انفجاری  جامعه و اعتراضات بدون مجوز آغاز هفته در شکل گیری میتینگ توده ای میدان بالوت نقش اساسی را داشت. تظاهر کننده گان مورد ضرب و شتم پلیس قرارگرفتند و صدها نفر باز داشت شدند. به دفعات این شیوه باعث توقف «عصیان» و مانع گذار آن به فاز دوم گردیده بود. اما این بار کمک نکرد. ضرب و شتم و دستگیریها متوقف نشد. گذار فاز روی داد.

در میدان بالوت  دهها هزار نفر با دیدگاه های سیاسی کاملا مختلف در میتینگ شرکت کردند. اکثریت شرکت کنندگان تا دیروز بی تفاوت بودند و برای بار اول در میتینگ شرکت می کردند. البته طور دیگری هم نمی تواند باشد. بخصوص در گامهای اولین هر انقلابی. تصور در مورد انقلاب «خالص» تخیلی است که به «مارکسیسم» منسوب می کنند، که مارکسیسم اصیل قاطعانه با آن مخالف است. هرگونه «پیش مایه» انقلابی – مخلوطی از دهها و صدها منافع اجتماعی است. همگام با مبارزان عقیدتی، در آن بسیاری عناصر که منافع مغرضانه خود را تعقیب می کنند، شرکت دارند.

بر این منبا برخی در مورد خطر انقلاب «نارنجی» بر آسمان روسیه سخن گفتند. در این رابطه بخصوص «سرگی کورگینیان» اصرار دارد و مستقیمأ می گوید که «هر اندازه حاکمیت بد باشد، چیزی بدتر از آنهم هست. هر کسی با حاکمیت هر کاری بکند و... اگر در چارچوب توافق ملی قرار دارد،  به لحاظ سیاسی نباید با آمریکا یی ها و همدست ناتویی آنها هم پیمان شود».

تمامی اینها درست. اما حال بررسی لنین از دلایل پیروزی سریع انقلاب ١٩١٧ را بینیم. این انقلاب به آسانی پیروز شد. چون در آن سه نیرو همکاری کردند: سرمایه مالی انگلیس-  فرانسه، که علیه نیکلای دوم توطئه چیده بودند؛ تمامی بورژوازی، طبقه ملاک – سرمایه دار روسیه و بزرگان ارتش؛ پرولتاریای انقلابی و بخش انقلابی ارتش، سربازان. در رابطه با شرکت اولین نیرویی که نام بردیم، لنین خاک بر سر خودش نمی ریخت، بلکه آشکارا نوشت: کارگران انقلابی سلطنت رذیل تزاری را به میزان قابل توجه ای منهدم کرده و تا آخر به انهدام آن اقدام خواهند کرد، بدون آنکه دچار ذوق زدگی یا تشویش شوند، که در لحظات تاریخی مشخص و کو تاهی که از لحاظ اوضاع و احوال خود جنبه استثنایی دارد، اشخاصی نظیر "بیوکنن"،"کوچکوف"،" میلیوکف" و شرکا با مبارزه خود در راه تعویض پادشاهی با پادشاه دیگر به کمک آنها بیایند.

کورگینیان کاملا طور دیگر استدلال می کند. او می گوید سیستم بسرعت بسوی پوسیدگی و انحطاط پیش می رود. وقتی این روند کامل شد. آنوقت برسر ما ویران می شود. به همین دلیل باید لحظه ویران شدن را کش داد و «به سیستم کمک کرد هرچه بیشتر به انحطاط کشانده شود و حتی امیدوار بود که شاید بدین وسیله نجات یابد». هر اقدام دیگری به نظر کورگینیان ماجراجویی و «انقلاب نارنجی» است. پس در اینصورت میهن پرستان باید چکار کنند؟ برای فروپاشی سیستم خود را آماده کنند، ولی به هیچوجه به سیستم فشار نیاورند! فقط زمانی دست به اقدام زنند که سیستم از هم پاشیده است. یعنی بعد از اینکه دیگران پتانسیل تخریب خود را سازمان می دهند. و تمامی اینها «عشق به روسیه» نامیده می شود.

به نظر من، نظرات کورگینیان در لحظه کنونی، نه از طرف میهن پرسنان، بلکه از طرف اقشار اجتماعی دیگری مورد تأیید و مقبولیت است. روشنفکران بورژوازی از میتینگ ١٠ دسامبر ترسیده اند. بورژوازی که هنوز نتوانسته حتی یک پیروزی بر «رژیم خونین پوتین» بدست آورد، از هم اکنون ترسیده است. بورژوازی می خواهد بدون مبارزه به اهداف سیاسی خود برسد. بورژوازی می خواهد از استبداد همان امتیازاتی را بگیرد که وقت خودش بورژوازی اروپا گرفت، اما ... تجربه تلغ مبارزه بورژوازی اروپا با استبداد را تکرار نکند. اینجا مسئله ربطی به هراس فردی ندارد، بلکه غریزه طبقاتی است. مسئله این نیست که در میتینگ می توانند تو را مورد ضرب وشتم قرار دهند، بلکه مسئله در این است که در تفاوت با اعتراضات قبلی ، در این اعتراضات این امکان پیدا شد که نه فقط رژیم را از شبح انقلاب ترساند، بلکه حتی دست به «ریسک پیروزی» زد.

شما پیشنهاد می کنید، به رژیم یاری رساند تا هرچه بیشتر پوسیده شود. اما این پوسیدگی در عمل چه مفهومی دارد؟ چه تلفات مادی و معنوی از این معطلی نصیب می شود؟ تلفات متعلق به کیست – حاکمیت یا شهروندان؟ شما در فکر حفظ دولت هستید، که به نظر شما بالاترین ارزش است. اما ببخشید، یعنی به ... ما چنین رژیمی و چنین دولتی؟ شما لنین را در فورال ١٩١٧ در نقش مدافع نیکلای دوم مجسم کنید. چونکه سرنگونی او به فروپاشی امپراطوری منجر می شود. اما او تاکتیک دیگری داشت. بله کشور به مرور پوسیده می شود. اما دقیقأ به همین دلیل لازم است که هرچه سریعتر قبل از پوسیدن کامل کشور، رژیم را سرنگون کرد. بله درست است، در این حالت این ریسک وجود دارد که امپراطوری متلاشی شود. اما در عوض پوسیده نمی گردد. ما آن را متلاشی نکردیم. اما ما آن را سامان خواهیم داد – و فقط ما می توانیم آن را سامان دهیم. و چنین نیز شد.

نهایتأ چنانکه لنین نوشت، انقلاب از هر وضعیت انقلابی بیرون نمی آید. بلکه فقط زمانی که به تحولات عینی تحولات ذهنی می پیوندند: توان طبقه انقلابی به اقدامات انقلابی توده ای به حد کافی نیرومند، که دولت کهنه را در هم شکند. دولتی که هیچوقت،حتی در دوران بحرانها هم «سقوط» نمی کند، اگر آن را «نیاندازی». اما این انداختن از نظر کورگینیان گناه تاریخی – فلسفی و سیاسی است. اما اگر آن را میهن پرستان نیاندازند، آنوقت دیگران - «مأمورین نفو ذی »....  آن را خواهند انداخت.

اگر شما، نه برای خالی نبودن عریضه، بلکه به جد فکر می کنید که رژیم می تواند «تحت تأثیر نیروی خارجی سرنگون شود»، آنوقت باید گفت که در چنین وضعیتی «منتظر» ماندن – بی مسئولیتی و جرم است. لنین از آخرین پناهگاه خود در آستانه انقلاب اکتبر می نویسد، که نباید منتظر ماند! انتظار کشیدن – حماقت است! چونکه فردا دولت موقت در هر حال سرنگون خواهد شد. اما این سرنگونی یا بوسیله ما صورت می گیرد یا بوسیله دارو دسته جدید کارنیلوف. بدین ترتیب، دوستان عزیز، باید انتخاب کرد.

تمامی تاکتیک لنینی قبل از اکتبر حول پیشی گرفتن از رقیبان بود. و لنین پیش دستی کرد و به همین دلیل پیروز شد. پیروز شد و تشویشی به خود راه نداد از اینکه در لحظات تاریخی کوتاه و استثنایی توطئه انگلیس- فرانسه علیه تزار به کمک قیام مردمی بیاید. گذشته از این اگر لنین استادانه از تضادهای ما بین امپریالیستها استفاده نمی کرد، هیچگاه نمی توانست مداخله نیروهای خارجی در ١٩١٨ را شکست دهد و در جنگ داخلی پیروز گردد.

و به ما پیشنهاد می کنند صبر کنیم. گویا این برای «نجات میهن» ضروریست. چرا باید منتظر ماند؟ چونکه میتینگ  ١٠ دسامبر از بسیاری جهات میتینگهای ١٩٩١- ١٩٨٩ – فروپاشی اتحاد شوروی را در خاطره ها زنده می کند. چونکه می ترسند که دوباره آنها را فریب دهند. اما چرا میتینگها و تظاهرات بزرگ سالهای ١٩٩٣- ١٩٩٢ را بیا دنیاورد و جنبه های مثبت و منفی آنها را بررسی نکرد؟ آیا از آن زمان تا کنون میهن پرستان وطنی ٢٠ سال است همینطور بر جا نشسته اند و هیچ چیز نیاموخته اند؟ یا فقط یاد گرفته اند که از هر نوع حرکت توده ای خود را کنار بکشند؟ کنار ساحل دریا نشستن و انتظار کشیدن – تاکتیک خوبی است!

از حوادث جاری پیداست که امروز وظیفه سیاسی اصلی، از رقیب پیشی گرفتن است. آلترناتیو تاریخی جاری، مسئله سیاسی اصلی اوضاع کنونی در این است، کی اول رژیم را سرنگون می کند- کمونیستها، چپهای میهن پرست یا لیبرالها. در میدان بالوت هر دو نیرو همچون فوریه ١٩١٧ فعلا در کنار هم بودند. در ادامه جدایی آنها اجتناب ناپذیراست. و این فاز سوم خواهد بود – فاز تعیین کننده. 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter