نویدنو:27/06/1390  

 

 نویدنو  27/06/1390

 

 

 

سالگرد یازدهم سپتامبر، ایران و مواضع جناح های تندرو امپریالیسم از زبان تونی بلر

 

روز یکشنبه بیستم شهریورماه مصادف بود با ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱، دهمین سالگرد حمله‌های تروریستی به نیویورک و واشنگتن که در آن ها حدود ۳۰۰۰ تن کشته شدند. رخدادهای آن روز نه تنها به ایجاد فضای امنیتی گسترده و برقراری محدودیت‌های شدید، و حتی به باطل کردن حقوق اجتماعی و فردی مردم در بسیاری از کشورها و به‌ویژه کشورهای غربی منجر شد، بلکه آغازگر دوران به اصطلاح جنگ با تروریسم“ بود که بار دیگر سایه شوم جنگ و ویرانی را بر سر مردم جهان گستراند. روز ۷ اکتبر همان سال [۲۰۰۱]، نیروهای نظامی آمریکا و انگلستان در چارچوب ”عملیات آزادی پاینده“ (و نیز به همراه نیروهای ناتو)، و به انتقام عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر، به افغانستان حمله کردند، که سرانجام به سرنگونی حکومت واپس گرایان طالبان در آن کشور و نصب حامد کرزای به عنوان رئیس جمهوری در آن کشور منجر شد. ده سال پس از آغاز آن حمله نظامی، افغانستان هنوز درگیر جنگ و خون‌ریزی و در اشغال نیروهای نظامی خارجی است، هرچند که چندین کشور، پایان حضور نظامی خود را در افغانستان اعلام کرده‌اند. حدود یک سال و نیم پس از حمله به افغانستان و اشغال آن، نیروهای آمریکایی و انگلیسی مجدداً به کشور دیگری در آسیا و در منطقه خاورمیانه، یعنی عراق، حمله کردند، که بهانه آن، وجود سلاح‌های کشتار جمعی در دست رژیم دیکتاتوری صدام حسین بود، اگرچه بعدها ثابت شد که این ادعا صحت نداشته است و حتی رهبران آمریکا و انگلستان نیز در زمان حمله، به این کارزار تبلیغاتی باور نداشتند.
آنچه در سال‌های اخیر از سوی قدرت‌های بزرگ امپریالیستی در دنیا به طور گسترده انجام شده است، چیزی نیست جز استفاده از زور و ماجراجویی‌های نظامی در راه پیشبرد سیاست‌های توسعه‌طلبانه و سوداگرانه این قدرت‌ها، از جمله تغییر رژیم“ ها، نصب مهره‌های خودی، و حمایت از ”رژیم‌های دوست“، و نیز حفظ و گسترش منافع اقتصادی و راهبردی (استراتژیک) آن ها، از جمله در استفاده از جنگ به منظور تخفیف و تسکین بحران‌های ساختاری اقتصادی این نظام‌های سرمایه‌داری.
نکته قابل توجه در این میان، همان طور که حزب ما بارها و بارها بر آن تأکید کرده است، این است که اگرچه رژیم‌هایی مثل طالبان و صدام حسین رژیم‌هایی ضدمردمی و دیکتاتوری اند ، اما ”تغییر رژیم“ و ”برپایی دموکراسی“ و ”حکومت قانون“ با ابزارِ تجاوز و دخالت نظامی و غیرنظامی، مستقیم و غیرمستقیم، از سوی قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، و یا اتکاء به این نیروهای تسلط ‌طلب و استحضار به پشتیبانی آن ها، جز بر پایی حکومت‌هایی وابسته، و دست کم دست و پا بسته، مادامی که در قدرتند وام دار آن قدرت‌های تسلط گرا خواهند بود، همان گونه که به‌روشنی در افغانستان شاهد آنیم، نتیجه ‌یی در بر نخواهد داشت. رخدادهای اخیر لیبی نیز سناریوی مشابه ای را دنبال می‌کند؛ به این معنا که، نیروهای نظامی خارجی، این بار به سرکردگی فرانسه و بریتانیا، زیر پرچم ناتو، در صددند تا با مداخله مستقیم در آن کشور، ”شورای ملی انتقالی سرهم‌بندی شده از سوی برخی از مخالفان رژیم را به مسند قدرت بنشانند، تا نه تنها به ذخایر و منابع نفت و گاز آن کشور بتوانند دست یابند، بلکه با توجه به اوضاع مصر و جایِ خالی ”حسنی مبارک“، پایگاهی مطمئن در شمال آفریقا نیز برای خود دست و پا کنند. قدرت‌های امپریالیستی همچنان و با قدرت سیاست‌های مداخله‌جویانه خود را دنبال می کنند، یعنی امری که نمی‌تواند موجب نگرانی نیروهای صلح‌دوست و ترقی‌خواه جهان نباشد. در چند روز گذشته، بار دیگر برخی از رهبران و سخنگویان سیاست‌های امپریالیسم سخنانی به طور مستقیم از جمله در ارتباط با ایران بیان کردند که بسیار نگران کننده است. نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه، در نشستی که روز چهارشنبه، ۱۶ شهریورماه، در کاخ الیزه، با حضور سفیران کشورهای خارجی، برگزار شد، گفت: ”جاه‌طلبی‌های نظامی اتمی و موشکی ایران خطر فزاینده‌ای است که می‌تواند در نهایت به یک حملۀ پیشگیرانه به مراکز (اتمی) ایران بینجامد...“ رییس جمهوری فرانسه در ادامه افزود: ”ایران از مذاکرۀ جدی سر باز می‌زند و اقدامات تحریک‌آمیز تازه‌ای انجام می‌دهد در برابر این چالش، جامعۀ جهانی باید پاسخی قابل اعتنا بیابد. چنین چیزی ممکن خواهد بود اگر جامعۀ جهانی متحد بماند و قاطعیت نشان دهد و تحریم‌ها را باز هم سخت‌تر کند ...اشتباه می‌کنیم اگرتأثیر تحریم‌ها را کوچک بشماریم. این تأثیرات روز به روز بیشتر ملموس می‌شوند.“
همچنین، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در سخنانی که روز جمعه و در آستانه سالگرد ۱۱ سپتامبر در یک کالج آمریکایی در نیویورک بیان کرد، ضمن هشدار باش نسبت به حمله‌های تروریستی احتمالی القاعده در آمریکا، به طرح‌های آتی وزارت خارجه آمریکا برای مقابله با تروریسم اشاره کرد و گفت که، ایالات متحده آمریکا به ایجاد ”دموکراسی‌های قدرتمند و پایدار“ در سراسر دنیا کمک خواهد کرد، که تحلیل‌گران سیاسی آن را تلاش برای مداخله در امور داخلی کشورها و ”تغییر رژیم“ ها ارزیابی می‌کنند. استیفن هارپر، نخست‌وزیر کانادا، نیز در مصاحبه ‌یی با تلویزیون ”سی‌بی‌سی“ آن کشور، با کم‌بها دادن به حمله‌ تروریستی و کشتار اخیر مردم در ”نروژ“، ”اسلام گرایان“ را ”عمده‌ترین خطر“ موجود برای آن کشور دانست و مبارزه با ایدئولوژی اسلام گرایی“ را ضرور شمرد. و تازه‌ترین اظهارات در این زمینه، از زبان تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، در مصاحبه روز جمعه، ۱۸ شهریورماه، با مجله تایمز لندن بیان شد که گفت: ”یکی از معضلات عمده در عراق، و نیز در افغانستان، دخالت مداوم ایران بوده است... به مجرد تغییر رژیم در تهران، من نسبت به کل آن منطقه بسیار خوش‌بین‌تر خواهم شد.“ تونی بلر، که در زمان نخست‌وزیری‌اش، همراهِ اصلی جورج بوش در طراحی و اجرای دخالت نظامی و اشغال افغانستان و عراق بود، پیش تر نیز به بهانه تولید سلاح‌های هسته‌ای از سوی ایران، گفته بود : ”ما باید برای مقابله قاطعانه با ایران- و در صورت لزوم مقابله نظامی- آماده باشیم.“ او همچنین در کتاب خاطراتش نوشته است: ”جهانی‌سازی، مداخله نظامی در رژیم‌های نافرمان آن سوی آب‌ها را بیش از هر زمان دیگر ضرور کرده است.“ با توجه به سابقه آنچه در جریان ”تحقیق درباره حضور نظامی بریتانیا در جنگ عراق“ از سوی مقام‌های وزارت خارجه بریتانیا گفته شد، مبنی بر آن بود که در زمان حمله به عراق، بریتانیا از لحاظ امنیتی بیشتر از سوی ایران و لیبی نگرانی داشت تا از رژیم صدام حسین، اظهارات اخیر تونی بلر درباره تغییر رژیم در ایران موجب نگرانی فزاینده‌ای است. آنچه این فضا را مسموم‌تر و اوضاع را شکننده‌تر می‌کند، موضع های غیرمسئولانه‌ای است که مقام‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران اینجا و آنجا درباره امکان و توانایی دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای بیان می‌کنند، هرچند که بعداً به تکذیب آن می پردازند. چنین موضع گیری های ماجراجویانه و غیرمسئولانه‌ای به‌راحتی می‌توانند مورد استفاده نیروهای مداخله‌گری قرار گیرند که از آن ها به منظور آماده کردن زمینه برای اقدام‌های احتمالی تجاوزگرانه خود سود خواهند برد. قدرت‌های سلطه‌جو همواره در صدد یافتن راه‌هایی برای تأمین منافع سوداگرانه و حریصانه خود در سراسر جهان اند. از دید آن ها، ”دموکراسی“ فقط ”حق رأی“ نیست، بلکه ”در حقیقت، ایجاد بازارهای آزاد است“ (تونی بلر، ۱۸ شهریورماه، در مصاحبه با تایمز لندن)؛ و این قدرت های تسلط گرا برای دست یافتن به این ”بازارهای آزاد، حاضرند، و این حق را نیز به خود می‌دهند، که به هر عمل غیرانسانی و غیردموکراتیکی مثل مداخله نظامی هم دست بزنند. اگرچه ماهیت امپریالیسم جز این نیست، ولی نمی‌توان گفته‌ها و اقدام‌های ماجراجویانه و نسنجیده مقام‌های کشورهایی مثل ایران را نیز نادیده گرفت که بهانه‌ساز اجرای نیت های پلید امپریالیسم می‌شوند، وگرنه این قدرت‌ها کم ترین علاقه ‌یی به امر دموکراسی“ و ”رعایت حقوق مردم“ در کشوری مثل ایران ندارند. مشکل آن ها رعایت دموکراسی در ایران و یا عدم توجه به حقوق بشر و روش های دموکراتیک در اداره کشور و کلاٌ عرصه سیاست داخلی ایران نیست. سخنان تهدیدآمیز آقای بلر، که نقش سفیر عالی رتبه امپریالیسم در خاورمیانه را دارد، بر پایه شواهد انکار ناپذیر عملکرد ماجراجویانه و غیر عقلایی رژیم ولایت فقیه در عراق و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه و به بهانه مقابله با آن ها تنظیم شده اند. دقت و ظرافت در سیاست خارجی و دفاع سازنده از حق ملی ایران برای برخورداری از انرژی هسته‌ای، پرهیز از خشونت، و در پیش گرفتن سیاست‌های مبتنی بر امکانات نظامی، عدم مداخله در امور کشورهای دیگر، استفاده معقولانه از امکانات بین‌المللی و جلب حمایت هرچه بیشتر نیروهای صلح‌دوست، برقراری روابط دوستانه با کشورهای دیگر و به‌ویژه همسایگان، می‌تواند مانعی در راه اجرای نقشه‌های مداخله‌جویانه امپریالیسم باشد.
اظهارات اخیر رهبران دولت‌های امپریالیستی و تأکید مجدد آنان بر مبارزه با نیروهای اسلام گرا حتی از طریق دخالت نظامی و تغییر رژیم، موضع های خصمانه و تجاوزگرانه اعلام شده از سوی دولت اسرائیل درباره ایران، که همواره گزینه حمله نظامی را مدّ نظر داشته است، دخالت مستقیم نیروهای نظامی خارجی در لیبی برای تغییر رژیم، مخالفت با مذاکرات سازنده در مورد ایجاد کشور مستقل فلسطین در پی اصرار دولت اسرائیل به ادامه ایجاد شهرک‌های یهودی‌نشین در منطقه های اشغالی، و به‌تازگی حمله به سفارت اسرائیل در قاهره در روز شنبه، ۱۹ شهریورماه، و بازگشت سفیر اسرائیل به کشور خود، اوضاع شکننده و متشنجی را در منطقه به وجود آورده است که بسیار نگران کننده است. در حالی که مردم جان به لب رسیده کشورهای منطقه در راه احقاق حقوق خود و رهایی از رژیم‌های استبدادی و تحقق دموکراسی مردمی خیزش هایی را آغاز کرده‌اند، امری که خوشایند قدرت‌های سلطه‌جو نیست، چنین وضعیت شکننده‌ای سایه جنگ و ویرانی را بر سر منطقه انداخته است. به اصطلاح ”جنگ بر ضد تروریسم“ که در پی رخدادهای تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به راه انداخته شد، نه تنها به ریشه‌های واقعی و همه جنبه‌های تروریسم توجه ندارد، بلکه از آن روز تا کنون فقط به دستاویزی برای جولان نظامی و مداخله بی‌قید و بند قدرت‌های امپریالیستی در کشورهای دیگر، و حتی محدود کردن حقوق دموکراتیک مردم خود این کشورهای سلطه گر، تبدیل شده است. ”بهار عرب“، ”جنبش سبز ایران“، مبارزات و جنبش‌های اجتماعی دیگر در سراسر جهان و از جمله در اروپا و آفریقا، نمایش گر مخالفت مردم با تروریسم واقعی نظامی و اقتصادی قدرت‌های امپریالیستی، و لزوم ایجاد دگرگونی، برقراری و تحکیم دموکراسی واقعی مردمی، در سراسر جهان است. سوداگران مرگ و جنگ‌طلبان امپریالیست و افراط ‌گرایان واپس گرا، عرصه را بر مردم جهان تنگ و زندگی را به آنان تلخ کرده‌اند. پیکار بحق و پویای مردم، واکنشی است به ضرورت رهایی از این وضعیت، با هدف تأمین یک زندگی شایسته و انسانی؛ پیکاری دشوار، اما امید افزا.

به نقل از نامه مردم، شماره 877، 21 شهریور ماه 1390

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter