نویدنو:30/07/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

1389/7/30:نویدنو

 

 


 

 

فوندامنتالیسم -6

دومه نیکو لوسوردو- برگردان یدالله سلطان پور

توماس جفرسن (1743 ـ 1826) سوم رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا

مؤلف اصلی اعلامیه استقلال آمریکا و از دولت تئوریسین های  مهم آن کشور

 

فوندامنتالیسم و تضاد میان قدرت های بزرگ[1]

 

·      مقاومت ضد ناپلئونی در آلمان و اسپانیا و رستاخیز ایتالیا جزو جنگ های رهائی بخش ملی محسوب می شوند، ولی گرایشات فوندامنتالیستی در بستر تضاد میان قدرت های بزرگ غربی نیز بروز می کنند.

·      بویژه در حین جنگ های سراسری، مبارزات ایدئولوژیکی شدت می گیرند و سرانجام همانطور که بوترو می نویسد، بصورت «جنگهای صلیبی فلسفی» خودنمائی می کنند. 

·      جنگ جهانی اول را احزاب مخالف (اپوزیسیون) بعنوان چالش فرهنگ های مختلف در می یافتند و قلمداد می کردند.

·      فرهنگ هائی که رابطه ای با یکدیگر نداشتند، در تضاد با یکدیگر قرار داشتند و می خواستند هویت خود را بی توجه به تحولات تاریخی تعیین کنند و حتی در پی کشف پایه انتروپولوژیکی و بالاخره قومی برای خود بودند.

·      روند قومی کردن[2] حیات فرهنگی درکلیه عرصه های آن زمان جاری بود.

 

رودولف اویکن (1846 ـ 1926) فیلسوف و برنده جایزه ادبی نوبل

 

·      در آلمان، فیلسوف برجسته ای به نام رودولف اویکن، به تجلیل و تمجید از «اعتقادات آلمانی»، «شعور آلمانی» و حتی «شناخت آلمانی» و «هنرمندی آلمانی» می پردازد:

·      «ملت آلمان دارای آزادی خاص خویش در مذهب، اخلاق، شناخت و هنر است.» [3]

·      و اعلام می کند که این خصوصیت باید از گزند هرگونه آلودگی مصون نگه داشته شود.

 

·      کم نیستند کسانی که به منشاء اسطوره ای و یا «اسطوره ای اعلام شده» اشاره می کنند.

·      صفات اصلی مردم آلمان از زمان مارتین لوتر (بعد از اویکن) عبارتند از «آزاد، مسیحی، آلمانی [4]

 

·      برخی از صاحب قلمان ـ حتی ـ بیشتر به عقب برمی گردند و در طول جنگ های ضد ناپلئونی به «هرمان» می رسند.

·      اینجا و آنجا حتی تعاریف بکلی متفاوتی از منشاء آلمانی ارائه داده می شود، ولی این امر تغییری در اهمیت آماج آنها نمی دهد :

·      هدف قفل و بست در و پنجره و ندادن اجازه ورود به بیگانه است!

 

شارل ماوراس (1868 ـ 1952) نویسنده و ژورنالیست راستگرای افراطی فرانسه

 

·      در فرانسه نیز ماوراس ـ حتی قبل از 1914 میلادی (یعنی قبل از آغاز جنگ جهانی اول) ـ هم میهنان خود را فرا می خواند که جلوی «واردات فکری و اخلاقی» را بگیرند و یا حداقل نسبت به هر آنچه که «برچسب بیگانه» دارد و «غیر فرانسوی» است، با سوء ظن برخورد کنند:

·      فرانسه تنها از این طریق می تواند دوباره به «تاریخ بی همانند خود واقف شود» و «از ثروت مادی و معنوی خود پاسداری کند [5]

 

·      در آن سوی اقیانوس اطلس نیز گرایشات فوندامنتالیستی رواج می یابند.

·      در ایالات متحده امریکا هر آنچه که شباهتی به آلمانی دارد، مورد پیگرد قرار می گیرد.

·      در اکثر مدارس تدریس به زبان آلمانی ممنوع اعلام می شود.

·      حتی نواختن موسیقی آلمانی خطرناک می شود.

·      خانواده ها و شهرهائی که نام آلمانی دارند، با عجله اسم امریکائی برای خود دست و پا می کنند تا جلوی بلایای غیرمنتظره را بگیرند و یا از این طریق میهن پرستی (آمریکا پرستی) خود را به نمایش بگذارند!

 

·      وقتی در آلمان به بهانه میهن پرستی، هر چه را که اصالت تویتونی (آلمانی) ندارد، تار و مار می سازند، در ایالات متحده امریکا برای دفاع از امریکانیسم به «تصفیه فرهنگی» مشابهی دست می زنند.

·      ویلسون بعنوان علمدار «روح امریکائی»، «قوانین اساسی امریکائی»و «امریکانیسم ناب» وارد میدان می شود.

·      در سال های بعد از جنگ جهانی اول همین جو در رقابت با انقلاب اکتبر دوام می یابد و تقویت می شود.

·      در دوره انتخابات سال 1936 میلادی، حزب جمهوری خواه، رئیس جمهور امریکا را به «خیانت به سیستم امریکا» متهم می کند و حزب دمکرات از سوی دیگر احیای «شیوه زندگی امریکائی» و «امریکانیسم اصیل» را وظیفه برنامه ای خود اعلام می کند.

 

فرانکلین روزولت (1882 ـ 1945) رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب دموکرات

 

·      پافشاری افراطی بر اصالت مبرا از هرگونه تأثیر خارجی کار را به آنجا می کشاند که روزولت نه تنها به تجلیل از «سیستم امریکائی ما» برمی خیزد، بلکه جفرسن را به جرم الهام گرفتن از «تئوری های انقلاب فرانسه» مورد انتقاد قرار می دهد:

·      در هر حال هموطنان ما باید نه تنها به مقاومت علیه کمونیسم، بلکه همچنین به مبارزه علیه هر «ایسم» خارجی بپا خیزند!

 

·      البته یکسان قلمداد کردن شخصیت ها و محافل سیاسی و فرهنگی آنچنان متفاوت درست نیست، ولی واقعیت این است که فراخوان مشترک آنها به «امریکانیسم»، زمینه لازم را برای طرد ایدئولوژی های نامطلوب فراهم می سازد و راه را برای سرکوب دگراندیشان، به بهانه عدم تجانس با روح امریکائی هموار می کند. [6]

 


[1] Fundamentalismus und Konflikte zwischen den Großmächten

[2] Ethnisierungsprozess

[3] Eucken, 1919, S. 20 und S. 4.

Rudolf Eucken, 1919: Deutsche Freiheit. Ein Weckruf, Quelle & Meyer, Leipzig

[4] Eucken, 1919, S. 14.

[5]Girardet, 1983, S. 211. Raoul Girardet, 1983: Le nationalisme francais. Anthologie 1871-1914, Editions du Seuil, Paris

[6] Losurdo, 1993, S. 167-170.

Domenico Losurdo, 1989: Hegel und das deutsche Erbe. Philosophie und nationale Frage zwischen Revolution und Reaktion, Pahl-Rugenstein (Istituto Italiano per gli Studi Filosofici), Köln

 


 

 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter