نویدنو:28/02/1390  

 

 نویدنو  28/02/1390

 

دایرة المعارف مارکسیستی بحران -2

جوانان سوسیالیستی ـ کارگری آلمان – برگردان : شین میم شین

فصل چهارم
کسر تجارت خارجی

(ایالات متحده آمریکا)


خیلی از کشورها و قبل از همه، آلمان و جمهوری خلق چین سال ها ست که میزان صادرات شان بمراتب بیشتر از میزان واردات شان است.  کشورهای دیگر اما برعکس، میزان واردات شان بمراتب بیشتر از میزان صادرات شان است.در میان این کشورها، ایالات متحده آمریکا جای خاصی برای خود اختصاص داده است.
ایالات متحده آمریکا بزرگترین کسر تجارت خارجی را در جهان دارد.  کسر تجارت خارجی این کشور در سال 2008 بر 816 میلیارد دلار بالغ می شد.
تنها کشوری می تواند برای مدت درازی بیشتر از میزان صادراتش کالا وارد کند که سیلی از پول از سایر کشورها به سویش روان باشد.
مازاد وارداتی ایالات متحده آمریکا عمدتا از طریق وام هائی تأمین مالی می شود که از خارج در اختیار این کشور، شهروندان، شرکت ها و بانک های ان گذاشته می شود. میزان بدهی ایالات متحده آمریکا به کشورهای خارجی بر 13.7 بیلیون (میلیارد) دلار بالغ می شود. (بیلیون دلار یعنی میلیون میلیون دلار : 1000.000.0000.000 دلار)
1- کاهش ارزش دلار

دیری است که ایالات متحده آمریکا از حدی که بتواند این بدهی غول آسا را بدون پیامدهای فاجعه بار برای مردم ایالات متحده آمریکا و برای اقتصاد جهانی از بین ببرد، فراتر گذشته است.  اکنون بلحاظ تئوریکی تنها دو راه (غیر از جنگ افروزی) در پیش دارد:

1-  در پیش گرفتن سیاست تهاجم صادراتی توأم با کاهش شدید میزان واردات.
چنین سیاستی ضربه ای بر اقتصاد جهانی ئی خواهد بود که کالاهای مازاد خود را به ایالات متحده آمریکا می فروشد.

2-  راه دوم که ظاهرا هم اکنون در پیش گرفته شده، کاهش ارزش دلار آمریکا ست.
از آنجا که پس از پایان جنگ جهانی دوم، دلار به ارز بین المللی بدل شده، ایالات متحده آمریکا موقعیت مطلوب و ایده الی بدست آورده و می تواند بدهی های خود را با پولی پرداخت کند که خود به چاپ می رساند. البته اگر در این مورد زیاده روی شود، دلار بکلی بی ارزش می شود.
در نوآمبر سال 2000 ارزش معاوضه ای دلار با یورو حدود 40 درصد کاهش یافت. این پدیده برای اشخاص، شرکت ها، کارخانه ها و دولت هائی که بخش اعظم ثروت خود را به شکل دلار نگه می دارند، می تواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد.
علاوه بر این، کاهش ارزش دلار روزی ضرورتا به کاهش میزان واردات مازاد ایالات متحده آمریکا منجر می شود: چون کالاهائی که در خود این کشور تولید می شوند، با کاهش ارزش دلار ارزان تر از کالاهای وارداتی می گردند. این امر سبب می شود که شرکت های خارجی صادر کننده مستقیم و غیرمستقیم کالا به ایالات متحده آمریکا بازار فروش کالاهای خود را از دست بدهند.دولت هائی که اقتصادشان (مثل اقتصاد آلمان فدرال) بر مازاد صادرات متکی است، در این صورت دچار رکود می شوند.

2- پایان امپریالیسم؟

کاهش مداوم ارزش دلار روزی فونکسیون آن را بمثابه ارز بین المللی زیر علامت سؤال می برد.  بدین طریق، اقتصاد جهانی در خطر از دست دادن بنیان پولی خود قرار می گیرد .این امر نه تنها پی امدهای غیرقابل پیش بینی اقتصادی، بلکه سیاسی دارد:  کنترل ارز بین المللی ستون مهم قدرت امپریالیسم آمریکا ست.
دیر یا زود باید عدم تعادل اقتصاد جهانی بوسیله روندهائی از بین برود که بطور بالقوه بحران تمامارضی در مقیاس غول آسائی را در بطن خود نهفته دارد.آلمان فدرال با صادرات مازاد خویش بیشتر از هر کشور دیگر به تشکیل این عدم تعادل کمک کرده است.

 

فصل پنجم
اعتصاب در بحران

تعطیل کلکتیف کار یکی از مهمترین وسایل برای پیشبرد منافع انسان های زحمتکش در سرمایه داری است.
اعتصابات کاری ـ بر خلاف اقدامات سیاسی از قبیل تظاهرات ـ ریشه های نظام سرمایه داری را نشانه می روند:اعتصابات کاری تولید ارزش و اضافه ارزش را متوقف می سازند.
در بحران، اما امکانات کارگران برای دفاع از دستمزد و شرایط کار و محل کار با استفاده از اعتصاب محدود است. کارگران به سبب بحران با رقبای بی شماری روبرو می شوند که بیکار گشته اند و حتی با دستمزدهای ناچیز حاضر به کار هستند. از این رو، تعداد کارگران اعتصاب شکن(یعنی کسانی که با ادامه دادن به کار، اعتصاب را به شکست سوق می دهند) در این دوره کم نیست. علاوه بر این، کارخانه ها هم در دوره بحران با ظرفیت اندک کار می کنند و اگر تولید در کارخانه برای مدتی متوقف شود، برای صاحبان آنها مسئله مهمی نیست.

1- چرا اعتصاب؟

اقدامات اعتصابی در بحران، به دلیل بحران اهمیت زیادی کسب می کنند. اگر اعتصاب علیرغم دشواری ها موفقیت آمیز باشد، از نهادن بار بحران بر دوش کارگران جلوگیری می شود.  اعتصاب علاوه بر این، کارگران را به این حقیقت امر آگاه می سازد که بحران بلای تراژیک آسمانی و تقدیری نیست، که انسان ها چاره ای جز تحملش نداشته باشند، بلکه محصول ساختارهای اجتماعی است که قابل تغییرند و باید برای تغییرشان به مبارزه برخاست. درست از آن رو که اعتصاب اقتصادی در شرایط بحرانی دشوار است، فرم دیگری از اعتصاب اهمیت بمراتب بیشتری کسب می کند و آن اعتصاب سیاسی است.

2 - اعتصاب سیاسی

اعتصابات سیاسی که در بسیاری از کشورهای اروپا مهمترین سلاح مبارزاتی است، در المان فدرال ممنوع است . اعتصابات سیاسی برای پیشبرد مطالباتی به خدمت گرفته می شوند که از مسائل مربوط به میزان دستمزد و یا شرایط کار در کارخانجات منفرد و یا در رشته های تولیدی منفرد فراتر می روند.
اعتصابات سیاسی در دوره های رونق اقتصادی نیز می توانند صورت گیرند. اما در دوره های رکود اقتصادی اهمیت خاصی کسب می کنند.
در بحران آشکار می شود که مسئله اساسی جامعه سرمایه داری نه فقط تقسیم ناعادلانه ثروت تولید شده، بلکه علاوه بر آن این است که سیستم سرمایه داری جبرا به فجایع اقتصادی و اجتماعی منجر می شود.
از این رو، مقاومت در مقابل وخیم تر گشتن شرایط زندگی تحت بحران، تنها زمانی می تواند موفقیت آمیز باشد که به افزایش دستمزد محدود نگردد. علاوه بر این، حکومت های بورژوائی می کوشند که با اقدامات سیاسی بر بحران غلبه کنند، اقداماتی که به زیان توده های زحمتکش و بیکار انجام می گیرند: مثلا قوانین هارتس در آلمان و برنامه پس انداز در یونان.برای مقابله با اقداماتی از این قبیل به واکنش سیاسی نیاز مبرم هست.
با توسل به اعتصابات سیاسی می توان در مقابل سوء استفاده از ایام اضطرار اقتصادی برای عملی ساختن اقدامات ارتجاعی به مقاومت و پیکار دست زد.مثال در این زمینه در تاریخ آلمان کم نیست:

مثال اول - کودتای کاپ ـ لوت ویتس

در شکست کودتای کاپ ـ لوت ویتس اعتصاب عمومی سال 1920 نقش تعیین کننده ای ایفا کرد.

مثال دوم - حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان

خودداری حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان از اعلام اعتصاب عمومی برای مقابله با نامیدن هیتلر به عنوان صدر اعظم آلمان یکی از دلایل مهم پیروزی حزب موسوم به «ناسیونال ـ سوسیالیسم» هیتلر بود.

****
فصل ششم
کینزیانیسم تسلیحاتی

جان مینارد کینز (1883 ـ 1946)

اقتصاددان، سیاستمدار و ریاضی دان انگلیسی مؤسس کینزیانیسم ، طرح او در زمینه تئوری اقتصادی و سیاست اقتصادی در تشکیل تفکر اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم بسیار مؤثر بوده است.برتراند راسل او را با هوش ترین فردی نامیده که درعمرش دیده است.

او در سال 1944 لقب بارون و کرسی ای در مجلس لردها دریافت کرد.


سیاست اقتصادی مبتنی بر تئوری کینز (کینزیانیسم) برای مبارزه با بحران، مخارج دولتی را افزایش می دهد.
بدین طریق، کاهش تقاضای مردم به سبب بحران، بوسیله تقاضای دولتی جبران می شود و به احیای اقتصادی منجر می شود.
 
کینزیانیست های چپ افزایش مخارج دولتی را در عرصه آموزش و پرورش، حفاظت از محیط زیست و یا تأمین اجتماعی تبلیغ می کنند.بنظر آنها بدین طریق می توان برای غلبه بر بحران به اقدامات معنامند مفیدی دست زد که هم برای جامعه خوب اند و هم برای محیط زیست.ولی گوش شنوائی برای این پیشنهادات نمی یابند.
افزایش تقاضا از طریق تولید تسلیحات هر چه بهتر که به کینزیانیسم تسلیحاتی معروف شده، بدلایل اقتصادی و سیاسی همواره گوش شنوا داشته است. دو عامل زیر در زمینه غلبه بر بحران به بخش تسلیحات مقام خاصی اعطا می کنند:

1- مؤثربودن سیاست مبتنی بر کینزیانیسم تسلیحاتی

توسعه و تکامل هرچه بیشتر در عرصه ماشین آلات (به مثابه سرمایه ثابت) هم برای سیکل کینزی و هم برای تشکیل بحران ساختاری اهمیت خاصی کسب می کند.از انجا که در نتیجه بحران برای کالاهای صنایع مصرفی مشتری پیدا نمی شود، کارخانه ها به تولید وسایل تولید (ماشین آلات، مواد اولیه و غیره) روی می آورند.
بلحاظ اقتصادی اما چگونه می توان تانک های ارتش و یا هواپیماهای معروف به «جنگنده های اروپا» را وسایل تولید تلقی کرد؟
به نظر سرمایه داران اما قضیه از قراری دیگر است.
تانک و هواپیما و ناو و توپ و تفنگ در چشم آنها «ماشین های آدمکشی» اند و لذا شباهت غریبی به وسایل تولید دارند تا به وسایل مصرفی:
 
(ماشین آلات کارخانه ها هم در حقیقت کارگران را خرد و خراب می کنند و نهایتا به وسایل آدمکشی شباهت دارند. مترجم)
تقاضای دولتی در زمینه کالاهای تسلیحاتی بر عرصه های اقتصادی ئی که «قلب» تولید کاپیتالیستی تلقی می شوند، تأثیر می گذارد.این عرصه ها ضمنا عرصه هایی هستند که از بحران، بیشتر از بقیه عرصه ها صدمه دیده اند و منابع تکانه های تمام اقتصادی تعیین کننده اند.

2- اهمیت سیاسی ـ استراتژیکی

کالاهای تسلیحاتی اما به هیچ دردی جز جنگ افروزی نمی خورند.تولید دولتی این کالاها تقاضای خصوصی را بدنبال نمی آورد.از نقطه نظر انباشت سرمایه (یعنی از نقطه نظر استفاده از اضافه ارزش برای تکثیر هرچه بیشتر آن) پروژه های تسلیحاتی به معنی از بین بردن منابع اقتصادی اند و به افزایش دستمزد کارگران شباهت دارند، به تولید کالاهای تجملی شباهت دارند، به بنای اهرام شباهت دارند.
در همه این موارد، پول و مواد و نیروی کار صرف تولید چیزهائی می شوند که به درد تولید ارزش و اضافه ارزش نمی خورند. در مورد جنگ اما مسئله فرق می کند:
عملیات نظامی برای کارخانجات کاپیتالیستی از نقطه نظرهای زیرین مفید می افتند:

1- عملیات نظامی سبب می شوند که کارخانجات کاپیتالیستی به مواد خام ارزان دسترسی پیدا کنند.

2- عملیات نظامی سبب می شوند که کارخانجات کاپیتالیستی بازارهای جدیدی برای فروش کالاهای خود پیدا کنند.

3- عملیات نظامی سبب می شوند که رقبای کارخانجات کاپیتالیستی از سر راه شان برداشته شوند.
کاپیتالیست ها به دلایل یاد شده، مخارج نظامی را نوعی سرمایه گذاری مفید تلقی می کنند.ارزان کردن مواد خام و مواد اولیه، پیدا کردن بازارهای جدید برای فروش کالاها و از سر راه برداشتن رقبای مزاحم، ضمن کاهش دستمزدها شاهراه کاپیتالیستی برای غلبه بر بحران محسوب می شود.


فصل هفتم
ذلت

ذلت مفهوم سنتی برای تبیین وخامت شرایط زندگی توده های مولد و زحمتکش است.

1- ذلت مطلق

ذلت مطلق بدان معنی است که حجم کالاهائی که از سوی وابستگان به توده های مولد و زحمتکش و بیکار به مصرف می رسند، کوچکتر و کوچکتر می شود.وخامت مطلق شرایط زندگی از این دست، برای توده های مولد و زحمتکش هر روز بیش از پیش ملموس می گردد.

2- ذلت نسبی

ذلت نسبی ـ اما بر عکس ـ بدان معنی است که وضع زندگی توده های مولد و زحمتکش در مقایسه با وضع زندگی سرمایه داران بدتر می شود.ذلت نسبی می تواند چه بسا با ارتقای سطح زندگی اقشار تحتانی جمعیت کشور همراه باشد.
در این جور موارد، حجم کالاهائی که از سوی توده های مولد و زحمتکش و خانواده های شان مصرف می شوند، بزرگتر می گردد، ولی حجم ثروت اقشار فوقانی جمعیت کشور سریعتر رشد می کند. اگرچه رفاه مادی کارگران منفرد افزایش می یابد، ولی با این حال، سهم توده های مولد و زحمتکش در ثروت اجتماعی کاهش می یابد.

I - گرایش ذلت نسبی

در تاریخ کاپیتالیسم، کم نبوده اند مدعیان نظریه پردازی که کاهش درآمد کارگران به سطح ذلت مطلق را قرعه ای گریزناپذیر برای طبقه کارگر قلمداد کرده اند. نام آورترین نمایندگان نظراتی از این قبیل به شرح زیر بوده اند: - 1- توماس مالتوس ، توماس روبرت مالتوس (1766 ـ 1834)،کشیش مرتجع، اقتصاد دان انگلیسی
از نمایندگان اقتصاد کلاسیک انگلیس ،مؤسس آموزش جمعیت موسوم به مالتوسیانیسم

کشیش مرتجع انگلیسی به نام توماس مالتوس یکی از آنها بوده است.

2 - فردیناند لاسال ، (1825 ـ 1864) نویسنده و سیاستمدار در جنبش کارگری آلمان ، تصورات او از سوسیالیسم با نظرات مارکس و انگلس در تضاد قرار داشت و به انشعاب در جنبش کارگری و حزب طبقه کارگر آلمان منجر شد.مبتکر، مؤسس و اولین رهبر حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان ، در دوئل بر سر مسائل خصوصی اش جان باخت.

فردیناند لاسال ـ رهبر حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان ـ یکی دیگر از کسانی بود که چنین ادعا می کرد.
کارل مارکس با این طرز نگرش به مخالفت جدی برخاست. کارگران کشورهای صنعتی همیشه قادر بوده اند و کماکان قادرند، که با مبارزات اجتماعی و سیاسی خویش به بهبود آشکار وضع زندگی خود نایل آیند.
اما همانطور که مارکس اثبات می کند، تقسیم ثروت اجتماعی در طول تاریخ کاپیتالیسم همواره ضرورتا به نفع طبقه حاکمه سنگینی کرده است.در طی توسعه اقتصادی، سرمایه داران همواره ثروت اجتماعی هرچه بیشتری را تصاحب می کنند. این بدان معنی است که در خود کاپیتالیسم، گرایشی در جهت ذلت نسبی طبقه کارگر وجود دارد.
 
(این بدان معنی است که بدون پایان دادن به کاپیتالیسم ، طبقه کارگر نمی تواند خود را از ذلت نسبی نجات دهد. مترجم)

II - فقرا همواره بیشتر و فقیرتر می شوند!

امکان بهبود وضع زندگی توده های مولد و زحمتکش اما بدان معنی نیست که پدیده ذلت مطلق را می توان در جهان ریشه کن ساخت. بنا بر گزارشات اخیر بانک جهانی، در جهان 1.2 میلیارد انسان (1.200.0000.000 نفر) در فقر مطلق بسر می برند، یعنی با درآمدی کمتر از 1.25 دلار در روز روزگار می گذرانند.
حتی در کشورهای صنعتی غرب، سطح به لحاظ تاریخی نایله دستمزد و خدمات اجتماعی در معرض خطر قرار دارد.با کاهش نیروی مبارزاتی طبقه کارگر، سرمایه داران بلافاصله سطح درآمد آنان را پائین می آورند.
بحران های وخیم اقتصادی به ذلت اجتماعی چشمگیری منجر می شوند و فرم های وحشتناکی از فقر پدید می آیند.

انستیتوی پژوهش های اقتصادی در آلمان وضع را به شرح زیر ترسیم می کند:  «هم تفاوت درآمد مطلق و هم تفاوت درآمد نسبی از سال 1993 بشدت افزایش یافته است. شکاف درآمدی موجود میان کسانی که با دستمزد ناچیز زندگی می کنند و ثروتمندان در آلمان بمراتب عمیقتر شده است.این بدان معنی است که فقرا هم بیشتر و بی شمارتر شده اند و هم بمراتب فقیرتر

 

فصل هشتم
تورم و انقباض

تورم حاکی از صعود سطح قیمت عمومی است و انقباض حاکی از سقوط سطح قیمت عمومی است.
این بدان معنی است که در زمان معینی با مبلغ معینی می توان میزان کمی از کالاها را خرید (تورم) و یا میزان بیشتری از کالاها را خرید. (انقباض)

I - سیکل وضعیت اقتصادی عام ـ وام ـ سیاست پولی

1-1- سیکل وضعیت اقتصادی عام

مشخصا سیر درجه تورم (یعنی میزان تغییر قوه خرید پول) با سیکل وضعیت اقتصادی عام در پیوندی تنگاتنگ قرار دارد.در دوره رونق اقتصادی، صاحبان کارخانه ها می توانند قیمت ها را بالا ببرند.در دوره بحران، قیمت ها را باید پائین آورد تا بطور کلی بتوان کالائی را به فروش رساند.از این رو، رونق های اقتصادی ـ قاعدتا ـ دست در دست با بحران های اقتصادی سنگین و مبتنی بر تورم و با توسعه های مبتنی بر انقباض اند.

2-1- وام و سیاست پولی
از سوی دیگر، تورم بر وضعیت اقتصادی عام متقابلا تأثیر می گذارد.با کاهش شدید ارزش پول، سرمایه داران ترجیح می دهند که دارائی پولی خود را به دارائی شیئی تبدیل کنند، یعنی سرمایه گذاری کنند.این امر موجب احیای تقاضای کالا و در نتیجه موجب احیای وضعیت کلی اقتصادی می گردد.علاوه بر سیکل وضعیت اقتصادی عام، سیاست پولی و وام دهی نیز بر توسعه ارزش پول تأثیر می گذارند.برای خرید کالاها حتما نباید پول نقد پرداخت شود.این کار را می توان از طریق گرفتن وام نیز انجام داد.
با وام یکباره نیز می توان به کار پرداخت. وام دهنده می تواند سند بدهی را به کسان دیگر بفروشد و یا با کالائی معاوضه کند. سند بدهی در این صورت، فونکسیون اسکناس را کسب می کند و فرمی از پول وام را نمودار می سازد.
زیاده روی در وام دهی به اشخاص، کارخانه ها و شرکت ها و دولت، از این رو، بسان سیاست پولی گل و گشاد بانک مرکزیچاپ اسکناس») به تورم منجر می شود.
در دهه های اخیر بدهی شخصی و دولتی بمراتب سریع تر از تولید اقتصادی رئال رشد کرده است.این امر سبب شده که سطح قیمت ها حتی در دوره رکود اقتصادی افزایش یابد. (رکود تورمی)
 
بحران به اصطلاح مالی نشان داد که انبساط بخش وام دهی چه ریسک هائی برای ثبات ارز (مثلا یورو و دلار) به همراه دارد.

II - پیامدهای اجتماعی

فرا تورم

 در تاریخ آلمان، فراتورم سال های (1921 ـ 1923) از اهمین خاصی برخوردار است.این تورم به فروپاشی سیستم پولی منجر شد:ارزش مارک در سال 1923 به یک بیلیونم ارزش آن در سال 1914 سقوط کرد.
 (
بیلیون یعنی میلیون میلیون: 1000.000.0000.000 مترجم)
پی امدهای آن نه فقط اتلاف های اجتماعی عظیم، بلکه علاوه بر آن بحران سیاسی عمیق بود.به سبب تورم، صاحبان ثروت های پولی و مزدبگیران و حقوق بگیران بخشا و یا بمدت معینی چه بسا بکلی سلب مالکیت می شوند و به خاک سیاه می نشینند. سرمایه داران صنعتی که برای سرمایه گذاری در زمنیه های غیرپولی وام گرفته اند، از بی ارزش گشتن پول سود می برند. کارگران اما ـ قاعدتا ـ دارائی پولی بزرگی ندارند. تورم برای آنان به معنی بی ارزش شدن دستمزد قراردادی شان تمام می شود.
سندیکاهای آلمان در سال های گذشته نتوانسته اند در این زمینه موفقیت هائی کسب کنند و تعادل تورمی کاملی را عملی سازند.بی ارزش گشتن پول، از این رو به کاهش پیشرونده سطح دستمزد رئال کارگران منجر می شود و بدین طریق به تقسیم ثروت از پائین به بالا می انجامد.

 

سرچشمه : http://www.sdaj-netz.de

انتشار نخست: دائره المعارف روشنگری

قسمت اول : دایرة المعارف مارکسیستی بحران

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter