نویدنو:20/09/1390  

 

 نویدنو  20/09/1390

زمینه هاى جنگ و صلح

فرشته جمشیدی


١ -صلح اندیشان در مباحثات نظرى خود، الویت طرح مسائل مختلف اجتماعى را با طرح مسئله ى صلح ابرازمى کنند.
٢ از دیدگاه هر انسان صلح اندیشى، سازش با محیط اطراف در برخورد غریزى انسان با طبیعت و به قولى داد و ستد انسان با جهان پیرامونى طبیعى، خود سازش و به یک معنى صلح است که مى تواند یک قضیه راهبردى را در بیان راه رسیدن به صلح هموار کند.
٣ عوامل ایجاد جنگ و نزاع و خونریزى در تاریخ بشر، متعدد و متفاوت بوده است و بر اساس شرایط اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى و مسائل زیست بومى، شکل خاصى مى یافته است. از تمام نزاع هاى بشرى در طول تاریخ که بگذریم و تفسیر و تحلیل آن ها را به جامعه شناسان و مورّخان بسپاریم، آخرین جنگ قرن اخیر را که به نام جنگ جهانى دوم موسوم گشته است، کنکاش و واکاوى کنیم، علاوه برنقش انسان به عنوان یک فرد با تمام علایق و تمایلات و اغراض و امیال حیوانى و غریزى خود، به داده هاى بى شمارى از عوامل اجتماعى پى مى بریم  که مى توان از عوامل: تضادهاى فقر و غنا و تنازعات نفس
انسان ها در جهت برترى جویى و الویّتِ تضادهاى سهمگین طبقاتى و… نام برد . آتش جنگ جهانى دوم در یک تحلیل جامعه شناختى، علاوه بر عوامل فوق که در تکوین و ایجاد آن نقش داشته اند، رشد عظیم صنایع نظامى و پیشرفت محیرالقول بشرى و میزان رشد اقتصادى بشر ، در کشورهاى موجِد جنگ جهانگیر دوم، نقش اساسى ایفا کرده است. حتى روانشناسان در توضیح و تحلیل و توجیه ى عملِ لیدرِ این جنگ، یعنى هیتلر، بسیارى عوامل روانشناسانه ى فردى را در شخص هیتلر جسته اند.
۴ تحلیل گران جامعه شناسى تاریخى معتقدند که : نگاهى گذرا به آمار هاى ارائه شده ، پس از جنگ جهانى دوم ، در ایجاد شناخت ما و تأکید بر تضیقات و صدمات و لطمات فراوانى که جنگ بر بشر تحمیل کرده است، درجهت درک موقعیّت انسان و شرایط حاکم بر او کمک مى کند و بیان این آمارها، خود نمایش گر دقیقى از ستم هایى ست که برانسان و به خاطر تمایلات حیوانى وى بر او وارد آمده است.
۵ به ضرس قاطع و باتوجّه به آمارهاى ارائه شده از جنگ دوم توسط سازمانهاى صلاحیتدار، مى توان با یقین گفت که دیگر کسى از نفس بر افروختن آتش نزاع هاى بین کشورها و جنگهاى خونین  که در قدیم ناشى از تضاد منافع بین ایدئولوژى ها و ادیان نیز بوده است و سردمدارن و رهبانان و روحانیان، مردم بیچاره را به خاطر حفظ منافع خود و حفظ شرایط موجود ، به مسلخ مى برده اند و در دنیاى جدید و در قرن بیستم که این جنگ ها ناشى از ایدئولوژى هاى اوما نیستى و توجه بیش از حد به صدور سرمایه از طرف کشورهاى پیشرفته تر اقتصادى بود، دفاع کند.
۶ -خسارات اقتصادى و انسانى و اخلاقى و زیست محیطى ناشى از جنگ هاى سال هاى اخیر در منطقه نیز ، حتّى به بهانه ى ساقط کردن حکومت دیکتاتور ها و یا خشکاندن ریشه ى رادیکالیسم و یا ترورریسم و به ارمغان آوردن دموکراسى از چند جنبه قابل بررسى است. اوّل این که خشونت علیه ى خشونت سیکل معیوبى است که یک کشور مى تواند بدون دستیابى به اهداف متعالى خود، آن را طى کند. این راه به کرات نمایان شده است که  راه حصول به نتایج دلخواه براى ملّت ها نیست. دوم آنکه اگر جامعه ى بشرى در یک اقدام هماهنگ و با مجوز سازمانهاى غیر دولتى حقوق بشرى بخواهد به کمک مردم ستم زده در این کشورها بیاید، باید ضمانت اجرایى کافى براى عدم دخالت در امور داخلى و تداوم لشکر کشى هایى که به قیمت استقلال در تصمیم گیرى و حفظ منافع آن کشور هاست را بدهد.
سوم اینکه: به شهادت تمام اندیشمندانى که روى واژه ى دموکراسى تحقیق و تتبّع و وارسى کرده اند ، دموکراسى در هر منطقه با توجّه به شرایط بومى و فرهنگى و حتّى اقلیمى در آن منطقه تحریف مى شود.
٧ حامیان صلح معتقدند و به تجربه ى تاریخى و مطالعات و سیر و سلوک در اخلاق و رفتار ملّت ها و ارتباطات دولت ها  و دیدن منافع ابر قدرت ها دریافته اند که هر گونه نزاع و کشتار و انهدام منابع طبیعى و زیر ساختهاى اقتصادى ملّت هاى بپاخاسته در منطقه ى خاورمیانه و آفریقا به بهانه ى کمک و معاضدت  به حرکت ها و خیزش ها و جنبش هاى اجتماعى جدید در آن کشورها ، اگر تحت انقیاد سازمان هاى بین المللى نباشد و تحت نظارت ارگانهاى حقوق بشرى مستقل از دولت ها قرار نگیرد، به هَدمْ و تلاشىِ اصل و اساس آن جامعه خواهد انجامید . دخالت ناتو در لیبى ،  که به اجراى منطقه ى پرواز ممنوع در لیبى مأمور شده بود و عملاً به مسلح کردن اقوام و قبایل توسط فرانسه و کوبیدن و انهدام زیرساخت هاى لیبى و باقى گذاشتن زمین سوخته براى مردم لیبى انجامیده است، نشان داد که اگر آگاهى و وقوف بر جریان ها و حرکت ها و اهداف مرحله اى جنبش ها و دقّت در طرح و نهادینه کردن شعارها، در جامعه انجام نگیرد و فقط به طرح مطالبات و بالا بردن سطح آنها، مبادرت و بسنده شود چه فاجعه اى براى کشورها ایجاد خواهد شد؛  صلح و امنیّت و آرامش از میانشان رخت برخواهد بست و قدرت هاى بزرگ اقتصادى و نظامى به بهانه ى دخالت بشر دوستانه چه سرنوشت شومى را برایشان رقم خواهند زد. سر نوشت مردم افغانستان و عراق و سایر مناطق ملتهب جهان گواه روشنى بر اشارات بالاست.
به بهانه ى یک حمله ى تروریستى (یازده سپتامبر) و قتل بیش از سه هزار شهروند آمریکایى و اروپایى که مو بر اندام انسان راست مى کند، با یک ملّت و یک نظام و یک فرهنگ – هر چند بدوى و قابل اصلاح – در منطقه درگیر شدن و صدها هزار انسان مظلوم و بى پناه غیر نظامى را به کشتن دادن و سرانجام نیز با همان گروه تروریست به مذاکره نشستن، حکایت از سردرگمى و شتاب در تصمیم گیرى و عدم توجّه به اقتضائات منطقه، توسط ابرقدرت هاى میلیتاریست جهانى درحمله و سرکوب وبه بند کشیدن دولت ها و ملّت هاى این سامان دارد.
من به عنوان یک مادرصلح،  نیز معتقدم که به ظواهر عملکرد جهان خواران نباید نگاه شود و با دانش سیاسى بالا، باید از زوایاى پنهان و آشکار نقش ها و اهداف پلید ضد انسانى سرمایه داران و انحصار طلبان توجّه گردد، تنها در این صورت است که امید به زندگى در دنیایى سرشار از امنیّت و لبریز از محبت و با صلح و صفایى پایدار فراهم خواهد شد.

سرچشمه : مادران صلح کلن
 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter