نویدنو:19/08/1390  

 

 نویدنو  19/08/1390

 

 

انقلاب سوراخ شده

فیراس ساواح- برگردان: مهرگان

 

در سال 1971 من با بورسیه ای که از طرف سازمان بین المللی به من اهدا شده بود به امریکا رفتم. در آن زمان سی ساله بودم. من در اوج انقلاب جوانان که از اروپا( البته ) بااندکی تاخیر به امریکا منتقل شده بود به واشنگتن دی سی ، پایتخت امریکا رسیدم. آن حرکت انقلابی بود که در آن زمان مشتاق تغییر جهان و تضعیف ساختار های سیاسی واقتصادی سرمایه داری مدرن بود. میلیون ها جوان که به خانواده های تروتمند تعلق داشتند ، خانه ها ورفاه خود را ترک کرده بودند و پرسه زدن در سراسر کشور را برای تظاهرات ، آواز خواندن ورقصیدن آغاز کرده بودند . آنها نه به خاطر تامین هیچ یک از نیاز های زندگی ای که داشتند، بلکه برای زدن ریشه دموکراسی دروغین امریکا و تعقیب تحقق عدالت در جهان حرکت می کردند. شروع آواز مورد علاقه آنها : قدرت از آن مردم ! بود. من با آنها راه پیمایی کردم وعلیه جنگ ویتنام اعتراض نمودم.من در همایش های آنها شرکت می کردم و در جلسه شامگاهی آنها در مقابل چادرهایشان که در کنار رودخانه پوتوماک نصب کرده بودند سهیم می شدم. من نمی توانم آن هفته ای را که اعتراض کنندگان از سراسر کشوربه پایتخت هجوم آوردند وکاخ سفید ومجلس وسایر نهادهای دولت فدرال را محاصره کردند، وشهر را ، که روزهای زیادی تحت اداره آنها باقی ماند، انباشتند فراموش کنم.

این احساس ها مدت زیادی در خاطر من ماند ، ومن شگفت زده بودم که آیا ما هم در حال حرکت به سمت انقلاب مشابهی در جهان عرب هستیم. اما انقلاب (عرب) با تاخیر مواجه شد وهمه خاطره ها وامید ها ، تا آن که دوباره چهل سال بعد باز زنده شوند،از بین رفتند. آن زمان وقتی بود که جنبش روشنفکران جوان سوریه ظهور کرد . جنبشی بود که مرا مطمئن ساخت نیروی حیاتی که معرف مردم سوریه درسراسر تاریخشان بوده نه مرده است ، بلکه بیشتر مانند آتش زیر خاکستری بوده ، که به زودی شعله می کشید. من آرزومندجنبش سراسری جوانان بودم که بتواند مخالف (اپوزیسیون) سیاسی ایجاد کند ، از خیابان ها، ونه ازنشست های دانش آموختگان نخبه سیاسی آغاز شودد. اما خیلی زود برای من آشکار شد که این جنبش ( یا انقلاب، همان گونه که مردم ترجیح می دهند آن را بخوانند)، وآنچه اولین جرقه ناگهانی اعتراض های خیابانی را روشن کرد، اصلاح های سیاسی واقتصادی را طلب می کند. این جنبش سوراخ شده زاده شد . این نفوذ ناشی از گروه های متعددی بود که جوانان تحصیل کرده را، که زیر پرچم درخواست های آنها عمل می کردند به خیابان ها هدایت کردند .  

اولین رخنه از سوی بنیادگرایان اسلامی بود ، که در سراسر تاریخشان به نداشتن هیچ ابزاری غیر از خشونت در سیاست معروف هستند.  وهمان طور که خشونت به طور ذاتی محرک ضد خشونت است ، من در اولین فراخوانم به جوان ها در فیس بوک، از آن ها در خواست کردم که آنها( خشونت گرایان)را از این گروه جدا نمایند. این درخواست بدان خاطر بود که بنیان هر دو طرف شورش می توانست درهم بشکند وجنبش اصیل آنها عقیم بماند. ونیز به این خاطر بود که گمراه کردن تیم از سوی آن گروه سبب آغاز فزاینده شعارهایی شد که مزاحمت های فرقه ای را تحریک می کرد ، ونتایج آن خیلی زود در تعدادی از شهر ها ومحله ها ظاهر شد ، وبه مقابله بین فرزندان یک کشور تبدیل گشت . 

نفوذ دوم ناشی از یک جنبش اعتراضی با خواسته هایی مربوط به نیاز های زتدگی روزانه بود . اعضا آن جنبش نگران قانون جدیدی برای انتخابات ، یا قانون جدید حزب ها نبودند وبیش از پیش به حل مشکلات اقتصادی خود علاقمند بودند. و از آن جایی که آنها به بخش های کمتر تحصیل کرده جامعه تعلق داشتند،  به راحتی با دعوت به خشونتی که از سوی طرف های مشکوکی سرچشمه می گرفت سازگار بودند.  بنا بر این آنها مسلح شدند وشهروندان کشور در جنگی که برنده  ای نداشت  با یک دیگر رو در روشدند .   

سومین رخنه ناشی از فرهنگ انتقام بود که در روانشناسی عرب ها ریشه دارد . در هر مقابله ای بین اعتراض کننده ها ونیروهای مجری قانون ، ودر زمانی که آدرنالین به بالاترین حد خود در خون می رسد ، زخمی هایی در هر دو سو وجود خواهد داشت. وزخمی های آنها با استفاده مفرط  از زور توسط نیروهای امنیتی اضافه می شود. این امر به نوبه خود به جوشیدن در خیابان ، با هدف صرف بودن انتقام منجر می شود . بالاترین تعداد زخمی ها وبیشترین میل انتقام در سمت غیر نظامی ها بود، وبه مشکلی برای شکستن آن حلقه فاسد تبدیل شد .

چهارمین رخنه ناشی از جنبش خود به خودی از سوی گروه های نوجوانی بود که به دلایل مختلفی از سیستم آموزش وپرورش و از بازار ضعیف کار اخراج شده بودند . آنها در جنبش خیابان جایی برای بروز خشم وانرژی های انفجاری نو جوانی خود یافته بودند ، وخودشان را در گروه هایی که  به نیروهای امنیتی سنگ می پراکندند وبه اموال عمومی وخصوصی حمله می بردند سازمان داده بودند .

رخنه پنجم ناشی از به اصطلاح اپوزیسیون خارجی بود، که نمایندگان آنها ( کسانی که در صفحه های تلویزیون ها می بینید) چندین دهه قبل میهن را ترک کرده بودند ، ودر جامعه های جدید خود ( در خارج ) یک پارچه شده بودند. آنها ( از کشورهایی که در آن ساکن شدند) کسب ملیت کردند وفرزندانی به دنیا آوردند که رشد خود به جوان هایی تبدیل شدند که عربی نمی دانند ودر برابر همسالان خود از منشا شرقی خود ( مثلا خاورمیانه)احساس سر شکستگی می کنند . من در عین حال که حق تبعیدی ها را برای نگرانی در باره مسائل میهن، یا حتی حق سازمان دادن اعتراض هایی که افکارشان را در خارج بیان کند، انکار نمی کنم ، اما کار سازمان یافته نهادی آنها را ، که دستبرد به پیکار، تلاش وخون در خیابان ها ریخته سوریه ای ها ، را هدف گرفته است ، رد می کنم ، به ویژه از آنجایی که مخالفت آنها تحت توجهات عثمانی ها در آنتالیا ، وتحت مراقبت فروم صهیونیستی در پاریس ، وتحت مراقبت وزارت کشور در واشنگتن سبز شده است . واکنون آنها با انتخاب دوحه بعنوان محل همایش خود ، پیش از سمت گیری به باب عالی (عثمان) در استانبول ماهیت وتعلق خود را آشکار می کنند. نتیجه آن که این اپوزیسیون موشی زایید که آن را شورای ملی سوریه می نامند، و هدف آن ها و آن چه به زودی اعلام خواهند کرد چیزی جز حمایت خارجی نخواهد بود یا به عبارت دیگر :دخالت نظامی که نابودی ارتش سوریه را به خاطر اسرائیل هدف می گیرد.    

ششمین وخطرناک ترین نفوذ ناشی از حزب موهومی است که اسم ها را برای برچسب زدن جمعه ها (ی اعتراض در سوریه) منتشر می سازد. من اطلاعات قابل اعتمادی در باره این حزب که صلاحیت شرح وتوصیف (بیشتر) آن را به من بدهد ندارم. اما من از شما می پرسم :چه کسی به روز نهم سپتامبر اسم "جمعه درخواست حمایت جهانی" داد؟ اگر شما پاسخ را نمی دانید واگر نمی خواهید بدانید ، پس وقت آن است که مطالعه کنید، ودر جستجوی راه حل های واقعی باشید که بتواند به زخم های خونین وطن شفا دهد وبتواند وطن را از یک فاجعه قریب الوقوع حفظ نماید .  


 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter