نویدنو:02/10/1390  

 

 نویدنو  2/10/1390

 

گفتگوبا محمد نوری زاد

محمد نوری زاد در نامه پانزدهم به رهبری از دیگران و همه خواست تا به نهضت نامه نگاری به رهبری و اعتراض بپیوندد. همزمان با انتشار این نامه عوامل وزارت اطلاعات فیلمی را در یوتیوپ منتشر کردند تا وجهه این نویسنده منتقد را تخریب کنند. نوری زاد در اینباره می گوید بخش هایی از این فیلم از آرشیو خصوصی او بوده که ماموران اطلاعات از خانه اش به سرقت بردند. هدف قرار دادن و شکستن حریم  خانوادگی به گمان نوری زاد شیوه ای قدیمی در برخورد دستگاه های امنیتی نظام با منتقدین است. نوری زاد می گوید بازجویش به او گفته که هر کس با سیدعلی در افتاده خانواده ای
 فاسد و متلاشی دارد. مصاحبه جرس با نویسنده نامه های سرگشاده به رهبری را بخوانید.
شما نامه پانزدهم به رهبری را بنابراین که حدس می زدید برخورد سنگینی با شما و خانواده تان شود، زودتر منشر کردید، می خواهیم بدانیم مصداق این برخوردها چیست و آیا شخص رهبری فرمان این برخورد ها را صادر می کند؟
فشرده جواب می دهم ، ببنید من در معرض تهدیدها بودم و اینها به شکل های مختلف من را تهدید می کردند تا اینکه نهایتا فیلمی ساختند و بر روی یوتیوپ گذاشتند و منتشر کردند و خواستند به این شکل من را دروغگو جلوه بدهند و انگار که برای ساخت این فیلم ماموریتی از خارج کشور گرفته ام. منتهی این بخش اصلا مهم نیست، مهم این است که در فیلمی که منتشر کردند ، تصاویر ی است که از کامپیوتر به سرقت رفته ما بود و تصاویر خصوصی زندگی من و فرزندانم بود را ناجوانمردانه منتشر کردند. بعد یک سری اس ا م اس های زشت برای خانواده من آمد و من متوجه شدم که اگر دست نگه دارم
 ابتکار عمل به دست آنها می افتاد و این بود که من شتاب زده آن نامه را نوشتم و منتشر کردم و آنها را مورد تهاجم قرار دادم که حالا آنها باید یک فکری به حال خودشان بکنند.
بعد از نامه پانزدهم این تهدیدات همچنان ادامه دارد ؟
بله، همچنان ادامه دارد و دست نکشیدند و بیشتر روی مسائل خصوصی خانواده پا فشاری می کنند. در بابلِ قدیم جادوگرها جادو را ترویج می دادند و عمده کارکردش هم در برهم زدن مناسبات خانوادگی بود.چنین کاری اصلا نیازی به اطلاعات و سپاه پاسداران هم ندارد و یک سری آدم کوچک هم می توانند این کار رابکنند و دیگر نیازی به دستگاه اطلاعات نبود. بله همچنان این تهدیدها ادامه دارد ، خانواده دارد راه خودش را می رود ولی گاه بی تاثیر نیست.
نظر و و اکنش خانواده شما نسبت به این فیلم ها و دسیسه های دستگاه اطلاعاتی چیست؟
خانواده من از ابتدا محکم در کنار من بوده و خواهد بود، منتهی چیزی که هست اینکه آشفتن نظام خانواده از سوی دستگاهی صورت می گیرد که روزی قرار بود تا خودش را برای اصول خانواده فدا کند. اسم خودش را پاسدار انقلاب گذاشت و در این انقلاب خانواده نقش محوری داشت و باید پاسداری می کردند. اینکه وقتی به چنین رفتار زشت و لجن آلودی دست می برند ، حالا فرض کنید نوری زاد شکست خورد و کنار افتاد، مهم آن آسیب بزرگی است که تا اعماق این دستگاه نفوذ کرده که نشان می دهد که ازهمه چیز استفاده می کنند. حالا عین رفتاری که در بازجویی اطلاعات با من داشت را حالا سپاه
 دارد انجام می دهد. وقتی در بازداشت وزارت اطلاعات بودم در سلول های انفرادی، بازجوها دقیقا روی خانواده کار می کردند، بعدها متوجه شدم که این یک رسمی است و با همه متهمین همین رفتار را می کنند. مثلا من و شما به قوام خانواده معتقدیم اینها این قوام را هدف می گیرند و تَرک می اندازند و بعد با تحقیرِ فرد او را به زانو در می آورند. بازجوی من می گفت یک لیستی دارم، در این لیست همه آدم بزرگ هستند، هر کس با سید علی در افتاده خانواده اش از لحاظ اخلاقی متلاشی است و به من می گفت که تو هم یکی از این افرادی هستی که من به این لیست اضافه کرده ام ،خانواده تو هم
 متلاشی است. زن و پسر و دخترهات. من هم به بازجو گفتم که من چند نفر دیگر را سراغ دارم که به لیستت اضافه کن ، حضرت آدم و حوا که در خانواده اش یک پسر دیگری را کشت با سید علی مشکل داشتند یامثلا حضرت نوح که پسرش کافر بود با سید علی مشکل داشته است و همین طور آمدم جلو تا به شخصیت های امروز رسیدم.ورود به حوزه های خصوصی مردم یک روشی است که از دیرباز بوده و ما خبر نداشتیم و ظاهرا باید به زندان می رفتم و با این دیوها آشنا می شدم و با شیوه های زشت و سخیف اینها مواجه می شدم و به نمایندگی از طرف مردم می آمدم و فریاد می زدم.
آقای نوری زاد شما زندانی حکومت بودید و در همان دوران هم نامه های انتقادی می نوشتید و نامه های شما هم بازتاب رسانه ای بسیاری پیدا می کرد ولی به هر حال در پی اعتصاب غذا مجبور به آزاد کردن شما شدند، با توجه به اینکه هیچ تضمین امنیتی به بازجویان ندادید حالا چه طور است که آنها به جای برخورد با خود شما سعی می کنند خانواده شما را تحت فشار قرار دهند و چرا در تجربه قبلی شما را آزاد کردند ، آیا به فرمان رهبری این کار را کردند؟
چرا فکر می کنید در ایام زندان خانواده من تحت فشار نبودند. همسر من را آوردند تلاش کردند بین من و همسرم جدایی بیندازند. دختر جوان من را بردند پنج ساعت راجع به زشت ترین مسائل جنسی صحبت کردند این آدمهای پلید. نقطه ضعف همه ما در ایران و هر جای دنیا خانواده ماست. ساعتها همسر و دختر مرا تحت فشار قرار دادند. برای اینکه آشوب در نظام خانواده ایجاد کنند و متارکه بیندازند، کما اینکه برای بسیاری از زندانیان این اتفاق افتاد. خوشبختانه خانواده من محکم کنار من بودند و جانانه تمام نقشه های آنها را نقش بر آب کردند.اینها کاری نمی توانند بکنند. یا باید مرا به زندان برگردانند به خاطر این نوشته ها که برایشان هزینه دارد ، یا ترور کنند که این کار ساده ای است امابعدش جمع کردنش یک مقدار سخت می شود، تنها راهی که می ماند این است که درختی که سر بر آورده ازدرون پوک کنند و این هم مسائل اخلاقی است.
شما بازتابهای رسانه ای این نامه رادیده اید و بسیاری از نامه شما استقبال کرده و آن را راهگشا دانسته بودند و برخی هم معتقدند که این نامه و نامه های دیگر به رهبری بی فایده است و به نوعی این نامه نگاریها از سوی کسانی که شما از آنها نام برده اید صورت نخواهد گرفت ، ارزیابی خودتا ن ازواکنش های و بازتاب های نامه پانزدهم چیست؟
ببینید بر فرض می گویند که تو تا دیروز درکنار رهبر بودی و حمایت می کردی غلیظ و حالا انتقاد می کنی غلیظ. من یک نفر نیستم امثال من شاید قریب 15 میلیون نفر هستند، بسیاری از پاسداران ،بسیاری از بسیجیان، بسیاری از جانبازان و مردم عادی. بسیاری جانشان رابرای این انقلاب فدا می کردند، خانواده شهدا، ما جمعیت فروانی هستیم که من سخن این جماعت را به گوش اینها می رسانم. بسیاری از این افرادی که نام بردم تا دیروز به صورت غلیظ حمایت می کردند و امروز منتقد هستند و احساس می کنند که زحماتشان به نتیجه نرسیده که هیچ از دست رفته است. برای من مهم نیست که کسی جواب نمی دهد من دارم این مخاطب 15 میلیونی را به شهادت می گیرم که شاهد باشید که من در چنین شرایطی جماعتی را به کمک طلبیدم. آقای مکارم شیرازی دو خط به رهبری بنویسید، نیازی ندارد برای من مطلب بنویسد ، بیایند درباره ابرهای آسمان با رهبر صحبت کنید ، یا آقای خاتمی سه خط نامه بنویسند برای رهبری که مثلا هوا آلوده است یک فکری برای آلودگی هوا بکنید . اما اگر نکنند این کار را من به راه خودم ادامه می دهم هیچ اتفاقی هم نمی افتد اما نگارش این نامه ها تنها فایده ای که دارد این است که این حصار بتونی اعتراض نکردن به سران کشور را متلاشی می کند و نوشتن نامه یک امر طبیعی می شود و دیگر کسی نخواهد هراسید. من دارم این حصار نامبارک و این قانون نانوشته را می شکنم .ما باید بتوانیم به راحتی نه اینکه می توانیم ، باید اعتراض کنیم و این جزو حقوق حیاتی و طبیعی یک شهروند است که اعتراض کند و خط و نشان بکشد و طبق آیین اسلام امربه معروف و نهی از منکر کند. این قانون شهروندی و دینی ماست که تا به حال مغفول مانده است. من اصرار می کنم که این قانون اعاده شود و صدای ما در خانه آقایان وارد شود.
در نامه تان درباره سید حسن خمینی گفته بودید که ممکن است تهدیدشان کرده باشند و ممکن است سرنوشت مشکوک مرگ پدرشان برای سید حسن هم تکرار شود، آیا شما اطلاع خاصی دارید و آیا بیت رهبر فقید انقلاب در حصری نامرئی است ؟
در اینکه قدرت هایی در سایه کارهایی دارند می کنند، ما تردیدی نداریم . قدرتهای سایه همان هایی هستند که شرایط را به جایی می برند که فرهیختگان در وضعی قرار بگیرند که همان حرفهای آنها را بزنم . من نمی خواهم وارد جزئیات بشوم و بگویم شواهدی دال بر تهدید ایشان دارم. من در دیداری به ایشان گفتم شما به دیدار ناصر حجازی می روید ، چون بیست میلیون جوان ناصر حجازی رادوست دارند و به شما معطوف می شوند اما به دیدار عزت الله سحابی که در اغماست نمی روید ، این هیچی نیست الا اینکه شما ترسیدید و شما را ترساندند.من برای آقای حسن خمینی بسیار احترام قائل هستم و اطمینان دارم در آینده بخشی از بارهای سنگین این جامعه را بر دوش خواهند کشید. حالا نه ایشان ، فرض بگیرید مراجع ، همه مراجع و روحانیت را ترساندند، در تمام کشور یک منبر آزاد نداریم . در شیراز گاهی آقای دستغیب حرفی می زند و گاهی آقای بیات و گاهی آقای صانعی . یعنی اینکه همه منبرها مجیز گو شدند یا خنثی گو شده اند و فضای بسیار دهشتناکی در جامعه ما نهادینه شده است ، منبرهایی که باید آزادی را تبلیغ می کردند،الان به روزی افتاده اند که غباری از مرگ بر سر همه شان نشسته و کو چکترین نسبتی با درد مردم مشاهده نمی کنید.
جرس
فرزانه بذرپور

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter