نویدنو:06/09/1390  

 

 نویدنو  06/09/1390

 

 
پشت جنگ طلبان صف نکشید! 

بابک پاکزاد

 

 در جنگ حلوا خیر نمی کنند. این پاسخی است عامیانه به اقشاری که عوامانه پشت جنگ طلبان صف کشیده اند. حالا جماعتی که با لبخند دست درجیب هم می کنند و نان را از دهان یکدیگر قاپ می زنند به یکباره سیاسی شده اند ، و این یکباره سیاسی شدن این قشر خیلی خطرناک است. 
و اما ادعاهای بزرگ اینان در استقبال از جنگ با توش و توان واقعی اشان همخوانی ندارد. هم اینان زمانی که برق می رود و سیر طبیعی کسب و کار و زندگی اشان مختل می شود،آن هم فقط برای یک ساعت! کلافه شده،عنان از کف داده و به زمین و زمان ناسزا می گویند. هر شهروند تهرانی حداقل یکبار ماندن در ترافیک در روزهای برفی و بارانی را تجربه کرده و به تبع آن تاخیر های دو سه ساعته را.اینان به چشم دیده اند که چگونه یک باران یا برف ساده وضعیت کلان شهر تهران را مختل می کند و آنان را مستاصل.توجه کنید که از بارش برف و باران سخن می گویم و نه از بارش بمب و موشک. از قطع شدن برق گفتم و حال و روز این جماعت ،پس بهتر است سری به عراق بزنیم پس از جنگ اول با آمریکا و در دوره تحریم ها. لاری اورست در کتاب نفت، قدرت، امپراتوری اوضاع را این گونه تشریح می کند: 
"آمریکا بطور منظم و برنامه ریزی شده، بخش اعظم امکانات زیستی در عراق را منهدم و از کار انداخت از جمله شبکه برق رسانی، پل ها و شبکه ارتباط تلفنی. 
بمب ها و موشک های نیروی ائتلاف،
۱۱ ایستگاه از ۲۰ ایستگاه تولید برق عراق را نابود کردند و به ۶ ایستگاه دیگر خسارت زدند. در پایان جنگ تولید برق عراق به میزان ۹۶ درصد کاهش پیدا کرده بود و تا سطح تولید سال ۱۹۲۰ پائین آمده بود. 
عراقی ها بدون وجود برق، آب را نمی توانستند پمپاژ و تصفیه کنند و بیمارستان ها نمی توانستند کار کنند. این ویرانی با حمله آمریکا به کارخانه های تولید مواد شیمیایی تصفیه آب مثل کلر، تکمیل شد. 
بعدها استراتژیست های نیروی هوایی آمریکا اعتراف کردند که این کار بخشی از راهبردی استادانه است. تخریب تجهیزات ارزشمندی که بغداد بدون کمک خارجی نمی توانست آن را تعمیر نماید، اهرمی را برای اعمال فشار بر عراق در دوران پس از جنگ در اختیار آمریکا قرار می داد. 
کلنل جان واردن، مسئول تدوین راهبرد و برنامه های نیروی هوایی، به واشینگتن پست اظهار داشت: صدام حسین نمی تواند نیروی برق خود را ذخیره کند. او به کمک نیاز دارد. اگر ائتلاف سازمان ملل اهداف سیاسی دارد، می تواند بگوید "صدام! وقتی موافقت کردی که این کارها را انجام دهی، ما به متخصصین خواهیم گفت به عراق آمده و جریان برق را برقرار کنند. "این موضوع اهرم بلند مدتی را در اختیار ما قرار می دهد. 
واشینگتن پست اعلام کرد "افسران ارشد می گویند، رنج شهروندان عادی از بمب هایی نیست که آنها را خاکستر می کند بلکه بخاطر سلاح هایی است که بطور دقیق هدایت می شوند و دقیقا به هدف اصابت می کنند- کارخانه های تولید برق، پالایشگاه های نفت و شبکه های حمل و نقل." 
این اقدام مستقیما ماده
۵۴ کنوانسیون ژنو را که حمله به تجهیزات اصلی شهری از جمله "عرضه آب شرب و کشاورزی" را ممنوع می سازد نقض کرد. و بنابر این، بمباران آمریکا یک جنایت جنگی بود که به مرگ صدها هزار عراقی در دوران پس از جنگ منجر شد." 
پس یادمان باشد که در جنگ حلوا خیر نمی کنند و این هم یادمان باشد که سلاح های دقیق، جنگ تمیز به ارمغان نمی آورند. در این بین و در این گیر و دار افرادی هم پیدا شده اند که با ظرافت می خواهند با برخی آرایه ها مداخله نظامی را نظریه پردازی کرده و به آن مشروعیت بخشند. برای مثال می توان به اظهارات دکتر کاظم علمداری اشاره کرد. علمداری میان مداخله نظامی و مداخله بشردوستانه فرق قائل می شود و مورد لیبی را برجسته می کند. او می گوید در لیبی مردم تقاضای کمک کردند. اما آیا به واقع این مردم لیبی بودند که کمک خواستند؟ یا شورایی متشکل از مقامات لشکری و کشوری دولت قدافی به همراه سران القاعده شاخه لیبی؟ آیا سیاه پوستان هم جزئی ازمردم لیبی اند؟ با آنها چگونه معامله شد؟ زنان چطور؟ زنان هم جزئی از مردم لیبی اند؟ بلافاصله بعد از انقلاب کذایی برای آنها چه چشم اندازی ترسیم شد؟ آیا اساسا سیر سریع وقایع در لیبی این اجازه و مشروعیت را به هیچ بدنه ای به عنوان نماینده مردم لیبی می داد تا از جانب یک ملت سخن گوید؟ آیا کسب قدرت به ضرب موشک های ناتو افتخار دارد؟ این شورا به پشتوانه ناتو هویت پیدا کرد و پیش از آنکه با مردم لیبی را یزنی کند، در پیوند تنگاتنگ با ناتو و کشورهای غربی قرار داشت. دقت کنید که وقتی موازنه قدرت به سود نیروهای مخالف قزافی تغییر کرد و فقط سرت مقاومت می کرد ، دیگر این احتمال وجود نداشت که قذافی دست به کشتار بزند و احتمال قتل عام از طرف مخالفان قذافی بیشتر بود. و چنین هم شد و ناتو نیز تا لحظه آخر یعنی لحظه دستگیری قذافی نقش فعال ایفا کرد و این در حالی صورت گرفت که سازمان ملل ماموریت دیگری را برای این نیروها در نظر گرفته بود. واقعیت امر این است که مورد لیبی نشان داد که چگونه می توان در موقعیتی مشخص به جای مردم تصمیم گرفت نظر قدرت ها را جلب کرد و دست روی نقاط ضعف و قدرت یک ملت گذاشت و کشوری را ربود. این ادعای علمداری که می گوید "مردم کمک خواستند" چنان مبهم و چنان مخاطرات عمیقی را به همراه دارد که باید بر آن تامل کرد. که؟ چه؟ کدام؟.... آیا در شرایطی که یک جنبش تحت فشار قرار می گیرد، مجاز است از جانب یک ملت اعلام کند که پذیرای یک جنگ فراگیر و تبعات آن است و ارتش های تا بن دندان مسلح را به مداخله فرا خواند؟ آیا چنین فراخوان یا درخواست کمکی در حد و حدود یک جنبش اجتماعی و سیاسی هست؟ اگر هست با قدرت تفویض شده از سوی چه کسی و با کدام مسئولیت؟ خلاصه اینکه بحث درخواست کمک و مداخله بشر دوستانه تنها بحثی انحرافی است برای مشروعیت بخشی به مداخله نظامی. و هیچ شورا یا تشکیلات یا جنبش اجتماعی در هیچ شرایطی در حد و اندازه اتخاذ این تصمیم و بر عهده گرفتن تبعات آن نیست و نخواهد بود.

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 

 


 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter