نویدنو:14/03/1390  

 

 نویدنو  14/03/1390

 

 

سیر و سرگذشت احزاب کمونیست اروپای شرقی

علل تجزیه و تلاشی احزاب کمونیست اروپای شرقی

پروفسور دکتر انتون لاتسو*-  برگردان: میم حجری
 

انتشار نخست : دائره المعارف روشنگری

شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی و شکست جنبش کمونیستی ـ کارگری پیامدهای وخیمی برای سرنوشت احزاب کمونیستی ـ کارگری در این کشورها و برای حضور و اثرگذاری گنجینه فکری مارکسیستی در این جوامع داشته است.
از 8 حزب کمونیست که قبل از حوادث ضد انقلابی (1989 ـ 1990) وجود داشتند، اکنون بیشتر از 20 حزب تشکیل شده اند. اگر گروه ها و فرم های سازمانی دیگر را هم که خود را کمونیست قلمداد می کنند، ولی بلحاظ ایدئولوژیکی و برنامه ای آماج های شان «آمیزه ای» آنارشیستی، ناسیونالیستی وغیره اند، در نظر بگیریم، تعداد آنها چندین برابر می شود. و اگر احزاب جمهوری های آسیائی اتحاد جماهیر شوروی را هم در نظر بگیریم، تعداد انها سر به آسمان خواهد زد.
سستی درونی احزاب و بی ثباتی سیاسی کشورها راه را برای نفوذ و اثرگذاری آنتی کمونیسم در فرم های نمودین بی شمارش باز می کند. مهمترین مشخصه این احزاب شقه شقه گشتن آنها بوده است.

علت اول: تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی پس از سال 1989 نتیجه روندی بوده که در سال های 1980 شروع شده بود.  این روند سبب شده بود که احزاب کمونیستی در کشورهای سوسیالیستی لیاقت و قدرت خود را در زمینه های زیر از دست بدهند:

1-     در شناخت بموقع روند اصلی جامعه سوسیالیستی در پیوند عینی موجود آنها.

2-     در طرحریزی و اجرای عملی درک و شناخت خود از اوضاع

3-     در تعیین ملی و بین المللی منافع طبقاتی و مبارزه سازمان یافته برای پیشبرد آنها.

احزاب یاد شده خود را از طبقه کارگر و توده های مردم که در واقع نماینده منافع شان بودند و برای ادامه حیات خود به آنها وابسته بودند، جدا کرده بودند. احزاب یاد شده اعتماد بخش اعظم جمعیت کشور را بطور روزافزونی از دست داده بودند.

علت دوم :  تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی پس از 1989 نتیجه پیدایش و توسعه پدیده های زیر بوده است:

1-     نتیجه انحلال انترناسیونالیسم سوسیالیستی ـ بمثابه اصل بنیادی ایدئولوژی، سیاست و روابط میان احزاب ـ بوده است. (مراجعه کنید به انترناسیونالیسم و انترناسیونالیسم سوسیالیستی)

2-     نتیجه جریانات اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در دولت های سوسیالیستی بوده است.

3-     نتیجه رشد اگوئیسم ملی در روابط میان احزاب کمونیستی بوده است.

 (اگوئیسم به معنی خودخواهی، خودمرکزبینی، خودپرستی، بی اعتنائی به غیر و غیره است. مترجم)

علت سوم :  وضع و حال احزاب کمونیستی به شرح زیر بوده:

1-     احزاب کمونیستی در سردرگمی ایدئولوژیکی و تئوریکی بسر می بردند.

2-     احزاب کمونیستی میان جهان بینی مارکسیستی و افکار سوسیال ـ دموکراتیکی ـ رفرمیستی نوسان می کردند.

3-     «پرسترویکا»، گلازنوست و «تفکر به اصطلاح نوین» گرایشات فوق الذکر را تقویت کردند و طرز تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی و عمل پراتیکی و تئوریکی مبتنی بر طرح و برنامه را از عرصه بدر راندند.

4-     در نتیجه، احزاب کمونیستی یکپارچگی درونی خود را از دست دادند و طولی نکشید که با قابلیت عملی خود نیز وداع گفتند. اعتماد بخش اعظم جمعیت کشور به آنها کمتر و کمتر شد.

علت چهارم : این روند در هر کدام از احزاب کمونیستی و در روابط میان آنها به سبب تجزیه و تلاشی ایدئولوژیکی حزب کمونیست شوروی که از اواسط سال های 1980 آغاز شده بود، تسریع شد. حزب کمونیست شوروی با موضعگیری های خود پلاتفرم مشترک جنبش بین المللی کارگری ـ کمونیستی را ترک کرده بود. این جریانات وضع تضادمند برنامه ای آشکاری را میان حزب کمونیست شوروی ـ به مثابه متنفذترین و نیرومندترین حزب جنبش کمونیستی ـ و دیگر احزاب کمونیستی و میان تک تک احزاب کمونیستی پدید آورد. این امر در وضوح و صراحت ایدئولوژیکی ـ تئوریکی احزاب کمونیستی، بر همکاری میان آنها، بر درک آنها از انترناسیونالیسم سوسیالیستی ـ به مثابه اصل بنیادی سیاست داخلی و خارجی احزاب کمونیستی ـ تأثیرات منفی ویرانگری اعمال کرد.
تصورات میخائیل گورباچوف و هوادارانش بسیاری از اعضای احزاب کمونیستی ـ کارگری را با انتقاد از معضلات اقتصادی و سیاسی در دولت های سوسیالیستی مجذوب خود ساخت و بعد هرچه بیشتر گیج و سردرگم نمود. وقتی ماهیت سیاست میخائیل گورباچوف و پی امدهای آن عیان شد، دیگر دیر شده بود و آب از سر گذشته بود. زیرا نیروهای ضد انقلابی که تحت این شرایط خود را سازمان داده بودند، مهمترین مواضع جامعه را اشغال کرده بودند.
این امر زمینه را برای تجزیه و تلاشی جامعه و دولت هموار ساخت و همزمان به تخریب سیستم همکاری میان آنها منجر شد و تناسب قوا را در مقیاس جهانی به زیان آنها تغییر داد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و زیر پا نهادن انتر ناسیو نا لیسم سوسیالیستی از سوی حزب کمونیست شوروی منجر بدان شد که چتر حمایت خارجی دولت های سوسیالیستی پاره شود.
هر وقت که کشورهای سوسیالیستی تحت این شرایط به دفاع از منافع و نظرات خود برمی خاستند، از سوی گورباچوف و هوادارانش بمثابه سد و مانعی در راه سیاست او تلقی می شدند. این امر احساس ابرقدرتی اتحاد شوروی در مقابل دول سوسیالیستی را تقویت کرد، بی اعتنائی آن نسبت آنها را برملا ساخت و قدرت عمل هم خود اتحاد جماهیر شوروی و هم دولت های سوسیالیستی را در سیاست خارجی برای دفاع از منافع سوسیالیسم و تضمین و تحکیم ان تضعیف نمود.
ما نمی خواهیم همه کاسه ها و کوزه های شکست سوسیالیسم و جنبش کارگری ـ کمونیستی را بر سر گورباچوف بشکنیم، ولی در عین حال نمی خواهیم که سهم منفی او را در این جریانات منکر شویم. با سیاست میخائیل گورباچوف شبکه ای پاره شد که بستری برای همه این کشورها بود.

علت پنجم :  تجزیه و تلاشی احزاب کمونیستی اروپای شرقی نتیجه آنتی کمونیسم و مداخله فعال قدرت های امپریالیستی بویژه ایالات متحده آمریکا و آلمان فدرال سابق در امور داخلی این کشورها بود. شرایط داخلی وخیم این کشورها پایکاه های مناسبی را برای تقویت جریانات ضد سوسیالیستی و ضد انقلابی بطور دم افزون پدید آورد.

علت ششم :  این مهمترین جریانات سبب شدند که این احزاب در دوره اوجگیری مبارزات طبقاتی از پائیز 1989 دیگر قادر به غلبه سیاسی بر روند جریانات و هدایت آنها و سد کردن راه نیروهای ضد انقلابی و عقب راندن آنها نشوند.
با همکاری علنی نیروهای ارتجاعی داخلی و خارجی شرایط ایدئولوژیکی و سیاسی ئی پدید آورده شد که واقعیت جریانات ضد انقلابی بمثابه پیشبرد دموکراسی، آزادی سیاسی، آزادی سفر به خارج، استقلال، خودمختاری و خودفرمائی انسان ها به خورد مردم این کشورها داده شود. تضادمندی سوسیالیسم با کاپیتالیسم از شعور توده ها زدوده شود و به جای آن درخت باور به «توان کاپیتالیسم به پیشرفت و آزادی» کاشته شود.

علت هفتم : از آنجا که احزاب کمونیست قادر به اجرای نقش فعال خویش نبودند، برای نیروهای مخالف بالنسبه آسانتر شد که به انکار جا و مقام احزاب کمونیستی در جامعه بشری بطور کلی برخیزند و بنیان های مبتنی بر قانون اساسی را به این معنا تغییر دهند و از بین بردن سوسیالیسم را و ضدانقلاب را بمثابه روند دموکراتیک تحریف کنند.


2
-سیر و سرگذشت جریانات سیاسی

بدین طریق، امکان آن فراهم آمد که یکی از بزرگترین احزاب کمونیستی جهان، یعنی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به آسانی آب خوردن ممنوع اعلام شد، بی آنکه کوچکترین مخالفتی در راستای حفظ آن صورت گیرد.
در دیگر جمهوری های اتحاد شوروی نیز چنین روندهائی تکرار شدند. در سایر دولت های سوسیالیستی اروپا نیز یا احزاب کمونیستی ممنوع اعلام شدند (رومانی) و یا چنان بی اعتبار گشتند که تا حد بی معنائی محض سقوط کردند (لهستان، مجارستان)
احزابی هم که باقی ماندند، زیر فشار واقعیت ضد انقلابی به احزاب «چپ نما» بدل شدند که برای کسب اعتبار، به وفاداری بر خط سوسیالیستی سابق تظاهر کردند و صفت «سوسیالیستی» را به نام خود اضافه کردند. اما اکثر اوقات در این جور موارد، رهبران این احزاب، نیروی محرکه «درونی» دیگری جز منافع شخصی و ثروتمند کردن شخصی خویش نداشتند. ولی در هر حال به جلب اعتماد مردم نیاز داشتند. از این رو، برای تظاهر به داشتن سمتگیری چپ، بلحاظ سیاسی به «انترناسیونالیسم سوسیالیستی» نزدیک شدند و عضویت در آن را هدف قرار دادند.
اما به موازات آن، در لفافه سیستم چند حزبی و دموکراسی، به احزاب بورژوائی و دیگر احزاب راستگرا که قبل از جنگ جهانی دوم فعالیت داشتند، دوباره اجازه فعالیت دادند. ضمنا با آماج گرائی سنجیده، احزاب راستگرای قبل از جنگ جهانی دوم را بمثابه قربانیان کمونیسم قلمداد کردند و بر آتش آنتی کمونیسم دمیدند. در این اوضاع و احوال که در اکثر کشورها جو تشنج و هیستری حاکم بود، کلیه دستاوردهای دوره سوسیالیستی جامعه را به عنوان تبهکاری و جنایت جا زدند و واپس گرفتند.
از جمله این دستاوردها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-     خصوصی کردن کارخانجات و مؤسسات دولتی

2-      تخریب اتحادیه های دهقانی

3-     رواج مجدد تعلیمات دینی در مدارس

ضمنا وعده و وعید رفاه به مردم دادند. و همزمان در پارلمان هائی که در این شرایط انتخاب می شدند، فونکسیون مهمی به عهده گرفتند. بعد چارچوب لازم را برای به راه انداختن جریان به اصطلاح دموکراتیک، جهت قانونی اعلام کردن آنتی کمونیسم و تشکیل مجدد نظام بورژوائی ـ کاپیتالیستی در کلیه عرصه های مادی، سیاسی و معنوی جامعه پدید آوردند. فراکسیون های پارلمان همزمان برای برقراری تماس با گروه های اقتصادی مختلف به خدمت گرفته شدند و بر بنیان آنها ـ چه بسا ـ احزاب سیاسی تشکیل یافتند. ثروت و پول به پیش شرط اساسی لازم برای اشغال مواضع قدرت در دولت و جامعه بدل شد. اما در هر حال برای نیل «دموکراتیک» به قدرت، به رأی مردم نیاز بود.
از این رو، احزابی تشکیل شدند که می بایستی وعده و وعید دهند، تا بتوانند موجودیت خود را توجیه کنند. جامعه به کارتل منافع سرمایه و نوکران سرمایه بدل شد.
(کارتل به اتحاد کارخانه ها و مؤسساتی اطلاق می شود که بلحاظ حقوقی و اقتصادی مستقل می مانند، ولی با توافق بر سر قیمت ها و غیره از رقابت با یکدیگر پرهیز می کنند. مترجم)
دیگر در این جوامع، برای سیاست مبارزه در راه تشکیل شرایط و الزامات عینی در جهت منافع جامعه و توسعه پیشرفت مند آن کوچکترین جائی وجود نداشت. آنگاه حقوق انتحاباتی به مهمترین ابزار برای جلوگیری از ورود نیروهای سوسیالیستی و کمونیستی به این عرصه مهم قدرت سیاسی بدل شدند. به تقلید از «دموکراسی های غربی» سدهای قانونی در راه ورود احزاب نامطلوب (احزاب سوسیالیستی و کمونیستی) برپا شدند. سرمایه در اتحاد تنگاتنگ با نیروهای رفرمیستی و رویزیوینستی به خارج سازی احزاب سوسیالیستی و کمونیستی از حیات سیاسی کمر بست.
3
-انتظارات، تضادها و پیامدها

در عین حال، باید انتظار داشت که احزاب کمونیستی ـ کارگری در اوضاع و احوال جدید پاسخ متناسب با زمان به معضلات و مسائل طبقاتی جدید بدهند. این کار تنها با پیاده کردم مارکسیسم ـ لنینیسم بر شرایط جدید امکان پذیر است.
صرفنظر از ضعف های سوبژکتیف شخصیت های منفرد در احزاب کمونیستی ـ کارگری، انجام این وظیفه نیز به سبب وضعیت احزاب و جوامع پس از سال 1989 و به سبب شدت و حدت آنتی کمونیسم در دولت های اروپای شرقی و میانه در آن روزها بسیار دشوار و تقریبا غیرممکن گشته بود. تحت تأثیر منفی علل یاد شده، نیروهای طرفدار سوسیالیسم با واقعیتی مواجه شده بودند که قبل از همه خود می بایستی آن را درک کنند و شرایط آغازین سیاست و برنامه خود را معین سازند:

1-     کلیه نیروهای سوسیالیستی در بحران عمیقی دست و پا می زدند، در حال شقه شقه شدن بودند و در موضع تدافعی.

2-     روندهای ضد انقلابی احیای کاپیتالیسم سنگین ترین شکستی بود که در تاریخ جنبش کارگری ـ کمونیستی، سوسیالیسم و کلیه نیروهای چپ طرفدار سوسیالیسم متحمل می شدند. کلیه نیروهای مترقی و ضد کاپیتالیستی در جهان بر این باور بودند که قطب نمای الترناتیو روشنی را از دست داده اند. آنتی کمونیسم آگاهانه به تبلیغ گسترده این تصور دامن می زد که برای نظام اجتماعی ـ اقتصادی کاپیتالیسم، آلترناتیوی وجود ندارد. گروهی حتی تا انجا پیش می رفتند که سرمایه داری را پایان تاریخ تلقی می کردند و چاره ای جز سر کردن با آن نمی دیدند. (مراجعه کنید به آنتی کمونیسم، پایان انتقاد از سرمایه داری؟)

3-     همزمان همه احزاب کمونیستی ـ کارگری با تضادی روبرو شدند که کلیه اعمال سیاسی آنها را تحت تأثیر قرار داد: تضاد میان امحای کاپیتالیسم از سوئی و بی لیاقتی احزاب در زمینه رهبری، سازماندهی و توسعه آگاهانه مبارزه.  احزاب کمونیستی ـ کارگری در این کشورها از داشتن ظرفیت (پتانسیل) نیروی داوطلب و آماده برای مبارزه، روشن بینی استراتژیکی و برنامه ای و وحدت و یکپارچگی لازم محروم بودند.

4-     احزاب کمونیستی ـ کارگری می بایستی یاد بگیرند و باید یاد بگیرند که تحت شرایط جدید لازم است که سیاست خود را برای مدت مدیدی تحت شرایط کاپیتالیستی ئی به پیش ببرند که در مبارزه برای تضمین حیات خود نسبت به داخل و خارج هار و متجاوز گشته و بر این بنیان تضادهائی را تولید می کند که هستی بشریت را شدیدا به خطر می اندازند.

5-     رابطه میان آماجگذاری سوسیالیستی و انجام وظایف بالفعل کنونی برای همه احزاب بطرز جدیدی مطرح شده است.

احزاب کمونیستی ـ کارگری باید با حفظ و اثبات حقانیت آماجگذاری سوسیالیستی ـ بمثابه آلترناتیوی برای کاپیتالیسم ـ بدون صرفنظرکردن از هویت و برنامه سوسیالیستی، راه حل هائی پیدا کنند که امکان در پیش گرفتن سیاست فعال در چارچوب جامعه کاپیتالیستی را فراهم می آورد. آنها می بایستی و باید مسائل مورد بحث در زمینه امکانات و محدودیت های سیاست رفرم را مطرح سازند و به آنها پاسخ دهند. در جمهوری چک و اسلواکی ـ در مقایسه با مثلا لهستان و بلغارستان و غیره ـ با موفقیت چشمگیری از عهده انجام این کار برآمده اند.
شرایط تغییر یافته برای احزاب کمونیستی ـ کارگری مسائل متنوع و مختلفی را مطرح کرده که به راه حلی نیاز داشته اند و کماکان نیاز دارند.
احزاب منفرد تاکنون قادر به حل این مسائل نبوده اند. این امر هم علل سوبژکتیف دارد و هم علل اوبژکتیف.
مزید بر این مشکلات، رابطه احزاب نسبت به هم نیز در دوره پس از سال 1989 بر بنیان انترناسیونالیسم سوسیالیستی استوار نبوده است، انترناسیونالیسمی که می توانست و می تواند به چشمه نیرو، انرژی و امید برای احزاب و جنبش های منفرد بدل شود. علت مهم وضع فعلی احزاب کمونیستی ـ کارگری در کشورهای اروپای شرقی (و جاهای دیگر) عبارت است از نقصان لیاقت آنها در زمینه تجزیه و تحلیل و تفسیر درست جهان در اوضاع و احوال فعلی، قبل از شروع تلاش برای تغییر آن. برای این کار باید درک حزبی در زمینه کاربست سوسیالیسم علمی مشخصا تعریف شود. و چه بهتر از طریق ارزیابی رفیقانه تجارب مشترکی که از سر گذرانده اند.
4
- وضع کنونی احزاب کمونیستی اروپای شرقی

جریانات ضد انقلابی در اواخر سال های 1980 و اوایل سال های 1990 پیامدهای وخیمی برای احزاب کمونیستی ـ کارگری دول سوسیالیستی اروپای شرقی به دنبال داشت. این حزب ها نه تنها ایزوله و رفرمیزه، بلکه شقه شقه، منحل و حتی ممنوع شدند.از 8 حزب کمونیستی سابق در دول سوسیالیستی اروپا اکنون چندین حزب تشکیل شده اند که تعدادشان به چند برابر می رسد. اکنون در کشورهای اروپا، احزاب کمونیستی وجود دارند که خود را ضد کاپیتالیستی و طرفدار سوسیالیسم قلمداد می کنند.

یک - روسیه

1-     حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF)
تعداد اعضا: 165000

حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) در سال 1990 بوسیله اعضای حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (KPdSU) تشکیل شد که مخالف خط مشی میخائیل گورباچوف بودند. در سال 1991 بوریس یلسین ـ رئیس جمهور روسیه ـ هم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (KPdSU) و هم حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) را ممنوع اعلام کرد. در سال 1992 بنا بر تصمیم دادگاه قانون اساسی روسیه، انحلال دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (KPdSU) تأیید شد، اما به سازمان های پایه ای حزب اجازه فعالیت داده شد.
در سال 1993 حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) مجددا تأسیس یافت وخود را جانشین حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (KPdSU) نامید. علاوه بر آن حزب، گروه های دیگری نیز وجود دارند که خود را «کمونیستی» می نامند. حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) اما نیرومندترین حزب کمونیستی روسیه است.

2-     حزب کمونیستی ـ کارگری روسیه ـ حزب انقلابی کمونیست ها (RKRP - RPK)
تعداد اعضا: 55000

این حزب دومین حزب کمونیستی نیرومند روسیه است.

3-     حزب کمونیست جماهیر آتی (WKPB)

این حزب چند سال پیش از حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) تحت عنوان «روسیه کارگر» انشعاب کرده است.

4-     اتحاد احزاب کمونیست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (SKP - KPdSU)

این حزب در چارچوب دولت های سابق متعلق به اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده و خود را جانشین حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (KPdSU) می داند و از 19 حزب کمونیستی تشکیل یافته است. در سال های گذشته گروه های متعددی تحت نام حزب کمونیستی عرض اندام کرده اند، ولی از آنها چیز زیادی به گوش نمی رسد.
حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) دومین حزب نیرومند روسیه در دومای دولتی (پارلمان) و در اکثر پارلمان های نواحی است.حزب کمونیست فدراسیون روسیه (KPRF) خود را مارکسیستی ـ لنینیستی می داند، اما در این حزب مواضع میهن پرستانه و ناسیونالیستی نیز نقش مهمی بازی می کنند.

دو - جمهوری چک

1-     حزب کمونیستی بومن و مرن (KSCM)

حزب کمونیستی بومن و مرن (KSCM) در 31 مارس 1990 تأسیس یافته و خود را جانشین حزب کمونیستی چکوسلواکی می داند. بنیان تئوریکی و برنامه ای خود را مارکسیسم قلمداد می کند. حزب کمونیستی چکوسلواکی که تا سال 1989 هم نماینده چک ها و هم نماینده اسلواک ها بود، در 20 دسامبر 1989 تصمیم گرفت که دو خزب مستقل برای چک ها و اسلواک ها تشکیل دهد. این حزب هم در پارلمان مرکزی و هم در پارلمان های نواحی نماینده دارد.
در اتحادیه اروپا نیز نماینده دارد و در حزب چپ های اروپا ناظر است. نتایج انتخاباتی در جمهوری چک نشان می دهند که این حزب در جامعه از پایگاه توده ای برخوردار است. آنتی کمونیست های جمهوری چک بارها حزب کمونیستی بومن و مرن (KSCM) را تهدید به ممنوعیت کرده اند و سازمان جوانان کمونیستی را به بهانه طرفداری از مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید بنا بر تصمیم دادگاه ممنوع اعلام کرده اند.

2-     حزب سوسیالیسم دموکراتیک

در جمهوری چک نیز حزب سوسیالیسم دموکراتیک وجود دارد که از سوی اعضای سابق حزب کمونیستی بومن و مرن (KSCM) تأسیس یافته است.
سه - اسلواکی

حزب کمونیست اسلواکی (KSS) در سال 1992 تأسیس یافته است. حزب کمونیست اسلواکی (KSS) از اتحاد دو حزب تشکیل یافته که در سال 1991 از حزب کمونیست سلواکی که جانشین حزب کمونیست چکسلواکی بود، جدا شده بودند. حزب کمونیست سلواکی سابق نامش را به حزب چپ دموکراتیک اسلواکی (SDL) و «غیر دگماتیک» و همزمان سمتگیری اش را تغییر داد و بعد بلحاظ سیاسی به قهقرای نیستی سقوط کرد و از نظرها نا پدید شد.
حزب کمونیست اسلواکی (KSS) هرازگاهی در پارلمان اسلواکی نماینده داشته است. در حزب چپ اورپا نقش ناظر را دارد، ولی همه نظرات سیاسی ـ اروپائی و سیاسی ـ تاریخی حزب چپ اروپا را نمی پذیرد.

چهار- لهستان

پس از حوادث ضدانقلابی در سال های 80 قرن بیستم، از حزب متحده کارگری لهستان (PVAP) دو حزب سوسیال ـ دموکرات پدید آمد. از دستگاه حزب متحده کارگری لهستان (PVAP) در سال 1990 اتحادیه چپ دموکراتیک تشکیل شد که تحت رهبری الکساندر کوانیه وسکی ـ رئیس جمهور بعدی ـ به حزب سوسیال ـ دموکرات لهستان (SLD) تغییر ماهیت و نام داد. این حزب در سیاست داخلی آماج های سوسیال ـ دموکراتیکی دارد و در سیاست خارجی دنباله رو اتحادیه اروپا و ناتو ست. پس از انشعابی در سال 2004 حزب سوسیال ـ دموکرات دوم (SDPL) تشکیل شد.
به موازات این جریانات انجمن کمونیست های لهستان ـ «پرولتاریا» از سوی دادگاه احزاب دولت به بهانه ایرادات در فرمولاتیه مربوطه ممنوع اعلام شد. پس از تأسیس ها و تفرقه های مکرر بالاخره در ژوئیه 2002 از اتحاد گروه های بی شمار، حزب کمونیست لهستان (KPP) تشکیل شد. حزب کمونیست لهستان (KPP) بلحاظ تعداد اعضا، حزب ضعیفی است، اما تنها نیروئی است که در صدد توسعه آلترناتیوی در قبال سیستم کاپیتالیستی است. حزب کمونیست لهستان  (KPP)  در پی «تحولات رادیکال در جامعه، اقتصاد و سیستم سیاسی است از آن جمله اند:

1-     ملی کردن صنایع

2-     ملی کردن زمینداری بزرگ

3-     جایگزین کردن دموکراسی بورژوائی با دموکراسی مبتنی بر انتخاب مستقیم نمایندگان از میان کارگران کارخانه ها

4-     تشویق آزادی جهان بینانه

5-     مخالفت با شرکت لهستان در ناتو و اتحادیه اروپا

شرایط مبارزه در لهستان بسیار دشوار است.
نفوذ مسلط ارتجاع در مناسبات سیاسی و ایدئولوژیکی، آنتی کمونیسم سیاسی دوشادوش با آنتی کمونیسم مذهبی بسیار نیرومندند. این حقیقت امر را می توان در این دید که در لهستان ترویج «سمبول های کمونیستی» قانونا ممنوع و جنائی است. هرکس به نیت «هنری» و یا «پژوهشی» و غیره به تولید، وارد سازی، نگهداری، ارسال، حمل و نشان دادن «سمبول های فاشیستی، کمونیستی و توتالیتر دیگر» بپردازد، به دو سال زندان محکوم می شود.

پنج - مجارستان

در اساسنامه حزب کمونیستی ـ کارگری مجارستان آمده که آن برای آزادی، دموکراسی و سوسیالیسم مبارزه می کند.
این حزب در دسامبر 1989 به عنوان حزب سوسیالیستی ـ کارگری مجارستان (USAP) تشکیل شده است. در آغاز همین نام را نیز حفظ کرده بود تا اینکه در سال 1993 به تغییر آن دست زد. در دسامبر سال 2005، خود را حزب کمونیستی ـ کارگری مجارستان نامید. حزب کمونیستی ـ کارگری مجارستان در پارلمان های نواحی نماینده دارد.
این حزب از اعضای مؤسس حزب چپ اروپا بود، ولی در اول ماه مه سال 2009 آن را ترک گفت. زیرا مشی سیاسی حزب چپ اروپا را در خطوط اصلی اش احزاب موجود در پارلمان اتحادیه اروپا بطور یک جانبه تعیین می کنند.
حزب کمونیستی ـ کارگری مجارستان با منفی تلقی کردن سوسیالیسم در اروپا از سوی حزب چپ اروپا مخالفت می ورزد. در مجارستان از سال 1993 استفاده از سمبل های کمونیستی ممنوع اعلام شده است.

شش- رومانی

حزب کمونیست رومانی (RKP) در ژوئیه سال 2010 تأسیس شده است. در ژانویه سال 1990 حزب کمونیست سابق رومانی ممنوع اعلام و دار و ندارش تصرف شد. نیروهای مارکسیستی در اوایل سال های 1990 به عنوان حزب سوسیالیستی کار گرد آمدند. پس از حملات و تحقیرات از سوی سوسیال ـ دموکرات ها، حزب متحده سوسیالیستی تأسیس شد که در سال 2010 نام خود را به حزب کمونیست رومانی تغییر داد. حزب ضرورت وجودی خود را چنین توضیح می دهد: پس از سال 1989 کلیه حکومت ها رومانی را به کشوری بدل ساختند که سرمایه داران ملی چاکر سینه چاک سرمایه داران چند ملیتی گشته اند. آماج حزب کمونیست رومانی عبارت است از توسعه و تکامل جامعه ای که با در پیش گرفتن سیاست اجتماعی، دموکراتیکی، ملی و ئوکولوژیکی به تضمین تأمین اجتماعی و صلح اجتماعی واقعی بر بنیان توسعه اقتصادی آینده نگر بپردازد. حزب کمونیست رومانی (هنوز هم تحت نام حزب متحده سوسیالیستی رومانی) عضو مؤسس حزب چپ اروپا ست. حزب کمونیست رومانی در پارلمان های نواحی نماینده دارد. در سال های 90 در پارلمان مرکزی رومانی نیز نماینده داشت.
هفت- بلغارستان

پس از سال 1989 حزب کمونیست سابق بلغاستان راه رفرمیستی در پیش گرفت و نام خود به حزب سوسیالیستی بلغارستان تغییر داد. اما حاضر نشد که از گذشته سوسیالیستی بطور نمایشی دوری جوید.  بعدها نیروهائی که طرفدار افکار کمونیستی بودند، از این حزب انشعاب کردند و در نتیجه، دو حزب به نام های حزب کمونیست بلغارستان و حزب کمونیست های بلغار تشکیل شد که هر دو هنوز هم وجود دارند. این دو حزب نام حزب کمونیست سابق بلغارستان را مورد استفاده قرار می دهند تا بتوانند پیوند خود را با سنت کمونیستی حفظ کنند. این دو حزب اما هواداران زیادی پیدا نکرده اند.

هشت - آلبانی

حزب کار سابق آلبانی در سال 1991 به یک حزب سوسیال ـ دموکرات واره بدل شد. این حزب عرصه کشمکش مدام میان دو جناح است که سنتگرایان و اصلاح طلبان جوان نامیده می شوند. در چارچوب همین کشمکش ها انشعاباتی نیز صورت گرفته است. حزب کمونیست 8 نوامبر آلبانی حزبی کوچک است که در پارلمان های چند ناحیه نماینده دارد.
این حزب بنیان تئوریکی و برنامه ای خود را مارکسیسم اعلام می کند.

نه- اوکراین

حزب کمونیست اوکراین در اوت 1991 ممنوع اعلام شد. بسیاری از اعضای آن به عضویت حزب جدید التأسیس سوسیالیست در آمدند. در سال 1993 حزب کمونیست اوکراین (KPU) در منطقه کارگان معدن دونتسکر به عنوان حزب مستقل اوکراین تأسیس یافت. طولی نکشید که در سراسر اوکراین کسب اعتبار و نفوذ کرد و به یکی از بزرگترین احزاب این کشور بدل شد. تا سال 2004 در انتخابات پارلمان و رئیس جمهور 20 در صد آراء را به خود اختصاص می داد. بعدها در اوجگیری اختلافات بر سر ریاست جمهوری تعداد آراء آن به 5 در صد تنزل یافت. این حزب در سیاست داخلی طرفدار گسترش قدرت هم پارلمان و هم ارگان های محلی است. به لحاظ اقتصادی ـ سیاسی همه فرم های مالکیت را که قانون مجاز می داند، برسمیت می شناسد. طرفدار ممنوعیت فروش زمین و مستغلات به خارجی ها و نوکیسه ها ست.
از انحصار دولتی در عرصه های اقتصادی استراتژیکی طرفداری می کند. حزب کمونیست اوکراین (KPU) در سیاست خارجی طالب همکاری با دولت های (GUS) و ورود به اتحاد روسیه ـ بلاروس است. این حزب علیرغم جدید التأسیس بودن، خود را ادامه دهنده مستقیم حزب کمونیست اوکراین جمهوری شوروی می داند. سازمان جوانان حزب تحت عنوان سازمان جوانان کمونیستی لنینی فعالیت می کند.

ده- بلاروس

حزب کمونیست بلاروس (KPB) در وضع فعلی اش، در اواسط سال های 1990 تشکیل شده است. حزب کمونیست بلاروس (KPB) را نباید با حزب کمونیست های بلاروس اشتباه کرد، که عضو حزب چپ اروپا (EL) است و در اوپوزیسیون نسبت به رئیس جمهور لوکاشنکو قرار دارد و در منطقه طرفدار غرب محسوب می شود. حزب کمونیست بلاروس (KPB) سیاستی را در پیش دارد که بر همکاری خلاق با حکومت و رئیس جمهور لوکاشنکو مبتنی است و در پارلمان نماینده دارد. حزب کمونیست بلاروس (KPB) با احزاب و جنبش های کمونیستی در منطقه رابطه دارد. در انتخاابت ریاست جمهوری در سال 2010 خواهان آینده ای مطمئن برای کشور، رفاه، ازادی و ثبات، تشکیل دولتی نیرومند و شکوفا بوده است.

یازده - جمهوری مولداوی

حزب کمونیست های جمهوری مولداوی (PCMR) که حزب کمونیست مولداوی هم نامیده می شود، نیرومندترین حزب سیاسی کشور است. پس از ممنوع اعلام کردن حزب کمونیست مولداوی در سال 1991 در سال 1993 تحت عنوان حزب کمونیست مولداوی دوباره تأسیس یافته است. بنا بر اساسنامه اش خود را مجمع حاملین ایدئولوژی سوسیالیستی می داند و جانشین حزب کمونیست مولداوی. حزب کمونیست های جمهوری مولداوی (PCMR) مبارزه در راه ایدئال های هومانیستی و سوسیالیسم را بر پرچم خود نگاشته است. در سیاست این حزب، مسائل قومی کشور میان روس ها و رومانی ها نقش مهمی بازی می کنند. حزب کمونیست های جمهوری مولداوی (PCMR) در سیاست اجتماعی خط مشی ئی را دنبال می کند که بر همکاری با روسیه ـ به مثابه ضامن استقلال کشور ـ مبتنی است. حزب کمونیست های جمهوری مولداوی (PCMR) در عین حال متمایل به عضویت در اتحادیه اروپا ست. تضادهای ناشی از این تمایل رفته رفته عناصر سوسیالیستی موجود را از برنامه آغازین حزب از عرصه خارج می کند.
حزب کمونیست های جمهوری مولداوی (PCMR) از سال 1995 در انتخابات محلی و پارلمانی فعالانه شرکت کرده است و از طریق انتخابات دوباره مسئولیت حکومتی را واپس گرفته است و بطور مداوم نیرومندترین فراکسیون در پارلمان کشور را تشکیل می دهد و در دوره های مختلف رئیس جمهور کشور را تعیین کرده است.

دوازده- لیتونی (Litauen)
نقطه مرکزی اروپا

حزب سوسیالیسم لیتونی از سال 1989 از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی خارج شده است. این حزب در سال 1990 با نام جدید «حزب دموکراتیک کار لیتونی» (LDDP) وارد صحنه شده است. این حزب بعدها با احزاب سنتی کشور و حزب سوسیال ـ دموکرات لیتونی (LSDP) متحد شده است و نام سوسیال ـ دموکراتیکی پیدا کرده است. این حزب قبل از همه تحت رهبری نیروهائی است که منشاء کمونیستی دارند. در سیستم حزبی بسیار بی ثبات این کشور، در حال حاضر نمی توان حزبی پیدا کرد که طرح مبتنی بر سوسیالیسم علمی داشته باشد.

سیزده- لیتوانی (Lettland)

حزب سوسیالیستی لیتوانی در سال 1994 پس از ممنوع گشتن حزب کمونیست لیتوانی تشکیل یافته است. پس از وحدت های انتخاباتی که همواره از هم پاشیده اند، از سال 2005 در ائتلافی تحت عنوان «مرکزیت هماهنگی» شرکت دارد و در انتخابات سال 2010 با 29 نماینده (از 100 نماینده) اوپوزیسیون فعلی را تشکیل می دهد. این ائتلاف از نمایندگان روس های این کشور و طرفداران برنامه ای با خطوط سوسیالیستی تشکیل می یابد و در اوپوریسیون نسبت به حکومت لیبرالی ـ کنسرواتیو و راستگرا قرار دارد. این حزب بر ضد فساد در کشور و در راه لیتوانی مستقل مبارزه می کند و مخالف «سانترالیسم اروپائی بیش از حد» است.

چهارده- ایسلند
حزب کمونیست ایسلند اندکی قبل از احراز استقلال دولتی ایسلند (25 مارس 1990) با کمونیسم وداع گفت. بخشی از کمونیست ها در نوامبر 1992 حزب کار ایسلند را تأسیس کردند که در ژانویه سال 1998 به حزب سوسیال ـ دموکرات کار ایسلند و در دسامبر 2004 به حزب چپ ایسلند بدل شد. از سال 2004 این حزب عضو حزب چپ اروپا ست و در ایسلند اصلا مؤثر نیست.

پانزده - گرجستان

حزب کارگران گرجستان در سال 1995 تأسیس یافت. از همان آغاز موضعگیری سوسیالیستی داشت، از بهداشت و خدمات پزشکی رایگان، آموزش و پرورش رایگان، خدمات اجتماعی رایگان دفاع می کرد، مخالف سرسخت خصوصی سازی تأسیسات ها و مؤسسات استراتژیکی بوده که تحت مالکیت دولتی قرار دارند. حزب کارگران گرجستان در همه انتخابات شرکت کرده و نتایج چشمگیری بدست آورده است. حزب کارگران گرجستان علاوه بر این در سال 1994 حزب متحده کمونیستی گرجستان را از طریق وحدت جامعه استالین، حزب کمونیستی ـ کارگری گرجستان و انجمن کمونیست های گرجستان تأسیس کرده است. اما هنوز نیروی کمونیستی یکپارچه بلحاظ سیاسی مؤثر توسعه نیافته است.

شانزده – ارمنستان

حزب کمونیست ارمنستان بزرگترین حزب کمونیست کشور است. بنا بر منابع حزب 18 هزار عضو دارد. اما تاکنون از طریق شرکت در انتخابات کرسی ئی در پارلمان احراز نکرده است.

هفده - آذربایجان
 
حزب کمونیست آذربایجان در سال 1993 تأسیس یافته است. بنا بر منابع خود حزب، 60 هزار عضو دارد. این حزب خود را جانشین حزب کمونیست آذربایجان (SSR) نمی داند، ولی خود را تنها حزب کمونیست آذربایجان می داند.
از سیاست ایالات متحده در قفقاز انتقاد می کند و رابطه تنگاتنگی با حزب کمونیست فدراسیون روسیه دارد و در انتخابات 2008 از رئیس جمهور فعلی حمایت کرده است. حزب آذربایجان نوین به مثابه جانشین حزب کمونیست آذربایجان (SSR) محسوب می شود که در دسامبر 1992 تأسیس یافته و امروز بنا بر منابع خود حزب، 500 هزار عضو دارد.
پروفیل ایدئولوژیکی اش بشدت ملی و لائیک است.  اصول مورد نظر آن به شرح زیرند:

1-     استقلال (خودمختاری)

2-     آذربایجانیسم

3-      همبستگی آذربایجانی ها

4-     پیشرفت

5-     حکومت قانون

6-     عدالت اجتماعی

رئیس جمهور آذربایجان ـ پسر دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان در حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی ـ عضو این حزب است.

هجده - بالکان غربی (یوگوسلاوی سابق)

تا سال 1990 انجمن کمونیست های یوگوسلاوی (BdKJ) در سراسر کشور وجود داشت که از وحدت احزاب جماهیر یوگوسلاوی تشکیل شده بود. پس از تجاوز به یوگوسلاوی به احزاب جمهوری های منفرد تجزیه شد. احزاب جدید به مثابه سازمان های مستقل مشغول فعالیت شدند. پس از جدا شدن انجمن کمونیست های اسلوانی، انجمن کمونیست های یوگوسلاوی (BdKJ) در ژانویه سال 1990 منحل شد.بدین طریق عامل انتگراسیون مهمی در این عرصه در هم کوبیده شد. در جمهوری های منفرد، سازمان های جانشین انجمن کمونیست های یوگوسلاوی (BdKJ) تشکیل شدند. اینها اما با بنیان برنامه ای انجمن کمونیست های یوگوسلاوی (BdKJ) قطع رابطه کرده بودند. بخشی از آنها سمتگیری سوسیال ـ دموکراتیک، لیبرال و یا ملی (قومی) داشتند. از این رو احزاب کمونیستی می بایستی از نو تأسیس یابند و در رقابت با احزاب تغییر ماهیت یافته و اغلب سوسیال ـ دموکرات سر برآورند و در مقابل آنتی کمونیسم و ناسیونالیسم روی پای خود بایستند. در اسلوانی، بوسنی ـ هرزه گوین و کرواسی احزاب کمونیست کوچکی تشکیل شده اند:
حزب کمونیست اسلوانی
حرب کمونیست کارگری بوسنی هرزه گوین
حزب سوسیالیستی ـ کارگری کرواسی
برای ارائه تصویری از وضع اشاره به حوادث صربستان بی ضرر نیست: در اواخر نوامبر 2009 پلنوم تأسیس حزب کمونیست نوین صربستان از طریق وحدت حزب کمونیست های صربستان و انجمن سوسیال ـ دموکرات های مستقل تشکیل شد. ژوزیب بروز یوسکا ـ نواده تیتو و رهبر حزب ـ اعلام کرد که در صدد متحد سازی 14 (!) حزب کمونیست صربستان و تشکیل حزب واحد است. نیروهای کمونیستی در مقدونیه و مونته نگرو نیز در صدد تشکیل حزب و کسب ایدئولوژی روشن اند. دورنمای حزبی جمهوری های یوگوسلاوی سابق تکه تکه است. اشاعه ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم بوسیله آنتی کمونیسم و ناسیونالیسم نقش بر آب می شود. پیامدهای منفی جنگ نیز هنوز به جای خود باقی اند.

نوزده - کلام آخر

شکل سازمانی و وضوح ایدئولوژیکی ـ برنامه ای احزاب در مناطق و دولت های منفرد اروپای شرقی بسیار متفاوت توسعه یافته است.هنوز بر وضع بحرانی، تفرقه و موضع تدافعی جنبش کمونیستی ـ کارگری غلبه نشده است. روند جستجوی سازمانی با احکام برنامه ای روشن و پایدار و تشکیل سیاست حزبی برای پیشبرد منافع طبقاتی، زمان درازی لازم خواهد داشت. زمان لازم برای نیل بدان، به توسعه در این کشورها و به همکاری احزاب کمونیستی بر بنیان انترناسیونالیسم سوسیالیستی به میزان تعیین کننده ای وابسته خواهد بود.
این ضرورت اصولا و برای هیمشه وجود دارد. اما در شرایط کنونی اهمیت بزرگی کسب می کند.
زیرا توسعه کاپیتالیسم آشکارا به نقطه ای رسیده است که در آن، انباشت سرمایه بی رحمانه تر صورت می گیرد.
بشریت با بحران های جدی اقتصادی، سیاسی ـ مالی و سیاسی، با سخت ترین تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی روز افزون و با جنگ های جدید مواجه شده است.

بر بنیان ارزیابی تجارب هر کدام از احزاب و با کاربست تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم بر شرایط کنونی، تعیین آماج های سوسیالیستی به مثابه آلترناتیوی برای کاپیتالیسم و مبارزه بر ضد صرفنظر کردن اوپورتونیستی بر هویت و برنامه سوسیالیستی و کمونیستی اکنون به مسئله حیاتی بدل شده است.

 

سرچشمه: دفاتر مارکسیستی (2011 ـ 02) (12. 5. 2011)

*- آکادمی علوم دولتی ـ حقوقی در پوتسدام ـ بابلزبرگ

 

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter