نویدنو:07/05/1390  

 

 نویدنو  07/05/1390

 

 

رهائی زنان در کنار کارگران

مبارزه خیلی وقت ها پیش آغاز شد...

اینگرید اشتره لر- برگردان میم حجری

 

 

 

 

 

تقدیم به  خاطره فاطمه ( سیمین) مدرسی
انقلابی پرولتری، نویسنده، مترجم

 

 

 

انتشار نخست : دائره المعارف روشنگری

از بین بردن قطعی کلیه شرایط زندگی غیر انسانی در جامعه بورژوائی تنها از طریق کشف علل اجتماعی ـ اقتصادی آنها امکان پذیر است. ما این خدمت بزرگ را مدیون مارکس و انگلس هستیم.
 
این کشف مارکس و انگلس به محرکه ای در مبارزه بر ضد عوام فریبی بورژوائی در همه زمینه های مربوط به خانواده مبدل شد:

1-   در مبارزه بر ضد تبه کاری های بی رحمانه سرمایه در حق کودکان

2-   در مبارزه بر ضد پراتیک کاپیتالیستی که زنان یا از روند تولید منفصل (ایزوله) می شوند و یا با بی اعتنائی تام و تمام به مثابه ابزار ارزان تولید و وسیله ارزان تحریک مردان به کار بیشتر و بهتر مورد سوء استفاده قرار می گیرند.

مارکس و انگلس آزاد از منافع طبقاتی اگوئیستی، با سمتگیری ماتریالیستی و دیالک تیکی پیگیر نسبت به مناسبات واقعی مبارزه طبقاتی موجود توانستند کار انقلابیون پیشین را به کمال برسانند که به سبب خامی اوبژکتیف و سوبژکتیف طبقه کارگر ناتمام مانده بود:

1-   کار کمونیست ها در پایان انقلاب فرانسه را

2-   کار سوسیالیست های انتقادی ـ اوتوپیکی را

3-   کار کمونیست های کارگری سال های 30 و 40 را.

مارکس و انگلس در همان نخستین اثر خویش تحت عنوان «خانواده مقدس» (1944)دریافتند که پرولتاریا ـ به مثابه طبقه مولد ثروت اجتماعی، ولی محروم از داشتن وسایل تولید ـ «در انطباق با وجود اجتماعی خویش، از نظر تاریخی چه رسالتی را به ناچار به عهده خواهد داشت»:
 «
پرولتاریا نمی تواند به شرایط زندگی خود پایان دهد، بدون این که به هر نوعی از شرایط غیر انسانی زندگی موجود در جامعه کنونی پایان دهد  (خانواده مقدس، ص 38)
این کشف مارکس و انگلس برای رهائی جنس زنان دورنمای نوینی گشود. در پرتو این کشف، روشن شد که زنان در کنار پرولتاریا، پیگیرتر از هرجای دیگر می توانند به مبارزه بر ضد طبقات استثمارگر بپردازند و در راه پایان دادن به تبعیض، مسخ و استثمار برزمند.
مبارزه در راه رهائی زنان باید به مثابه جزئی از مبارزه رهائی بخش طبقه کارگر صورت گیرد.
مارکس و انگلس وظیفه خود را در زمینه های زیر می دیدند:

1-   اثبات علمی رسالت تاریخی طبقه کارگر

2-   آگاه سازی طبقه کارگر به رسالت طبقاتی ـ تاریخی خویش

3-   ارتقای توان مندی طبقه کارگر برای جامه عمل پوشاندن به رسالت طبقاتی ـ تاریخی خویش.

مارکس و انگلس رسالت طبقاتی ـ تاریخی طبقه کارگر را به شرح زیر فرمولبندی کرده اند:

1-   سرنگون سازی سرمایه داری

2-   تسخیر قدرت سیاسی

3-   پایان دادن به استثمار انسان بوسیله انسان

4-   رهبری کلیه زحمتکشان به سوی آینده ای فارغ از استثمار و ستم.
بدین طریق ـ سرانجام ـ فلسفه در پرولتاریا جنگ افزار مادی خود را پیدا کرد و پرولتاریا در فلسفه مارکسیستی جنگ افزار معنوی خود را. (مارکس، «انتقاد از فلسفه حقوقی هگل»، کلیات مارکس و انگلس، جلد اول)

زنان پرولتر بنا بر رسالت تاریخی طبقه کارگر هرگز نباید خود بینانه بر ضد مردها و بدتر از آن، بر ضد کارگران مرد مبارزه کنند.
زیرا همانطور که انگلس در اثر خود تحت عنوان «وضع طبقه کارگر در انگلستان» (1845) اثبات می کند، مردان و زنان و کودکان کارگر در وضع طبقاتی واحدی قرار دارند: آنها همه بدون استثناء تحت استثمار و ستم سرمایه بسر می برند.

این اندیشه در «مانیفست حزب کمونیست» نیز مطرح می شود که مارکس و انگلس در آستانه انقلاب 1848، به تعیین سمتگیری طبقه کارگر در رابطه با وظایف تاریخی عینی اش می پردازند.
مارکس و انگلس می نویسند:  «صنایع مدرن هر چه بیشتر توسعه می یابند، به همان اندازه بیشتر کار مردها به حاشیه رانده می شود. به همان اندازه تفاوت های جنسیتی و سنی طبقه کارگر اعتبار خود را از دست می دهند. آنچه می ماند، ابزارهای کارند که بسته به جنسیت و سن با مخارج مختلف بکار می افتند
 «
شرایط زندگی در جامعه قدیم در شرایط زندگی پرولتاریا انحلال می یابد.پرولتاریا از مالکیت محروم اند.رابطه پرولتاریا با زن و خانواده، دیگر وجه مشترکی با مناسبت خانوادگی بورژوائی ندارد.قوانین، اخلاق، مذهب هم برای پرولتاریا پیشداوری های بورژوائی اند که در پشت سرشان منافع بورژوائی بی شمار پنهان گشته اند (مانیفست، کلیات مارکس و انگلس جلد 4، ص 469)

به قول کلارا ستکین، این برداشت مارکس و انگلس «از دید کارگرانی که بطور انقلابی به مسائل برخورد می کنند، پنهان نمی ماند.این برداشت مارکس و انگلس در ضمیر نخبه های طبقه کارگر نفوذ می کند و تأثیرات عملی درخور به جا می گذارد.در سازمان «اخوت کارگری» نیز به همین سان (کلارا ستکین، «جنبش پرولتری زنان آلمان»)

 «اخوت کارگری[i]» مجمع کارگری متشکل از حدود 100 سازمان کارگری محلی (انجمن های کارگری و صنفی) در نشستی که از 23 اوت تا 3 سپتامبر 1848 در برلین برگزار شد، برای متحد سازی کارگران جهت دفاع از منافع طبقاتی خویش به تشکیل کنگره کارگری اقدام کرد.
 این سازمان کارگری با آماج گذاری های سندیکائی و تعاونی و با انتخاب کمیته مرکزی در کنگره با توجه به تشتت های صنفی میان کارگران پیشرفت چشمگیری محسوب می شد. اشتفان بورن کارگر حروفچین که از اعضای «انجمن کمونیست ها» و از رهبران «اخوت کارگری» بود، پس از مارس 1848 پاریس را ترک کرده بود و باید از «مانیفست حزب کمونیست» باخبر بوده باشد.
آنچه که به مثابه پدیده بی سابقه ای در تاریخ ثبت شد، این حقیقت امر بود که «اخوت کارگری» در اساسنامه خود، زنان را به عنوان اعضای برابرحقوق و برخوردار از حق رأی اعلام کرد و تصمیم گرفت که در هر کمیته منطقه ای بخش مخصوص زنان تشکیل گردد.
سازمان «اخوت کارگری» در کار عملی خود محل جلسه را ترک نگفت تا زن ستیزی کارگران دخانیات را خنثی و بی اثر سازد و به پس گرفتن درخواست خود مبنی بر «دور داشتن زنان از کارخانه» وادارد.در ارگان «اخوت کارگری» که از اکتبر 1848 منتشر می شد، اگرچه مفهوم «اخوت» به قول انگلس در اثر خود تحت عنوان «انجمن کمونیست ها»، بازتاب اوتوپیسم خرده بورژوائی ـ سوسیالیستی رهبران آن و اکونومیسم اشتفان بورن[ii] بود، ولی همین «اخوت کارگری» سبب شد که پرولتاریا ـ و تا حدودی زنان کارگر ـ به توان سازمان پی ببرند و شعور طبقاتی کسب کنند.

 فعال کردن و برابر قرار دادن عملی زنان کارگر در کنار رفقای طبقاتی کارگری مردشان در عین حال نشانه روشنی از آن بود که زنان کارگر به موازات تمایلات بورژوائی ـ دموکراتیک زنان در اوایل و مستقل از آن، یعنی با آماج های خود به مبارزه ادامه می دهند.
 «
دیگر کسی نمی تواند از سقوط خود به خودی و وحشی جنبش بورژوائی زنان» دم بزند . (کلارا ستکین)
این که طبقه حاکمه از نیروی سازمان طبقه کارگر از همان آغاز هراس داشت، خود را در ممنوع اعلام کردن «اخوت کارگری» در جریان انتقام گیری ارتجاعی در سال 1850 نشان داد.
صنعتی سازی در سال های بعد به زیان زنان کارگر تمام شد.تکنیک مدرن نخست زنان را از صنعت دور ساخت. زنان مجبور شدند که به کارهای به شدت کثیف و سنگین و با دستمزد بسیار نازل تر تن در دهند. زنان در مقابل تحمیلات استثماری سرمایه داری بردباری فوق العاده از خود نشان دادند. با افزایش تعداد اعتصابات، تعداد زنان شرکت کننده در اعتصاب کاهش یافت. آن سان که کارگران زن به ندرت به مثابه هم رزمان بالقوه کارگران مرد به رسمیت شناخته شدند.

کارل مارکس، به همین دلیل، در اواسط سال های 60، وقتی که اثر بزرگ خود تحت عنوان «سرمایه» را تکمیل می کرد، می بایستی مسئله کار زنان در صنعت را نیز بطور علمی توضیح می داد.
وقتی که مارکس ماهیت تولید کاپیتالیستی را و قانون حرکتی خاص آن را در تئوری اضافه ارزش کشف کرد، نه فقط تبهکاری سرمایه را در حق بشریت، بویژه در فرم کار صنعتی کودکان و زنان به شلاق انتقاد بست، بلکه علاوه بر آن، برد انقلابی جلب زنان به تولید اجتماعی را مورد کنکاش قرار داد: «اکنون، انحلال خانواده در سیستم کاپیتالیستی هر چه وحشتناکتر و تهوع آورتر نمودار می شود، صنعت بزرگ به همان اندازه بیشتر، زنان و نوجوانان و کودکان متعلق به هر دو جنسیت را به روند تولید در ورای حوزه خانواده سوق می دهد و بنیان واحد نوینی برای فرم عالی تر خانواده و رابطه زنان و مردان پدید می آورد (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 514)
مارکس در وجود اجتماعی موجود هم زمان امکانات وجود اجتماعی نوینی را در می یابد.
مارکس توضیح می دهد که شیوه تولید کاپیتالیستی بنیان انجام کردوکار خانگی قدیم زنان را تخریب می کند و هم زمان فرم به میراث مانده خانواده را منحل می سازد. زن را در خارج از خانواده از جهت اقتصادی مستقل می سازد و بدین طریق، بنیان عینی ضرور برای برابرحقوقی زنان به مثابه همسر، مادر و شهروند پدید می آورد.
از این رو، جنبش کارگری باید کار زنان را به مثابه پیش شرط رهائی زنان تلقی کند و مورد حمایت قرار دهد.
اما انتقال این نظر علمی به میان طبقه کارگر روندی بغرنج بود. نه فقط رقابت بر سر محل کار مانع قبول این نظر از سوی کارگران می شد، بلکه علاوه بر آن، نظر سنتی و اجتماعی عتیقی در ضمیر کارگران ریشه دوانده بود: آنها زن را ضعیفه طبیعی و مادرزاد تصور می کردند که خلق شده تا تابع مرد باشد.
روند جوش خوردن تئوری انقلابی با پراتیک انقلابی تکانه اصلی لازم را از انجمن بین المللی کارگران دریافت کرد که در 28 سپتامبر سال 1864 در لندن تأسیس گشته بود و سرکردگی آن را عملا کارل مارکس به عهده داشت.
مارکس علیرغم ضرورت توجه به وظیفه اصلی در زمینه بسیج بین المللی پرولتاریا، به قول کلارا ستکین، حاضر نشد که در مقابل تمایلات زن ستیز خرده بورژوائی و آنارشیستی در جنبش کارگری کوتاه بیاید و قوانین اساسی کمونیستی را فدا کند.
کنفرانس فعالین انجمن بین المللی کارگران در لندن (25 ـ 29 سپتامبر 1865) به قول کلارا ستکین، «نشان داد که کار صنعتی زنان چه تأثیر ژرف و منفی ئی بر وضع طبقاتی کارگران می گذارد و چه اختلاف نظرهای عمیقی میان بخش های مختلف طبقه کارگر در این زمینه وجود دارد
تا این که مارکس در کنفرانس ژنو (5 ـ 3 سپتامبر 1866) خردمندانه در خط مشی ایدئولوژیکی به نکاتی تکیه کرد که «به تفاهم و همکاری بی واسطه کارگران و به نیازهای مبارزه طبقاتی و سازمان کارگران انگیزه و نیروی بی واسطه ای بخشید (نامه مارکس به لوئی کوگلمن، 9. 10. 1866)
کسی علنا از ممنوع کردن کار صنعتی زنان حرفی نمی زد، بلکه از «حفاظت از زنان» سخن گفته می شد. مارکس به مثابه سنگ پایه اقدامات در جهت حفاظت از کل خانواده های کارگری که با کار صنعتی زنان و استثمار کارگران خردسال به طرزی مسئولیت ناشناسانه و آینده جامعه ستیزانه تار و مار می شدند، در خطابه رسمی معروفش درخواست 8 ساعت کار در روز برای افراد سالمند را مطرح کرد و در زمینه کودکان و نوجوانان متعلق به هر دو جنسیت مواضع انقلابی اتخاذ کرد.
در «پیام» ارگان مرکزی گروه آلمانی بین الملل اول (1866) می خوانیم:  «اجرای عملی این معارف می تواند از طریق تبدیل خرد اجتماعی به قوه سیاسی» امکان پذیر گردد، یعنی «از طریق تصویب قوانین عمومی که دولت موظف به اجرای آنها باشد
این درخواست با وفاداری فرمال (صوری) بورژوائی به قوانین هیچ وجه مشترکی نداشت.
مارکس در این مورد توضیح می دهد: «در اجرای چنین قوانینی، طبقه کارگر قدرت حکومتی را تحکیم نمی کند. بلکه درست برعکس. او با این کار قدرتی را که بر ضد خودش مورد استفاده قرار می گیرد، به خدمت خویشتن خویش در می آورد (شماره 10، ارگان مرکزی سال 1866)
درک روشن این پیوند به شناخت مرزهای امکان اتحاد میان زنان بورژوائی و زنان کارگری راه می گشاید. درخواست های بورژوائی ـ دموکراتیک در زمینه برابرحقوقی زنان می تواند از سوی زنان کارگر مورد حمایت قرار گیرد. زیرا این درخواست ها جبهه دموکراتیک مبارزه زنان را وسعت می بخشند. اما رفرم های مورد نظر زنان بورژوا در زمینه برابرحقوقی فرمال (صوری) زنان با مردان هرگز نباید آماج نهائی زنان کارگر باشند.

رفرم ها می توانند برای زنان کارگر از جهت عینی فقط وسیله ای برای هموار کردن راه در جهت تسریع تحول بنیادی جامعه و استقرار قدرت کارگری باشند که ضامن اصلی برابرحقوقی رئال (واقعی) زنان و مردان جامعه است.

جامه عمل پوشاندن به مصوبات ژنو می بایستی در اصل، اجزای خرده کاری پر زحمت و پر دردسری باشند، که در اثر آنها کارگران به قدرت اجتماعی پی ببرند.
مارکس در نوشته ای تحت عنوان «در زمینه شورای مرکزی موقت نمایندگان» در ضمن اعلام می کند که انجمن های سندیکائی برای جنگ پارتیزانی بر ضد سرمایه ضرورت مبرم دارند و از اهمیت وافری برخوردارند. او اضافه می کند که دفاع از منافع کارگرانی که مجبور به کار به ازای دستمزد ناچیزند، کماکان ضرورت دارد. در عمل باید به طبقه کارگر، بویژه به کارگران زن که به مثابه اوبژکت های کار، حقوق شان پایمال و حیف و میل می شود، توجه جدی مبذول داشت و شرایط کافی برای مبارزه مشترک سازمان یافته در اختیار آنان قرار داد.
در آلمان، طرح مارکسیستی بین الملل اول ـ قبل از همه ـ تحت رهبری آگوست ببل، ویلهلم لیبکنشت و یولیوس موتیر غالب آمد. ببل در 28 نوامبر سال 1868 در «مجله هفتگی دموکراتیک» که به سردبیری لیبکنشت منتشر می شد، اساسنامه سندیکاهای آلمان را به چاپ رساند که نمونه وار بود.
در این اساسنامه زنان کارگر به مثابه اعضای مطلقا برابرحقوق تلقی می شوند. در انجمن بین المللی سندیکاهای کارگران مانوفاکتورها، کارخانه ها و کارگاه های دستی، که در اواسط ماه مه 1869 در شهر لایپزیگ تأسیس یافته بود، زنان کارگر ـ به مثابه رفقای رزمنده برابرحقوق نیازمند به پشتیبانی ـ با آغوش باز و با اختیارات بی حد و مرز پذیرفته می شوند.
این انجمن پا جای پای انجمن کارگران ریسندگی گریم شائر و کارگران نساجی اشتفست و شرکاء می گذارد و گسترش همه جانبه پایگاه مبارزاتی سازمان یافته خود را آماج قرار می دهد.
با این تلاش ها در جهت جلب جدی زنان کارگر به جنبش انقلابی کارگری، نیل به مرحله نوینی در تشکیل پرولتاریا بمثابه طبقه میسر می شود و سکوی بنیادی ضروری برای ارتقای نیروی ضربتی طبقه کارگر فراهم می آید.
اگرچه آگوست ببل موفق به تشکیل جنبش سندیکائی یک پارچه و واحد نمی شود و نمی تواند جلوی انشعاب شوارتسر (لاسالیست) و هیرش و دونکر (از حزب پیشرفت) را بگیرد و حتی در جریان تأسیس حزب انقلابی ایزناخر (1869) فقط فرمول بندی مبتنی بر «محدود کردن کار زنان» مورد توافق قرار می گیرد، با این حال، تشکیل انجمن ین المللی سندیکاها نمونه بی نظیری برای شروع مبارزه طبقاتی آگاهانه محسوب می شود. پس از این است که امکان شرکت در مبارزه ایدئولوژیکی و مبارزات عملی فراهم می آید.
وقتی که بورژوازی آلمان در راه اجرای آماج های ملی ارتجاعی خویش گام می نهد، انجمن سندیکاهای بین المللی (1878) سرکوب و سرانجام ممنوع اعلام می شود، برای مدتی موقت تمایلات پیگیر و هدفمند در جهت سازماندهی زنان کارگر در مبارزه طبقاتی متوقف می شود.
آنگاه همه به اهمیت قضیه پی می برند.  (کلارا ستکین)
در سوسیال ـ دموکراسی آلمان که به لحاظ سازمان از سال 1875 یکپارچه گشته بود، تمایلات رویزیونیستی به انشعاب درونی منجر شد و مانع ان گشت که این حزب بتواند توسعه از لحاظ تاریخی ضرور خود را طی کند و به واحد انقلابی پیشاهنگ طبقه کارگر و دیگر نیروهای دموکراتیک بدل شود.
در رابطه با سیاست مربوط به مسئله زنان، این پدیده از سوئی خود را در فرمول بندی های مبهم برنامه گوتا نمایان ساخت و از سوی دیگر در ناتوانی از اتخاذ موضع مستحکم و متمایز در مقابل تمایلات زنان متعلق به خرده بورژوازی و طبقه متوسط که تحت تأثیر ایدئولوژی بورژوازی بزرگ قرار داشتند.
این امر مانع آن شد که جبهه ضد امپریالیستی تحت سرکردگی طبقه کارگر وسعت یابد و از تبدیل گشتن نیروهای از جهت عینی قابل اتحاد زنان به تکیه گاه اجتماعی و ایدئولوژیکی و پایگاه توده ای سیستم امپریالیستی جلوگیری کند.
کمک های سازنده در زمینه تصورات آرمان گرای روشن مارکسیستی در برخورد به مسئله زنان ـ به مثابه زیرمسئله جنبش کارگری ـ در دوره جدید جاری در جنبش کارگری بعد از کمون پاریس (1871) بویژه از سوی آگوست ببل و فریدریش انگلس صورت گرفت.
انگلس در اثر خود تحت عنوان «منشاء خانواده، منشاء مالکیت خصوصی و منشاء دولت» بر ضد نظریه مبتنی بر تزلزل ناپذیری مالکیت خصوصی و ابدیت جامعه سرمایه داری وارد کارزار نظری شد.
انگلس به عنوان جانشین بلافصل و راستین کارل مارکس و به عنوان تکمیل کننده میراث معنوی او، اثبات کرد که پیدایش مالکیت خصوصی بر وسایل تولید نه فقط پدید آورنده طبقات آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) و دولت، بلکه همچنین ازدواج تک همسری و خانواده بوده است که فونکسیون مقدم (کارکرد اولیه ) آن بر حفظ و ارث گذاشتن دارایی خصوصی مبتنی بوده و مشخصه اصلی آن موضع مبتنی بر ستم بر زنان و بی حقوقی زنان در ازدواج، خانواده و جامعه بوده است . (کلیات مارکس و انگلس، جلد 2، ص 77)
انگلس بدین طریق، به کشف ریشه های تاریخی و اقتصادی تحقیر معنوی (روحی)، اخلاقی و اجتماعی زنان نایل آمد و ضرورت از بین بردن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را ، بعنوان پیش شرط عینی برای رهائی زنان و جامه عمل پوشاندن به برابرحقوقی زن و مرد تبیین کرد.
انگلس ثابت کرد که مبارزه در راه برابرحقوقی زن و مرد، مسئله ای است که در وهله اول با وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان در رابطه است و این مبارزه به همین دلیل باید با وسایل مبارزه طبقاتی سیاسی صورت گیرد.
انگلس با شناخت عشق، ازدواج و خانواده به مثابه پدیده های تاریخی و با اثبات علمی بطلان دعاوی مدافعان ایدئولوژیکی مالکیت خصوصی، مبنی بر خصلت بیولوژیکی تغییرناپذیر عشق، ازدواج و خانواده توانست از خانواده بورژوائی در حال تجزیه و تلاشی فراتر رود و برای روابط از نظر کیفی نوینی میان زن و مرد راه باز کند: روابطی که در آنها «عشق جنسی فردی» آزاد از منافع مادی و مبتنی بر احترام و علاقه متقابل همسران شکوفا می شود.
انگلس در باره این عشق جنسی فردی می نویسد:  «عشق جنسی ما با خواهش های جنسی ساده (ئروز) تفاوت ماهوی دارد.
اولا پیش شرط عشق جنسی عشق متقابل است. زن از این نقطه نظر به برابری با مرد می رسد.
ثانیا عشق جنسی به درجه ای از شدت و مداومت می رسد که برای هر دو طرف عدم تصاحب یکدیگر و جدائی به مثابه بدبختی بزرگ، به مثابه بدترین بدبختی ها جلوه می کند.
برای تصاحب دیگر تلاش شگرفی آغاز می شود که تا حد گذر از جان ارتقا می یابد. و بالاخره معیار عرفی و اخلاقی نوینی برای ارزیابی رفتار جنسی پدید می آید.
آنگاه، سؤال نه فقط این می شود که این عشق جنسی زناشویانه بوده و یا نه، بلکه علاوه بر این این سؤال مطرح می شود که آیا عشق دوطرفه بوده و یا نه؟» (انگلس، منشاء خانواده...)
انگلس در زمینه تشکیل روابط جنسی فارغ از اجبار خارجی برخوردی احتیاط آمیز دارد.
تنها در رابطه با نفی صراحت به خرج می دهد:  «آنچه از مونوگامی با قاطعیت تمام حذف (نفی) خواهد شد، اولا کلیه خصائلی اند که با پیدا شدنش از مالکیت خصوصی بدان تحمیل شده اند:

1-   سلطه مرد بر زن.

2-   ممنوعیت طلاق و جدائی (انگلس، منشاء خانواده...)

بعد روشن شد که تشکیل این روابط جدید، روندی بغرنج و تضادمند خواهد بود.
حذف مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به تنهائی نمی تواند ضامن تشکیل رابطه ارضا کننده و سعادتمند باشد. به همین دلیل، نباید این روند را به حال خود رها کرد. بلکه باید با تشکیل جامعه جدید، شرایط مادی و معنوی زندگی و آگاهی به وظایف مربوطه را در مد نظر داشت.
همیاری و پشتیبانی متقابل، احترام و به رسمیت شناسی همسر بخش مهم تلاش در جهت تشکیل روابط انسانی در جامعه اند.
مبارزه در راه از بین بردن تبعیض نسبت به زنان و تأمین برابرحقوقی زن و مرد، از این رو، نه فقط مبارزه ای در مقیاس تمام اجتماعی، بلکه علاوه بر آن، مبارزه ای است که در برگیرنده تلاش در جهت رفع سلب حقوق از زنان و توسعه و تکامل آنان در روابط جنسی، عاشقانه، زناشویانه و خانوادگی است.
معارف انگلس به آگوست ببل کمک کرد تا او درک ماتریالیستی تاریخ را برای تفسیر روندهای تاریخی به کار بندد و کتاب خود تحت عنوان «زن و سوسیالیسم» را که در سال 1879 به طور غیرقانونی و مخفیانه چاپ کرده بود، در پرتو آموزش های مارکس و انگلس به علمی ترین شکل ممکنه در آورد و در سال 1919 منشر کند.
ببل با صراحت تمام، تاثیر عملی کتابش را اعلام کرد. این کتاب ارزنده واقعا هم به یکی از پرخواننده ترین آثار مارکسیستی بدل شد. این کتاب «بیانگر بلوغ و شناخت تئوریکی پرولتاریای آگاه به منافع طبقاتی عام خویش و به ویژه نقطه اوج ایدئولوژیکی در اوایل جنبش پرولتری زنان است (کلارا ستکین، ص 118)

این که روند تاریخی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و معنوی ـ فرهنگی ژرفنده در جریان ساختمان سوسیالیسم بغرنج خواهد بود و دشمنان بشریت به مقاومت آشتی ناپذیر دست خواهند زد، موجب تزلزل ایمان خلل ناپذیر آگوست ببل به پیروزی قطعی زحمتکشان نشد.
با توجه به سیر تاکنونی تاریخ می توان علیرغم نگرانی ها به آینده خوشبین بود.

سرچشمه: http://www.kommunisten.at


 

[i] - اخوت کارگری سراسری آلمان

Arbeiterverbrüderung
بزرگترین سازمان کارگری در حین انقلاب (1848 ـ 1849)
جنبش سیاسی و سندیکائی کارگری
آماج ها:تعیین حداقل دستمزد و زمان کار بوسیله کمیسیون مشترک کارگری ـ کارفرمائی
مسئولیت کارگری در زمینه کنترل پرداخت دستمزد قراردادی
لغو مالیات غیر مستقیم
معاف داشتن کارگران فقیر از پرداخت مالیات پروگرسیف
آموزش دولتی رایگان
تربیت رایگان کودکان فقیر و توجه جدی به استعداد آنها
دایر کردن کتابخانه های عمومی رایگان
کار دولتی برای بیکاران
تآمین مایحتاج انسانی کارگران از سوی دولت

 

[ii] - اشتفان بورن (1824 ـ 1898)
از اعضای «انجمن کمونیست ها»مؤسس «اخوت کارگری» (اولین سازمان سندیکائی و سیاسی طبقه کارگر در آلمان)،سیاستمدار سوسیالیست آغازین ،شرکت در انقلاب 1848 ـ 1849،شکست انقلاب و تبعید به سوئیس ،استاد دانشگاه در سوئیس (1860)

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter