نویدنو:08/07/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

1389/7/08:نویدنو

 

 


 

راهی برای خروج از بحران عمق یابنده -1

گزارش سام وب، صدر حزب کمونیست ایالات متحد آمریکا، به ۲۹مین کنگره ی حزب

 (۲۱ تا ۲۳ مه ۲۰۱۰)

برگردان: م. الف.

 

مقدمه

به همه ی شما، به خصوص به دوستان و متحدان شرکت کننده در بیست و نهمین کنگره حزب خوش آمد می گویم. مطمئنم که شما هم به اندازه من از بودن در این کنگره هیجان زده هستید.

در هر کنگره ای، از جمله کنگره پیش رو، مشکلات جدیدی مطرح اند که باید حل شوند و چالش های جدیدی که باید با آنها روبرو شد.

اما باید دید چه تفاوتی بین کنگره ی امروز ما و کنگره ای وجود دارد که پنج سال پیش در شیکاگو برگزار کردیم.

در آن زمان زنی پرتوریکویی که در جنوب برونکس[1] بزرگ شده است در دیوانعالی کشور نبود.

رئیس جمهور برای انهدام سلاح های هسته ای فراخوان نداده بود.

میلیون ها نفر از مردم، از هرگونه بیمه بهداشتی محروم بودند و وعده ای هم برای تأمین آن وجود نداشت.

کاخ سفید برای روز کارگر بیانیه صادر نمی کرد.

از نمایندگان جنبش کارگری با روی خوش در کاخ سفید استقبال نمی شد.

زنی مکزیکی تبار و فرزند مهاجرانی فقیر وزیر کار نبود.

در آن زمان آتش جنگ عراق در حال فروکش نبود.

صحبتی درمورد مهارکردن وال استریت نشده بود.

برخورد به معضل گرمایش کره ی زمین در برنامه های کاخ سفید نبود.

هیچ اقدامی از طرف ریاست جمهوری برای پایان دادن به رفتارهای تبعیض آمیز، تعصبات کور نسبت به هم جنس گرایان، و محدودیت ها برای سقط جنین نبود.

در آن زمان لیلی لدبتر[2] نمی توانست برای تبعیض جنسیتی غرامت دریافت کند.

شکنجه ممنوع اعلام نشده بود.

ما در شرایطی نبودیم که بتوانیم برای اجرای برنامه ای مترقی مبارزه کنیم، بلکه درحالتی تدافعی بودیم.

آونگ قدرت هنوز به نفع زحمتکشان، رنگین پوستان، زنان و متحدان آن ها بازنگشته بود.

و یک آمریکائی آفریقایی تبار رئیس جمهور ما نبود.

اما اکنون که بیست و نهمین کنگره ی خود را برگزار می کنیم، یک آمریکایی آفریقایی تبار رئیس جمهور است و بسیاری چیزها تغییر کرده است.

از یک طرف شب طولانی حکومت ارتجاعی ترین طیف سیاسی به پایان رسیده است. طبقه ی کارگر و جنبش کارگری پا در صحنه عمل می گذارد. ائتلافی گسترده و انعطاف پذیر بعد از توقفی کوتاه دوباره شروع به عمل کرده و اتحاد چند نژادی در سطحی جدید قرار گرفته است.

خشم به حرکت های اعتراضی تبدیل می شود. حرکت های اعتراضی گسترده تر و جدی تر می شود و عصر جدیدی از تغییرات مثبت در چشم انداز دیده می شود.

از سوی دیگر، ضربه های یک بحران اقتصادی عمیق و رام نشدنی بر سر ملت کوبیده می‌شود. سربازان آمریکایی هنوز در عراق و افغانستان درحال جنگند. نفت در خلیج مکزیک سرازیر شده، دولت به نظر بی عمل باقی مانده، و خاورمیانه کماکان آماده ی خشونت های تازه است. بی توجهی شرکت ها روزی نیست که معدنکاران و نفتگران را به کشتن ندهد، یورش و حمله ی نژادپرستانه و ضد مهاجرین فضا را سنگین کرده، دمای سیاره ی ما، زمین، افزایش می یابد، بدهی‌ها درحال صعوداست، جناح راست و سرمایه ی مالی- یعنی دو معمار اصلی نابودی اقتصادی و افزایش بدهی های فدرال- دوباره خود را سازماندهی می کنند و به آب و آتش می زنند تا قدرت خود را باز یابند.

وحشتناک است! حتی می تواند فلج کننده باشد! و با این وجود، بدون درک چالش های پیش رو، با اطمینان گوش های ما را از این حرف پر می کنند که می توان کشتی اقتصاد را دوباره به حرکت درآورد، بازسازی و دموکراتیزه اش کرد، که شمشیر می تواند مبدل به خیش شود، و این که «عدالت مانند رودی قدرتمند به جریان می افتد.»

آری، ما می توانیم.

 

حزب ما

حزب ما بخش مهمی از فضای سیاسی را در میان طیف های مختلف طبقه ی کارگر و مردم پر می کند. مشارکت ما چه در سطح عملی و چه به لحاظ نظری، چیزی است که می توانیم به آن ببالیم.

به عبارت دیگر، دید ما نسبت به شرایط کلی مبارزه و مسیر استراتژیکی که آن را به پیش می برد هواداران بسیاری دارد.

ما اشتباه هم می کنیم و متوجه آن ها هم می شویم. اما آن اشتباه بزرگ، یعنی عدم درک خطر جناح راست افراطی در دولت و سایر جاها را مرتکب نشده‌ایم.

به همان درجه ای که استراتژی خود را پیاده کرده ایم، ارتباط های توده ای خود را گسترش و عمق داده‌ایم. ما در پیروزی تاریخی ۲۰۰۸ مشارکت کردیم، و بدین طریق، حضور خود را به نمایش گذاشتیم، و اعضای خود را افزایش دادیم.

البته آن‌قدر که می خواستیم، رشد نکردیم، اما شالوده ی استواری ریخته ایم که براساس آن ابعاد حزب خود و حضور آن در میان مردم را گسترش دهیم، و بر خوانندگان نشریات خود در دوره ی پیش رو بیفزاییم. 

این امر بدان شرط عملی خواهد شد که ما ائتلاف موجود با محوریت طبقه ی کارگر را - یعنی همان هایی را که گردهم جمع شدند و پرزیدنت اوباما را انتخاب کردند - گسترش داده، متحد کنیم.

اگر روز یکشنبه، بعد از ترک این محل، تنها چیزی که با خود می‌بریم عزمی دوباره برای رشد این ائتلاف بر اساس مبارزات امروز - به خصوص اشتغال و انتخابات ۲۰۱۰- باشد، این کنگره با موفقیت برگزارشده است.

چرا؟ چون تنها این ائتلاف، این ائتلاف مردمی چند لایه ای، چند طبقه ای، چند نژادی مردم که در آن طبقه و جنبش کارگری چند نژادی نقش رو به رشدی دارد، این قدرت سیاسی را دارد تا پیروزی علیه راست های افراطی را کامل و مستحکم، و با این عمل، کل طبقه ی سرمایه دار را تضعیف کند.

اگر راه دیگری برای مبارزه علیه انحصارات و تشکیل دولت سوسیالیستی در آینده وجودداشته باشد، من از آن بی خبرم.

تنها جنبش اکثریت می تواند پوست از سر جناح راست، نئولیبرالیسم و جهانی سازی بکند. تنها جنبش اکثریت می تواند تضاد اصلی بین ثروتمند شدن تعدادی انگشت شمار و عدم امنیت، بیکاری، و استثمار اکثریتی از مردم را حل کند. تنها جنبش اکثریت می تواند شمشیر دولبه ی داموکلس آویزان بالای سر آینده ی نوع بشر- سلاح هسته ای و گرمایش کره ی زمین- را بردارد.

اگر چپ می توانست این کار را به تنهایی به انجام برساند، همان‌طور که رفیق فقید جورج مایرز همیشه می گفت، مدت ها قبل این کار را کرده بود.

 

فردریک انگلس در دهه ی ۱۸۸۰ با بصیرت کامل نوشت:

«دوره ی حملات غافلگیرکننده، انقلاب‌هایی که از کانال گروه اقلیتی آگاه پیشاپیش توده های ناآگاه پیش می رود، گذشته است. زمانی که مسئله تحول کامل سازمان اجتماعی است، خود توده ها باید در آن حضور داشته باشند. باید خودشان از قبل درک کرده باشند (با گوشت وپوست خود) که چه چیز در مقابلشان قرار دارد و به دنبال چه چیزی هستند. تاریخ ۵۰ سال اخیر این را به ما یاد داده است. اما برای این که مردم درک کنند چه کاری باید صورت بگیرد، به تلاشی پیگیرانه و سخت نیاز است.»

در مورد ما این «تلاش پیگیرانه و سخت» باید با تلاش هایی جدید برای افزودن بر تعداد اعضا و چند برابر کردن خوانندگان آنلاین پیپلز ورلد (People’s World) و پلیتیکال افرز (Political Affairs) همراه باشد.

با کاهش اعتماد به اقتصاد شرکتی، افزایش ارتباطات های ما، و ظرفیت شبکه سازی جامعه که بدون اغراق در دسترس ماست، واقع بینانه است که شمار خود را تا اول ماه مه سال آینده دو برابر کنیم و بطورتصاعدی مخاطبان آنلاین خود را افزایش دهیم.

البته این احتیاج به برنامه ریزی، سازماندهی قوی تر و فرهنگ شبکه سازی، و نوآوری های فردی دارد.

ساختن حزب و گسترش مواضع آن نیازمند حضور قوی تر کمونیست ها، سوسیالیست ها و جریان چپ (جریانی از چپ که در حال حاضر شکل سازمان یافته ای ندارد) در طبقه ی کارگر و سایرجاها برای موفقیت ائتلاف گسترده تر مردم در هر صحنه ی مبارزه است. شرط این موفقیت آن است که در سیاست ها وسعت نظر داشته باشیم، از برداشت درستی در جهت گیری های استراتژیک برخوردار گردیم، در تاکتیک ها انعطاف به خرج دهیم، و تازگی و خلاقیت در تجزیه و تحلیل ها بکار بندیم. و بدین ترتیب، بهترین روزها در پیش روی ماست

 

ریشه های آمریکایی

ما بخشی از یک جنبش جهانی هستیم: جنبش کمونیستی و طبقه ی کارگر. ما از آن جنبش است که الهام و از تجربیاتش-  چه مثبت و چه منفی-  درس می گیریم و بیشترین توانایی خود یعنی یک دیالکتیک تاریخی و مارکسیستی همیشه قابل ارتقا را به کار می بندیم.

در عین حال، ریشه های ما در این کشور است و ما محصول فرهنگ و تاریخ این کشوریم. ما بخشی از طبقه ی کارگر چند نژادی، چند فرهنگی، چند زبانه و چند ملیتی آن هستیم. برداشت ما از سوسیالیسم از عینک تجربه های ملی ما گذشته و ما با مبارزات مردمان در راه آزادی که تاریخ آن را ساخته، احساس پیوند و و نزدیکی می کنیم.

کمونیست های آمریکا به واسطه ی مبارزه در راه آزادی و داشتن یک فرهنگ مترقی، و قهرمان هایی که تقدیم کرده اند،  جایگاه خاصی در قلب ما دارند. ما بر روی شانه های آن ها ایستاده ایم. ما شهامت خود را مدیون الگوهای آنان می دانیم. ما جایگاه خود را از همان مبارزات دموکراتیک رادیکال مستمری به دست آورده ایم که نمونه ی آن را در مقاومت و پیروزی بومیان در مقابل ظلم استعماری و در مقاومت و مبارزه ی اولین برده ها و کارگران اجیر در مقابل بردگی می بینیم.

امروزه هم نیروهای سیاسی و اقتصادی قدرتمند، همانند دیروز، مانع اجرای وعده های ارائه شده برای آزادی می شوند - که جای تعجبی هم ندارد.

راه رسیدن به آزادی هیچ‌گاه صاف و هموار نبوده است. این راه پر از پیچ و خم و پستی و بلندی ست. این راه رهنوردانی را می طلبد که برای  پیمودن راهی طولانی آمده اند، نه شرکت در یک اردوی تابستانی؛ رهنوردانی خوشبین و نه بدبین؛ آرمانگرا و نه عیب جو؛ اهل عمل، نه منتقدان پشت میز نشین؛ که از همه ی نژادها و ملیت ها هستند.

تنها یک جنبش متحد میلیونی همراه با زنان و مردان طبقه ی کارگر چند نژادی در قلب آن می تواند به چنین سفری ادامه دهد و به جایی برسد که «آزادی هرکس شرط آزادی برای همگان باشد.»

باید برای دستیابی به آزادی دست در دست یکدیگر بگذاریم!

 

بستر مبارزه

من در اولین نشست کمیته ی ملی بعد از کنگرهٔ قبلی حزب گفتم که ما وارد عصر اصلاحات و احتمالا اصلاحات رادیکال می شویم. اما به گذشته که نگاه می‌کنم، می‌بینم که من در برداشتم در مورد ماهیت آن پیروزی انتخاباتی اغراق کردم. واقعیت آن است که راست اگرچه به طور حتم ضعیف شده است، اما کاملا شکست نخورده است و این کاری است که هنوز باید آن را به انجام رساند.

شکست قطعی راست با یک اکثریت بزرگتری از «دموکرات»ها، افزایش جناح مترقی در کنگره، رشد سازمان ها و مبارزات اتحادیه ای، کاهش اثرگذاری ایدئولوژی های دست راستی، اتحادهای چند نژادی قدرتمند و ژرف تر شدن آگاهی های ضد نژادپرستی، وحدت و اتحاد قوی تر در ائتلاف مردمی، و نظایر آن ها- چشم اندازهای سیاسی را عمیقاً تغییرخواهد داد.

تصورکنید که اگر در انتخابات قبلی راست ها کاملا از موقعیت قدرتمند خود خلع ید شده بودند، سال گذشته چگونه می گذشت! این بدین معنا نیست که راه برای ائتلاف مردمی صاف و هموار می بود، اما می توان واقع‌بینانه متصور بود لایحه ی بیمه‌های درمانی و بهداشتی قوی تر، انگیزه ها بزرگتر، بیکاری کمتر، مقاومت در مقابل هزینه ی نظامی و جنگ افروزی بیشتر، رابطه با کوبا و آمریکای لاتین بهتر، و اصلاح مالی جدی تری وجود داشت.

به عبارتی، غلبه ی قطعی بر راست، بستر لازم برای یک دوره از اصلاحات و دموکراتیزه کردن عمیق و مستمر ضد شرکتی (کورپوراسیون) را ایجاد خواهد کرد. بنابراین مبارزه علیه راست، آن‌طور که برخی می گویند، از اهمیت انداختن یا دور زدن یا تعلیق مبارزه ی طبقاتی نیست؛ بلکه برعکس، شرایط را برای مبارزه ای گسترده ترعلیه سرمایه ی مالی، قدرت شرکتی، نولیبرالیسم، و حاکمیت امپریالیستی ایجاد می کند.

ما در مرحله ی انتقال هستیم. ما در حالتی دفاعی به سر نمی بریم، اما راست و بخش هایی از سرمایه که از آن حمایت می کنند هنوز باید سخت در هم کوبیده شوند. 

ما آوردگاه مبارزه ای را که در آن می جنگیم انتخاب نمی کنیم؛ این عرصه بستگی به تعادل نیروی طبقاتی و سطح آگاهی سیاسی، سازمان‌دهی، و اتحاد میلیونی توده‌ها دارد.

مراحل  مبارزه، به خصوص انتقال از یک مرحله به مرحله ی دیگر، هیچ‌گاه به روشنی تعریف نشده است. در بهترین حالت، آن ها گرایش های اصلی رشد سیاسی، اقتصادی، و ایدئولوژیک را در میان انبوه گرایش های رقیب و فرایندهای پیچیده نمایندگی می‌کنند.

در  دنیای واقعی، مبارزه ی طبقاتی در شکل و محتوا هیچ‌گاه به شکل خالص وجود ندارد. برخی ممکن است فکر کنند وجود دارد، اما آن ها هرگز چنین چیزی را به چشم نخواهند دید.

فرایند تاریخی و سیاسی بیشتر یک واقعیت چند جانبه است تا امری سر راست و تک وجهی. جنبه های مشخص آن زیاد واضح نیست. بنابراین، تحلیلی واقعی و هشیارانه از آنچه مانع اصلی ترقی اجتماعی است، آنچه برای حرکت به مرحله ی بعدی مبارزه باید آماده شود، و وظیفه ی اصلی چیست، اجتناب ناپذیراست.

آری، ما می توانیم.

 

اوج‌گیری مبارزات توده ای

زندگی میلیون ها نفر از مردم با یک نگرانی دائمی همراه است- نگرانی درباره ی شغل، خانه، بیمه ی بهداشتی و درمانی، بدهی، گذران سال های کهولت و پیری، روبرو شدن با تبعیض نژادی و خشونت پلیسی، بازداشت غیرقانونی، و نگرانی در مورد آینده ی فرزندان.

از بعد از رکود بزرگ هیچ‌گاه آمریکایی‌ها تا این حد ناراحت و عصبانی نبوده اند. نزدیک به نیم قرن زحمتکشان کشور با «رویای آمریکایی» سال های عمر را به سر بردند که تضمین کرده بود اگر شما سخت کار کنید و گام‌های درستی بردارید، زندگی راحت و مطمئنی خواهید داشت.

من نمی خواهم بگویم که آن رویا مرده است، اما شمار هرچه بیشتری از مردم امید رسیدن به آن را از دست داده‌اند و می دهند. این رویا را نیروهایی خارج از کنترل آن ها از دستشان ربوده اند.

بسیاری از مردم که نمی دانند به کجا روی بیاورند، به راحتی تسلیم شرایط می شوند.

دیگرانی ( طرفداران تی پارتی و بقیه) جذب دروغ، نیم حقیقت، با سخنرانی های سرشار از محتوای نژادپرستانه، برتری مردان، عدم اعتماد به مهاجران، و وطن پرستی دروغین می شوند، و در نهایت در خدمت شخصیت ها و شرکت هایی قرار می گیرند که آن ها را به خاک سیاه نشانده اند.

و دیگرانی- به خصوص از گروه اخیر- عصبانیت خود را متوجه خشمی متمرکز و هدفمند می کنند. 

برای مثال:

کارگران عضو اتحادیه کارکنان هوگو باس[3] در اوهایو با کمک هنرپیشه معروف دنی گلوور[4] مانع تعطیلی کارخانه ی خود شدند.

مقابله با قانون خشن و خلاف قانون اساسی «ضد مهاجرت» در آریزونا، همه جا را فرا می گیرد.

فرماندار فلوریدا قانون متوقف کردن آموزش عمومی مصوب جناح راست را تحت تأثیر فشار اعتراض کارکنان خشمگین مدارس، اولیای دانش آموزان و کل مردم، وتو کرد.

جنبش دانشجویان در دانشکده های دانشگاه کالیفرنیا علیه کاهش امکانات رفاهی و افزایش شهریه ها که واقعاً تأثیر گذار بود.

راهپیمایی اول ماه مه روز جهانی کارگر توجه بسیاری را در برخی از شهرها و از جمله نیویورک به خود جلب کرد.

کارزار برای اشتغال و علیه وال استریت به ابتکار ا اف ال- سی آی او[5] و سایر سازمان های مهم کارگری شروع شده است و به خوبی پیش می رود.

نزدیک شدن به پیروزی توسط ریکی ناگین[6] و رودی لوزان[7] در کارزار انتخاباتی جدید یکی از علائم دورانی ست که در آن به سر می بریم.   

نبرد بر سر اصلاحات آموزشی، تظاهرات علیه خشونت پلیس، و مبارزه برسرقراردادهای کار در صدر خبرهاست.

کنفرانس و گردهمایی ضد هسته ای در سازمان ملل در اوایل ماه مه ضرورت توجه بسیار بیشتر به صلح را نشان داد. 

و بالاخره مبارزه بر سر اصلاحات در بیمه ی بهداشت و درمان نشانگر چرخشی به سوی عمل است.

به جرأت می توان گفت که فضای جامعه پیش و پس از تصویب طرح بیمه ی بهداشت و درمان همگانی کاملاً متفاوت بود.

در واقع، با یک دید دیالکتیکی می توان تصویب این طرح را نه تنها یک پیروزی در مبارزه، بلکه تحولی مثبت در فرایندهای کلان سیاسی در واشنگتن و کشور به حساب آورد. 

این پیروزی الگوی مهندسی شده جمهوری‌خواهان در کنگره را در هم شکست، مردم را به خیابان آورد، و به فرایند تغییر ترقی‌خواهانه جان تازه ای بخشید.

به طور خلاصه، خشم مردم درحال رشد است و روحیه ی عمومی در حال تغییر است، و ائتلافی که اوباما را انتخاب کرد دوباره به حرکت درآمده است.

آری ما می توانیم!

 

 

ادامه دارد

 


 

[1]  The South Bronx ، یکی از محلات فقیر نشین نیویورک

[2]  Lilly Ledbetter، که با اعتراض به خود به برابرنبودن دستمزد زنان و مردان غرامت دریافت کرد.  

[3]  Hugo Boss

[4]  Danny Glover

[5]  AFL-CIO

[6]  Rick Nagin

[7]  Rudy Lozano


سرچشمه: رادیو آوای مهر

 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter