نویدنو:06/06/1390  

 

 نویدنو  06/06/1390

 

 

همزیستی مسالمت آمیز

پروفسور گونتر هیدن - برگردان شین میم شین

 

همزیستی مسالمت آمیز حاوی وضع عینی ـ واقعی مبتنی بر وجود دولت هائی با مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی متضاد در جوار یکدیگر و سیاست منطبق با آن است. همزیستی مسالمت آمیز انعکاس الزامات عینی است که تحقق شان شرایط لازم را برای همزیستی دولت های کاپیتالیستی و سوسیالیستی در فرم صلح آمیز فراهم می آورد.
وضع عینی ـ واقعی مبتنی بر همزیستی دولت های کاپیتالیستی و سوسیالیستی نتیجه ضرور توسعه اقتصادی و سیاسی ناهمگون دولت های کاپیتالیستی در مرحله امپریالیسم است.
لنین که قانون مندی این توسعه را کشف کرده بود، به دلیل امکان پیروزی سوسیالیسم در چند کشور انگشت شمار و یا حتی در یک کشور، ضرورت همزیستی دولت های سرمایه داری و سوسیالیستی را در سال 1915 پیش بینی می کند.
همزیستی دولت های سرمایه داری و سوسیالیستی فرم نمودین خاص آنتاگونیسم طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا ست.  طبقه کارگر در هر کشور که در نتیجه انقلاب سوسیالیستی تضاد اصلی کاپیتالیستی را حل می کند، هم زمان تضاد طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا را حذف و حفظ می کند:
طبقه کارگر تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا را حذف می کند، از میان برمی دارد.
طبقه کارگر بورژوازی را به مثابه طبقه حذف می کند و همراه با متحدین خویش ـ به مثابه طبقه حاکم ـ یعنی به مثابه دولت، قدرت را به دست می گیرد.  طبقه کارگر اما در عین حال، تضاد میان بورژوازی و طبقه کارگر را حفظ می کند، یعنی به منزله دولت سوسیالیستی در مقابل دول امپریالیستی قرار می گیرد.
بدین طریق، تضاد طبقاتی میان بورژوازی و طبقه کارگر در سطح نوینی، در سطح میان دولتی و بین المللی تشکیل می شود و توسعه می یابد.
از اصل لنینی همزیستی مسالمت آمیز نتیجه گرفته می شود که سوسیالیسم می تواند بدون جنگ بر سرمایه داری پیروز شود.  دولت های سوسیالیستی ـ اینجا ـ با دو وظیفه تاریخی مواجه می شوند:

وظیفه اول

وظیفه اول آنها عبارت است از دفاع از صلح در مقابل امپریالیسم، اگر امپریالیسم تن به همزیستی مسالمت آمیز ندهد.

وظیفه دوم

وظیفه دوم عبارت است از پشتیبانی از پرولتاریای بین المللی در جهت از بین بردن امپریالیسم و پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشورهای منفرد.
این بدان معنی است که دولت های سوسیالیستی باید استراتژی و تاکتیک مبارزاتی نوینی بر ضد امپریالیسم توسعه دهند که از فراز روابط بین المللی در سطح میان دولتی و بین المللی مؤثر واقع شود.  سیاستی که هر دو وظیفه عینی یاد شده را در مد نظر دارد، سیاست همزیستی مسالمت آمیز نامیده می شود.
ماهیت همزیستی مسالمت آمیز را فرم خاصی از مبارزه طبقاتی تشکیل می دهد که با هنجارهای عام حقوق بشر سازگار است.  همزیستی مسالمت آمیز ـ به معنای ساده کلمه ـ عبارت است از صرفنظر از جنگ ـ بمثابه وسیله حل اختلافات.
مفهوم همزیستی مسالمت آمیز اما در این خلاصه نمی شود.
علاوه بر کنار گذاشتن جنگ، همزیستی مسالمت آمیز بدان معنی است که دولت ها حق مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر برای تغییر نظام اجتماعی و شیوه زیست مردم و یا به هر انگیزه دیگر را ندارند.
اصل همزیستی مسالمت آمیز ـ علاوه بر این ـ حاکی از آن است که روابط سیاسی و اقتصادی میان کشورها باید بر بنیان برابرحقوقی کامل و سود متقابل استوار باشد.
سمت گیری مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز دولت های سوسیالیستی با دولت های امپریالیستی یک ترفند تاکتیکی نیست.  این سمت گیری در ماهیت سوسیالیسم (کمونیسم) ریشه دارد و با تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انقلاب در انطباق کامل قرار دارد.
در جامعه سوسیالیستی از طبقات و نیروهای دیگر که در جنگ ذینفع باشند، خبری نیست.  در اقتصاد سوسیالیستی که پیش شرط آن لغو مالکیت خصوصی ـ به مثابه ریشه علی همه جنگ ها ـ بوده، بر خلاف اقتصاد امپریالیستی، قوانین عینی دیگری در کارند. بنابرین، در جامعه سوسیالیستی برای طبقه کارگر حاکم و متحدینش ، علت عینی  که او را به استفاده از جنگ ـ به مثابه وسیله اعمال سیاست ـ وادارد وجود ندارد.
علاوه بر این، دولت های سوسیالیستی بر آنند که برای پیروزی سوسیالیسم در جهان، به طور عینی نه امکان صدور انقلاب سوسیالیستی وجود دارد و نه ضرورت صدور انقلاب سوسیالیستی.
به قول لنین، «چنین تئوری مبتنی بر صدور قهرآمیز انقلاب، به معنی گسست کامل از مارکسیسم است. زیرا مارکسیسم مخالف پیش تازاندن درشکه انقلاب به زور تازیانه و شلاق است. انقلاب به همان میزان توسعه می یابد که تضادهای طبقاتی توسعه یافته باشند، انقلابات را الزامی سازند و شدت بخشند  (کلیات لنین، جلد 27، ص 56)
انقلاب سوسیالیستی ـ ماهیتا ـ روندی درونی در هر کشور است، که در جریان آن باید تضاد اصلی کاپیتالیستی درونی جامعه حل شود.  این تضاد درونی فقط به وسیله نیروهای طبقاتی داخلی، یعنی به وسیله طبقه کارگر و متحدینش، تحت رهبری حزب کمونیستی و یا کارگری کشور مربوطه می تواند حل شود، به شرط این که در نتیجه توسعه اوولوسیونیستی ( تدریجی)، همه شرایط لازم برای حذف انقلابی (روولوسیونیستی) رژیم حاکم فراهم آمده باشند.
با توجه به سطح تکنیک تسلیحات، امروزه صلح بنیادی ترین پیش شرط برای کلیه روندهای اجتماعی مترقی، یعنی برای همه انقلاب های اجتماعی و انقلاب های رهائی بخش ملی محسوب می شود.
این که سیستم جهانی سوسیالیستی تلاش جدی در جهت توسعه همه جانبه کل توان خویش به خرج می دهد و در جهت تضمین صلح از هیچ کوششی کوتاهی نمی ورزد، ماهیتا به تحکیم همزیستی مسالمت آمیز کمک می کند و شرایط خارجی مناسبی را برای جنبش های انقلابی نیروهای طبقاتی کشورهای غیر سوسیالیستی پدید می آورد.
سیاست همزیستی مسالمت آمیز چیزی جز مبارزه طبقاتی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی نیست.
مبارزه اقتصادی ـ طبیعتا ـ در فرم رقابت صلح آمیز در کانون قضایا قرار دارد. همانطور که لنین می نویسد، «راندمان کار ـ در تحلیل نهائی ـ مهم ترین و تعیین کننده ترین فاکتور برای پیروزی نظام اجتماعی نوین است  (کلیات لنین، جلد 29، ص 416)
 «
ما ـ اکنون ـ تأثیر اصلی خود را بر انقلاب بین المللی از طریق سیاست اقتصادی خود اعمال می کنیم.  مبارزه در مقیاس جهانی ـ اکنون ـ به این عرصه منتقل شده است.  اگر ما از عهده حل این مسئله برآئیم، آنگاه در مقیاس جهانی بی شک و قطعا برنده شده ایم  (کلیات لنین، جلد 32، ص 48)
اصل همزیستی مسالمت آمیز را نمی توان در عرصه ایدئولوژیکی رعایت کرد. پیش شرط پیروزی اصل همزیستی مسالمت آمیز عبارت است از مبارزه ایدئولوژیکی آشتی ناپذیر بر ضد ایدئولوژی امپریالیستی.  اینجا هیچ نوع «هم ترازسازی» ایدئولوژی ها جایز نیست. اینجا فقط چالش اصولی با ایدئولوژی مخالف وجود دارد و بس.
البته این بدان معنی نیست که مارکسیست ها باید در مبارزه بر ضد امپریالیسم، میلیتاریسم و جنگ به رسمیت شناختن ماتریالیسم دیالک تیکی از سوی متحدین خود را به شرط همکاری و وحدت عمل بدل سازد.

I
دگماتیست ها و سیاست همزیستی مسالمت امیز

در پاسخ به ادعای دگماتیست ها که سیاست همزیستی مسالمت آمیز را صرف نظر از مبارزه طبقاتی تفسیر می کنند، باید گفت که طبقه کارگر حاکم در دولت های سوسیالیستی ـ در حدی که از گردان های ملی پرولتاریای بین المللی انتظار می رود ـ به وظایف خود در زمینه مبارزه طبقاتی بر ضد امپریالیسم بین المللی عمل می کند.
اما هم فرم هائی که طبقه کارگر حاکم در دولت های سوسیالیستی در چارچوب شان این مبارزه را عملی می سازد و هم وظایفی که آن در مبارزه بر ضد امپریالیسم بین المللی به انجام می رساند، با فرم های مبارزاتی ئی که در چارچوب شان، گردان های بین المللی پرولتاریا در کشورهای امپریالیستی به انجام وظایف خود می پردازند، تفاوت کیفی دارد.
علت این تفاوت در جایگاه اساسی دیگری است که طبقه کارگر دول سوسیالیستی در مقابل امپریالیسم دارد:  در حالی که طبقه کارگر دول سوسیالیستی ـ بمثابه قدرت دولتی مستقل در سطح بین المللی و میان دولتی ـ در مقابل امپریالیسم قرار می گیرد، دیگر گردان های پرولتاریای جهانی ـ به مثابه شهروندان دول امپریالیستی ـ در مقابل بورژوازی انحصاری حاکم در کشورهای خود قرار می گیرند.
علیرغم این که سیاست همزیستی مسالمت آمیز فرم خاصی از مبارزه طبقاتی پرولتاریا ست، محتوای آن ـ اما ـ در منافع طبقاتی خلاصه نمی شود.
محتوای سیاست همزیستی مسالمت آمیز را مبارزه به خاطر صلح تشکیل می دهد و آن پلاتفرم سیاسی چنان پهناوری است، که همه نیروهای طرفدار صلح ـ صرف نظر از تعلقات طبقاتی شان ـ می توانند در آن شرکت کنند.
سیاست همزیستی مسالمت آمیز تغییر بی وقفه تناسب قوا به نفع صلح، دموکراسی و سوسیالیسم را هم به مثابه پیش شرط و هم به مثابه نتیجه در بردارد.
سیاست همزیستی مسالمت آمیز اجتناب از جنگ را به هدف خویش بدل می کند و می کوشد که قبل از پیروزی سوسیالیسم (کمونیسم) در مقیاس جهانی، عفریت جنگ را بتدریج از زندگی خلق ها به طور کلی دور سازد.

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter