نویدنو:08/07/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

1389/7/08:نویدنو

 

 


 

ریشه ها -6 

بیولوژیسم،ژئوپلیتیک،مالتوسیانیسم ونئو مالتوسیانیسم، جمعیت

 

 

بیولوژیسم[1]

گونتر هیدن و جورج کلاوس - برگردان شین میم شین

 

·      بیولوژیسم یک جریان سوسیولوژیکی و فلسفی ـ تاریخی در ایدئولوژی بورژوائی  است. 

·      بیولوژیسم دولت و جامعه را مترادف با ارگانیسم انسانی تلقی می کند و ادعا می کند که توسعه دولت و جامعه بر بنیان قوانین بیولوژیکی صورت می گیرد. 

·      بیولوژیسم مفهوم سازی بیولوژی را بطور مکانیکی به عرصه علوم اجتماعی منتقل می کند.

·      بیولوژیسم «یاوه سرائی محض است.

·      بکمک مفاهیم بیولوژیکی هرگز نمی توان به بررسی پدیده های اجتماعی و به تعیین متدهای علوم اجتماعی پرداخت»، لنین می گوید. [2]  

·      زیرا در روند انسان شدن میمون های تکامل یافته ببرکت کار، قانونمندی های اجتماعی کیفیتا جدیدی پدید آمده اند و قانونمندی های بیولوژیکی حیات انسانی تابع آنانند.

·      جامعه در مقایسه با ارگانیسم انسانی ـ بلحاظ کیفی ـ تابع قوانین دیگری است.

·      هستی اجتماعی اگرچه وجود بیولوژیکی انسان را پیش شرط خود قرار می دهد، ولی در آن خلاصه نمی شود.

·      از زمان بنیانگذاری ماتریالیسم تاریخی توسط مارکس و انگلس و کشف قوانین توسعه اجتماعی (بکمک آن)، بیولوژیسم به بخشی از ایدئولوژی های ارتجاعی و سیاست عملی ارتجاعی تبدیل شده است.

·      وظیفه اجتماعی بیولوژیسم عبارت از این است که ساختار جامعه طبقاتی را بمثابه امری «طبیعی» و منطبق با سرشت انسانی قلمداد کند. 

·      این امر اما بدان معنی نیست که قانونمندی های عام مشترک میان کلیه سیستم های اجتماعی، جامعه بشری بطور کلی و بیولوژی وجود ندارد.

·      مثلا ارگانیسم هائی که طی دو میلیارد سال، بدرجه حد اکثر انطباق نایل آمده اند، پس از رسیدن به سطح توسعه معینی، رابطه بغرنجی میان خودمختاری و هیرارشی[3] (سیستم سلسله مراتبی) تشکیل می گردد.

·      این اصل در هر جامعه ای که بطور ایدئال کار می کند، به صورت سانترالیسم دمکراتیک تحقق می یابد. 

·      چون قبل از کشف سیبرنتیک، دیالک تیک خودمختاری و هیرارشی، دیالک تیک رهبری توسط مراکز بالاتر و استقلال نسبی مراکز پایین تر (خود تنظیمگری) در علوم مربوط به ارگانیسم ها به روشن ترین وجهی نمایان می شدند، آنها بطور اشتباه آمیزی بمثابه اصول خاص بیولوژی تلقی شده اند.

·      آنها اما در حقیقت امر، جزو اصول سیبرنتیک اند و پیاده کردن آنها در جامعه، ربطی به انتقال قانونمندی های بیولوژیکی بر جامعه ندارد.   

·      بیولوژیسم در صدد بیولوژیزاسیون جامعه بشری است.

·      این تمایل بیولوژیسم واضحتر از همه، خود را در سوسیال ـ داروینیسم[4]  عیان می سازد.

·      سوسیال ـ داروینیسم می کوشد اصول بیولوژیکی از قبیل تنازع بقاء، غلبه قلدران بر ضعیفان و نابود سازی آنها، انتخاب طبیعی و غیره را برای توجیه سیاست مبتنی بر استثمار و ستم طبقه اجتماعی سرمایه دار، به جامعه بشری انتقال دهد.

·      قلمداد کردن جامعه بشری بمثابه یک سیستم بیولوژیکی بدوی[5] امکان عوامفریبی، تحریف افکار عمومی و اداره جامعه بر مبنای مکانیسم تحریک و پاسخ[6] مورد نظر مکتب رفتارگرائی[7] را پدید می آورد. 

·      سیبرنتیک به هیچکدام از اینها کوچکترین حقانیتی قائل نمی شود و هر تلاشی در عصر حاضر در جهت ارزیابی نتایج و متدهای سیبرنتیکی برمبنای بیولوژیسم از نظر علمی بی پایه و مطرود است.

·      مراجعه کنید به تئوری نژادی، شرایط حیات مادی جامعه. [8]  

 

 


[1] Biologismus [griech à lat]  

[2]  LENIN 14, 331 f  

[3]  Autonomie und Hierarchie

[4]  Sozialdarwinismus

[5]  primitives biologisches System

[6]  Reiz-Antwort-Mechanismus

[7]  Behaviorismus

[8]  Rassentheorie à Bedingungen des materiellen Lebens der Gesellschaft

 

ژئوپولیتیک[1]

 

فریدرش راتسل (1844 ـ 1904)[2]

جانورشناس، جغرافیدان آلمانی - مؤسس آنتروجغرافی، جغرافیای سیاسی، ژئوپولیتیک

 

·      ژئوپولیتیک عبارت از تئوری علمی نمائی[3] است که ادعا می کند که سیاست دولت ها بوسیله عوامل جغرافیائی تعیین می شود.

·      واژه مرکب «ژئوپولیتیک» می بایستی به یک پیوند ماهوی میان محیط جغرافیائی و سیاست دولت ها جلب توجه کند. 

·      ژئوپولیتیک متکی بر آموزش های دترمینسم جغرافیائی[4] با گذار سرمایه داری به مرحله امپریالیسم در کلیه کشورهای بزرک سرمایه داری پا به عرصه وجود می نهد.

·      بنیانگذاران ژئوپولیتیک عبارت بودند از راتسل، ماکیندر، ماهان. [5] 

·      مفهوم ژئوپولیتیک را کیلین[6] حقوقدان سوئدی ساخته است.

·      پس از جنگ جهانی اول آموزش های ژئوپولیتیکی در آلمان اعتبار کسب کردند.

 

کارل هاوس هوفر (1869 ـ 1946)[7]

ژنرال و جغرافی دان آلمانی و از طرفداران ژئوپولیتیک - از نزدیکان رودولف هس -  بانی تز «خلق لامکان»

 

·      کارل هاوس هوفر (نماینده اصلی ژئوپولیتیک در آلمان) بکمک این تئوری به اثبات تئوریکی آموزش فاشیستی معروف به «ملت لامکان» و یا «ملت فاقد فضای حیاتی» پرداخت. [8]

·      ژئوپولیتیک که از همان آغاز با نژادپرستی (راسیسم)[9]  پیوند تنگاتنگ داشت، در سال 1933 میلادی به دولت شناسی[10] رسمی رژیم فاشیستی آلمان بدل شد.  

·      آموزش های ژئوپولیتیکی پس از شکست فاشیسم آلمان با احیای مجدد امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان غربی دو باره احیا شدند.

·      این آموزش ها عمدتا خدمتگذار اثبات دعاوی ارضی انتقام جویانه نسبت به کشورهای سوسیالیستی اند.

 


[1]Geopolitik [griech]  

[2]  Prof. Friedrich Ratzel

[3]pseudowissenschaftliche Theorie

[4] Lehren des geographischen Determinismus

[5] RATZEL, MACKINDER und MAHAN

[6] KJELLEN

[7]  Karl Haushofer

[8]   «Volk ohne Raum» bzw. vom «Lebensraum»

[9]Rassismus

[10]Staatswissenschaft

 

مالتوسیانیسم و نئومالتوسیانیسم[1]

 

توماس روبرت مالتوس (1766 ـ 1834) [2]

از نمایندگان اقتصاد کلاسیک انگلیس - مؤسس آموزش جمعیت موسوم به مالتوسیانیسم

 

1-مالتوسیانیسم[3] 

 

·       مالتوسیانیسم عبارت است از یک آموزش جمعیت غیرعلمی اقتصاددان و روحانی انگلیسی بنام مالتوس که بنا بر آن افزایش جمعیت برطبق قوانین ابدی طبیعی (توسعه هندسی) و سریعتر از تولید مواد غذائی (توسعه حسابی) صورت می گیرد.[4]

 

·      مالتوس به قول مارکس، «مناسبات به لحاظ تاریخی مختلف را خودسرانه به یک رابطه عددی انتزاعی مبدل می کند که نه بر قوانین طبیعی مبتنی است و نه بر قوانین تاریخی [5]

·      بنظر مالتوس ذلت و گرسنگی زحمتکشان نه در مناسبات تولیدی سرمایه داری، بلکه در ویژگی طبیعی انسانها، یعنی در تولید مثل نهفته است.

·      قانون جمعیت مالتوس[6] به قول مارکس، «به نگرش بیرحمانه سرمایه بیان بیرحمانه ای عطا می کند.»

 

·      مالتوس با آموزش جمعیت خود ـ به قول مارکس ـ به «دفاع جانبدارانه از ذلت طبقه کارگر» می پردازد.

 

 2 -  نئومالتوسیانیسم[7]

 

·       مالتوسیانیسم ـ در حال حاضر ـ در کشورهای امپریالیستی در قالب نئومالتوسیانیسم ادامه حیات می دهد.

·      نئومالتوسیانیسم یک آموزش ضد انسانی عریان و آشکار است و انعکاس ارتجاعی تضاد آشتی ناپذیر میان منافع سرمایه انحصاری و منافع خلق است.

·      طرفداران نئومالتوسیانیسم (فوگت، کوک، گریم و دیگران)[8] اضافه جمعیت جهان را امری اجتناب ناپذیر می دانند و قتل عام مردم را با استفاده از تسلیحات امحای جمعی حرارتی ـ هسته ای توجیه می کنند.

·      نئومالتوزیانیست ها همراه با نظریه پردازان نژادپرست و بیماری های ارثی[9] به توجیه سیاست تجاوزگرانه امپریالیسم می پردازند.

·       مالتوسیانیسم و نئومالتوسیانیسم از واریانت های بیولوژیسم[10] در درک تاریخ اند.

·      مراجعه کنید به آموزش جمعیت، تولید، مناسبات تولیدی. [11]

 


[1]Malthusianismus und Neomalthusianismus  

[2]  Thomas Robert Malthus

[3] Malthusianismus  

[4] (geometrische Progression)  und (arithmetische Progression)

[5] MARX, Grundrisse 499

[6] MALTHHUS' Bevölkerungsgesetz

[7]  Neomalthusianismus

[8] VOGT, COOK, GRIMM u. a.

[9] rassistischen und eugenischen Theoretikern

[10] Biologismus

[11] Bevölkerungslehre à Produktion à Produktionsverhältnisse

 

 

آموزش جمعیت [1]

 

ویلیام پتی (1623 ـ 1687)[2]

اقتصاددان، دانشمند و فیلسوف انگلیسی - پدر اقتصاد ملی انگلیس

 

·      آموزش جمعیت در قرن هفدهم و هجدهم میلادی بمثابه بخشی از اقتصاد سیاسی، که در حال تشکیل بود، قبل از همه، توسط ویلیام پتی و جیمز دنهام ـ استوارت به قصد بررسی شرایط اجتماعی و عواقب اقتصادی ناشی از افزایش جمعیت تدوین یافت.

 

جیمز دنهام ـ استوارت (1712 ـ 1780)[3]

اقتصاددان انگلیسی - پدر مرکانتلیسم و از مرسسین اقتصاد سیاسی

کتاب اصلی اش  - اصول مقدماتی اقتصاد سیاسی (1767)[4]

در حالیکه آدام اسمیت و دیگر اقتصاددانان انگلیس مرکانتلیسم را رد می کردند، در آلمان هگل و مارکس و مکتب تاریخی از آن قل قول می کردند.

 

·      آموزش جمعیت افزایش جمعیت را بمثابه یک روند طبیعی (بیولوژیکی) در نظر می گیرد و سطح توسعه جامعه بشری را وابسته به تعداد جمعیت کشور می داند:

·      هرچه تعداد جمعیت کشور بیشتر باشد، سطح توسعه جامعه به همان اندازه بالاتر خواهد بود و برعکس. 

·      آموزش های مختلف جمعیت با شروع و تشدید ستمگری و زیر یوغ کشیدن و برده کردن خلق های بیگانه از سوی دول سرمایه داری، خصلت جانبدارانه از سرمایه داری به خود می گیرند و به وسیله ای برای توجیه سیاست اشغالگرانه کاپیتالیستی و بعدها امپریالیستی بدل می شوند.

·      (مراجعه کنید به مالتوزیانیسم)[5]   

·      کوشش های زیادی برای تشکیل یک آموزش جمعیت عام و مستقل از شرایط اجتماعی بارها صورت گرفته است (ماکنروت و غیره)[6]، ولی این کوشش ها همه بیهوده بوده اند.

·      چون مسقل از شرایط اجتماعی هیچ آموزش جمعیتی نمی تواند بوجود آید.

·      برای اینکه هر فرماسیون اجتماعی  قانون جمعیتی[7]  خاص خود را دارد.

·      از این رو ست که ماتریالیسم تاریخی قوانین جمعیتی را بر زمینه فرماسیون اجتماعی مورد نظر، بمثابه قوانین اجتماعی ـ اقتصادی درنظر می گیرد.

·      مارکس این مسئله را در رابطه با جامعه سرمایه داری به شرح زیر توضیح می دهد:

·      «جمعیت کارگر با تولید و انباشت سرمایه، بطور دم افزونی وسیله افزایش نسبی جمعیت خود را نیز تولید می کند.

·      این قانون جمعیتی خاص شیوه تولید سرمایه داری است.» 

·      برای صدور حکم کلی باید گفت که «هر شیوه تولیدی تاریخی خاص قانون جمعیتی تاریخی معتبر خاص خود را دارد.

·      قانون جمعیتی (قانون تکثیر) انتزاعی فقط در مورد گیاهان و جانوران می تواند اعتبار داشته باشد، بشرط اینکه انسان بلحاظ تاریخی در آن مداخله نکند.» (مارکس)[8]

·      مراجعه کنید به شرایط حیات مادی جامعه.[9]

 


[1] Bevölkerungslehre

[2] Sir William Petty

[3] Sir James Denham Steuart

[4] „An Enquiry into the Principles of Political Economy“

[5] Malthusianismus

[6] MACKENROTH

[7] Populationsgesetz

[8] (23, 660)

[9] Bedingungen des materiellen Lebens der Gesellschaft

 


 

 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter