نویدنو:29/12/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 

 نویدنو  29/12/1389

 

  

انقلاب، ضد انقلاب و تجربه تازه ای در ونزوئلا

آلفردو بائر و اندره شیر- برگردان شین میم شین

 

وقتی در فوریهً 1992 میلادی، سربازان ارتش ونزوئلا، زیر رهبری سروان هوگو چاوز برای سرنگونی حکومت فاسد ونزوئلا، به کودتای نظامی ناموفقی دست زدند، خیلی از حضرات محافل سیاسی کشور فکر کردند که این هم یکی دیگر از کودتاهای نظامی رایج در امریکای لاتین بوده است و بس.
آنها بر این پندار بودند، که هوگو چاوز را سال های پر مشقت زندان «سر عقل آورده» و رام و سر به زیر کرده است.
وقتی که او 6 سال بعد، در سال 1998، خود را برای پست ریاست جمهوری کاندید کرد، آنها برایش کوچکترین شانسی در انتخابات نمی دیدند.
ولی آنچه محال پنداشته می شد، به واقعیت پیوست:
هوگو چاوز با حمایت گسترده کلیهً سازمان های مترقی ونزوئلا با 60 در صد آراء به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، اگرچه دو حزب قدیمی ونزوئلا (حزب سوسیال دموکرات و حزب دموکرات مسیحی) که سال های سال قدرت سیاسی را مثل توپ فوتبالی به یکدیگر پاس می دادند، در آخرین لحظات کاندیدای مشترکی اعلام کرده بودند.
محافل سیاسی ونزوئلا و امریکا امید داشتند که هوگو چاوز نیز مثل دیگر شارلاتان های لاشخور معمول در اکثر کشورهای امریکای لاتین از کار در بیاید.
ولی حضرات دو باره غافلگیرشدند.
هوگو چاوز در آغاز سال 1999 میلادی، به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا، «انقلاب بولیواری» اعلام کرد.
انقلاب بولیواری برای مردم ونزوئلا مفهوم تاریخی خاصی داشت:
با نام بولیوار استقلال ونزوئلا پیوند خورده بود.
با نام بولیوار لغو برده داری عجین شده بود.
نام بولیوار (در نیمهً اول قرن نوزدهم) یاد آور مقاومت آشتی ناپذیر، در برابر سیاست سلطه گرانهً ایالات متحدهً امریکا بود.
اعلام انقلاب بولیواری از سوی رئیس جمهور بمعنی اتخاذ سیاست خارجی مستقلی برای ونزوئلا بود.
چند روز بعد همهً راه های هوایی ونزوئلا به روی هواپیماهای نظامی امریکا که در صدد سرکوب جنبش انقلابی کلمبیا بودند، بسته شد.
اکنون دیگر کسی شک نداشت که در ونزوئلا سیستم سیاسی فرتوت دیروز فروپاشیده است.
رئیس جمهور اعلام کرد، که برای ایجاد نظم نوینی در جامعه، تصویب قانون اساسی جدیدی ضرورت دارد و این خواست خود را به نظرخواهی عمومی گذاشت.
این اولین رفراندم عمومی در سراسر تاریخ ونزوئلا بود.

رفراندم با بیش از سه چهارم کل آراء داده شده، خواستار تشکیل مجلس مربوط به قانون اساسی شد.
چند ماه بعد، در تابستان سال 1999 میلادی انتخاب نمایندگان این مجلس صورت گرفت.
بیش از 80 درصد کرسی های مجلس دراختیار رئیس جمهور (جنبش جمهوری پنجم) و سازمان های مترقی دیگر، حزب «میهن برای همه مردم»، «جنبش سوسیالیستی» و «حزب کمونیست ونزوئلا» قرار گرفت.
در مدت کوتاهی قانون اساسی جدید تدوین شد و در طی یک راًی گیری عمومی از سوی مردم کشور، با اکثریت چشمگیر آراء به تصویب رسید.
برای اولین باردر تاریخ ونزوئلا، حقوق مردم بومی کشور، در قانون اساسی تبیین یافت، خصوصی کردن استخراج نفت ممنوع اعلام شد، مبارزه علیه فقر وظیفه اصلی دولت محسوب گردید و کشور نام جدیدی گرفت، جمهوری بولیواری ونزوئلا .
جمهوری بولیواری ونزوئلا در سطح جهانی نیز جلب توجه کرد.
با بستن قراردادهایی دولت های منطقهً کارائیب و از آنجمله کوبا می توانند نفت ونزوئلا را به قیمت هایی نازلتر از قیمت بازار جهانی دریافت کنند.
کوبا می تواند به جای پرداخت ارز بابت خرید نفت، با ارسال پزشک و امدادگران دیگر به بهبود وضع بهداشتی اسفناک ونزوئلا کمک کند.
هوگو چاوز در کنفرانس های بین المللی، به حمایت آشکار ازمواضع دوستش فیدل کاسترو برخاست ، نئولیبرالیسم و غارت بی بند و بار کشورهای در حال توسعه را مورد حمله قرار داد.
قانون اساسی بولیواری خصلت پارلمانی کشور را بطور بنیادی دگرگون کرد.
انتخابات جدید که درهمهً سطوح جامعه ضرورت داشت، درتابستان و پائیز سال 2000 میلادی انجام یافت.
اوپوزیسیون بورژوایی علیه انتخاب مجدد هوگو چاوز قد علم کرد و با کاندیدای خود آریاس کاردیناس، به صحنه آمد.
آریاس کاردیناس کسی بود که با هوگو چاوز در کودتای نظامی ناموفق سال 1992 میلادی همکاری کرده بود و اکنون می خواست با طرح شعارهای «ضد امپریالیستی» پر زرق و برق، از موضع چپ، هوگو چاوز را مورد حمله قرار دهد و از سر راه بردارد.
این خدعهً بورژوازی نیز مثمر ثمر نشد.
هوگو چاوز با دو سوم کل آراء مجددا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
طرفداران هوگو چاوز توانستند در مجلس ملی و در اکثر شهرها و روستاها اکثریت آراء را به خود اختصاص دهند.
طرفداران انقلاب بولیواری حق دارند، وقتی می گویند که هوگو چاوز احتمالا تنها رئیس جمهوری است در تمام جهان، که با اتکاء به حداکثر آرای عمومی روی کار آمده است.

انقلاب بولیواری نمی توانست تنها به عرصهً سیاسی محدود بماند و ناگزیر بود که عرصه های اقتصادی و اجتماعی جامعه را نیز فرا گیرد.
انقلاب بولیواری وظایف دشواری را در برابر داشت و خواهد داشت:
• 80
در صد مردم ونزوئلا قبل از روی کار آمدن هوگو چاوز در فقر مطلق بسر می بردند.
بخش اعظم معادن و صنایع تحت مالکیت بیگانگان قرار داشتند.
اراضی کشاورزی عمدتا در مالکیت زمینداران بزرگ قرار داشت و اغلب زیر کشت نمی رفت.
صدها هزار کودک ونزوئلایی نمی توانستند به علل اجتماعی، به مدرسه بروند و خواندن و نوشتن بیاموزند.
رژیم هوگو چاوز مبارزه علیه این وضع را آغاز کرد:
ماهیگیران فقیر درسواحل ونزوئلا، با تصویب «قانون جدید ماهیگیری» در مقابل کنسرن های بین المللی ماهیگیری (که با ماهیگیری «انبوه » دهها هزار ماهیگیر فقیر را به خاک سیاه می نشاندند و تعادل ئوکولوژیک دریاها را بهم می ریختند) مورد حما یت دولتی قرار گرفتند.
با تصویب «قوانین ارضی» مبارزه علیه زمینداران بزرگ آغاز شد.
اراضی غصب شده توسط کارمندان بلند پایهً دولتی، خلع ید شدند و در اختیار دهقانان بی زمین قرار گرفتند.
معادن کشور، بویژه نفت، ملی اعلام شد.
با طرح برنامهً آموزشی وسیع، هزاران مدرسه برای بیش از یک میلیون کودک ونزوئلایی ساخته شدند.
با تاًسیس مراکز پزشکی، میزان مرگ و میر کودکان، بمیزان قابل توجهی کاهش داده شد.
دولت انقلابی دست به تصفیهً بروکراسی شرکت نفت زد که سال های سال، مثل دولتی در دولت ونزوئلا، مشغول کار بود.
بسیاری از مدیران فاسد شرکت نفت اخراج و تعدادی از آنها قبل از رسیدن به سن بازنشستگی بازنشسته شدند.
تعجبی نداشت، اگر این اقدامات انقلابی مقاومت طبقهً هنوز هم بلحاظ اقتصادی قدرتمند را بر انگیزد.
از آنجا که احزاب قدیمی عملا فرو پاشیده بودند، ضد انقلاب در پی یافتن اهرم های دیگری بر آمد :
رسانه های گروهی که کماکان در دست بخش خصوصی بودند، برای ضد انقلاب مائده ای آسمانی محسوب می شدند.
روزنامهً «ال اونیورسال»، روزنامه «ال ناسیونال» و کلیهً کانال های تلویزیونی بجز تلویزیون دولتی (و. ت. و) در دست آنان بودند.
توطئهً همه جانبه با مشاورت عوامل سازمان جاسوسی سیا آغاز شد:
دروغ پراکنی شبانه روزی، مسموم کردن افکار عمومی و تحریک مردم علیه حکومت انقلابی به وظیفهً اساسی ژورنالیست های باصطلاح بی طرف تبدیل شد.
انجمن کارفرمایان و سران فاسد سندیکاها (س. ت. و) با کبکبه و دبدبه به میدان آمدند.
اقشار بالائی کلیسای کاتولیک وارد صفوف مقاومت باصطلاح دموکراتیک شدند و هوگو چاوز معتقد به کلیسا را بر آن داشتند که بگوید:
• «
این قشر مذهبی غدهً سرطانی جامعهً ما را تشکیل می دهد
اوپوزیسیون دست راستی که از سرنگونی مسالمت آمیز حکومت انقلابی نا امید شده بود، بیش از پیش به ارتش روی آورد.
در مطبوعات ونزوئلائی و امریکائی لجن پراکنی آشکار و بی پرده شروع شد.
هوگو چاوز را به عنوان سالوادور آلینده جدید و به مثابه عامل کاسترو قلمداد کردند.
عوامل سازمان جاسوسی سیا وارد تماس با افسران فاسد ارتش شدند و سرانجام در 11 آوریل توطئهً سرنگونی حکومت انقلابی در دستور روز قرار گرفت:
انجمن کارفرمایان وسران فاسد سندیکاها (س. ت. و) مردم را به اعتصاب 24 ساعتهً سراسری عمومی فرا خواندند و بعد آن را تا مدت نامحدودی تمدید کردند.
انتظارات حضرات از اعتصاب عمومی بر آورده نشد.
بیش از 80 در صد مردم اعتصاب عمومی را افشاء و محکوم کردند.
حتی روزنامهً دست راستی «ال ناسیونال» مجبور به اعتراف شد که فقط تعداد انگشت شماری دست به اعتصاب زده اند.
روزنامهً «التیما نوتیسیا» در 11 آوریل نوشت :
• «
اول صبح علیرغم باران شدید افراد زیادی در خیابان ها دیده می شدند که راهی محل کار و دانشکده خود بودند.
وسایل حمل و نقل عمومی بطور معمول در راه بودند ومتروی کاراکاس هم همینطور
از اعتصاب عمومی نه دانشجویان استقبال کردند و نه کارمندان دولتی.
در شهر های دیگر نیز زندگی روال عادی خود را داشت.
حزب کمونیست ونزوئلا اعلام کرد:
• «
توطئهً دست راستی های فاشیست، به قصد سرنگونی دولت منتخب مردم، با اراده خلل ناپذیر خلق نقش بر آب شد.
اکثریت عظیم مردم ونزوئلا به دفاع ازحقوق خود و استقلال کشور خویش بر خاستند
اوپوزیسیون تصمیم به برآشفتن نظم عمومی گرفت.
کسانی را که حاضر به اعتصاب نبودند، مورد ضرب وشتم آشکار قرار دادند، تا تحریک کنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند و بالاخره روز 11 آوریل را برای توطئه کثیف خود انتخاب کردند.
اوپوزیسیون در این روز، تظاهراتی را سازمان داد و بعد از سخنرانی های پر شور، تظاهر کنندگان را بسوی کاخ ریاست جمهوری که در جلوی آن ده ها هزار نفر از طرفداران انقلاب جمع آمده بودند، روانه کرد.
طولی نکشید که دهها هزار نفر ازطرفداران و مخالفان انقلاب رو در روی هم ایستادند.
ناگهان تیراندازی شروع شد.
• 13
نفر در خون خود غلتیدند و بیش از 100 نفر زخمی شدند.
اکنون می دانیم که تیراندازی از سوی افراد مسلح در صفوف ضد انقلاب وافراطی های دست چپی و دست راستی (باندرا روجا) صورت گرفته است، که درساختمان های آسمانخراش موضع گرفته بودند.
بیش از 90 در صد قربانیان این تیراندازی را طرفداران هوگو چاوز تشکیل می دادند.
ولی کسی در پی یافتن مقصر اصلی نبود.
عوامل ضد انقلاب بهانه لازم داشتند و اکنون بهانه را داشتند:
فیلمی دستکاری شده از حادثهً تیراندازی و قربانیان آن که در استودیوی « سی. ان. ان» تهیه شده بود، همزمان از همه کانال های تلویزیونی پخش گردید، فریاد حضرات بر آسمان بر خاست، که «هوگو چاوز مردم بی سلاح و بی دفاع را به گلوله بسته است
گروهی از افسران کودتا تلویزیون دولتی را اشغال کردند و ضمن پخش فیلم مزبور، از سایر افسران، درجه داران و سربازان ارتش خواستند که به کودتا بپیوندند.
در این هنگام تانک های کودتا کاخ ریاست جمهوری را محاصره کردند و هلیکوپترها برای بمباران کاخ به پرواز در آمدند.
افسران کودتا وارد کاخ ریاست جمهوری شدند و از او خواستند که استعفا بدهد.
هوگو چاوز حاضر به استعفا نشد.
لحظات غم انگیزی را افراد حکومت انقلابی در کاخ ریاست جمهوری می گذراندند که یاد آور آخرین لحظات سالوادور آلینده بود.
آنها تصمیم گرفته بودند، همراه با رئیس جمهور در کاخ ریاست جمهوری بمانند، حتی اگر بمباران و کشته شوند.
سرانجام یک ساعت قبل از اتمام اولتیماتوم حاضر شدند که کاخ ریاست جمهوری را ترک کنند.
هوگو چاوز و بسیاری از وزراء ، شهرداران و طرفداران انقلاب بازداشت و در پایگاه نظامی فویرته تیونا زندانی شدند.
کودتاچی ها رئیس سندیکای کارفرمایان پدرو کارمونا را به عنوان رئیس جمهور موقت اعلام کردند.
سخنگوی جرج بوش (رئیس جمهور امریکا) طی کنفرانس مطبوعاتی عاجلی، به توجیه کودتا پرداخت و رژیم انقلابی ونزوئلا را به قتل 13 نفر و زخمی کردن بیش از 100 نفر متهم کرد.
مردم ونزوئلا لیکن از تجربهً شیلی آموخته بودند.
ونزوئلا نمی بایست شیلی دیگری باشد، چرا که خون سالوادور آلینده چراغ راه رهروانی است که بر رد پای او پیش می آیند.
اقشار زحمتکش جامعه بی درنگ بپا خاستند.
آنها حاضر نبودند، دستاوردهای انقلاب بولیواری را بدون مقاومت از دست بدهند.
خیابان های اصلی شهر به اشغال مردم در آمدند.
زندان فویرته تیونا توسط توده های عظیم مردم محاصره شد.
جشن پیروزی لاشخورها در کاخ ریاست جمهوری بهم ریخت.
کودتاچی ها لرزان از خشم خلق خشمگین، که بیش از 20000 سرباز از واحدهای مختلف ارتش را به همراه داشت، پا بفرار گذاشتند و تعدادی از آنان دستگیر و در زیرزمین کاخ ریاست جمهوری زندانی شدند.
عمرحکومت کودتا بیش از 48 ساعت نبود، ولی بیش از 40 نفر قربانی گرفت.
روزنامهً کوبایی گرانما نوشت:
• «
مردم ونزوئلا به مرحلهً جدیدی در تاریخ امریکای لاتین فراز آمده اند.
مرحله ای که خلق بدفاع از سرنوشت خود بر می خیزد و کودتاگران حلقه بگوش قانون شکن را به زانو در می آورد.
این هم تجربهً جدیدی در تاریخ خونین خلق ها ست.
از آن می توان درس گرفت و آن را می توان تدریس کرد.
در ونزوئلا فرم نوینی از دموکراسی پا به عرصه هستی نهاده است که از سوی مردم اعمال می شود و به هنگام خطر مورد مدافعهً توده ای قرار می گیرد
فردای انقلاب بولیواری ونزوئلا را نمی شود پیشگویی کرد.
مسلم است که ضد انقلاب برای سرنگونی حکومت انقلابی همهً امکانات خودی و بیگانه را به خدمت خواهد گرفت.
اکنون باید دید که چاوز و رژیم بولیواری تا چه حد آماده اند، راه دشوار انقلاب اجتماعی واقعی را در نوردند.
ما با امیدی شعله ور و قلبی بی آرام در سنگر مردم ونزوئلا خواهیم ماند و برای شان در نبرد دشوار پیگیری و هشیاری آرزو خواهیم کرد.

 

سرچشمه: دائره المعارف روشنگری
 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter