نویدنو:30/11/1389 صفحه قابل چاپ است |
نویدنو 30/11/1389
تونس ومصر: تعمیق بحران امپریالیسم امریکاونو محافظه کاری نویسنده :بلید انزیمانده - برگردان: مهرگان جرج گالوی در مقاله ای از نشریه بریتانیایی مورنینگ استار – روزنامه یومیه حزب برادر ، حزب کمونیست بریتانیا- ضمن تحلیل وقایع تونس ومصربه نگاه داهیانه لنین در باره انقلاب ها اشاره می کند: " دهه هایی وجود دارند که هیچ اتفاقی رخ نمی دهد ، وهفته هایی وجود دارند که دهه ها رخ می نماید". اين ( نقل قول ) اساساً چند ین چيز را در باره سرمايهداری و بحران چندجانبه امروز آن در بر می گیرد.. اولاً، آرامش سياسی (يا حتی رشد شتابان و تحکیم سرمايهداری) ممکن است عملا پيشدرآمد طغیان های انقلابی شديدی باشد که درمدت زمان کوتاهی می تواند تاريخ يک کشور يا کل جهان را به طور بنیادی تغيير دهد. ثانياً، تحولات سياسی تونس و مصر را میتوان تجلی لحظه ای در بحران ژرفنده سرمايهداری و طرز تفکر نوليبرالی معاصر آن دانست، که نتيجۀ آن نه تنها يک دگرگونی قابل توجه را برای خلقهای شمال آفريقا و جهان عرب به ارمغان می آورد ، بلکه حائز اهميت جهانی است. ضمن این که نبايد مختصات ويژه ی اقتصاد سياسی تونس يا مصر يا آن بخش ازجهان عرب را نا دیده بگیریم ، امااين تحولات نبايدازبحران جاری سرمايهداری جهانی مجزا شوند. به علاوه، رخ داد های جاری در اين دو کشور پتانسیل تاثیرات سياسی قابل توجهی را برای خاورميانه و قاره آفريقا در بر دارد. در مقياس جهانی، قيامهای تودهای و برکناری به ترتيب بنعلی و مبارک در تونس و مصر، يک گسست بسیار بنیادی ( ازلحاظ طرزتفکر) ازالگوی پيشين منسجم شده در دوران جورج دبليو بوش در ايالات متحده را مشخص می کند، که ( معتقد بود) دمکراسی بايد ازبيرون توسط نيروهای«خیر اندیش» امپرياليستی برای باقی جهان آورده شود. الگویی که با تهاجم و تجزيه يوگسلاوی سابق، تجاوزبه سومالی و تهاجم و اشغال غيرقانونی افغانستان و عراق دایر شد، بحران زده است . همان طور که رفيق فيدل کاسترو در بازتاب های هفتگی خود مرتب تکرار می کند ، بحران کنونی سرمايهداری جهانی نه تنها يک بحران مالی نيست، بلکه بحرانهای چند گانه سرمايهداری است که به صورت متقابل هم دیگر را تقویت میکنند ، اما شالوده آن ها بر بی ثباتی نظامی است که بر استثمار جهانی اکثريت(فقیر سازی) برای ادامه منافع آزمندانه يک طبقه کوچک سرمايهدار جهانی شده (و به طور فزاينده ای در حال جهانی شدن ) مبتنی است . جهان امروز با بحرانهای چند گانه سرمايهداری مواجه است : بحران بخش مالی جهانی، بحران انرژی، بحران نفت، بحران غذا، و بحران تغييرات آب وهواو گرم شدن جهان. گرچه پيشبينی نابودی قریب الوقوع سیستم سرمايهداری جهانی بیپروایی است، بااین حال دگرگونی کيفی مهمی درحال اتفاق وجود دارد که امکان آغازعصرجهانی جديدی را مشخص می کند. اين یک عصر جهانی است که ممکن است برای مدتی با ابهام و نا پایداری در بخشهای زیادی از جهان- بدون حداقل بیثباتی اقتصادی در شماری از کشورهای پيشرفته سرمايهداری- همراه باشد. اين امر ممکن است با موجی از بحرانهای پیاپی همراه باشد که نتيجه آن در آخر، با ظرفيت سازمانی کارگران و محرومان جهان برای به دست گرفتن ابتکار عمل سیاسی ، تعيين خواهد شد. اما يک چيز مسلم است: بحرانهای جاری سرمايهداری جهانی، درترکیب باظهور بلوکهای اقتصادی جایگزین از جهان در حال توسعه، و نیز کارمایه توده مردم در جاهايی همانند مصر و تونس، همه نشانه هایی از آغاز زوال ايالات متحده به عنوان يک قدرت اقتصادی جهانی است! بحران سياسی در تونس و مصر برآمد ترکيبی از برخی عوامل بحران جاری سرمايهداری جهانی است. این عوامل با تاثیر بحران مالی جهانی ، در ترکیب با افزایش قیمت مواد غذایی وهزینه ملزومات اساسی برای اکثریت مردم این کشورها جرقه بلاواسطه بوده اند. بحران بیشتری هم ناشی از تحمیل انگاره ها وبرنامه های نئو لیبرالی ، با تبانی نخبگان محلی وجود دارد ، چون این کشورها به طورهم زمان بعنوان نمونه های موفقی از برخی سیاست های نئو لیبرالی مورد ستایش بودند. در این کشورها اين سياست با همدستی آنها با امپرياليسم ايالات متحده عملی شده بود. انقلاب مصر، به ويژه پتانسيل عظيمی در تأثيرگذاری قطعی بر مبارزه مردم فلسطين عليه آپارتاید استبداد و ستم اسرائيل دارد. فرصتی راستین برای ظهور یک حکومت مترقی مصری ، رها از يوغ امپرياليسم ايالات متحده، وجود دارد. چنين حکومتی پتانسيل به حرکت در آوردن مبارزه ای اصولی در همبستگی با مردم فلسطين را دارد. به شیوه های بسیاری ، همبستگی ترقی خواهانه با انقلاب مصر برای تعمیق مبارزه درراستای يک حکومت مستقل فلسطينی لازم است. حزب کمونيست آفريقای جنوبی اميدوار است که اين انقلاب ها در ذات خود همراه با مهمیز بيشتر مردم تحت ستم فلسطين سبب تشديد مبارزه آنها عليه آپارتايد صهيونيستی گشته و رژيم اسرائيل را عقب براند. انقلاب مصر احتمالاً می تواند ، از طريق افشای مذاکرات «گاه و بیگاه» صلح مورد حمايت ايالات متحده- مصر به مثابه دستآويزی برای به تعويق انداختن آزادی واقعی فلسطين و درعين حال جدا و مستعمره کردن مداوم و بلامانع اراضی فلسطينی، انگيزه لازم را به مبارزات مردم فلسطين بدهد. اين تحولات، با همدستی رژيم مبارک، دستيابی به يک حکومت مستقل فلسطينی در آينده نزديک را تقريباً غيرممکن میکنند. دولت مبارک تمام مدت يک پوشش امپرياليستی کامل برای به تعويق انداختن يا متوقف کردن رهايی مردم فلسطين بوده است. حزب کمونيست آفريقای جنوبی اميدوار است طبقه کارگر مصر درس های لازم را از «هفتهای که دههها شده است» بگيرد. نقطه عطف در انقلاب اخير مصر ورود طبقه کارگر سازمان یافته به داخل مبارزات وطنی بوده است، که مبارک را وادار به استعفا کرد. اين درسی است که در باب قدرت طبقه کارگر سازمان یافته مصر برای تغيير مسير تاريخ مهم است . بدون ورود طبقه کاگر سازمان یافته به درون این نبرد، ما نمی توانستیم شاهد این گونه پيشرفتهاي بعید ایجاد شده از سوی مردم عادی مصر باشیم. حزب کمونيست آفريقای جنوبی در بيانيه خود در باره تحولات جاری در شمال آفريقا، به درستی اذعان کرده است که اين پيروزیهای مهم مردم عادی درمعرض واژگونی های ضدانقلابی قرار دارند. اين واقعيت که رهبری سرنوشت مردم مصر در این لحظه با ارتش هوادار مبارک گره می خورد تصویری ازآسیب پذیری پیشرفت های مردم دربرابر واژگونی های ضد انقلابی است . بنا براین بهتر است ما هشدارها و احتمالات مطرح شده از سوی گالووی در «مورنينگ استار» را خيلی جدی بگيريم: « ماسه های زمان برای فرعون به پایان رسیده است .او ممکن است هنوز با فرمانی برای ماندن رودهای خو ن جاری سازد . اما اين باد تغييری که به نرمی اول در سراسر تونس و اکنون در قاهره میوزد، در آنجا متوقف نخواهد شد.» آنچه از عبارت فوق بر می آید آن است که بر تمام نيروهای ترقی خواه جهان لازم است تا همبستگی صریح خود را با اين انقلابها اعلام نمايند. اين اميد مشتاقانه ما نیز هست که اين گشايش بتواند شرايطی را برای حزب کمونيست غیر قانونی شده دراز مدت مصر فراهم کند تا خودرا در مبارزه جاری طبقه کارگر مصر ، به عنوان یگانه راه در ریشه ای کردن مبارزات جاری طبقه کارگر وفقرا درمصر نیرومند و ریشه گستر سازد. حزب کمونيست آفريقای جنوبی پشتیبانی و همبستگی کامل خود را با حزب کمونيست مصر، طبقه کارگر گسترده مصری و توده مردم آن کشوراعلام میدارد. اين تحولات در واقع بايد همچون وزش لفاف ايدئولوژيک و سياسی امپرياليسم ؛ واينکه بحرانهای سرمايهداری و تأثيرات آنها هنوز پایان نیافته اند، و شايد تأثيرکامل آنها در آينده احساس شود. مد نظر قرار گیرد. اين نيز حائزاهمیت است که ما درسهای لازم را از اين انقلابهای شمال آفريقا بگيريم. تبیین وضعیت ملی پرزيدنت زوما در هفته گذشته ، با اطلاع وامکان پذیر شده از پیشرفت کنفرانس پولوکوان ما در سال 2007 تمام نیروهای چپ اصیل جنبش کنگره را به اتحاد عمیق در راستای تضمین آن چه ما در واقع برای بسیج طبقه کارگر وملت خود بعنوان یک کل جهت تشدید مبارزه برای راه رشد جدید انجام می دهیم فرا می خواند. تبیین وضعيت ملی پرزيدنت زوما همچنين مبتنی بر وحدت به دست آمده در شورای عمومی ملی کنگره ملی آفريقا است که ورشکستگی گرايش جديد در جنبش ما را بعنوان جلوه ويژه ای از «مبارکايسم»- سرمايهدار خودخواه وآزمند مورد حمایت امپرياليست- که هیچ راه حلی برای چالشهای توسعه رو در روی کشور ما ندارد بیشتر افشا می کند. تنها با ژرفش تجهیز توده ای کارگران و فقرای کشورماست که راه رشد جديدی تحقق خواهد يافت. اين همان راه رشد جديد است که سرانجام از گذرگاه اقتصادی «استعمار نوع ویژه » خواهد گُسست، و سرراستترين راه گذار به سوسياليسم را بنا خواهد کرد . این تنها طبقه کارگر و مردم بسيجشده، تحت رهبری ائتلاف تحت هدایت کنگره ملی آفريقاست که برای تحکیم و تعمیق انقلاب ملی- دمکراتيک ما، در بهترين موقعيت قرار دارد
|
|