نویدنو:09/10/1390  

 

 نویدنو  9/10/1390

 

نوشته زیر برای روزنامه شرق فرستاده شد که سردبیر محترم آن روزنامه وزین با درج آن مخالفت ورزید.

سوسیالیسم قرن 21

نگاهی به نوشتار"سرمایه داری ودشمنانش"

سیامک طاهری

درصفحه نخست روزنامه شرق 19مهر 1390 یک یادداشت از آقای محمدی در رابطه با بحران سرمایه داری و پیامدهای پیدایی جنبش اشغال وال استریت به چشم می خورد .نویسنده محترم در بخش نخست نگاشته خود به درستی چنین می آغازد:

"كارل ماركس با تقسيم تاريخ بشري به دوران كمون اوليه، برده‌داري، فئودالي، سرمايه‌داري و كمونيسم و نيز تاكيد بر اينكه «تاريخ همه جوامع تاكنون، تاريخ مبارزه طبقاتي بوده است»، يكي از پرنفوذ‌ترين و بحث‌برانگيز‌ترين مكاتب فلسفي جهان را بنيان گذاشت. هنگامي كه اين انديشمند كم‌نظير در سال ۱۸۸۳ درگذشت، «ماركسيسم» در ميان متفكران ريشه دوانده بود و به فاصله اندكي در رده بر‌ترين و بحث‌برانگيز‌ترين مكاتب نظري جهان قرار گرفت."

ودر ادامه

"ماركسيست‌ها كه خود را به محكي دقيق براي تبيين تاريخ كشور‌ها و پيش‌بيني تحولات جوامع بشري مجهز مي‌ديدند، مشتاقانه منتظر تحقق ارزيابي ماركس درباره گذر از سرمايه‌داري و ورود به كمونيسم و حاكميت پرولتاريا بودند تا در آخرين ايستگاه تاريخ قدرت را تصاحب كنند."

مارکسیست ها بر خلاف نوشته دوست نویسنده مانه تنها"منتظر تحقق ارزيابي ماركس" ننشستند ؛بلکه فعالانه در جهت تحقق آن اقدام کردند.ایجاد تشکل های گوناگون ؛ سازماندهی سندیکاهای کارگری ؛ زنان ؛ ملیت های گوناگون به منظور رفع ستم ملی ؛ انجمن های صلح وضد جنگ ؛نشست های بین المللی و...فقط گوشه ای از کار شبانه روزی وپی گیرانه آن ها است.

کمی پایینتر

" لنين پس از مطالعات بسيار به اين نتيجه رسيد كه ماركس، ناخواسته بيشترين خدمت را به سرمايه‌داري كرده. زيرا هنگامي كه پاشنه آشيل‌هاي نظام سرمايه‌داري زير ذره‌بين ماركسيسم قرار گرفت، سرمايه‌داران هم توانستند خطر سقوط حتمي را با پوست و گوشت خويش لمس كنند و براي در امان ماندن از چنين فرجام هراسناكي ترجيح دادند، به قيمت صرف‌نظر كردن از بخشي از منافع خود، رفاه كارگران و ساير طبقات محروم را افزايش نسبی دهند تا آنان را از خيزش انقلابي منصرف كنند. بر اين اساس، نظام‌هاي سرمايه‌داري به ارتقاي خدمات تامين اجتماعي و افزايش نسبي مزد كارگران تن داد و كوشيد پرولتاريا را متقاعد كنند به دليل بهره‌مندي از رفاه نسبي، هرگونه تلاشي با هدف تغيير وضع موجود، به زيان طبقه كارگر خواهد بود. در واقع مطابق تحليل لنين، آموزه‌هاي ماركس هرچند در خودآگاهي و بیداری طبقه كارگر موثر بود اما هوشیاری طبقه سرمايه‌دار و تدابير هوشمندانه اين طبقه براي پيشگيري از رشد انگيزه‌هاي انقلابي كارگران، نتیجه ناخواسته طنین آژیر مارکسیسم بود."

آنچه که در بالا آمده است نتیجه گیری های لنین نیست بزرگترین آموزه لنین کشف ارتقای سرمایه داری به مرحله امپریالیسم است گفتار های بالا بیشتر مربوط به وقایع پس از بحران سال های 30 -.1921 سرمایه داری است که منجر به آغاز جنگ جهانی دوم از سوی سرمایه داری شد در این زمان اقتصاددانی به نام کینز تئوری ای را برای نجات سرمایه داری مطرح کرد که برمبنای آن به ندارها باید تا حدی کمک شود تا با افزایش مصرف ؛ اقتصاد دوباره جان بگیرد باید توجه داشت که لنین در آن زمان در بستری بیماری ای که ناشی از شلیک گلوله های یک تروریست بود قرار داشت وسرانجام در سال 1923 در گذشت. سیاست های کینز پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا واروپا پیاده شد و اساس دولت های رفاه - که گفته می شود عامل رشد وشکوفایی سرمایه داری دراین دوران بوده است . را تشکیل داد. البته این نکته نیز جای تردید جدی دارد ؛چرا که این شکوفایی پس از پایان جنگ صورت گرفت وهیچ معلوم نیست که چه مقدار از آنچه که رخ داد نتیجه سیاست های کینزی وچه مقدار آن نتیجه طبیعی رشد پس از جنگ بوده است. به هر حال این دوران شکوفا ترین دوران سرمایه داری است.

ایشان در ادامه باز هم به درستی می نویسند:

" متفكران نظام سرمايه‌داري هم نيك مي‌دانند كه حاشيه امن اين نظام تا زماني است كه سرمايه‌داران ويژهگي حيات‌بخش خود براي رصد مداوم نقاط ضعف اين نظام و پيگيري راهكارهاي موثر براي راضي نگه‌داشتن طبقات معترض را حفظ و تقويت كند وگرنه جنبش‌هاي كوچك اعتراضي مي‌توانند بستر به هم پيوستن رودهايي شوند كه در ‌نهايت، سيل آن سرمايه‌داران را با خود ببرد. هم از اين‌رو، دولت‌هاي درگير در اين اعتراضات خياباني، تنها به استفاده احتمالي از ابزار قهريه بسنده نخواهند كرد و بايد ديد تدبيريابي آنان و واكنش معترضان به اين تدابير، در ميان‌مدت و بلندمدت بر مطالبات و تعداد ناراضيان حاضر در خيابان‌ها چه تاثيري خواهد گذاشت."

تا هم اکنون نیز اولین واکنش مدافعان سرمایه برای از میدان به درکردن معترضان سکوت وفرمان ندیده گرفتن این رخدادبه امپراتوری های رسانه ای همراه با چاشنی خشونت با کمک ترفندهای ظاهر الصلاح قانونی مانند قصد پاک سازی پارک محل اجتماع تظاهرات کنندگان بوده است. اما نیروی رشد یابنده ناراضیان این سد هارا تا کنون درهم شکسته است ورسانه های درانحصار سرمایه سالاران ناگزیر به بیان گوشه هایی از واقعیت ها شدند.ایشان در ادامه بر معترضین نظام سرمایه سالاری خرده می گیرندکه "

"حتي حكومت‌هاي... ساقط‌كننده نظام‌هاي سرمايه‌داري...در برپایی مدينه فاضله خويش ناكام ماندند... از ميان معدود داعيه‌داران باقيمانده حكومت كمونيستي، چين در مسير استحاله هويت گام برداشته و الگوهاي سرمايه‌داري را گرته‌برداري و پياده مي‌كند، كوبا در مشكلات سياسي و اقتصادي دست و پا مي‌زند و كره‌شمالي، غولي است با بازوان ستبر اتمي اما پاهاي نحيف اقتصادي كه لقب يكي از فقير‌ترين كشورهاي دنيا را يدك مي‌كشد."

در پاسخ باید گفت

1-اگر فرض را بر این بگذاریم که تا کنون هیچ آلتر ناتیو بهتری از سرمایه داری غارتگر بوجود نیامده باز هم این دلیل نمی شود که در آینده نیز چنین جانشینی شکل نخواهد گرفت.مگر تا پیش از پیدایی سرمایه داری بدیلی برای آن وجود داشت ؟ همیشه فقط یک آغاز وجود داردونه چندین آغاز

2- باید مشخص کرد که منظور از دموکراسی چیست؟ آیا نظام هایی که در آن سیاستمداران به اصطلاح منتخب  پول مالیات های مردم را به جیب سرمایه دارانی که مقصر اصلی بحران جهانی هستند می ریزند وبه قول شرکت کنندگان در جنبش اشغال وال استریت به مقصرین ومتجاوزین پاداش می دهند را می توان نظام های دموکراتیک دانست؟آیا در این نظام ها میزان نفوذ یک سرمایه دار در هیئت حاکمه با یک کارگر برابر است. چه چیز شاخص دموکراسی بیشتر است؟ ظاهرا با معیارهای موجود میزان دموکراسی در آمریکا بیشتر از میزان دموکراسی در چین است ولی همین تظاهرات اخیر نشان داد که میزان اعتماد مردم این کشور با این دموکراسی پیچیده در ماتیک وسرخاب به چه میزان است از سوی دیگر نظر خواهی موسسه پیو که یک موسسه آمریکایی است نشان از آن دارد که مردم چین به مراتب بیش از مردم آمریکا از حکومتشان راضی هستند.

3- این جنبش نشان داد که دیگر نمی توان دموکراسی را تنها با شاخصه صندوق رای مورد مطالعه قرار داد و شاخصه های دیگری نیز چون برابری حقوق زنان ومردان ؛ حقوق از کار افتادگان ؛کودکان ؛ حق کار ؛مسکن ؛بیمه های اجتماعی تحصیل رایگان و... چنان با آزادی در هم آمیخته اند که بدون آنها دموکراسی به پوسته ای تهی و به ابزاری در دست غارتگران سرمایه داری تبدیل می شود شاید یک مقایسه راه گشا تر باشد با تعریف سرمایه داری از دموکراسی ؛ میزان دموکراسی در هندوستان از چین بیشتر است ولی برابری حقوق مرد وزن (در رژیم حقیقی وحقوقی ) در چین به مراتب بیش از هندوستان است.

مارکس و لنین که آقای محمدی از هردوی آنان به نیکی یاد کرده اند هردو چندین انتقاد به دموکراسی سرمایه داری روا می دارند که عبارتند از :

الف- مطبوعات سرمایه داری به آلت دست سرمایه داران بدل شده و یا بوسیله آنان راه اندازی می شوند ویا صاحبان ان ها خریداری می شوند. امپراتوری های  رسانه ای مرداک در انگلستان وآمریکا ؛اشپرینگر در آلمان و برلوسکنی در ایتالیا  نشانی از این انحصار اطلاعات در دستان سرمایه داری است. وقتی که جنگ عراق در آستانه آغاز بود ؛رییس بی بی سی اطلاع دادکه اخبار مربوط به در اختیار داشتن سلاح های شیمیایی بوسیله عراق خبری جعلی است بلافاصله اورا از کار برکنار کردند وکمی بعد جسد او پیدا شد . در قضیه افتضاح مرداک نیز جسد خبر نگار افشا گر در خانه اش بدست آمد . آیا این وقایع همگان را بیاد فیلم های مافیایی نمی اندازد.

ب- دومین ایراد این دو به دموکراسی بورژوایی فاصله بین انتخاب کنندگان وانتخاب شوندگان بود.آیا پیدایی جنبش وال استریت همین استدلال را ثابت نمی کند

ج-سومین اشکال مربوط به خریداری شدن نمایندگان سیاسی بوسیله سرمایه داران بود

لنین به منظور رفع این نواقص پیشنهاد تشکیل شوراها را می داد که در آن رای دهندگان هر لحظه می توانند نمایندگانی را که به منافع رای دهندگان خیانت کرده اند را عزل کنند.

4- میزان موفقیت های حکومت هایی را که ایشان نام برده اند  در مقایسه با حکومت های پیشینشان وحکومت های مشابه اشان باید جست.انقلاب روسیه در نتیجه مرگ میلیون ها انسان از گرسنگی پدید آمد حاصل آنکه درمدتی که از نگاه تاریخی زمان کوتاهی به حساب می آید از چنین کشور عقب افتاده ای؛ دومین قدرت جهان زاده شد که در زمینه هایی چون از میان بردن فقر وگرسنگی وبیکاری ؛فرستادن اولین انسان به فضا ؛ هنر ؛ ورزش وآموزش مجانی از مهد کودک تا دانشگاه برابری حقوق زن ومرد ؛ حقوق کودکان از کار افتادگان و...سرآمد کشورهای جهان بود واین همه با وجود بر دوش کشیدن بار دوجنگ جهانی ویک جنگ داخلی وحشتناک ونیز مداخله دهها کشور سرمایه داری در جنگ های داخلی این کشور بوده است.تمام این دستاوردها بدون نیاز به حمله نظامی به کشورهای دیگر و غارت منابع نفتی وطلا ومس قهوه ؛و...کشورهای جهان سوم امکان پذیر شد.در مورد کوبا نیز این کشور را مقایسه کنید با دیگر کشورهای آمریکای لاتین همچون کلمبیا ؛ پرو ؛ هاییتی و...که در زیر سلطه سرمایه داری درفقر وفلاکت جان می کنند.برخلاف این کشورها مردم کوبا از آموزش رایگان ؛ بهداشت همگانی و... برخوردارند.ودر این کشور از مواد مخدر ؛جنایات گسترده ؛تجاوز و...خبری نیست.آیا این ها برای کشوری که از زمان انقلاب خود مورد انواع تهاجمات خارجی و محاصره اقتصادی بوده است دستاورد کوچکی است.در مورد چین هم باید تا سال 2025صبر کرد تا مشخص شود که آیا این کشور می تواند مطابق پیش بینی حزب کمونیست این کشور ساختمان سوسیالیسم پیشرفته را آغاز کند؟ اما تا همین جا هم این کشور موفق شده است که با رشد حیرت انگیز خود به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود.

با این همه باید پذیرفت که نبود صندوق رای در کشورهای پیش گفته یک نقیصه است اما چرا این نقیصه بوجود آمد ؟

اگر نگاهی کوتاه به تاریخ این کشورها بیندازیم می بینیم که همه این کشورها از ابتدای بر پایی حکومت هایشان در معرض تهاجم نیروهای سرمایه داری بوده اند به عنوان مثال کشور کره شمالی که مورد بیشترین انتقاد ها قرار می گیرد

را مورد واکاوی قرار می دهیم

این کشور که از زمان تاسیس تا کنون یا در حال جنگ بوده ویا درآماده باش نظامی از نظر جمعیت وزمین های قابل کشت به مراتب از کشور کره جنوبی کوچکتر است واز نظر قدرت اقتصادی ومیزان وکیفیت ابزار نظامی اصلا با آمریکا قابل مقایسه نیست با این همه باید از نظر نظامی به اندازه ای قوی باشد تا بتواند کشور جنگ طلبی  چون آمریکا را حتا از فکرحمله نظامی به این کشور نیز باز دارد طبیعی است که این کشور در کنار فدا کاری واز جان گذشتگی سربازان ومردمش نیازمند رشد کمی ارتش خویش باشد تا بتوان کمبود کیفی سلاح هایش را جبران کند.درچنین وضعی بیشترین توان کشور صرف نظامی گری می شود وپول کمی برای سرمایه گذاری در بخش های دیگر باقی می ماندوعلاوه بر آن یک نظم سنگین وآهنین پلیسی – نظامی بز کشور حاکم می شود .بی گمان یکی از علت های حضور نیروهای آمریکایی درکنار مرزهای این کشور تحمیل همین شرایط به این کشور است.

آیا یک انسان منصف نبایدمقصر دستکم بخشی از این نقیصه را کشورهای سرمایه داری بداند

مثالی دیگر

در کشور شیلی نیروهای چپ ومخالف سرمایه داری در نتیجه یک انتخابا ت بر روی کار آمدند.از همان روزهای آغاز به کار سالوادور آلنده توطئه سرمایه داری با کمک دستگاه های جاسوسی ایالات متحده وهمپیمانانش آغاز شد. بسیاری از دوستان مردم شیلی از جمله فیدل کاستروبه النده هشدار می دادندکه در مقابل توطئه ها هشیار باشد وراه های پیش گیرانه را مد نظر داشته باشد.اما آلنده به قاعده بازی دموکراتیک وفادار ماند وجان خویش را بر سر این وفاداری نهاد.پس از او بسیاری از نیروهای دگرگونی خواه وضد سرمایه داری این پرسش را مطرح کردند که آیا آلنده اشتباه نکرد.و یا اگر آلنده پیش دستی کرده بود  رسانه های سرمایه داران چه تبلیغاتی را علیه نیروهای مردمی به راه می انداختند.نمونه دیگر کودتاهای نظامی در ایران (سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق) کشورهای آمریکای لاتین ؛ترکیه ؛ پاکستان ؛ کنگو (قتل پاتریس لومومبا ) حمایت از حکومت های نژاد پرست رودزیا وآفریقای جنوبی و ...است

دیکتاتوری بخشی از ذات نظام سرمایه داری است ونیروهای ضد سرمایه داری از آنجایی که تنها نیرویشان مردم هستند (بر خلاف سرمایه داران که نیروی خودرا از ثروت بدست می آورند) ناچار ند که آزادی خواه باشند. پدیده نبود صندوق رای در کشورهایی سوسیالیسم مدل سده 19نقیصه ای بوده است که به علت قدرت برتر سرمایه داری به انان تحمیل شده است وقایع وال استریت ودیگر کشورهای سرمایه داری نشان داد که دموکراسی های سرمایه داران در نهایت دیکتاتوری محتوایی سرمایه داران است .اگر در دیکتاتوری های سرمایه داران جهان سومی اموال مردم را به شکل خشنی غارت می شود در دموکراسی های سرمایه داران این ثروت ها با دستکش های مخملی غارت می شوند.

 با این همه آنچه که فراروی جنبش های ضد سرمایه داری است نه سوسیالیم دیروز بلکه سوسیالیسم قرن 21 است امروزه در آمریکای لاتین کشورهایی شکل می گیرند که ضمن جهت گیری سوسیالیستی ودموکراسی های رادیکال از پدیده صندوق های رای نیز برخوردارند.بی گمان سوسیالیسم در کشورهای اروپایی وایالات متحده چهره ای کاملا دیگرگون دارد. دراین مورد لنین نیز تاکید داشت آن چه که در روسیه شکل گرفت مختص این کشور بوده است وسوسیالیسم در کشورهای دیگر می تواند شکل دیگری بیابد.

وقتی که کمون پاریس تنها دریک شهر شکل گرفت نیروهای سرمایه داری فرانسه به کمک نیروهای خارجی توانستند با کشتار وسیع کارگران آن را در خون غرق کنند. زمان تاریخی کوتاهی لازم بود تا انقلاب اکتبر به ثمر نشیند. سرمایه داری کوشید تا ابتدا با دخالت نظامی وسپس با جنگی هولناک (جنگ جهانی دوم ) آن را به خاک وخون بکشاند.این بار شکست نصیب سرمایه داری شد ویک سوم کره زمین به سوسیالیسم گروید.هم شکست کمون پاریس وهم شکست سوسیالیسم واقعا موجود در نتیجه خطاهای داخلی وتبه کار های جهان سرمایه داری در هم شکسته شدند اما برای بار سوم موجی عظیم تر وفرا گیرتر سراسر جهان را در برگرفته ومی گیرد.این موج جدید از رنگارنگی وتنوع گسترده ای برخوردار است واین نه نقطه ضعف ان بلکه نقطه قوت آن است.

باید توجه داشت که دفاع از سوسیالیسم دیروز به معنی دفاع از همه عملکرد آن نیست چنانکه دفاع از کمون پاریس به معنی دفاع از سوسیالیسم ابتدایی که در آن هنگام پی ریخته شد نیست در سوسیالیسم قرن 21 که در پیش روی بشریت قرار دارد باید در عین حفظ دستاوردهای سوسیالیسم دیروز که بخشی از آن ها در بالا آمد پایه های نوع نوین از دموکراسی که در آن رسانه ها در انحصار تراست هایی چون »مرداک و برلوسکنی قرار نداشته باشند وعامل توجیه عملکرد سیاستمداران و کارگزاران سرمایه داران دزد وغارتگر نباشند پی ریخته شود از همین رو است که هیچ یک از احزاب کمونیست وچپ اروپایی از جمله احزاب چپ وکمونیت آلمان ؛ فرانسه ؛ ایتالیا ؛ انگلستان وحزب کمونیست آمریکا هنوز خواهان سرنگونی بلاواسطه نظام سرمایه داری نیستندبلکه در این مرحله از حذف نظامی گری از طریق کوچک وکوچکتر کردن ارتش کشورها یشان وکم کردن بودجه نظامی آن ونیز دولتی کردن بانک ها به عنوان عامل اصلی  غارت مردم کشورهای خودشان ونیز کشورهای جهان سوم سخن می گویند

برای آنکه مشخص کنیم سوسیالیسم قرن 21 در مورد دموکراسی چگونه می اندیشد قسمتی از سخنان اسکار لافونتن را که زمانی در راس حزب سوسیال دموکرات این کشور قرار داشت ،وبا انشعاب از آن ودراتحاد با حزب سابق سوسیالیست های متحد آلمان شرقی ، حزب چپ آلمان را بوجود اورد، در کنگره این کشور می آورم .او ضمن بیان این نکته که همگان معنی دموکراسی را نمی فهمند به تعریف دموکراسی از دیدگاه حزبش می پردازد ودر پاسخ این سوال که دمو کراسی یعنی چه؟ می گوید:

" در برنامه های اساسی هیچ یک از احزابی که با ما در رقابت هستند، تعریفی نمی یابید که روشن سازد دموکراسی از نظر آنها چیست و آنها از دموکراسی چه می فهمند. ما در دوران دیکتاتوری بازارهای مالی زندگی می کنیم… هنگامی که در زمانه ما - که زمانه ی دیکتاتوری بازارهای مالی است -  که در آن جامعه خدمات اجتماعی برچیده می شود ودر تمامی جهان گرسنگی وبیکاری گسترش می یابد- در چنین زمانی ما حزب نوسازی دموکراتیک را تاسیس کردیم.اینک ما باید برای همگان روشن سازیم که ما زیر بیرق دموکراسی چه چیزی را می فهمیم… این به تنهایی کافی نیست که ما بگوییم دموکراسی آنچنان نظم اجتماعی ای است ؛ که در آن اراده اکثریت جامعه جاری باشد . اما وقتی که ما اضافه می کنیم ؛ در جامعه ای که در آن حقوق بازنشستکی کاهش می یابد وکمک های اجتماعی بر چیده می شود؛ علایق اکثریت جاری نیست ، دموکراسی وجود ندارد ؛ درگیری ما با دیگر احزاب آغازمی شود واگر تعریف ما از دموکراسی به مذاق آنان  ویا رسانه هایی که منتقد ما هستند خوش نمی آید ، آنگاه این ما هستیم که باید از آنان بخواهیم که دموکراسی را از دیدگاه خود تعریف کنند . آیا براستی شما بر این عقیده هستید که کافی است ما مردم هر چهار سال یکبار به پای صندوق های رای رفته وآرای خود را به صندوق ها بریزیم….

وقتیکه ما از آزادی وبرابری سخن می گوییم نباید اجازه دهیم که دوباره همان اشتباهات سوسیالیسم دولتی را تکرار کنیم . برای آنکه عدالت آیندگان را بنا کنیم حق نداریم بر صورت امروزیان سیلی بزنیم.این اشتباه سوسیالیسم بود.اما امروز ما با خطای بزرگ کاپیتالیسم مواجه ایم که برای بدست آوردن سودی کوتاه مدت هر روز بر صورت میلیون ها نفر سیلی می زندواین آن پدیده ای است که حزب چپ در برابر آن می ایستد."

ورهبر حزب کمونیست فرانسه در سخنرانی خود در جشن اومانیته خطاب به دیگر نیروهای سیاسی چنین می گوید:

"دوستان در20 سال گذشته شما مدام به ما کمونیست ها می گفتید ؛ شما دمکرات نیستید. ببینید که ما امروز دموکرات هستیم، سپس به ما گفتید که شما هوادار محیط زیست شوید. ببینید که ما هوادار محیط زیست هم هستیم.حال ما در انتحابات آینده ریاست جمهوری در فرانسه به شما سوسیالیستها میگوئیم زمان آن است که  شما هم چپ شوید."

جهان دیگر بر وفق مراد سرمایه داران نمی چرخد.این که آقای محمدی امید وارند که جهان سرمایه با نرمش وخمش بتواند این موج را از سر بگذراند آرزویی است که باید منتظر ماند تا میزان تحقق یا عدم تحقق آن را دید. اما حتی در صورت تحقق این آرزو(عقب نشینی گام به گام سرمایه داری) جهان بهتری در برابر مردم سیاره ما شکل خواهد گرفت. شاید در آینده ما شاهد تولد یک سرمایه داری غیر نظامی در جهان باشیم ، چنین احتمالی نیز نه تنها رخ دادی خوشایند است ؛بلکه گامی بزرگ به سوی آرزوی دیرین بشری یعنی پی ریزی جامعه ای است که درآن مردم سالاری واقعی  به معنای جامعه ای آزاد وبرابر است.

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter