نویدنو:20/09/1390  

 

 نویدنو  20/09/1390

 

 

 

افسر سابق ارتش آمریکا: راه های دیگری وجود دارد! 


حمله نظامی به ایران و تحلیل‌ها درباره پی‌آمد‌های چنین حمله‌ای دوباره به تیتر خبرها و موضوعات اصلی رسانه‌های بزرگ جهان تبدیل شده است. آیا جنگ دیگری در راه است؟ آیا این بار جنگ فقط به «تغییر مطلوب» حکومتی «نامطلوب» می‌انجامد؟ یا اینکه این بار دامنه جنگ به سراسر منطقه، و حتی جهان کشانده می‌شود؟ آیا جنگ با ایران مقدمه‌‌ای بر جنگ جهانی دیگری‌ست؟ اینها همه سوالاتی‌هستند که توسط افراد و گروه‌های مختلف ایرانی و غیر ایرانی پاسخ‌های منتوع می‌گیرد. در راستای پاسخ یافتن برای برخی از سوالات بالا سراغ خانم ماری‌ان رایت، افسر سابق
ارتش آمریکا رفتیم.
خانم ماری- آن‌ رایت (Mary Ann Wright) سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا است. ماری‌- آن‌ رایت در سال 1997 هنگام جنگ‌های داخلی سیرالئون (Sierra Leone) در عملیات نجات جان هزاران انسان شرکت کرد؛ عملی که به خاطر آن موفق به دریافت «جایزه شجاعت ارتش آمریکا» شد. اما شهرت او بیشتر به دلیل اعتراض وی به حمله آمریکا به عراق در سال 2003 است.

در سال‌های 1982 تا 1984، وقتی که جنگ عراق علیه ایران در اوج بود و آمریکا به دلیل دشمنی‌‌ با رژیم انقلابی ایران، فعالانه از عراق جانبداری می‌کرد، آن‌ رایت در Fort Bragg، یکی از بزرگترین پادگان‌های ارتش آمریکا، به خدمت مشغول بود. یکی از وظایف او در پادگان «فورت براگ»، تنظیم نقشه ‌استقرار نیرو برای حمله به یک سری از کشورها از جمله عراق بود. در سال 2003 ارتش آمریکا با استفاده از همان نقشه‌ها به عراق حمله ‌کرد. 
آن‌ رایت که با این حمله موافق نبود در کنار دو مقام ارشد نظامی دیگر آمریکا قرار گرفت که به دلیل مخالفت خود با این حمله از ارتش استعفا کردند.
پس از جدایی از ارتش، آن‌ رایت، سرهنگ سابق ارتش آمریکا، به سمت فعالیت‌‌های صلح‌جویانه جلب‌ شد و عملاً بخش بزرگی از زندگی او صرف مبارزات ضد‌جنگ ‌شد. 
از جمله، او یکی از مسافران سرشناس کشتی  Challenger1بود. این کشتی به عنوان بخشی از یک «ناوگان» بشردوستانه در تاریخ 3 ژوئن 2010 به راه افتاده بود تا محاصره نوار غزه را شکسته و به کودکان و دیگر ساکنان غزه دارو و مواد غذایی برساند. در این حرکت 3 کشتی مسافربری و 3 کشتی باربری با کمک‌های انسانی گردآوری‌شده از جمله غذا، دارو و تجهیزات لازم برای بازسازی عازم غزه شده ‌بودند و می‌خواستند از سد کشتی های نظامی اسرائیل عبور کنند. این کشتی‌ها شامل 3 کشتی مسافربری و 3 کشتی باربری بودند. این کشتی‌ها مورد حمله نیروهای نظامی اسرائیل قرار گرفت و نه تن ازسرنشینان آنها کشته‌ شدند.
ماری‌آن دوران کودکی را در آرکانزاس گذراند. سپس از دانشگاه آرکانزاس با مدرک حقوق فارغ‌التحصیل شد. او مدرک فوق لیسانس National Security Affair خود را از کالج U.S  Naval War گرفته و وارد ارتش شده است. ماری‌آن 13 سال خدمت فعال در ارتش داشته و 16 سال نیز رزرو ارتش بوده است. سپس با درجه سرهنگی با عنوان رزرو آماده بازنشسته شده است، بدین معنی که رئیس‌جمهور در مواقع نیاز می‌تواند او را دوباره به کار دعوت کند. خانم رایت از سال 1987 در سفارت‌های خارجی آمریکا مشغول به کار بود و در کشورهایی نظیر افغانستان، سیرالئون، جزایر میکرونزیا، مغولستان، ازبکستان،قرقیزستان، گرانادا و نیکاراگوئه فعالیت داشته است.
او در 19 مارس 2003 یعنی یک روز قبل از شروع حمله آمریکا به عراق، نامه استعفای خود را به کالین پاول داد. این نامه روز بعد از آن در اینترنت منتشر شد. او در این نامه خاطر نشان کرده که به 4 دلیل قادر به ادامه همکاری با دولت آمریکا به ریاست جمهوری جرج بوش نیست. این دلایل شامل تصمیم‌گیری به حمله به عراق بدون همراهی شورای امنیت سازمان ملل متحد، عدم همکاری در فرآیند صلح بین اسرائیل و فلسطین، عدم کاردانی در ارتباط با کره شمالی و کوتاهی در اعطای آزادی‌های مدنی در داخل آمریکا بود. 
بعد از استعفا، خانم رایت در فعالیت‌های متعددی برای صلح و عدالت‌خواهی مشغول بوده است و چند بار در هنگام اعتراضات ضدجنگ دستگیر شده است.
ما در «هفتـــــه»، در تاریخ 18 نوامبر 2011، درباره حمله‌ی احتمالی به ایران و آنچه می‌تواند درپی‌ چنین حمله‌ای به‌ بار بیاید با او گفت‌وگو کردیم. این گفت‌وگو در زیر آمده ‌است.
خانم ماری‌آن‌ رایت، در طول چند هفته گذشته بحث‌ حمله به ایران دوباره نقل مجالس شده‌است و این بحث روز به روز داغ‌تر می‌شود. آیا شما فکر می‌کنید به زودی جنگی علیه ایران آغاز خواهد شد؟
امیدوارم این‌طور نباشد. به‌نظر می‌آید طی سالهای اخیر تقریباً هر سه سال صحبت جنگی جدید در آمریکا مطرح می‌شود. از زمان بوش صحبت‌های زیادی در مورد ایران بوده است. آمریکا و اسرائیل تصور می‌کنند که ایران در حال دست‌یابی به سلاح اتمی است. فعالان ضدجنگ در آمریکا و تمام دنیا به طور جدی مخالف این جنگ هستند. 
تنش بین دولت ایران و دولت آمریکا حدود 30 سال است که وجود دارد. روشنفکران و بسیاری از تحلیل‌گران به دنبال راهکارهای سیاسی هستند، ولی سران آمریکا و اسرائیل ممکن است کاری را بکنند که به نظرشان ضروری می‌آید. به همین دلیل ما وظیفه ‌داریم گوش‌به‌زنگ باشیم. 
ما می‌خواهیم بگوییم که برای حل بحران، راه‌های دیگری وجود دارد و لزوماً حمله و اشغال چاره کار نیست. مثلاً در زمان بوش کمپین‌های متعددی گذاشته‌ایم، در یکی از آنها 40000 امضا جمع کردیم و برای ارائه آن به بوش، به کاخ سفید رفتیم. طبیعتاً نتوانستیم طومار را به بوش بدهیم اما با وجود مخالفت نگهبانان در نهایت توانستیم از بالای دیوار طومار را به محوطه کاخ سفید بفرستیم.
شما گفتید که هر 3 سال بحث جنگ دوباره مطرح می‌شود، اما به نظر می‌آید که تقریباً هر 3 سال یک‌بار جنگ واقعی بین آمریکا و کشوری دیگر آغاز می‌شود، یعنی آمریکا به یک کشور حمله‌ می‌‌کند. دلیل این امر چیست؟
متأسفانه شما کاملاً درست می‌گویید. به نظر می‌رسد که سیاست‌مداران آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه هر دو همان کار را می‌کنند. شاید این سیاستی‌ است که در آمریکا باید دنبال شود. تاریخ نشان می‌دهد که ما بیشتر از همه کشورهای دیگر، در کارنامه خود حمله، جنگ و اشغال سایر کشورها را داشته‌ایم. با این حال سیاست‌مداران آمریکا ادعا می‌کنند ما خیلی‌ صلح‌طلب هستیم و بقیه کشورها مشکل‌سازند، درحالی‌که این آمریکا است که باعث این جنگ‌ها است. این آمریکا است که به جای برنامه‌های دیپلماتیک خوب، به دنبال یک ارتش قوی است. 
بر گردیم به بحث جنگ با ایران. مقامات درجه‌ اول اسرائیلی گفته‌اند که این بار منتظر اجازه آمریکا نخواهند بود. آیا شما فکر می‌کنید که اسرائیل واقعاً بدون اجازه رسمی یا غیررسمی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟
فکر نمی‌کنم، زیرا آمریکا مانند یک برادر و حامی بزرگی برای اسرائیل است و اسرائیل برای هر آنچه می‌کند نیاز به حمایت آمریکا دارد. من فکر نمی‌کنم اسرائیل بدون همراهی آمریکا به ایران حمله کند، مگر اینکه گمان کند که دولت ایران خیلی بی‌اهمیت است.
فرض کنیم هیچ اجازه رسمی از سوی آمریکا صادر نشود ولی اسرائیل به ایران حمله کند، یعنی کاخ سفید در مقابل عمل انجام‌شده قرار بگیرد. در این‌صورت آمریکا تا چه حد از چنین جنگی حمایت خواهد کرد؟
من فکر می‌کنم اگر اسرائیل چنین کند، از یک حمله به تأسیسات هسته‌ای فراتر نخواهد رفت چون ایران کشوری وسیع با حدود 70 میلیون جمعیت است. ارتش قوی دارد. موشک‌های جنگی دارد و نیز حمایت برخی از دولت‌های منطقه را دارد که همسایه اسرائیل هستند. در نتیجه من فکر نمی‌کنم که اسرائیل درصدد چیزی بیش از حمله به تأسیسات هسته‌ای باشد. اصولاً معتقدم حمله به ایران نتایج دهشتناکی در خاورمیانه به ‌بار ‌می‌آورد. امیدوارم تصمیم‌گیرنده‌های سیاست آمریکا به این نکات بیاندیشند.
می‌دانیم که ایران در تمام مدتی که اسرائیل و آمریکا به کشورهای مختلف حمله ‌کرده‌اند، به هیچ کشوری حمله نکرده است ولی با اولین حمله اسرائیل از خود دفاع خواهد کرد. ایران و متحدان منطقه‌ای آن، مشکل بزرگی برای اسرائیل ایجاد خواهند کرد. آمریکا هم با درگیر شدن در یک جنگ دیگر واکنش منفی بسیاری از کشورها را برخواهد انگیخت.
هربار بحث جنگ مطرح می‌شود بهانه آن سلاح اتمی ایران است. اگر فرض کنیم حتی حکومت ایران سلاح اتمی بخواهد و به آن دست‌رسی پیدا کند، آیا یک ایران اتمی خطر و تهدید واقعی برای اسرائیل یا آمریکا است؟

ایران حق دارد مانند سایر کشورها از تجهیزات مورد نیاز برای دفاع از خود برخودار شود و این به‌‌خودی خود برای آمریکا و متحدانش خطرآفرین نیست. اما من شخصاً معتقد هستم که هیچ کشوری نباید سلاح اتمی نداشته باشد. 
در نظر داشته باشید که آمریکا مرتب ایران را تهدید کرده ‌است. ایران یکی از سه کشوری است که جرج بوش آنها را محور شرارت خواند. وقتی شما تحت حمله لفظی آمریکا هستید به نظر منطقی می‌رسد که دنبال راه حلی برای دفاع از خود باشید، آن هم در مقابل کشوری که بزرگ‌ترین ارتش دنیا را دارد. بنابراین این احتمال هم هست که برای دفاع از خود در جنگ احتمالی به ساخت سلاح رو بیاورید. دولت ایران اعلام کرده که آنها انرژی هسته‌ای دارند ولی دنبال ساخت سلاح اتمی نیستند. جمهوری‌خواهان آمریکا معتقدند که ایران به زودی به آن دست خواهد یافت. در واقع دولت‌های اروپایی
در این پروسه ایران را حمایت کرده‌اند. اما آمریکا کشورهای دیگری را که صاحب بمب اتمی هستند حمایت کرده است. به نظر من اگر نمی‌خواهید ایران سلاح اتمی داشته باشد، نباید از هیچ کشوری در این زمینه حمایت‌ کنید.
امروز می‌دانیم که سازمان جاسوسی آمریکا قبل از حمله به عراق تعدادی از افسران رده بالای ارتش عراق را با پرداخت رشوه‌‌های کلان با خود همراه ساخته بود. با توجه به فسادی که در دستگاه حکومتی ایران، به‌ویژه سپاه پاسداران وجود دارد، آیا شما فکر می‌کنید این تاکتیک در مورد ایران هم اجرا خواهد شد؟
این یکی از تاکتیک‌ها و تکنیک‌هایی است که قبل از جنگ حتماً اجرا می‌شود. من مطمئن هستم که موساد و سیا الان در تلاش برای اغوای افسران و سران ایران هستند تا بتوانند آنها را با خود همراه سازند. 
آیا شما اطلاع دقیقی از تلاش احتمالی برای تطمیع افسران نظامی ایرانی دارید؟
من شخصاً اطلاعی ندارم ولی می‌دانم این کار را می‌کنند، چون این یکی از تکنیک‌های کلاسیک سازمان جاسوسی آمریکا است، با وعده پول زیاد و حمایت از آنان در صورتی که به آمریکا بروند.
می‌دانیم که تصمیم به حمله به کشوری یک‌شبه گرفته نمی‌شود و به احتمال زیاد اگر قرار باشد به ایران حمله شود، مدتها پیش‌تر تصمیم‌ها در این رابطه گرفته‌شده است. با توجه به این پیش‌فرض اگر تصمیم حمله به ایران گرفته ‌شده ‌باشد آیا راهی برای تغییر آن وجود ‌دارد؟
سؤال بسیار خوبی است. اگر به سال 2002 و اوایل 2003 بر گردیم -قبل از حمله به عراق- مخالفت بسیاری با بوش و تونی بلر شد که به عراق حمله نکنند ولی آنها توجهی به خواسته میلیون‌ها میلیون نفر در جهان نکردند. آنها حمله کردند و بیش از هشت سال عراق را در اشغال داشتند. همه تلاش‌ها برای توقف آنان بی‌حاصل بود، مقاله‌های زیادی توسط مقامات رسمی و افراد امثال من که بازنشسته هستیم نوشته شد. درعین حال در سال 2006 و 2007 هم که بوش تمایل به حمله به ایران داشت و برنامه هسته‌ای را بهانه ‌کرده ‌بود، همین‌طور فعالیت کردیم. حمله نشد و ما نمی‌دانیم مخالفت‌‌ها و
تلاش‌ها چه وقت روی آن تصمیم تأثیر می‌گذارد و کی بی‌تأثیر است. اما این دلیل نمی‌شود بی‌کار بنشینیم، چرا که در صورت بی‌کار نشستن می‌دانیم که باز‌ آنها بی‌ هیچ‌ مانعی به جنگ‌افروزی خواهند پرداخت. اکنون هم راهپیمایی ما و تحصن‌هایی در مقابل کاخ سفید و سازمان‌های اداری و دولتی برپا می‌کنیم تا مردم را از نتایج تأسف‌بار جنگ احتمالی آمریکا و اسرائیل با ایران آگاه کنیم. 
برنامه‌ریزی برای جنگ‌‌ و چگونگی استقرار نیرو برای حمله به یک کشور از جمله تخصص‌های شما در دوران خدمت نظامی بوده ‌است. درست است؟
بله من طراح و برنامه‌ریز جنگی و مانور‌های ارتش بودم.

افسران ارتش که به عنوان یک برنامه‌ریز جنگ عمل‌ می‌کنند، به فاکتور انسانی چه نگاهی دارند؟ در واقع می‌خواهم بدانم برای یک افسر ارتش آمریکا که می‌داند نتیجه کارش می‌تواند به کشته شدن تعداد زیادی انسان بی‌گناه منجر شود، جایگاه جان انسان کجا است؟
در واقع انجام طراحی جنگ در یک مانور و تمرین یا در یک حمله واقعی همراه با این تفکر است که کدام روش منجر به حداقل صدمه به مردم می‌شود. من کاملاً مطمئن نیستم ولی فکر می‌کنم سیاست‌های آمریکا بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 تغییرات زیادی کرده است. واضح ‌است که صدمه به مردم غیرقابل قبول است. در ارتش مرتب آموزش داده می‌‌شود که مردم را هدف قرار ندهند و در استفاده از بمب‌ها، موشک‌ها و... محتاط باشند، هر چند که می‌بینیم تعداد زیادی از مردم بی‌گناه در عراق و افغانستان کشته شدند. اسرائیل هم در سال 2008 و 2009 در غزه 1400 فلسطینی را کشت که 1200 نفر آنان مردم عادی بودند و 5000 نفر از مردم عادی هم زخمی شدند. قبل‌تر از آن هم در سال 2006 اسرائیل به لبنان حمله کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند. این همه بمب بر سر مردم ریختن غیر قانونی است ولی آمریکا و اسرائیل هر دو این کار را می‌کنند.
در روزهای اخیر خبر انفجار یک مرکز نظامی در نزدیکی تهران را شنیدیم. آیا شما نظر خاصی در مورد آن دارید؟ این انفجار چه اهمیتی در ارتباط با توانایی نظامی ایران می‌تواند داشته باشد؟ آیا شما نشانی از حضور اسرائیل یا آمریکا در این ماجرا می‌بینید؟
من هم از طریق گزارش‌های رسانه‌‌ها از این موضوع مطلع ‌شدم. براساس این گزارش‌ها به نظر نمی‌رسد که این محل ربطی به پروژه‌ی هسته‌ای ایران داشته ‌باشد. ایران اعلام کرد این یک تصادف بوده است و چندین نفر از جمله یکی از فرماندهان سپاه که نقش کلیدی در برنامه‌ی موشکی ایران داشته نیز کشته شده‌اند. با تمام اینها من اصلاً تعجب نمی‌کنم اگر مشخص شود که این یک برنامه حساب‌شده بوده است. چون انفجار در محلی که افرادی مهم در آنجا باشند برای من الگویی آشناست.
حال کمی درباره وضعیت خود شما به عنوان یک فعال ضد‌جنگ صحبت کنیم. چند روز پیش یک گزارش را در سی. بی. سی دنبال می‌کردم. این گزارش در مورد یک فعال کانادایی بود که به حقوق بومیان کانادا و به طور مشخص به وضعیت تحصیلی کودکان بومی می‌پرداخت. نکته جالب این بود که این خانم بعد از مدت‌ها تلاش به پروند‌ه‌ی خودش در سازمان امنیت کانادا دست‌رسی پیدا‌ کرده‌ بود. طبق پرونده‌ای که به دست آورده بود، این فرد توسط سازمان امنیت داخلی کانادا برای مدتها تحت کنترل بوده است. به‌ویژه باتوجه به سابقه نظامی شما، می‌خواهم بدانم آیا شما هم به دلیل این فعالیت‌ های ضدجنگ که انجام می‌دهید تحت کنترل هستید؟ 
حتماً، بدون شک! به احتمال زیاد همین مکالمه تلفنی شما با من هم‌اکنون شنود می‌شود. البته من امیدوارم همین کنترل من توسط سیا و اف.بی.آی بتواند به درک بیشتر آنها از برنامه‌های صلح‌آمیز ما کمک کند و نیز از نتایج سیاست‌های جنگ‌طلبانه بیشتر آگاه شوند.
در واقع FBI همه سازمان‌ها و افراد فعال صلح‌‌طلب را کنترل می‌کند. همین جنبش اشغال وال‌استریت که اکنون در جریان است، با حضور تعداد زیادی پلیس همراه است. مردم دیگر خسته شده‌اند از وضعیت اقتصادی آمریکا، نبود عدالت، جنگ ‌طلبی و بودجه بالای آمریکا برای هزینه‌های جنگ. انواع پلیس‌ها دائم مردم را کنترل می‌کنند. درواقع بعد از واقعه 11 سپتامبر این کنترل‌ها در آمریکا چند برابر شده است، و بهانه آن هم موضوع امنیت ملی است.
همین جامعه اعراب آمریکا، خیلی تحت کنترل و دائم در مظان اتهام هستند. من می‌دانم که مکالماتم کنترل می‌شود، دائم عکس من را می‌گیرند و حدس می‌زنم پرونده‌ام در FBI خیلی بزرگ است. البته من به آن افتخار می‌کنم زیرا می‌دانم کارم صلح‌طلبانه است نه غیر قانونی و جنایی.

به عنوان یک فعال ارشد صلح‌طلب چه توصیه‌ای برای جوانان فعال صلح‌طلب دارید؟
توصیه من این است که هرگز خسته نشوند. خودشان و کشورشان را بشناسند، دولت‌ها را زیر سؤال ببرند. وقتی تعدادمان زیاد باشد دولت‌ها به‌زودی متوجه خواهند شد. با تعداد زیاد به خیابانها بروند. بدانید که باید فشار زیادی بیاورید. کمپانی‌های زیادی هستند که جنگ طلبی را تشویق می‌کنند زیرا از این جنگ‌ها بهره مادی فراوانی می‌برند. برای آنها که جنگ می‌فروشند ارتزاق در زمان صلح سخت است چون با نبود جنگ این هزینه‌های اسلحه و نظامی‌گری کاهش پیدا ‌می‌کند.
خانم ماری‌آن‌ رایت خیلی از شما سپاس‌گزاریم.

خسرو شمیرانی
سرچشمه: مجله هفته

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter