نویدنو:19/07/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

1389/7/19:نویدنو

 

 


 

فوندامنتالیسم - 4

دومه نیکو لوسوردو برگردان : یدالله سلطان پور

انتگراسیون و تجزیه طلبی:  صهیونیسم و «ملت اسلام»[1]

 

تئودور هرتسل (1860 ـ 1904)

نویسنده، روزنامه نگار و بنیانگذار صهیونیسم سیاسی مدرن

     

·      دیالک تیک قبول و رد فرهنگ سرکردگی طلب[3] در تاریخ یهودی ها و سیاهان امریکا (امریکائی های افریقائی) بمثابه دیالک تیک همپیوندی و تجزیه طلبی (دیالک تیک انتگراسیون و دس انتگراسیون) نمودار می گردد.

·      اینکه جنبش صهیونیستی فقط از نیاز به امنیت واقعی و گاهی اوقات تنش مند سرچشمه نمی گیرد، از سخنان یکی از برجسته ترین نمایندگان آن معلوم می شود:

·      نگرانی هرتسل ـ قبل از همه ـ عبارت است از روند ادغام یهودی ها در جوامع دیگر:

·      «ما را با فشار و پیگرد نمی توان ریشه کن کرد!

·      یهودی های استوار با شروع تعقیب یهودی ها با سماجت هر چه بیشتر به ریشه های خویش بر می گردند.

·      ولی ما ـ بلافاصله بعد از آزادی (برابرحقوقی) یهودی ها ـ شاهد عکس این جریان بودیم.

·      یهودی هائی که از نظر روحی و مالی در وضع بهتری بودند، احساس تعلقات قومی را بکلی فراموش کردند!» [4]

 

ماکس نوردا (1849 ـ 1904)

پزشک، نویسنده، سیاستمدار و از بنیانگذاران سازمان صهیونیستی جهانی

 

 

·      هراس همانندی را از زبان ماکس نوردا نیز می شنویم:

·      «یهودی تحت ستم در دوران قبل از برابرحقوقی یهودی ها بیگانه ای بود که در میان خلق های دیگر زندگی می کرد، بدون اینکه گام کوچکی در مبارزه بر ضد مناسبات موجود بردارد.

·      او خود را متعلق به قومی بخصوص می دانست که با اهالی دیگر کشور وجه مشترکی ندارد...

·      روانشناسان قومی و نویسندگان تاریخ آداب و رسوم ـ اما ـ در این مسأله متفق القولند که گتوها (صرفنظر از اینکه به چه نیتی بر پا شده باشند) از طرف یهودی ها نه بعنوان زندان، بلکه بمثابه پناهگاه تلقی می شدند.

·      هر یهودی در گتو، دنیای خاص خود را داشت.

·      گتو برای او مأمنی مطمئن بود و به معنی میهن روحی و قومی او محسوب می شد.»  

 

·      «بعد از کسب برابرحقوقی وضع بطور ریشه ای (ریشه ای بمفهوم منفی کلمه) تغییر یافت:

·      یهودی با شتاب ـ در خلسه ای دگرگونه ـ کلیه پل های پشت سر خود را خراب کرد.

·      او اکنون میهن دیگری داشت و بی نیاز از گتو بود.

·      او اکنون روابط دیگری داشت و لزومی به رابطه با هم مذهبانش نمی دید.

·      بدین طریق، مبارزه برای رهائی جای خود را به آشتی و سازگاری داد.» [5]

 

·      نوردا تصریح می کند که هدف از تبلیغ برگشت به سرزمین اجدادی یهودی ها ـ در وهله اول ـ فرار از مخاطرات تازه نبود:

·      «گفتن اینکه صهیونیسم واکنشی لجوجانه و یا نومیدانه در مقابل آنتی سمیتیسم (ضدیت با اقوام سامی) بوده است، درست نیست.

·      آنتی سمیتیسم برای اکثر صهیونیست ها تنها بهانه ای بود که یهودی ها را به اندیشیدن در باره رابطه خود با خلق های دیگر برانگیزند و آنها را به این نتیجه برسانند که حتی اگر روزی آنتی سمیتیسم در جهان ریشه کن شود، تغییری در حالات روحی و روانی آنها پدید نخواهد آمد.» [6]

 

·      حالا می فهمیم که چرا یهودی هائی که صهیونیسم را مورد انتقاد قرار می دهند، در آن نوعی مراجعت به گتو را می بینند و آن را محکوم می کنند، اگرچه گتوی فلسطین «گشادتر و دلباز تر از گتوهای سنتی است!» [7]

 

·      بنابرین، هدف صهیونیسم کشف مجدد ریشه های قوم یهود و پاس داشتن از آن است.

·      تا قوم یهود خود را در گذشته ای پرشکوه که در ورای صدها و هزاران سال خفت و تحقیر قرار داشته، حس کند و با آن پیوند برقرار کند.

·      بنظر نوردا، یهودی ها ببرکت «صهیونیسم جدید»، یعنی صهیونیسم «سیاسی» بار دیگر به «لیاقت نژادی خود آگاه می شوند»، به کسب و حفظ بلند پروازی همت می گمارند و «قوم کهنسال خود را به آینده ای دور راهبر می شوند و بر اعمال سترگ اجداد خود، اعمال سترگ دیگری می افزایند!» [8] و هرتسل در این رابطه با وضوح بمراتب بیشتری می نویسد:

·      «از این رو من فکر می کنم که یک نسل متعالی یهودی نشو و نما خواهد یافت و مکابره ها دوباره جان خواهند گرفت [9]

 

·      (مکابره به جماعاتی اطلاق می شود که به قوم یهود تعلق دارند. مترجم)

 

·      گرایش اصلی عبارت است از احیا و تقویت هویت یهودی و بازگشت به گذشته ای اسطوره ای جهت پایان دادن به سرگردانی غم انگیز و مصیبت بار هزاران ساله و ممانعت از ادغام ثمربخش فرهنگ های مختلف!

 

·      بازگشت مجدد به اصل با تکفیر یهودی های مخالف صهیونیسم (یعنی غیر یهودی قلمداد کردن آنها) دست در دست یکدیگر می روند:

·      «هرکس که می تواند، می خواهد و باید خود را مدفون کند، مدفون بکند!

·      اما شخصیت قومی یهودی ها نمی تواند، نمی خواهد و نباید مدفون شود!

·      همه شاخه های درخت یهودیت می توانند خشک شوند و بر زمین فرو ریزند، اما درخت زنده می ماند!

·      اگر همه و یا برخی از یهودی های فرانسوی که در جامعه فرانسه ادغام شده اند، بر ضد این طرح اعتراض کنند، پاسخ من ساده خواهد بود:

·      این مسأله اصلا ربطی به آنها ندارد.

·      آنها فرانسوی های ممتاز اسرائیلی اند، ولی صهیونیسم مسأله داخلی یهودی ها ست!» [10]

 

·      هرتسل با تکفیر و یا با تهدید به تکفیر یهودی های ادغام شده که به هر حال با صهیونیست ها تاریخ چند صد و یا چند هزارساله مشترک دارند، به گذشته ای خیلی دور رجعت می کند و مستقیما به مکابره های قرن دوم قبل از میلاد مسیح ملحق می شود:

·      آنها اگرچه مبارزان جنبش رهائی بخش افتخارآمیز ملی بوده اند، ولی بیگانه ستیزی نیز جزو مشخصه های اصلی آنها بوده است که قبل از همه بر ضد اقوام یونانی زبان متوجه بود و هر نوع تماس با فرهنگ آنان را منع می کرد!

 

·      درست از آنجا که صهیونیسم ـ در وهله اول ـ با تأمین امنیت قوم یهود انطباق ندارد، احساس ترس و تزلزل که در آغاز پیدایش آن وجود داشت، به هیچ وجه با تأسیس  یک دولت یهودی نیرومند که متحد تنگاتنگ تنها ابرقدرت موجود در جهان است، از بین نرفته است.

 

·      «حتی در سال های 70 میلادی می توان شاهد پیدایش جنبش های فوندامنتالیستی در اسرائیل بود که با امتیازات جامعه سکولار (غیرمذهبی) قطع رابطه می کنند و خود را به هنجارها و احکام استخراج شده از متون مقدس محدود می سازند.

·      یک همچو گسستی موجب جدائی کامل یهودی ها از غیریهودی ها (گوجیم) می شود و هدف آن جلوگیری از ادغام یهودی ها ست، که بزرگترین خطر برای قوم برگزیده قلمداد می شود.» [11]

 

·      فلسطینی ها و اعراب (و نه فقط آنها) در این طبقه گوجیم جای مخصوص خود را دارند!

·      آرائی که در سال 1996 موجب روی کار آمدن لتان یائو شدند، صرفا با توجه به اختلافات موجود در خاورمیانه داده نشده بودند.

·      یهودی های ارتدوکس (تندرو) از روند صلح اسرائیل با فلسطینی ها (که از سوی پرس مطرح شده بود) وحشت داشتند.

·      «یک همچو صلحی می توانست راه را برای انتگراسیون یهودی ها با جهان پیرامون و پیدایش جامعه اسرائیلی مدل غربی هموار کند.

·      این امر می توانست هویت حقیقی اسرائیل را به عنوان دولت یهودی بخطر اندازد و نتیجه اش ادغام اسرائیل در جهان و تحلیل رفتن یهودی های امریکائی در جامعه امریکا شود.

·      از این رو، یهودی ها موقع انتخابات بر سر دو راهی انتخاب گتو و یا دهکده تمام ارضی قرار داشتند که به انتخاب گتو رأی دادند!» [12]

 

·      مقایسه یهویان با سیاهپوستان امریکا شباهت شگرفی را آشکار می سازد:

·      تا زمانی که سیاهپوستان امریکا در سیستم برده داری زندگی می کردند، مقایسه فرهنگ خود با فرهنگ اربابان سفید پوست برای شان مطرح نبود، نمی توانست هم مطرح باشد.

·      این امر درست بعد از لغو سیستم برده داری و آزادی آنها مطرح می شود.

·      بعد از دوره نخستین امید و تلاش به انتگراسیون و ادغام، نوبت به نومیدی و سرخوردگی می رسد:

·      احساس دردناک خفت و خواری مدام و ریشه های عمیق و جانسخت نژادپرستی در جامعه امریکا، سیاهان را نخست به نومیدی و سرخوردگی و سپس به جنبش ها و ایده های تجزیه طلبانه سوق می دهد.

·      طوری که خود آنها به تقبل شعارهای تبعیض نژادی سفید پوستان نژاد پرست متهم می شوند.

 

·      صهیونیست ها نیز در برهه های زمانی معینی با اتهام و مسأله مشابهی مواجه می شوند.

·      تا آنجا که هرتسل مجبور می شود که اعتراض وارده را مبنی بر اینکه او با «ممانعت و تقبیح ادغام یهودیان آب به آسیاب آنتی سیمیتیست ها می ریزد» رد کند. [13]

 

·      البته قربانیان نژادپرستی (یعنی سیاهان) و آنتی سیمیتیسم (یعنی یهودیان) تاریخ بکلی متفاوتی پشت سر دارند و حائز درجه همگونی و وحدت درونی بکلی دیگری اند.

·      سیاهان خود را نسبت به جامعه ای که در طول قرن ها آنها را از مرز و بوم خود ربوده، به اسارت کشیده و هنوز هم به انواع و اقسام مختلف مورد تبعیض و تحقیر و خفت و خواری قرار می دهد، احساس بیگانگی می کنند.

·      زادگان بردگان سیاه اکنون می کوشند هویت خود را تحت لوای «ملت اسلام»[14] اعلام کنند:

·      آنها به مذهبی روی می آورند که اگرچه مذهب نیاکان آنها نیست، ولی به جامعه یهودی ـ مسیحی سفیدپوستان تعلق ندارد و نماینده جنبش های ضد غربی بوده است.

 

·      «ملت اسلام» بنوبه خود می کوشد که از حق خود در تأسیس نوعی «اسرائیل سیاهوستان» دفاع کند!

 

·      نگاهی به تجربه لیبریا از شباهت شگرفی در این زمینه حکایت می کند:

·      لیبریا اولین دولت افریقائی است که در سال 1847 استقلال خود را بدست می آورد.

·      در دهه های اخیر ما شاهد استعمار این کشور بوسیله بردگان سیاهپوست سابق امریکا می شویم.

·      بردگان سیاهپوست که در ایالات شمال شرقی ایالات متحده امریکا آزاد شده بودند، پس از برگشت به افریقا در تضاد با مردم بومی آن سامان قرار گرفته بودند.[15]

 

آبراهام لینکن (1809 ـ 1865)

شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا

 

·      بازگشت آنان به سرزمین نیاکان خویش به ابتکار برده داران سابق صورت گرفته بود که ضمن اینکه طرفدار لغو سیستم برده داری در ایالات متحده امریکا بودند، به ایده برابری نژادها اعتقادی نداشتند (حتی خود آبراهام لینکن مدت های مدیدی یک همچو موضعی داشت!)

 

·      پروژه تجزیه طلبی که در دوران گذشته از سوی سفید پوستان مورد استفاده قرار می گرفت، امروز بوسیله سیاهان امریکا برای تعیین هویت خود دوباره بخدمت گرفته می شود.

 

·      تحول همانندی را نیز صهیونیسم از سر می گذراند.

·      محافل آنتی سیمیتیستی (ضد نژاد سامی) و حتی ضد یهودی مدت های مدیدی در این فکر بودند که گتوهای قدیمی را با انتقال ساکنان آن و کوچ دادن یهودیان به یک مستعمره در نقطه ای دور دست جایگزین سازند (هیتلر هم ظاهرا با این نظر موافق بوده است!)

·      دیالک تیک واحدی مشخصه پیدایش گرایشات فوندامنتالیستی در مجامع یهودی و سیاهپوستان امریکائی است که به حیطه فرهنگی بیگانه منتقل شده اند.

·      و همین دیالک تیک است که در مجامع ترکی و عربی در اروپا عمل می کند!

 


 


[1] Integration und Separatismus: Zionismus und «Nation of Islam»

[2] Domenico Losurdo

[3] hegemonischen Kultur

[4] Herzl, 1920, S. 48. Theodor Herzl, 1920: Der Judenstaat (1896), in: Theodor Herzl's Zionistische Schriften, hg. von Leon Kellner, Jüdischer Verlag, Berlin-Charlottenburg

[5]Nordau, 1909, S. 47-50.

Max Nordau, 1909: L Kongressrede (Basel, 29. August 1897), in: Max Nordaus zionistische Schriften, hg. vom Zionistischen Aktionskomitee, Jüdischer Verlag, Kِln-Leipzig

[6] Nordau, 1913, S. 5.

Max Nordau, 1913: Der Zionismus. Neue, vom Veifasser vollständig umgearbeitete und bis zur Gegenwart fortgeführte Auflage, hg. von der Wiener Zionistischen Vereinigung, Buchdruckerei Helios, Wien.

[7] Luxemburg, 1968, S. 143.

Rosa Luxemburg, 1968: Fragment über Krieg nationale Frage und Revolution, in: Politische Schriften, hg. von 0. K. Flechtheim, Bd. 3, Europäische Verlagsanstalt, Frankfurt/M

[8] Nordau, 1913, S. 4.

[9] Herzl, 1920, S. 132.

[10] Herzl, 1920, S. 51.

[11] Kepel, 1991, S. 167.

Gilles Kepel, 1991: La revanche de Dieu (1991); it. ـb. von C. Torre, La rivincita di Dio. Cristiani, ebrei, nausulma7ii alla riconquista del mondo, Rizzoli, Mailand

[12] Thomas L. Friedman, 1996: Tor Orthodox jews, the Choice was Netanyahu or Pizza Hut («The New York Times»), abgedruckt in «International Herald Tribune» vom 23. September

[13] Herzl, 1920, S. 51.

[14] «Nation of Islam»

 


 

 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter