حکایت کودتا ، سردار مشفق و...
نویدنو:هنوز
امضا انکارها ی کودتا خشک نشده است ، هنوز خون های به ناحق ریخته شده مردم
معترض بر جامه ی جامعه وخانواده ها تازه است ، هنوز زندان ها زخم حرمان
وتحقیر وداغ ودرفش دستگیر شدگان را فریاد می کنند ، هنوز تکرار بیدادگاه
هایی که فرزندان ستم دیده مردم را به تیغ تنبیه می کشند بر قرار است که
سرداری تمام مدعیات معترضین را اثبات می کند وبر باروی باورهای خفتگانی که
خون هارا دیدند ودم بر نیاوردند وآنهایی که عامدانه جنبش مردمی ایران را به
انقلابات رنگی وصل کردند خرمن آتش می بارد. نوید نو برای اطلاع خوانندگان
از جزئیات این جریان کودتایی مطالب زیر را تقدیم می نماید . باشد که
حداقل نوری بر تاریک روشن صحنه سیاست ایران تابانده باشد.
متن کامل سخنان سردار
مشفق
شکایت از نظامی -
امنیتی ها
» نامه حزب مشارکت به رییس قوه قضاییه:
«مزخرف
گویی»!
تار عنکبوت معاون
سپاه!
همه جاسوس و خائن
هستند جز ما
متن کامل سخنان سردار
مشفق
مندرج در وبلاگ:
http://raygah.blogfa.com
(توضیح ضروری با هدف مناسب سازی متن سخنرانی برای مطالعه سبک آن به نوشتاری
و اندکی تلخیص شده است)
اخیرا فایل صوتی سخنرانی سردار مشفق از مسئولین امنیتی کشور در فضای مجازی
منتشر شده است. این سخنرانی در پاییز سال
۱۳۸۸
در مشهد مقدس و در جمع تعدادی از روحانیون و نخبگان ایراد شده است. در این
سخنرانی به نقش برخی سران فتنه همچون موسوی خویینیها، مهدیهاشمی
رفسنجانی، بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و اشارات مبسوط، شفاف و صریحی شده
است.
این مقام ارشد امنیتی همچنین به تحرکات مشکوک سید حسن خمینی و برخی افراد
دیگر همچون محسن رضایی، قالیباف، علی لاریجانی و... اشارات آشکاری
مینماید. مشفق در قسمت دیگری از سخنانش نسبت به مسالهی اسفندیار رحیم
مشایی نیز نکاتی را مطرح میکند. این مقام ارشد اطلاعاتی به صراحت اعلام
مینماید که این مطالب را خدمت مقام معظم رهبری برده است و حضرت آقا دستور
دادهاند که باید مردم را نسبت به آنها آگاه نمایید.
مطالعه متن کامل این سخنرانی را با توجه به ارائه اطلاعات و کدهایی جالب از
پشت صحنه فتنه به همه مخاطبین عزیز توصیه میکنم. با توجه به این که در
سالگرد آغاز فتنه
۸۸
هستیم متن کامل سخنان وی (بخش اول) به همراه فایل صوتی آن در وبلاگ رایگاه
منتشر میگردد:
حلقههای پشت پرده
{...} مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت، حزب کارگزان سازندگی، حزب همبستگی،
حزب مردمسالاری، احزابی هستند که از بین
۲۶- ۲۷
حزب جریان اصلاحات، پنهانی و بدون آنکه احزاب دیگر خبر داشته باشند در آن
۸
سال، دولت خاتمی را اینها اداره میکردند. آن چیزی که در عرصههای مختلف
سیاسی - اجتماعی - فرهنگی - سیاست خارجی - مذهبی و... و آن هجمههایی که در
دولت خاتمی برعلیه انقلاب و دین مشاهده کردید محصول آن تفکراتی بود که در
این گروه جی
۷
تصمیمگیری میشد.
بنده به عنوان
۱
مسئول امنیتی کشور عرض میکنم تمام آن اتفاقاتی که خاتمی میگفت هر
۹
روز
۱
بحرانی امنیتی برای من درست کردند از درون همین جلسات خودشان طراحی میشد و
به اجرا در میآمد. موضوع آقای سعید اسلامی، ترور حجاریان و اتفاقات دیگری،
که در ان دوران در کشور ایجاد میشد، محصول همین جلسات بود.
در جلسات جی
۷
برای شوراها طراحی شد که در دولت اصولگرا بتوانند شوراها را سکویی برای
انتخابات مجلس و سپس انتخابات ریاست جمهوری بسازنند. در انتخابات شوراها
علیرغم تمام تلاشی که انجام دادند دچار
۱
شکست اساسی شدند. در سراسر کشور تلاش شدیدی انجام دادند اما نتوانستند
کرسیهای قابل توجهی را در اختیار بگیرند. در اینجا بود که اتاق فکر جریان
اصلاحات احساس شکست کرد اما تمام هم و غمش را برای این گذاشت که بتواند در
انتخابات مجلس به پیروزی برسد. در آن انتخابات لیستی به نام یاران خاتمی
دادند و از اسم میرحسین استفاده کردند.
ماجرای سایت نوسازی
همچنین در آستانهی انتخابات مجلس نیز اتفاقی در کشور افتاد و در جریان
کارهای تبلیغاتی نامزدها،
۱
سایت تحت عنوان نوسازی با مدیریت یکی از بچهها حزب اللهیها مطلبی نوشت با
این مضمون که آقای سید حسن لپ گلیه، بی ام سواره و مطالبی از این دست
برعلیه سید حسن. این آقای نوبختی که مسئول این سایت بود تو زیرزمین منزلش و
به اتفاق یک
۲
تا از جوونای هم سن و سال خودش، که دیپلم هم به زور گرفتن، نه دوران
انقلاب، امام (ره) و نه دفاع مقدس رو درک کردند، تحت تاثیر جوسازی، این
اقدام رو انجام دادند. راجع به این موضوع آقای توسلی در مجمع تشخیص مصلحت
سخنرانی کرد، اشک ریخت، سکته کرد و فوت نمود. این اتفاق
۱
پیراهن عثمان اساسی برای اطلاح طلبان به وجود آمد رسانههای دشمن، چه از
خارج و چه از داخل، دست به دست هم دادند و
۱
فضای سنگین روانی را در جامعه دامن زدند که ملت چه نشسته اید که به بیت
امام (ره) هجمه شد، به آرمانهای امام (ره) اهانت شد و... و تمام این بار
روی دوش اصولگراها گذاشتند.
ما مجبور شدیم آقای نوبختی را بازداشت کنیم و در بازجوییهایی، که خود من
انجام دادم، به ایشان گفتم که شما با توجه به سن و سالت و سطح سوادت و با
توجه به اینکه هیچکدام از شرایط حساس کشور رو درک نکردی، چه جوری به این
جمع بندی رسیدی که
۱
چنین اقداماتی را انجام بدهی؟ ایشان جمع بندی اش این بود که ما به این
نتیجه رسیدیم که سید حسن خیز برداشته است برای رهبری آینده، از همین الآن
خواستیم بزنیمش که دیگه برای بعد هوا و هوسی نکنه.
خوب به چه استدلالی تو به این نتیجه رسیدی؟! بعد از بررسیها مشخص شد که این
بچه ساده، از چند ماه قبلش طی چند نوبت رفته خدمت تاج زاده، و تاج زاده
حرکتهای روانی سنگینی رو ایشون انجام داده و خوراک ذهنی رو تاج زاده برای
این بنده خدا فراهم کرده و این، برگفته از همون ذهنیت و تحلیل ضعیف این
موضوع رو میاره روی سایت خودش قرار میده. یعنی باز هم این اقدام از درون
جریان اصلاحات شکل میگیره.
تاج زاده استاد جنگ روانی است و در حوزهی جنگ روانی در مجموعهی اصلاح
طلبها، تنها کسی که میتونه اقدامات روانی رو به صورت دقیق انجام بده، چه
سینه به سینه و چه به صورت عمومی در سطح جامعه، همین تاج زاده است. این
اقدامات ایشون باعث
۱
همچنین اقدام کثیفی شد که اصلاح طلبا بتونن با به دست گرفتن این پیراهن
عثمان سوار افکار عمومی جامعه بشن تا بتونن برای انتخابات مجلس به پیروزی
برسند.
نظام هم در سال
۸۰
برای اینها فرصت به وجود آورده بود، در سراسر کشور
۱۸۰
نفر از اونها از فیلترهای نظارتی عبور کرده بودند و میتوانستند در
۱
رقابت منطقی به مجلس راه پیدا کنند. علیرغم تمام اقداماتی، که انجام دادند
و من فقط به یکی
۲
مورد از آنها اشاره کردم،
۱
حداقل ضعیف رو تو مجلس شکل دادند.
این اتاق فکر دچار شکست شد و بین احزاب اصلاح طلب درگیری ایجاد شد و هرکدام
شکست رو بر گردن دیگری میانداختند. کار به جایی رسید که اصلاح طلبها گفتند
این گروه جی
۷
دیگر صلاحیت پرچمداری اصلاحات رو نداره و باید فکر اساسی برای اون بکنیم و
الا در انتخابات ریاست جمهوری قافیه رو خواهیم باخت.
مرد خاکستری اصلاحات:
در جلسات اساسی آنها، آخرین جمع بندیشان به اینجا رسید که ما نیاز به
۱
پدر معنوی داریم. اصلاحات نیاز به
۱
پدر معنوی دارد. پس از بررسیها به این نتیجه رسیدند که موسوی خویینیها
مصداق خوبی برای این گزینه میباشد.
لذا مرکز تصمیمگیری اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری دهم از گروهی جی
۷
به مجمع روحانیون منتقل شد. مجمع روحانیون مرکز راهبردسازی، تولید فکر و
اتخاذ استراتژیهای مهم اصلاحات شد و بقیه احزاب و جریانهای سیاسی باید تحت
لوای موسوی خویینیها به فعالیت خودشون ادامه میدادند.
خوب، موسوی خویینیها چه شخصیتی است؟ در آن موقع خیلی از دوستان از این
انتقال خوشحال شدند و میگفتند که الحمدالله مرکز فکر اصلاح طلبها به دست
مجمع روحانیون افتاد ؛ چون مشارکتیها و کارگزاران و... آدمای رادیکال و
تندی بودند اما مجمع روحانیون آدمای انقلابی هستند که با امام (ره) بودند و
تو اینجا دیگر ما شاهد آن اقدامات ضدانقلابی و ضدامامی و رادیکالی نخواهیم
بود.
همان موقع اولین هشدارها را خدمت برخی از دوستان و برخی از مسئولان اعلام
کردیم که از این به بعد کشور درگیر یکسری اقدامات امنیتی خواهد شد ؛ به
دلیل عقبهای که ما از موسوی خویینیها سراغ داشتیم.
موسوی خویینیها در جریان انقلاب، از ابتدا تاکنون، تمام اقداماتش مشکوک
میباشد. ایشان، براساس اسناد و مدارکی که ما در اختیار داریم، بی شک مرتبط
با سرویسهای جاسوسی بیگانه میباشد. نقش موسوی خویینیها در تسخیر لانهی
جاسوسی حایز اهمیت و بررسی میباشد.
وقتی به موسوی خویینیها در جریان تسخیر لانهی جاسوسی میگویند که چرا
اینکار را کردید و آیا برای این اقدام با امام (ره) هماهنگ کردید؟ موسوی
خویینیها پاسخ میدهد: خیر ؛ ما براساس بررسیهایی که انجام دادیم به این
نتیجه رسیدیم که اگر با امام (ره) در میان بگذاریم، ایشان براساس
معذوریتهایی که دارد، با این اقدام مخالفت خواهد کرد!
خیلی جالبه، با علم به اینکه میدانند اگر به امام (ره) بگویند امام (ره)
اجازهی انجام آن را نمیدهند این کار را مرتکب میشوند و این تسخیر انجام
میگیرد.
جالب اینجاست که امروز در دانشگاههای امنیتی آمریکا و غرب، برای دانشجویان
اینگونه تفسیر میکنند، که یکی از شگردهای ما برای دولتهایی که برعلیه ما
بر سر کار میآیند و برای اینکه مجددا دولتهای وابسته به خود را در آن کشور
مستقر نماییم این است که به عوامل خود در آن کشور دستور میدهیم که به
سفارتهای ما در آن کشور حمله بکنند و آن را تسخیر کنند، ما سپس به بهانهی
اینکه سفارتخانه بخشی از خاک کشور ماست و اکنون مورد تجاوز قرار گرفته، به
آن کشور لشکرکشی میکنیم و با این کار، آن نظام مورد نظر خود را در آن کشور
مستقر خواهیم کرد.
این واقعهی طبس و کودتای نوژه و... در این سیر قرار میگیرند و نقش موسوی
خویینیها در ماجرا بسیار مساله است.
موسوی خویینیها بدون هماهنگی با امام (ره) این کار انجام میدهد آن هم در
شرایطی که کشور هنوز نظام به صورت کامل مستقر نشده، نیروهای نظامی شکل رسمی
به خود نگرفته و درگیر مسایل تسویه هستند و نیروهای مردمی دچار درگیریهای
داخلی هستند. امام (ره) با مدیریت خودشان این ماجرا را جمع و جور کردند و
اجازه ندادند دشمن به اهداف خودش برسد و بلافاصله اعلام کردند که
۱
انقلاب دوم شکل گرفته است و این حادثه را به سرعت در اختیار خودشان گرفتند.
جالب اینجاست که آرمین، چند روز پیش گفت اگر امام (ره) در این ماجرا دخالت
نمیکرد ما موضوع سفارت رو بهتر از این میتوانستیم جمع بکنیم!؟! بهتر از
این چه جوری میخواستید جمع کنید؟!
ما که از پشت پرده خبر داریم و میدانیم که طراحی دشمن بود و در این ماجرا
واسطهها چه کردند. موسوی خویینیها نزد یکی از مسئولان، که بردیدههای
کاغذهای کشف در لانهی جاسوسی را به هم میچسبانده، میرود و میگوید:
۱
سندی راجه به شهید بهشتی میتوانید پیدا کنید که ایشان با آمریکا ارتباط
داشته؟ آن مسئول میگوید: نه. بعد موسوی خویینیها میگوید: آیا میتوانید
۱
سند راجع به ارتباط بهشتی با آمریکا درست کنید و براش بسازید!!!
آقایان! نقش موسوی خویینیها بسیار عجیب و غریبه. بگذارید
۱
کلام از شهید بهشتی نقل کنم. ایشان میفرماید: موسوی خویینیها افکار
چپگرایانه دارد. منبرهای ایشان گروه فرقان را پروش میداد و پای منبر ایشان
کسانی مثل اکبر گودرزی ( رییس گروه فرقان ) و محمد کشانی ( عامل ترور شهید
مفتح ) مینشستند.
یکی از متهمین در زندان ( فتنه
۸۸
) میگوید: آن روز مطرح بود اگر انقلاب شود اکبر گودرزی و محمد کشانی،
بهشتی و باهنر و مفتح و مطهری را خواهند کشت! چون موسوی خویینیها این
افراد در سخنرانی خود پرورش داده بود.
این نگاه موسوی خویینیها به این شکل سوار موضوع
۱۳
آبان میشود. حالا بماند که چه اسراری را اینها از لانهی جاسوسی بیرون
بردند و بارها ایشان مورد سوال واقع شد و پاسخ نداد و امروز هم مرتب در حال
فرار میباشد و پاسخ نمیدهد که آن اسناد چه شد و کجا رفت و به چه دلیل
بیرون رفت؟!؟
آن روز
۱
حادثهی امنیتی در کشور رخ داد. حالا اگر جلوتر بیاییم در ماجرای
۱۸
تیر
۷۸
میبینیم که باز نقش موسوی خویینیها را میبینیم و آن حادثه از روزنامهی
سلام ایشان رخ داد و باز هم
۱
اتفاق امینتی دیگر برای کشور ایجاد شد که همان روز نوعی براندازی در کشور
به راه افتاد در دولت خاتمی و به پشتوانهی دستگاههای رسمی کشور.
ابطحی در اعترافات خود میگوید: حادثهی
۱۸
تیر سال
۷۸
محصول طراحیهای تاج زاده بود. که اون اتاق فکر، ایشان بسیار موثر و اثرگذار
بود.
جالب اینجاست وقتی جمعیت روز
۱۸
تیر به سمت بیت مقام معظم رهبری راه افتادند، وقتی سردار جعفری اعلام
میکند که خیابان جمهوری به پایین خط قرمز ماست و اگر پاشون رو پایین
بذارند دستور تیر میدهیم، تاج زاده شخصا سوار موتور میشه و میآد جمعیت
رو از خیابان جمهوری و نزدیک بیت رهبری جمع میکند و به سمت دیگری هدایت
میکند تا مدریتشون از بین نرود و بتوانند این اقدام رو به سر منزل مقصود و
به مراد مد نظرشون برسانند و در شرایط سخت در نطفه خفه نشود!
این فکر جریانی است که موسوی خویینیها استارت اولیه اش رو زد.
این حادثهای، که در انتخابات ریاست جمهوری دهم پیش آمد، باز هم نقش موسوی
خویینیها برجسته میباشد. تا زمانی که فکر در اتاق جی
۷
بود اینها آمال و آرزوشون این بود که به قدرت برگردند اما نه اینکه
تکلیفشون رو با نظام روشن بکنند. اگر هم دوست داشتند ولی جرات بروزش رو
نداشتند اما از زمانی که فکر منتقل شد به مجمع روحانیون، در اولین جلسه
موسوی خویینیها گفت: برگشتن به قدرت شرط اول ماست. ما برگشت به قدرت رو
باید سکویی بکنیم برای به زیر کشاندن نظام! باید تکلیفمون رو برای اولین و
آخرین بار با نظام روشن بکنیم!؟!ما این دفعه مانند دورهی قبل نیست که
بگذاریم آخر
۸
ال دولت خاتمی، مجلس را به تحصن بکشانیم، این بار از همان روز اول پاشنهها
رو میکشیم و تکلیفمون رو با نظام روشن میکنیم!؟!
ببینید پدر معنوی جریان اصلاحات چه نگاهی رو به افکار تزریق میکنه. از
۲
سال قبل از انتخابات این فکر مسموم در جریان اصلاحات پمپاژ شد.
موسوی خویینیها در جلسات راهبردی میگوید: تجربیات ما و اصلاح طلبان زیاد
شده است و ما باید بیاییم و توان بگذاریم و به هر قیمتی که شده،... را از
تخت پایین بکشیم به معنی اینکه ایشان بفهمد که اینگونه نیست که این مملکت
باشد و ایشان هم باشند و بخواهند مملکت را به هر سمتی که میخواهند
بکشند!!! خاتمی و یارانش کلی تجربه کسب کردهاند.
اقدامات موسوی خویینیها کاملا رادیکالی، برعلیه نظام و برای به زیرکشاندن
نظام میباشد.
استراتژی تقابل با رهبری
از این قبیل مباحث از وی زیاد داریم.
محمدهاشمی ( برادر آقایهاشمی ) میگوید: در این انتخابات باید رهبری را
به هن و هن بیندازیم!!!
من فقط مستندات را ارایه میدهم و کدها را میگویم و اصلا نیاز به تحلیل
ندارد. این واقعهای که در کشور اتفاق افتاد این فتنهای، که مقام معظم
رهبری اسم آن را فتنهی عمیق گذاشتند و فرمودند ناشی از بی بصیرتی نخبههای
عالی کشور بود و اگر نخبههای کشور بصیرت داشتند و آگاه بودند اما اسسیر
این فتنه نمیشدیم، باید در استانهای کشور همه از این نظام، که ثمرهی صدها
هزار شهید است، دفاع بکنند...
... بهزاد نبوی میگوید که سعی کنید احمدی نژاد را کاندید رهبری معرفی کنید
که اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده است. ما
۱
بار این کار را در خرداد
۷۶
انجام دادیم، ضربهی سنگینی بود و به سختی از جا بلند شد ( منظورشون آقاست
). الآن باید ضربهی نهایی را به رهبری بزنیم!
این حرف در اتاق جلسات مجمع روحانیون، که راهبردهای اطلاح طلبان را طراحی
میکند، زده شده است. از این دست حرفها زیاد داریم مثل اینکه: صندلی را
باید از زیر پای رهبری کشید!! فرش را باید از زیر پای رهبری کشید!!
بهزاد نبوی جای دیگری میگوید: از لجبازیهاشمی با احمدی نژاد باید نهایت
استفاده را ببریم. از بحث شورای فقاهتهاشمی باید حمایت کنیم و رهبری را
منزوی کنیم!!
برادرا! ما ادبیات اینها را خوب میفهمیم. بحث به زیر کشیدن نظام یا بازگشت
به قدرت اینها فقط به زیر کشاندن مقام معظم رهبری است. منظور این آقایان
این است که باید تکلیف رهبری برای اولین و آخرین در نظام مشخص کنیم.
جلسات محفلی دیگر
این مطالبی که من اینجا میگویم
۱
هزارم آن مستنداتی است که الآن ما در اختیار داریم و این سخنان، با انتقال
گروه جی
۷
به مجمع روحانیون بیان شده است. این دست سخنان و طراحیهای پیچیده متاسفانه
در این جمع فراوان دیده و شنیده شده است.
۱
جلسات دیگری تحت عنوان جلسات دوشنبه به مدت
۲
سال برگزار میشد که در این جلسات ابطحی، لاری، تاج زاده، امین زاده، محمد
صدر، رضا خاتمی، سعید شریعتی، دهاقانی، عرب سرخی، نعیمی پور، خانیکی،
میردامادی، حسین بابایی حضور داشتند. این افراد را شما میشناسید. اینها در
جریان اصلاحات بسیار تاثیرگذار هستند. هرکدامشان حرکت دهنده هستند و در
حوزههای مختلف اثرگذار هستند.
۲
سال اینها برای برگشت به قدرت و برای ریاست جمهوری دهم جلسه میگذارند.
۲
سال اینها دوشنبهها دور هم مینشینند و طراحی میکنند که هیچکدام از ماها
و شماها برای برنامههای فرهنگی - مذهبی
۲
سال وقت نمیگذاریم.
در این
۲
سال چه اقداماتی در کشور انجام شد؟ در حوزههای مختلف تخریب دولت، رهبری،
صداوسیما، نیروهای مسلح، شورای نگهبان و... در این جلسات طراحی شد. برای
آنکه بتوانند زمینه را در آستانهی انتخابات در جامعه بکنند تا بتوانند
۱۳
میلیون رای بیاورند. برای آنکه بتوانند اقدامات خیابانی خودشان را شکل
بدهند. این اتفاقات
۱
شبه و
۲
شبه و
۱
ماهه و
۲
ماهه محقق نمیشود ؛ محصول اتفاقاتی که در این جلسات تصمیم گرفته شد و این
تصمیمات یکی پس از دیگری طی چند سال در کشور اجرا شد و ذهن مردم را به این
سمت برد که آماده باشند تا پشت سر اون چیزی که اونا مدنظرشون هست صف آرایی
بکنند. در این رابطه اعترافات بسیاری را در دست داریم که من از اونها عبور
میکنم.
بنیاد باران
جلسات بعدی مربوط به بنیاد باران هست که متعلق به خاتمیه و این جلسات به
صورت منظم
۴
ساله که برگزار میشود. خاتمی زمانی که از ریاست جمهوری کنار رفت بنیاد
باران را تاسیس کرد و در این بنیاد
۱۲۰۰
نفر از اساتید دانشگاه، وزرا و معاون وزرا، مدیرکلها، استاندارها،
فرماندارها، بخشدارهایی که با ایشون ارتباط داشتند و همسو هستند، خاتمی را
ساپورت میکردند و در کمیتههای مختلف کارهای مطالعاتی انجام میدادند و
محصول این کارهای مطالعاتی در اختیار خاتمی قرار میگرفت. برای اینکه خاتمی
اکتیو باقی بماند برای برگشت به قدرت! برای اینکه خاتمی را پشتیبانی بکنند
تا در عرصهی بین المللی و در جامعهی بین الملل به
۱
جایگاه قابل توجه دست پیدا بکند.
ابطحی میگوید: تمام زحمات خاتمی طی این
۴
سال برای این
۲
نکته بود:
۱-
به کشورهای آمریکایی و اروپایی و عربی ثابت بکند که رییس جمهور قدرتمند
آیندهی ایران خاتمی است.
۲-
در داخل نیز این آمادگی براش باقی بماند تا اگر خواست به قدرت بازگردد از
این جلسات و کمیتهها بهرهی لازم را ببرد.
در این جلسات عمدهی تصمیماتشون برای این بود که زمینه را فراهم بکنند برای
اصلاحات و بازگشت خاتمی. این زمینهها تصمیماتش گرفته میشد و در کشور یکی
پس از دیگری به ظهور میرسید.
این چیزی که شما در حوزههای روانی در کشور میدید و از کاهی کوهی ساخته
میشد اینها چیزهایی است که عموما تصمیماتش در این جلسات گرفته میشد که از
اینها میگذریم.
صبحانههای مهدی هاشمی!
جلسات بعدی مربوط به جلسات مهدیهاشمی ( پسر آقایهاشمی ) میباشد که این
جلسات نیز به مدت
۲
سال برگزار شد تحت عنوان جلسات صبحانه!
این مسایل پنهانی که من برایتان بازگو میکنم به علت آن است که مقام معظم
رهبری فرمودند آگاه کنید، بصیرت بدهید. شاید خیلی از سوالات دوستان این
باشد که چرا با بعضی از سران برخورد نمیشود. ما
۱
کیفر خواست برای اینها تهیه کردیم، آقا فرمودند نیاز به کیفر خواست نیست،
شما بروید آگاه سازی کنید، بصیرت بدهید، طبقهی نخبگان کشور متوجه ابعاد
پنهان این فتنه بشوند و سپس سینه به سینه پخش شود، بگذارید مردم برای اینها
کیفرخواست درست کنند.
جلسات صبحانهی مهدیهاشمی
۲
سال پنجشنبهها در منازل امین زاده، بهزاد نبوی، مرعشی، موسوی لاری،
عطریانفرد، تاج زاده و بعضا محمد خاتمی برگزار میشد.
می آیند صبحانه میخورند و تا ظهر مینشینند نحوهی برگشت به قدرت و نظام
را بررسی میکنند. خوب،
۲
سال وقتی اینها دور هم بنشینند چی از داخلش درمی آید؟ حتما باید
۱
طراحیهایی آنجا صورت گرفته باشد، حتما باید
۱
اقدامات اجرایی برای رسیدن به اهدافشان از این جلسات بیرون بیاید. فقط برای
این نیست که دور هم بنشینند و
۱
صبحانهای بخورند.
این جلسات مهدیهاشمی در ماجرای فتنه یکی از موثرترین جلسات بوده است و آن
چیزی که کف خیابانها و کشور را دچار تشنج کرد محصول این جلسه بود که تحت
لوای مهدیهاشمی برگزار میشد.
به بهزاد نبوی گفتیم: شما به عنوان
۱
آدم با سابقه، که به شما چریک پیر میگویند، چگونه میرفتید در جلسهای
شرکت میکردید که
۱
آدم لمپن فاسد آن را اداره میکرد؟!
ابعاد وجودی مهدیهاشمی را همه میدانند که چه تیپ آدمی است ؛ از پدرش
گرفته تا بقیه همه میدانند. از ارتباطش با سرویسهای جاسوسی بیگانه، که شکی
در آن نیست، تا فسادش، که ساحت این جلسه محترم است و من وارد آن نمیشوم.
بهزاد نبوی در پاسخ سرش را تکان داد و گفت: بله، متاسفانه من
۲
سال تحت تاثیر جلسات این آقا بودم!
ازاذل و اوباش و مهدی هاشمی!
امروز متهم در اختیار ما هست، از سرکردههای اراذل و اوباش تهران، که تیم
مهدیهاشمی اینها رو از
۱
ماه
۲
ماه قبل از انتخابات دعوت کردند، آموزش دادند و توجیه کردند برای اینکه از
اینها بتوانند در روز مدنظرشان بهره ببرند!
متهمی در اختیار ما هست که شبی
۸۰۰
هزار تومان میگرفته به اتفاق رفقاش شرق تهران، فلکه تهرانپارس، نارمک و
هفت حوض رو به آتیش بکشونن!
متهمی در اختیار ما هست که شبی
۱
میلیون تومان میگرفته، از اراذل و اوباش غرب تهران، که میدان کاج و امثال
آنجا را هر شب با اعوان و انصارش به آتش بکشاند!
متهمی در اختیار ما هست که مسئولیتش جمع آوری سیاهی لشکر برای تهیه
کنندههای فیلمهای سینمایی است. آدم شناخته شدهای هم هست. این آدم را
آوردند توجیهش کردند شبی
۲
میلیون میگرفته تا سیاهی لشکر رو توجیه کنه شبا تو خیابون اتوبوس آتیش
بزنن، بانک آتیش بزنن، به نیروهای انتظامی حمله بکنن، توهین به مقام معظم
رهبری بکنن، به پایگاههای بسیج حمله بکنن!!! این آدم الآن تو اوین در خدمت
ماست.
این سرکردههای اراذل و اوباش از مهدیهاشمی نزدیک به
۲۰۰
میلیون تومان پول گرفتهاند!!
جالب اینجاست اینها میگن وقتی ما میرفتیم پول بگیرم، پول روز میز
مهدیهاشمی دسته دسته چیده شده بود و مهدیهاشمی دسته دسته به ما پول
میداد!!!
این اطلاعاتی که من دارم به شما میگم بی جهت نیست ؛ ما اینها را خدمت مقام
معظم رهبری ارایه دادیم. ما برای آقا تحلیلگر نیستیم و بدون سند هم
نمیتوانیم حرف بزنیم. ما فقط باید مستندات ارایه بدهیم. همهی این مستندات
خدمت مقام معظم رهبری رفته است.
نرم افزار تقلب
... مهدی هاشمی رفسنجانی نرم افزاری وارد کشور کرده بود و گفته بود که این
نرم افزار را در مجلس خبرگان به کار گرفتیم و موثر شد. همین مقدار به شما
بگم که در انتخابات ریاست جمهوری، نرم افزاری که ایشان وارد کشور کرده بود
وصل میشد به
۱
اس ام اس سنتری که از طریق دیشهای ماهوارهای در قشم و کیش ارتباط برقرار
میکرد و با سیستم مخابراتی کشور ارتباط چندانی نداشت. برای هر کدام از
ناظرین انتخاباتی خودشون یه موبایل و یه خط ایرانسل گذاشته بودند که در
سراسر کشور و سر صندوقهای رای، ساعت به ساعت اطلاعات صندوقها را از طریق
همین اس ام اس سنتر، منتقل بکنند به این اتاق جنگی که مهدیهاشمی رفسنجانی
راه انداخته بود.
در تهران
۳
اتاق درست کرده بودند که تو هر کدام از اتاقها حدود
۳۰
دختر و پسر پای کامپیوتر نشسته بودند. قرار بود در اتاق اصلی مهدیهاشمی و
میرحسین موسوی حضور پیدا کنند و از آنجا انتخابات را کنترل و هدایت بکنند.
نمایندهی کاندیدا بر سر صندوق وقتی شماره اس ام اس سنتر رو میگرفت، بعد
از وصل، اگر شمارهی
۱
رو میزد حجم جمعیت رو نشون میداد که زیاد است یا کم!
۲
را اگر میزد یعنی اصولگرایان بیشتر رای دارند یا اصلاح طلبان. هر کدام از
این عددها در این اس ام اس سنتر تعریفی جداگانه داشت. اینها ساعت به ساعت
تمام انتخابات را در سراسر کشور میخواستند رصد بکنند.
چرا اینکار را کردند؟ میگفتند ما مثل دفعهی قبل سادگی نمیکنیم که بذاریم
انتخابات تمام بشود و بعد بیایم شکایت بکنیم و بگوییم که مثلا تقلب شده! ما
ساعت به ساعت از این طریق شکایت روی شکایت روی میز مسئولان اجرایی کشور
میگذاریم و جالب اینجاست که رسانههای خودشون، حتی از خارجیها، را در این
اتاق جنگ بسیج کرده بودند تا اطلاعات را در اختیار آنان بگذارند و آنها
منتشر کنند تا
۱
عملیات روانی بر روی افکار عمومی انجام دهند که آی مردم چه نشسته اید که
الآن مثلا ساعت
۱۰
صبحه، در فلان حوزه و فلان صندوق داره تقلب میشه! میخواستند افکار عمومی
را به هم بریزند.
جالب اینجاست که میگفتند میخواستیم در هر حوزهای که رای رقیب ما بالاتر
از ما بود، نیرو اعزام کنیم و تقلبی انجام بدهیم تا آن صندوق باطل اعلام
بشود! خیلی برنامه مفصل بود.
۳
تا مثل این اتاق جنگ درست کرده بودند که اگر دستگاههای امنیتی اتاق اولی یا
دومی را پیدا کردند به اتاق دیگری بروند. براشون خیلی مهمه.
این آقایان با مستنداتی که خودشون تهیه کرده بودند و در نظرسنجیها به این
نکته رسیده بودند که قطعا شکست میخورند منتها بهانه تراشی جزء برنامههای
اینها بود که در روند انتخابات خلال ایجاد کنند که به لطف امام زمان (عج)
شب انتخابات، بین ساعت
۸
تا
۱۲
شب هر
۳
جا شناسایی شد و هر
۳
جا را مختل کردیم و نگذاشتیم در انتخابات به شکل دلخواهشان اختلال ایجاد
بکنند. یادتان هست که فریادشان درآمد که اس ام اسها چرا قطع شده! و...
اگر این نرم افزار مهدیهاشمی و برنامه شان تحت کنترل قرار نمیگرفت آنها
همان ساعات اول انتخابات را زمینگیر میکردند و اجازه نمیدادند انتخابات
به سرانجام برسد. آنها مطلع بودند که شکست خواهند خورد و میخواستند
هزینهی این شکست را به گردن نظام بیندازند. نمیخواستند این هزینه بر گردن
اطلاح طلبان باشد و نشان داده شود که آنها از بی عرضگیشان نتوانستند در
جامعه برای خودشان پایگاهی درست کنند.
حلقه میرحسین
میرحسین موسوی
۱۰
ساله جلساتی دارد و
۱
حلقهها و کمیتههای مطالعاتی دارد که بعضی از اساتید دانشگاهها نیز با
آنها همسو هستند.
بهزادیان نژاد،
۲
پسر شهید بهشتی و فاتح در این جلسات حضور دارند.
۱۰
سال این جلسات برقرار بود، البته نه برای انتخابات، که محصول این
۱۰
سال شده جزوهی میرحسین موسوی با عنوان زیست مسلمانی. این جزوه راهبرد
میرحسین موسوی است برای ادارهی
۱
جامعه و
۱
حکومت! در حوزههای مختلف مسایل سیاسی، دینی، اقتصاد و فرهنگ و...
جزوه زیست مسلمانی
در جزوه زیست مسلمانی آنچه که به ذهن میرحسین موسوی تراوش پیدا کرده مخالفت
با حکومت دینی است. او میگوید حکومت دینی معنا و مفهومی ندارد! ما باید
حکومت دینداران را داشته باشیم نه حکومت دینی!؟! که این دقیقا فکر جریان چپ
و فکر ملی مذهبیهاست که در این رابطه کتابها نوشتهاند.
چرا حکومت دینداران، حکومت دینی نه؟! پس ذهن این آقایان این است که ما باید
براساس نظام لیبرال دموکراسی و یا نظامات شرقی و آن نظامهای متداول غرب و
شرق، که تجربه شده است، آنها را باید وارد این کشور کنیم و چند نفر آدم
دیندار بگذاریم تا آنها را اجرا بکند!!! ما نباید احکام شریعت، احکام قرآن،
احکام روایات و سیرهی نبوی و اهل بیت (ع) را ملاک قرار بدهیم!؟!
این ذهن و فکر میرحسین موسوی است.
فوکویاما راجع به نظام لیبرال دموکراسی میگوید: این نظام پایان تاریخ است.
اگر هر کشوری غیر از این نظام را برگزیند واپسگراست. بشر اگر میخواهد به
صلاح برسد و
۱
حکومت اگر میخواهد جامعهی خود را به بهترین شکل و بهترین وجه مدیریت
بکند، باید نظامی مثل لیبرال دموکراسی را سرلوحهی کار خودش قرار بدهد!
نظام لیبرال دموکراسی و آن اصلاحاتی که از آن دم میزنند و اینها
میخواستند وارد کشور ما بکنند، محصولش استحالهی انقلاب بود. میخواستند
۱
انقلاب ماتیک مالیده شده در نظر مردم و جامعهی بین الملل قرار بدهند.
میرحسین موسوی
۱
سال قبل از انتخابات جزوه اش به پایان رسیده و به این نتیجه رسیده است که
محصول این جزوه را باید جایی ارایه دهد و نیاز به تریبون دارد. این را هم
ما غافل بودیم هم اصلاح طلبان. اونا فکر میکردند کمافی السابق میرحسین را
میآورند و از اسمش استفاده میکنند و بعد هم مثل
۱
دستمال کنارش میاندازند.
دغدغه خاتمی
خاتمی با نگرانی به میرحسین موسوی خویینیها میگوید: کروبی و میرحسین
آمدهاند و این تعدد کاندیداها باعث شکست من میشود و باید برای این موضوع
فکری کرد.
موسوی خویینیها در جواب خاتمی میگوید: میرحسین را هر دفعه میآوریم و از
اسمش استفاده میکنیم و بعد مثل
۱
دستمال کنارش میاندازیم.
بهزاد نبوی به خاتمی میگوید: به کروبی هم
۲،
۳
تا وزارتخانه میدهیم و میفرستمیش کنار!! میرحسین را هم همیشه ما میآوریم
و خودمان هم کنارش میبریم. شما نگران چه هستید؟! اگر کروبی کنار نکشید
مدیریتش در دوران بنیاد شهید را بررسی میکنیم
۱
فساد اقتصادی برایش پیدا میکنیم و آن را مطرح کرده و بزرگ میکنیم تا بکشد
کنار! اگر هم چیزی پیدا نکردیم خودمان برایش
۱
فساد مالی میسازیم و میگوییم که اگر کنار نکشی این فساد را مطرح
میکنیم!؟!
در رابطه با میرحسین هم نقشهی اصلی را بهزاد نبوی کشید که گفت: به میرحسین
میگوییم اگر کنار نکشی عکس بی حجاب خانمت در قبل از انتخابات را منتشر
میکنیم!!!
این موضوع بعدا به اسم اصولگرایان مطرح شد اما ما مستنداتش را داریم که
اولین بار این موضوع توسط بهزاد نبوی در جلسات خودشان مطرح شد.
جالب اینجاست ما هر
۲
مورد را خدمت کروبی و میرحسین بردیم که برایتان چنین تدارکی دیدهاند.
میرحسین هم
۱
مصاحبه بر علیه بهزاد کرد و دعوایی هم بینشان راه افتاد اما بعد مشکلشان حل
شد.
این نگاه، نگاه سیستم لیبرال دموکراسی است که برای برگشت به قدرت باید از
هر شیوهای استفاده کرد. از روشهای کاملا غیراخلاقی. در کشورهای لیبرال
دموکراسی دنیا نمونههای فراوانش را میبینید که شخصی که به حکومت میرسد
فاقد هرگونه خصوصیات اخلاقی و معنوی و فردی است. طرف فاسدالاخلاق است
میآید رییس اجرایی
۱
کشور آمریکایی و غرب میشود. به علت اینکه آن نظامات سیاسی پشت صحنه هستند
که اینها را هدایت میکنند. اینها همان الگو را میخواهند وارد کشور ما
بکنند. اصلاحاتی را میخواهند وارد کشور ما بکنند که از درون نظام لیبرال
دموکراسی درآمده و دروغ هم میگویند.ای کاش اصلاحات اینها هم همان چیزی
بود که لیبرال دموکراسی میگوید ؛ لیبرال دموکراسی میگوید اصلاحات برای
تغییر روبناهاست جهت جلوگیری از فروپاشی ساختارها. برای اینکه ساختارهای
۱
حکومت فرونپاشد ما باید مرتب روبناها را اصلاح کنیم و بشر را به صلاح
برسانیم و در جامعه خوب اداره اش کنیم. جالب اینجاست که تعریف اسلام هم از
اصلاحات همین است منتها قیدش اینجاست که اسلام میگوید برای اینکه بتوانیم
بشر را در دنیا و آخرت به صلاح برسانیم.
شرقیها و نظام مارکسیستی مطلقا اعتقادی به اصلاحات ندارند. آنها میگویند
اصلاحات واپسگرایی است و اگر کسی بخواهد اصلاحات انجام دهد دچار تحجر شده
است.
خوب، آقایان دوم خردادی! شما کدام اصلاحات را وارد کشور کرده اید؟! اگر
اصلاحات لیبرال دموکراسی را هم وارد کشور کرده باشید ما میپذیریم اما شما
آن را هم وارد نکرده اید. اصلاحات شما ساختارهای نظام و انقلاب را هدف قرار
داده است. ما یادمان نرفته است که اینها به دین، قرآن، امام و رهبری حمله
کردند، به ولایت فقیه حمله کردند، امام را به موزههای تاریخ سپردند.
با
۱
بررسی فنی متوجه میشوید آن اصلاحاتی که آمریکا و دنیای غرب در اختیار این
دوم خردادیها گذاشته آن اصلاحات جعلی است نه اصلاحات واقعی. خود اصلاحات
چون ارزشمند برایش جعلی درست کردهاند. با این اصلاحات آمریکایی به جای
آنکه روبناها را تغییر دهند به ساختارها حمله کردند و در این انتخابات هم
تمام اهداف آنها و گام برداشتنهایشان برای حمله به ساختارهای نظام، از جمله
مقام معظم رهبری، بود.
ورود میرحسین
میرحسین با این شرایط و نگاه به این نتیجه رسید که برای مطرح کردن جزوه اش
نیاز به تریبون دارد تا به عرصهی رقابت بیاید و مطالبش را مطرح کند.
بنابراین وارد عرصه شد و این حضور برای خاتمی دغدغه به وجود آورد که: باید
چه بکنیم؟!
در
۲،
۳
جلسهی اول به جمع بندی نرسیدند. میرحسین به خاتمی گفت: تو خودت را به من
سنجاق نکن. اصلاحات کار خودش را انجام دهد. من برای ارایهی مطالبم نیاز به
تریبون دارم و خیلی هم بنای آمدن در انتخابات را ندارم.
در جلسات سوم و چهارم میرحسین متوجه میشود که خاتمی برای آمدن کاملا
متزلزل است. از این تزلزل بهرهی کافی را میبرد و با چند استدلال توجیه
میشود که در عرصهی انتخابات باقی بماند.
استدلالهای موسوی چه بود؟ میگوید اگر خاتمی بیاید اصولگراها با هم متحد
میشوند و اصلاحات شکست میخورد. این حرف را خود خاتمی هم میزد. اما اگر
من بیایم بین اصولگراها شکاف ایجاد میشود و من از سبد اصولگرایان رای دارم
که خاتمی ندارد.
موسوی میگوید: اگر من بیایم خاتمی قطعا کنار خواهد رفت.
استدلال سوم موسوی این است که: اگر من بیایم جریان اصلاحات، چه بخواهد چه
نخواهد، پشت من قرار میگیرد و باید به من رای بدهند.
این استدلالها میرحسین را به این جمع بندی رساند که به صورت جدی وارد
عرصهی انتخابات شود و با این ورود، خاتمی از عرصه خارج شد.
برادران! پروسهی ورود خاتمی به انتخابات بسیار پیچیده است. همین قدر بگویم
که تلاش
۴
سالهی خاتمی بود که به انتخابات بیاید اما باید سنگش را با اصلاح طلبان
وابچیند.
خاتمی میگوید: من از پس رهبری و اصولگرایان برمی آیم اما نمیدانم مشکلم
را با شماها، اصلاح طلبان، چگونه باید حل بکنم. شماها یکی تان میگوید از
قرآن رد شو، دیگری میگوید از قانون اساسی رد شو، آن یکی میگوید در مقابل
رهبری بایست ؛ من جرات و توان این کارها را ندارم. من نگرانیم برای برگشتن
به انتخابات اینه که باید شماها تکیلفم را مشخص کنم.
جریان اصلاحات به محض اینکه متوجه میشود خاتمی در آمدن متزلزل است شروع
میکند به تهدیدکردن خاتمی ؛ که آقای خاتمی! تو آدم خودت نیستی! تو را ما
به اینجا رسانده ایم. تو اگر امروز در دنیا جایگاهی داری به خاطر پشتیبانی
اصلاحات از تو است و اگر پشت تو را خالی کنیم در دنیا کسی به تو توجهی
نمیکند. آقای خاتمی! اگر تو کنار بکشی ما پشت سر میرحسین نمیرویم و اگر
هر کاندید دیگر ما در این انتخابات شکست بخورد تو باید پاسخ شکست ما را
بدهی. امروز اصلاحات به فداکاری و از خود گذشتگی نیاز دارد.
مجید انصاری میگوید: آقای خاتمی! اگر امروز نمیخواهی برای اصلاحات
فداکاری کنی پس کی میخواهی؟ امروز جامعه نیازمند وجود توست.
در جلسهای، که خاتمی نبود، موسوی خویینیها گفت باید خاتمی را گوشهی رینگ
ببریم آنقدر با بوکس بهش بزنیم که هزینهی نه گفتن بیشتر از آمدن بشه و
جرات نکنه نه بگه! و همینکار را کردند.
خاتمی گفت این همه کاری که دارید روی من انجام میدهید را روی اصولگراها
انجام دهید. شماها همه تون متمرکز بر من شده اید. من میدانم که اگر بیایم،
با این تفکرات شماها، چه شکست بخورم و چه پیروز بشوم، نابود شده ام!
وقتی خاتمی کاندیداتوری خودش را اعلام کرد بهش گفتند ما تو رو به بوشهر و
شیراز میبریم ؛ اونجا
۳۵
هزار نفر جمیعت جمع میشود که وقتی رفت کلا
۵
هزار نفر بیشتر جمع نشدند.
همان موقع بنیانهای فکری خاتمی فروریخت. اون فهمید که نظرسنجیهایی که بهش
داده بودند که چه نشستهای که ملت ایران منتظر است تو بیایی، همه دروغی بیش
نیست!
هاشمی به خاتمی پیغام داده بود: اگر بیایی رای تو
۱۰
میلیون بیشتر از احمدی نژاده!!
خاتمی بعد از اون استقبال ضعیف مردم گفت: نه اون نظرسنجیهای شما را قبول
دارم نه تحلیلهاشمی را. شما همه دارید اشتباه میکنید و به من دروغ
میگویید و من را نابود میکنید.
وقتی میرحسین آمد خاتمی فرصتی پیدا کرد که از صحنه بیرون برود. میرحسین با
ژست مستقل آمد. او میخواست از سبد اصولگراها رای جمع بکند پس نباید خودش
را اصلاح طلب معرفی بکنه!
میرحسین به جنوب شهر و مسجدی در نازی آباد میرود و حرفهای عدالت طلبانه و
انقلابی در حمایت از آرمانهای امام میزند. اینجا بود که اصلاحات دچار یاس
و ناامیدی کامل شدند و به مدت
۲
هفته در کمای اساسی فرو رفتند و فحش و ناسزا پشت موسوی میگفتند.
موسوی خویینیها، وقتی موسوی آمد، گفت: خاک عزا بر سر ما، میرحسین شد
کاندید ما! ما چه گناهی ازمون سر زده است که میرحسین باید دور میزی برود که
ما میخواهیم برایش تصمیم بگیریم! ما زمان امام هم مدیریت موسوی را قبول
نداشتیم! میرحسین مثل بهمنی بر سر ما خراب شد و ما به زور توانستیم سر خود
را از زیر بهمن بیرون بکشیم! کی گفته میرحسین نخست وزیر امامه و جنگ را
اداره کرده؟ اون مگه میتونسته جنگ رو اداره کنه؟!
موسوی و جام زهر!!
این حرفها در جلسات خود اصلاحات مطرح شده است و حرف
۱
فرماندهی سپاه نیست. این حرف پدر معنوی اصلاحات بود.
موسوی خویینیها میگوید: میرحسین اگر عرضه داشت و زمان امام پای جنگ بود
آن موقع که عملیات فتح المبین و بیت المقدس انجام شد و جمهوری اسلامی در
اوج پیروزی بود، در نظام
۱
دیپلماسی قوی راه میانداخت و
۱
قطعنامهای پذیرفته میشد تا جنگ را خاتمه بدهد! جام زهر را چه کسی دست
امام داد؟ همین میرحسین موسوی! ما الآن باید چه خاکی بر سرمان بریزیم که
باید برویم از این آدم دفاع کنیم؟! اگر امکانات کشور را در اختیار جنگ
میگذاشت و به پشتیبانی جنگ میبرد اگر اعتقادی به دفاع مقدس داشت که امام
جنگ را اینجوری تمام نمیکرد که بگه من جام زهر را سر کشیدم!
خیلی عجیبه. برای ما این حرفها خیلی ویژه بود که در درون خودشان نگاهشان به
همدیگر چگونه است.
۱
نواری از آقا داریم که ایشان در گلف اهواز هستند و همهی فرماندهان جنگ دور
ایشان هستند و همه دارند به ایشان تشر میزنند، آن موقع آقا رییس جمهور
بودند، که چرا امکانات را در اختیار جنگ نمیگذارید؟ جنگ نیاز به مهمات و
تجهیزات و خودرو و نیرو دارد.
برادرا! اواخر جنگ به قدری پیچیده و سخت شده بود که برای فرماندهان و
رزمندهها واقعا کمرشکن بود. در
۲،
سال آخر جنگ چه فشار طاقت فرسایی بر گردهی بچهها و رزمندهها وارد شد.
کمر بچهها در جنگ خورد شد.
تمام این فریادها را در آن جلسه به آقا، که رییس جمهور بودند، میزنند. چرا
خود شما در جنگ نیستید؟ چون آقا چند ماهی در جنگ غیبت داشتند. آقا
میفرمایند: من که همیشه در جنگ بوده ام آن مدتی که نبودم هم امام حضور
بنده در برخی از استانهای جنگی حرام کرده بود. این اواخر جنگ موشکباران
شدید بود و امام نگران حال آقا شده بودند.
آقا میفرماید: من خیلی تلاش کردم به جنگ برگردم اما امام قبول نمیکردند.
آقایان سید احمد و موسوی اردبیلی را واسطه قرار دادم، آنها رضایت امام را
جلب کردند که من برگشتم به میان شماها.
وقتی مقام معظم رهبری به جبهه میرفتند امام دستور میدادند
۲
گوسفند قربانی کنند تا ایشان به سلامت برگردند.
آقا در پاسخ به اعتراضات فرماندهها راجع به کمبود تجهیزات در جنگ
میفرماید: من چه بکنم وقتی به آقای میرحسین به عنوان نخست وزیر دستور کتبی
داده ام که صنایع کشور، از جمله ایران خودرو، در خدمت جنگ و پشتیبانی از
جنگ قرار بگیرد اما این نامهی من روی میز ایشان مانده و هیچ اقدامی نکرده
و در ایران خودرو پیکان با ارز
۷
دلار تولید میکنه زیر پای مدیران دولتی گذاشته! من چه بکنم؟
بعد آقا
۷،
۸
تا از دستوراتش به نخست وزیر را اسم میآورد که من دستور دادم و او عمل
نکرد. این مستند انقلاب است که ما صدای آقا را داریم.
حالا ما همین حرفها را از موسوی خویینیها در جلسهی اتاق فکر اصلاحات
میشنویم. البته بعدش هم محسن رضایی همین حرفها را زد و او هم گفت که
میرحسین جام زهر را دست امام داد. آنها اصلاح میرحسین را قبول ندارند.
موسوی بجنوردی میگوید: میرحسین فاسق است و با آمدنش فعل حرام انجام داده
است!
مجید انصاری میگوید: وقتی میرحسین آمد پیروزی
۱۰۰٪
ما تبدیل به باخت
۱۰۰٪
شد.
اینها اساسا با هم مشکل دارند و مواضعشان از هم جداست.
من خدمت حضرات مجلس خبرگان رسیدم و از
۱
صبح تا بعدازظهر مفصل اسناد و مدارک را خدمتشان ارایه دادم. خدمت نمایندگان
مجلس رفتم و حدود
۵
ساعت مفصل برایشان توضیح دادم. خدمت آقایان مراجع هم همینطور.
میرحسین موسوی فکرش فکر مارکسیستی شرقی است...
*میرحسین مستقل وارد میشود
... میرحسین موسوی مستقل وارد انتخابات شد اما بعد از دوهفته احزاب
اصلاحطلب خود را جمع و جور کردند و گفتند: "اگر ما بتوانیم از طریق وی به
بخشی از نظام آویزان شویم، خودش کلی است. ما فرصتی برای دست و پا کردن یک
کاندیدای دیگر نداریم. "
بنابراین تصمیم گرفتند که از وی حمایت کنند و به ستادهای وی نفوذ کنند. روز
چهارم عید جلسه پنهانی با حضور اعضای سازمان مجاهدین و میرحسین برگزار شد
که میرحسین گفت که نباید صدای این جلسه را در بیاورید و توقع نداشته باشید
که من با شما عکس دو نفره بگیرم اما مطمئن باشید که
۹۰
درصد از افکار من به شما نزدیک است. چند روز بعد با مشارکت و ملی -
مذهبیها جلسه گذاشتند که گزارش آن در رسانهها افشا شد.
چند روز بعد جبهه اصلاحات آقای صفدر حسینی را به ستاد موسوی معرفی کرد و
موسوی دست بهزادیاننژاد را در دست او گذاشت و ستاد اصلاحطلبان و ستاد
موسوی در اکثر استانها یکی شد به جز چند استان که یکی از آنها تهران بود و
در رأس تمامی این ستادها یک فرد مشارکتی قرار گرفت.
یکی از اصلاح طلبان به صراحت گفت که این صحبتهایی که میرحسین میکند همان
صحبتهای احمدینژاد است و تنها فرقش این است که ایشان عاقل است. بنابراین
به وی گفتند که باید این ادبیات خود را عوض و مثل اصلاحطلبان صحبت کنی.
بعد از این اصلاحطلبان در برج میلاد یک جشن برگزار کردند و از اعضای ستاد
میرحسین موسوی و خود وی دعوت کردند تا در این جشن به وی بفهمانند که چگونه
باید کار کرد. این جشن برگزار شد و همه وقایعی که در طول 8 سال دولت خاتمی
روی داد در دو ساعت این جشن خلاصه شد. کارناوالها و سیاهنمایی علیه نظام
انجام دادند.
میرحسین در حین مراسم به بهزادیاننژاد گفت یاد بگیر. اینجوری برای من باید
جلسه بگذاری... بعد از این کار به جایی رسید که مشارکتیها برای وی سخنرانی
مینوشتند و او ایراد میکرد.
در عین حال بعضی اعضای مجمع روحانیون در مخالفت با میرحسین گفتند که آقای
میرحسین ما را به مقصد نمیرساند و اهداف ما را مثل رابطه با آمریکا
برآورده نمیکند. او یک اصولگرا است و یک هندوانه در بسته است که نمیتوان
به وی اعتماد کرد.
نمایی برای توطئه نافرجام اصلاحطلبان
در نمای توطئه نافرجام اصلاحطلبان یک سری اهداف و استراتژی داشتند که به
اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم شد. در اهداف بلندمدت تغییر
قانون اساسی که در ذیل آن صدا و سیما، شورای نگهبان، نیروهای مسلح، محدود
کردن رهبری، جدا کردن دین و مذهب از سیاست موضوعاتی است که در جلسات مختلف
روی اینها کار میکنند. حصر رهبری و ولایت فقیه جزو اهداف اصلی اینهاست.
احمدینژاد بهانه اصلی اینها برای انتخابات است. تحلیل دستگاههای اطلاعاتی
آمریکا و انگلیس این بود که نظام جمهوری اسلامی در ضعیف ترین دوران خود در
طول 30 سال گذشته قرار گرفته و امروز باید ضربه نهایی را به آنها وارد
کنیم. این حرف در جلسات اصلاح طلبان نیز مطرح میشود.
کار را به جایی رساندند که در فتنه اخیر هدف اصلی مقام معظم رهبری قرار
گرفت و هر شب علیه ایشان شعار نویسی میکردند. تیر کینه اینها مستقیم به
سمت ولایت فقیه بود. البته زمانی اینها با مصداق رهبری مشکل داشتند و
میگفتند باید موسوی خوئینیها رهبر شود اما بعد از مدتی دیگر با مصداق
مشکل نداشتند بلکه با اصل ولایت فقیه به تقابل پرداختند.
طرح اصلاحطلبان این بود که ما باید احمدینژاد را کاندیدای بیت رهبری
معرفی کنیم و میرحسین را به عنوان کاندیدای بیت امام و از این طریق بیت
امام و رهبری را در مقابل هم قرار دهیم تا اگر احمدینژاد شکست خورد، بیت
رهبری در مقابل بیت امام شکست خورده باشد. از این طریق ما هم ریاست جمهوری
را به دست آوردیم و هم ردای رهبری به بیت امام بازگشته است.
* ولایت فقیه؛ دشمن بزرگ اصلاحطلبان
در دستگاههای اطلاعاتی بیگانه به این نتیجه رسیدهاند که تا وقتی ولایت
فقیه است، نمیتوان برنامهای برای ایران پیاده کرد.
آقای فوکویاما میگوید: شیعه دو بال دارد یکی بال شهادت و عاشورا و یک بال
هم انتظار برای حضور مهدی موعود. محور سومی که این دو بال بر روی آن استوار
است، ولایت فقیه است و اگر میخواهیم به هدف نهایی خودمان برسیم باید این
محور را تضعیف کنیم. او میگوید باید شهادتطلبی در ایران را به میل
دنیاطلبی تبدیل کنیم. دین آنها باید به سمت سکولاریسم برود. بنابر این حذف
رهبری باید جزو برنامه اصلی قرار بگیرد.
حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و حذف احمدینژاد به هر قیمتی نیز جزو
برنامههای کوتاهمدت اصلاحطلبان بود. موسوی خوئینیها در این خصوص
میگوید: اگر شمر هم بیاید بهتر از احمدینژاد است.
موسوی خوئینیها ادامه میدهد: ملاک برای ما رأیآوری کاندیداست. بازگشت به
قدرت تحت هر شرایطی بدون کمک رهبری و با عبور از سیستمهای دینی یکی دیگر
از برنامههای اصلاحطلبان است و اینکه میگویند از ایشان اجازه نگیرید
همین موضوع را به اثبات میرساند چراکه آنها پس از به قدرت رسیدن با رهبری
کار دارند.
* تشکیل ستاد انتخاباتی ایران در امریکا
تمامی این موضوعات در آستانه انتخابات شکل گرفته بود و نکته مهم اینجاست که
این بی سابقه است که در یک انتخابات ایران در امریکا هم ستاد انتخاباتی
داشته باشیم و آنها ثانیه به ثانیه وقایع ایران را رصد و هدایت میکردند.
دراین کشور کمیته تشکیل شد و از اصلاحطلبان حمایت میشد و وقایع پس از
انتخابات را مورد حمایت قرار میدهند. همین موضوع باعث شد که این فتنه
بسیار پیچیده شود.
* اصلاحطلبان به دنبال حذف رهبری
طرح محدود و پاسخگو کردن رهبری و فعال کردن مجلس خبرگان برای نظارت و حذف
رهبری، شورایی و مدت دار کردن رهبری نیز از برنامههای اصلاحطلبان پس از
انتخاب شدن بود. میگفتند رهبری را دو دوره پنجساله کنیم تا همه چیز تمام
شود. چه معنی دارد که بگوییم تا ظهور امام زمان ادامه پیدا کند.
همین آقایان در جلسات خود در مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتند که باید بسیج را
از مساجد بیرون کنیم و داشتند یک مصوبه را میگذراندند که بسیج از مساجد به
یک ساختمان بروند چون ماهیت آنها نظامی است.
تعیین مرجع رسیدگی به شکایت از رهبری، به وجود آوردن عفو رهبری توسط مراجع
قضائی هم از برنامههای اصلاحطلبان بود. اینها در حالی تنظیم طرحی برای
ارائه به قوه قضائیه بودند که علیه مقام معظم رهبری دادخواهی کنند و با کمک
این نهاد به رهبری حمله کنند. در جلسات میگفتند که ما باید ابهت ولایت
فقیه را بشکنیم. بنابراین قابل مشاهده است که در نظام جمهوری اسلامی ایران
دشمن به این نتیجه رسیده است چیزی که
۳۰
سال است نظام را سرپا نگه داشته است همین ولایت فقیه است.
* گـــزارش تیمهای جاسوسی امریکا از ایران
در امریکا در جلسهای دعوایی بین دونالد رامسفلد و خانم رایس اتفاق افتاد
که رامسفلد نظرش بر این بود که باید به ایران حمله کنیم و از
۵۶
پایگاه اطراف ایران علیه این کشور استفاده کنیم اما خانم رایس معتقد به جنگ
نرم بود. بنابراین امریکاییها هفت تیم جاسوسی وارد ایران کردند تا ببینند
که چطور انقلاب ایران به رغم تهاجمات هنوز
۳۰
سال است که سرپا ایستاده است. این تیمهای جاسوسی گزارش جالبی میدهند.
آنها میگویند ایرانیان یک سمبل به نام امام حسین دارند که نوه پیامبر
اسلام است. این فرد
۱۴۰۰
سال قبل با تعداد اندکی در مقابل یک لشکر بزرگ میایستد و با شجاعت کشته
میشود و این اخلاق به ایرانیان به ارث رسیده است و ایرانیها بر همین اساس
در مقابل ما ایستادهاند. روز کشته شدن این سمبل
۷۰
میلیون ایرانی سیاهپوش میشوند. آنها سپس راهکار ارائه میدهند و میگویند
از طریق منبرها و هیاتها میتوان نفوذ کرد و گفتند که از طریق مداحان ما
باید موضوعات خود را منتقل کنیم.
نمونه این کار هم آقای هلالی است که بعد از دستگیری (عامل انتشار تصاویر
خصوصی) ایشان توسط نیروهای امنیتی معلوم شد که این فرد (عامل انتشار
تصاویر) از طریق چند واسطه با سرویس
MI6
ارتباط دارد. علاوه بر آنها قصد داشتند که سراغ روحانیونی که تریبون داشتند
و مطرح بودند نیز بروند. آنها ملودیهای مداحیها را تغییر دادند تا ذائقه
جوانان را تغییر دهند.
این مداحیهای جدید حماسه سازی و انسان سازی نمیکند و اثر گذار نیست. این
برنامه امریکاییهاست. نکته بعدی بررسی این تیمهای جاسوسی در خصوص مقام
معظم رهبری بود و تأکید زیادی کردند که باید مورد هدف قرار بگیرد و سومین
راهکار اینها در خصوص مراجع بود.
* جریان اعتراضی را زنده نگه دارید
دستور کار بعدی اصلاحطلبان پس از انتخابات تشکیل جبهه سیاسی و فعال و زنده
نگه داشتن جریان اعتراضی بود. اتفاقی که در روز قدس،
۱۳
آبان،
۱۶
آذر و روز عاشورا افتاد برای زنده نگه داشتن جریان اعتراضی است.
آنها گفتند که از فرصتهای نظام باید استفاده کنیم چون به ما مجوز نمیدهند
و اگر هم خودسرانه عمل کنیم با ما برخورد میکنند. در
۱۳
آبان اینها سه هفته تمام امکانات خود را بسیج کردند و رسانههای انها به
صحنه آمدند که
۱۳
آبان به هر قیمتی جریان اعتراضی را باید کنترل کنیم. فکر میکردند که روز
۱۳
آبان بتوانند به اندازه هرسال برای خود جمعیت جمع کنند اما اینها در حالت
خوشبینانه حدود
۵
هزار نفر بیشتر در خیابان نیاوردند.
جالب است که در طرف مقابل امت انقلابی که هر سال حدود
۱۰
تا
۱۵
هزار نفر برای راهپیمایی
۱۳
آبان میآمدند، حضوری
۷۰
هزار نفره در این خصوص داشتند.
این پنج هزار نفر حضور هم قابل توجیه است. چرا که ما در تهران حدود
۴۰۰
خانوار نفاق داریم که همیشه در جریانات فعال هستند. در کنار اینها یکسری
ارذل و اوباش داریم که با پول حضور پیدا میکنند اما به رغم این جمعیت خوبی
که برای ضد انقلاب میتوان در نظر گرفت آنها پنج هزار نفر بیشتر نتوانستند
به خیابانها بکشند.
* ذخیره نیرو در
NGOها
استفاده از ظرفیت کشورهای بیگانه و
NGOها
نیز یکی دیگر از برنامههای اصلاحطلبان در ایام پس از انتخابات بود. خاتمی
میگفت ما باید نیروهای اجتماعی خود را در این
NGOها
جمع و متراکم کنیم تا در موقع لزوم همه آنها را بیرون بریزیم. در
انقلابهای رنگی قابل مشاهده است که اکثر جریانات از طریق همین
NGOها
به ثمر میرسد.
برنامهریزی برای انتخابات آتی، ترویج غیر مشروع بودن دولت، ایجاد انشقاق
در جبهه اصولگرایان و تشویق و ترویج نافرمانی مدنی یکی دیگر از برنامههای
این جریان است.
* تلاش برای تخریب نماز جمعه 29 خرداد
اصلاحطلبان روزهای شروع آشوبها بالغ بر یک هفته تمام برنامهریزی
میکردند که ابهت رهبری را در نماز جمعه 29 خرداد بشکنند و تمام امکانات
خود را برای این کار بسیج کردند. به همین خاطر روز شنبه 30 خرداد توانستند
حدود 20 هزار نفر اغتشاشگر را به خیابانها بکشند. این آدمها هم از ثمرات
همان جلسات دو ساله بود.
* تلاش برای شروع درگیریها پیش از انتخابات
در ایام تبلیغات همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، ستاد موسوی برنامه
ریزی کرده بود که از میدان تجریش تا میدان راه آهن با لباس سبز کارناوال
راه بیندازند؛ درست در روزی که در میدان ولیعصر(ع) هر ساله هیات رزمندگان
اسلام برنامه برقرار میکند. این موضوع به آقای بهزادیاننژاد تذکر داده شد
و ایشان ابراز بیاطلاعی کرد. خود میرحسین موسوی هم در این خصوص خبری
نداشت. بنابراین پس از بررسیها مشخص شد که در اتاق جنگ روانی، آقای
خانیکی، نعیم پور و حجاریان به این موضوع خوراک میدهند و این اطلاعیه را
توزیع کردند.
با این طرح مشخص است که اینها قبل از انتخابات تصمیم به اغتشاش داشتند.
اینها از قبل گفته بودند که باید بین جنبشها پیوند برقرار کنیم. چراکه هر
جنبشی به تنهایی بیاید نظام با آنها برخورد میکند. بنابراین باید این
جنبشها پیوند بخورند و به یک خیزش عظیم اجتماعی علیه نظام تبدیل شوند. این
ماجرای کشته سازی نیز جزو طراحیهای جلسات اصلاحطلبان بوده است که قبل از
انتخابات میخواستند خونی ریخته شود و پیراهن عثمان درست کنند.
* نقش برجسته منافقین در فتنه اخیر
در حوادث اخیر، حدود
۳۰
نفر که ارتباط مستقیم با منافقین داشتند توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند.
اینها در ستاد اصولگرایان هم جاسوس داشتند. سفارتخانهها نیز به صورت شبانه
روزی با تمام توان فعال بودند و این نکته عجیبی بود.
NGOهای
خارجی هم نقش عجیبی در این فتنه داشتند و تلاش گستردهای کردند که تمام
جوانان ایرانی مقیم خارج را به داخل ایران گسیل دهند.
* چه کسانی با سرویسهای جاسوسی در ارتباط هستند؟
بر اساس اسناد موجود در نهادهای امنیتی برخی عناصر فتنه بدون شک با خارج از
کشور در ارتباط هستند و این موضوعی است که به اثبات رسیده است. جالب این
است که برخی از فرزندان آقایان نامهرسان سرویس
MI6
انگلیس هستند و برای آقایان نامه میبرند و میآورند.
یکی از بازداشتشدگان در اعترافات خود به دفتر ژنو خاتمی اشاره میکند و
میگوید بارها به خاتمی گفتیم که این دفتر مشکل ساز میشود اما توجهی نکرد.
وی ادامه میدهد یکبار در هواپیما نظر سفیر سوئیس در خصوص دفتر خاتمی در
ژنو را پرسیدم که ایشان گفت که این دفتر بهترین مکان برای ارتباط خاتمی با
آمریکا و غرب است.
خاتمی هر زمان که به دفتر ژنو میرفت با آقایان رسام، بهنود، خانم کاملیا و
شیلر ملاقات میکرد. خاتمی هر موقع که آنجا میرود، ساعتها با این افراد
پشت درهای بسته جلسه داشته است.
* تلاش اصلاحطلبان برای ایجاد تغییر در مبانی نظام
آن چیز که مسلم است اتفاقی است که در کشور افتاد، یک جریان از قبل طراحی
شده سیاسی، برای جهتگیریها و تغییر در برخی از اصول و مبانی نظام بوده
است که با خروج از نظام و قانون و رهبری و به کارگیری ظرفیتهای داخلی و
خارجی از جمله ایجاد اغتشاش در حال پیاده سازی بود. اصلاحطلبان با برنامه
ریزی قبلی خود میدانستند که شکست میخورند به همین خاطر گفتند که ما باید
هزینه این شکست را به گردن نظام بیندازیم. بنابراین موضوع تقلب و عدم
صلاحیت مسؤولان کشور را مطرح و گسترده پخش کردند و کلید رسمی آن توسط
محتشمیپور که کمیته صیانت از آرا را درست کرد، زده شد.
اینها در پاسخ این سوال که چرا به رغم وجود نظرسنجیها در خصوص شکست، چرا
به میرحسین موسوی چیزی نگفتید؟ یکی از این افراد در این خصوص میگوید: ما
میدانستیم که رأی نداریم و تقلب هم غیر ممکن است. ما رأی روستائیان را در
نظرسنجیها عمداً محاسبه نمیکردیم و آرا را با 5 درصد اختلاف به میرحسین
میدادیم تا باور کند که پیروز است و اگر پیروز نشود، تقلب شده است.
علیهاشمی نیز در این زمینه بسیار موثر بوده است که میرحسین را دچار توهم
تقلب بکند. این جزو اعترافات اکثر عوامل دستگیر شده فتنه است.
* برخی از اظهار نظرهای سران اصلاحات در خصوص توهم تقلب:
- رضا خاتمی میگوید: بعد از بررسیها که انجام شد آقای موسوی خوئینیها و
محتشمی پور به عنوان محور طرح تقلب مطرح شدند.
- 8 ماه پیش از انتخابات در جلسات مختلف تاجزاده میگفت که ما باید قبل از
هرچیز طرح تقلب را در دستور کار خود قرار دهیم.
- موضوع تقلب،بحثی بود که یک سال پیش از انتخابات که بحث اولیه انتخابات
مطرح شده بود، مطرح شد.
- موسوی خوئینیها میگوید: اگر مشاهده شد که تقلبی صورت گرفته است یا باید
مردم را در جریان بگذاریم یا باید یک روش جایگزین را معرفی نمود تا مردم
احساس کنند که با این روش میتوانند به حق خود برسند.
- یکی از همفکران اینها هم میگوید: در این چهار سال خلاصه کارهای مصطفی
تاجزاده این بود که در حرفها و نوشتههایش بروز میکرد، این عناوین است که
همه مشکلات را به گردن رهبری بیندازیم و احمدینژاد را عامل رهبری بدانیم و
اجماع علیه وی درست کنیم و گروههای مخالف را متحد کنیم و فضای خیابانی را
برای تقلب یا جشن مهیا کنیم. یعنی اگر پیروز هم میشدند این وقایع به وقوع
خواهد پیوست.
- تاجزاده در انتخابات میگفت: اگر ما بتوانیم پیروز شویم با تجربیاتی که
در این سالها به دست آوردیم خواهیم توانست رهبری را مهار کنیم.
- محتشمی پور هم میگوید: ما یک سلسله برنامه در نظر داریم که قبل از آن
باید به اطلاع مهندس موسوی برسانیم. این برنامه طرح الله اکبر تا ابطال
انتخابات است. این انتخابات فاقد مشروعیت است و ما هر شب از ساعت
۱۰
باید الله اکبر بگوییم تا انتخابات باطل شود.
* ما دیندار هستیم
برنامه جدید فتنه گران این است که هیاتهای مذهبی را در اختیار بگیرند و
مراسم دعا برگزار کنند تا به مردم اثبات کنند که متدین هستند.
موسویخوئینیها در زمان انتخابات میگوید: به ستادها بگویید ولو به صورت
صوری، در زمان نماز در را ببندند و بگویند که میخواهیم نماز بخوانیم.
محتشمی پور هم مدام در منزل خودش دعای کمیل برگزار میکند. اما نکته اصلی
این است که اینها در حوزه دین تفکرات عجیبی دارند. برخی از احکام قرآن در
خصوص زندگی قبیلهای آن زمان بوده است یا احکام صادره در آن زمان احکام
قطعی و جاودان بوده است که تحت شرایط آن زمان صادر شده است. اگر قطعی باشد
باید ما نیز به صورت قبیلهای زندگی کنیم.
* لابیهای بین المللی برای حمایت از میرحسین
در جریان انتخابات اصلاحطلبان تلاشهای زیادی کردند تا نظر کشورهای مختلف
را برای میرحسین موسوی جلب کنند. عطریانفر در این خصوص میگوید: مهدیهاشمی
گفت که پیغام ما به اوباما این بوده است که تا قبل از انتخابات با ایران
وارد مذاکره نشوید. جالب است که آقای خاتمی ماموریت داشت که با سفر به
کشورهای غربی نظر آنان را به نفع میرحسین موسوی جلب کند. چراکه این کشورها
موسوی را قبول نداشتند و معتقدند که تفکرات مارکسیستی دارد.
بعد از جلسات خاتمی با کشورهای غربی و عربی یک موج فزاینده حمایت و دفاع از
میرحسین توسط رسانههای خارجی شروع شد که خاتمی این رسانهها را منسجم کرد.
یکی از نزدیکان سابق او میگوید: من چندشم میشود که با چه وضعیتی رفتم و
از این کشورهای عربی برای مرکز گفتوگوی تمدنها پول گرفتم و نمیتوانم
بگویم که چقدر جمهوری اسلامی را فروختیم. وی ادامه میدهد: یک بار نماینده
امارات تماس گرفت و از قول پادشاه گفت که اگر پول میخواهید خاتمی باید
بیاید در مرکز استراتژیک ما در خصوص آن چیزی که میخواهیم سخنرانی کند و
بابت هر سخنرانی
۱۰۰
هزار یورو بگیرید.
* استراتژیهایهاشمی شکست خورد
هاشمی سه استراتژی را یکی پس از دیگری اجرا کرد. هاشمی میانه خوبی با
خاتمی و احمدینژاد ندارد. بنابراین تصمیم میگیرد که نه خاتمی باشد و نه
احمدینژاد و کسی باشد که فرمانبردار او باشد. ایشان خدمت مقام معظم رهبری
رسیدند و طرح دولت راست صالح را مطرح کردند و از مقام معظم رهبری خواستند
که جلوی احمدینژاد را بگیرد تا از این طریق وی نیز جلوی خاتمی را بگیرد.
سپس حسن روحانی را به عنوان کاندیدا معرفی میکند.
استراتژی دوم هم با توجه به دفاع مقام معظم رهبری از احمدینژاد اینگونه شد
که نه به احمدینژاد و بله به خاتمی. بنابراین طرح دولت وحدت ملی مطرح شد و
تبلیغات سنگینی را انجام دادند.
یک آدم اصولگرا را نیز پیش انداختند و او در مجلس جشن
۳۰
سالگی گرفت و همه را دعوت کرد و به آنها تریبون داد تا هر سیاهنمایی که
میخواهند انجام دهند.
استراتژی سوم هم این شد که نباید بگذاریم اصولگرایان با یک کاندیدا
بیایند. باید با چند کاندیدا بیایند تا رأی احمدینژاد خرد شود و صف
اصولگرایان را دچار انشقاق کنیم. بنابراین استراتژی سوم دولت ائتلافی که
از زبان رضایی مطرح شد، بود.
بنابراینهاشمی اول به سراغ لاریجانی رفت و لاریجانی هم برای آمدن جدی بود
اما با افشای طرحهاشمی و تلاش وی برای سوزاندن پیش از موعد مهرههای
اصولگرایان وی منصرف شد.
پس از این سراغ قالیباف رفتند و او نیز رفت و ستادهای خود را فعال کرد اما
بعد کنار رفت. قالیباف که کنار کشید،
۱۳
ستاد خود را به محسن رضایی داد و
۲۳
ستاد را نیز در اختیار میرحسین موسوی قرار داد.هاشمی نهایتاً به گزینه
محسن رضایی رسید.
شکایت از نظامی -
امنیتی ها
کلمه:
بسمه تعالی
تاریخ:
۳/۵/۱۳۸۹
ریاست محترم قوه قضائیه
ریاست محترم سازمان قضایی نیروهای مسلح
با سلام. ما امضاء کنندگان این شکایت، تعدادی از قربانیان پرونده سازی ها و
خلاف کاری های گروهی استبداد طلب ازجمله عده ای از نظامیان قانون شکن،
درجریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و پس از آن هستیم که از سوی همان گروه
دستگیر و متهم به اقدام علیه امنیت کشور شده ایم و بر اساس آن با احکام
ظالمانه، به زندان های طویل المدت و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم گردیده
ایم.
اخیرا سخنرانی سردار مشفق یکی از مسئولین ارشد اطلاعاتی قرارگاه ثارالله که
ماه ها قبل در جمع عده ای از روحانیون در مشهد ایراد شده ، منتشر گردیده
است . محتوای این سخنرانی که تاکنون از سوی هیچ نهاد حکومتی تکذیب نشده ،
سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و
حوادث بعد از آن است. این سند نشان دهنده اقدامات خلاف قانون گروه استبداد
طلب پیش گفته، در جریان انتخابات و پس از آن است. اقداماتی که در افکار
عمومی کودتای انتخاباتی نام گرفته است.
ما با ارائه نسخه ای از این سند ( لوح فشرده صوتی و متن سخنرانی سردار
مشفق) و تشریح ابعاد مطرح شده در این سند درباره عملکرد سخنران و همفکران و
همراهانش در این دوره و تفکرات خطرناک آنان، نسبت به اقدامات خلاف قانون
این گروه مداخله گر در انتخابات اعلام جرم می کنیم. همچنین شکایت خود را
نسبت به اکاذیب و اتهامات بی اساس مطرح شده در این سخنرانی، علیه منتقدان و
معترضان روند انتخابات ریاست جمهوری دهم از جمله امضاء کنندگان این متن،
ارائه می نمائیم.
این سند که برای توجیه عملیات غیر قانونی برنامه ریزی شده این گروه در دو
سال گذشته و تخریب یاران صدیق امام و خدمتگزاران این مرز و بوم ایراد شده،
صریحا پرده از روی مداخلات غیرقانونی این گروه نظامی و اطلاعاتی در جهت
پیروز کردن آقای احمدی نژاد در انتخابات دور دهم و جلوگیری از پیروزی
نامزدهای دیگر برمی دارد و مقاصد و تدابیر آنان درجهت زمینه سازی برای
هرگونه اقدام خلاف قانون از جمله مختل کردن فعالیت نمایندگان نامزدهای رقیب
در شعب اخذ رای در سرارسر کشور را روشن کرده و به عبارت مشهور برنامه
کودتای انتخاباتی این اقلیت تمامیت خواه، به مدد استفاده از اسلحه ، سایر
ابزار های پلیسی و اطلاعاتی و زندان را برملا می کند. سخنران تصویر ذهنی
برنامه ریزان کودتا درمورد منتقدان سیاسی وضع موجود و معترضان به انتخابات
ریاست جمهوری دهم، ، خطرات ناشی از شکست آقای احمدی نژاد و ضرورت کمک به
پیروزی وی را ترسیم و با زبان نقد مخالفان، ابعاد فعالیت عملیاتی –
اطلاعاتی دو ساله این جریان را تشریح می کند. در این سخنرانی گوینده ،
تقریبا تمام اقدامات مهم پس از انقلاب اسلامی را به جز دوره آقای احمدی
نژاد زیر سوال برده، یاران امام خمینی را ، جز رهبری نظام، به “بی دینی”،
“جاسوسی”، “فساداخلاق”، “قدرت طلبی” و “براندازی” متهم می کند. این سند
نشان دهنده واقعیت های زیر است:
* سند نشان می دهد که این گروه پیروزی آقای احمدی نژاد را پیروزی مقام
رهبری و شکست وی را شکست ایشان تلقی و با نسبت دادن چنین نظری به مخالفان
آقای احمدی نژاد، فعالیت سیاسی مخالفان وی را توطئه علیه رهبری و نظام
توصیف می کند و با این توجیه، دخالت های غیر قانونی همه جانبه برای خنثی
کردن فعالیت های قانونی رقبای انتخاباتی آقای احمدی نژاد و شکست آنان را
وظیفه خود می داند. طبق این سند آقای احمدی نژاد نه فقط از همان ابتدا
نامزد قطعی این گروه تمامیت خواه بوده، بلکه گروه مذکور از مدت ها قبل از
انتخابات ریاست جمهوری و حتی پیش از قطعی شدن کاندیدای رقیب ( آقای خاتمی و
یا آقای موسوی)، تصمیم قطعی خود را برای حذف یا شکست رقبای او اتخاذ کرده
بود . این گروه از مراحل آغاز فعالیت های انتخاباتی، نامزدهای رقیب را نه
با هویت کاندیدای رسمی انتخابات ریاست جمهوری، بلکه به عنوان “دشمن” تلقی و
با بهره گیری از همه ابزارهای اطلاعاتی و نظامی پنهان، به تضعیف، ارعاب،
اخلال در فعالیت های قانونی و نهایتا مختل ساختن ابزارهای نظارتی رقبای
انتخاباتی اقدام کرده است.
* سند نشان می دهد که این گروه قانون ستیز، صحنه رقابت های انتخاباتی
را صحنه نبرد با “دشمن” تلقی و براساس تخیلات و توهمات خودساخته، خود را
برای عملیاتی تمام عیار آماده کرده و در چنین چارچوبی وارد عمل شده است.
سخنرانی سردار مشفق سرشار از ادبیات و استعاره های جنگی، اطلاعاتی و امنیتی
است. او از تعابیری چون : لشکر کشی، براندازی، لشکر انسانی، سربازان گمنام،
رخنه، اقدام عملیاتی، عملیات سنگین روانی، ضربه نهایی، سلاح و تجهیزات،
خاکریز، شناسایی، زمین گیر کردن، اتاق جنگ و……برای توصیف رقبای انتخاباتی
آقای احمدی نژاد به عنوان “دشمن” و شیوه مقابله با آنها استفاده می کند. از
نظر گوینده پیروزی آقای احمدی نژاد نه یک پیروزی انتخاباتی، بلکه یک پیروزی
تمام عیار در مبارزه با “دشمن” است. گوینده که این گروه و همفکران و
همراهانش را تنها جریان سیاسی صالح نظام و با قدری فراخ نگری کل نظام تلقی
می کند این پیروزی را پیروزی “نظام” می خواند. در این طرز تلقی، ستاد
انتخاباتی رقیب، ستاد جنگی و “اتاق جنگ دشمن” ترسیم شده است. گوینده
اقدامات غیر قانونی گروه مذکور را برای تخریب ستاد انتخاباتی و امکانات
نظارتی رقبا در انتخابات، به عنوان تخریب “اتاق جنگ دشمن” تشریح و به آن
افتخار می کند. دراین تعریف هر فعالیت سیاسی رقیب، توطئه “دشمن” و هر کوشش
غیر قانونی و خلاف کاری این گروه برای حذف نامزد رقیب و ناکارآمد کردن ستاد
انتخاباتی وی وظیفه مقابله با “دشمن” تلقی می شود.
* این سند به صراحت نشان می دهد که طراحان این عملیات نظامی- اطلاعاتی،
از ماه ها پیش از انتخابات، فعالیت های اطلاعاتی و امکانات خود را برای
کنترل جریان های رقیب آقای احمدی نژاد بکار گرفته اند. سردار مشفق به صراحت
درباره چگونگی منصرف کردن رقیبان آقای احمدی نژاد، از نامزد شدن در
انتخابات و ارائه “اسناد اطلاعاتی” برای این منظور و همچنین تلاش برای
ایجاد اختلاف میان رقبا و مخالفان آقای احمدی نژاد با استفاده از اقدامات
اطلاعاتی سخن می گوید.
* این سند نشان می دهد که گروهی از صاحب منصبان نظامی- اطلاعاتی، به
رغم ممنوعیت های قانونی، به عنوان بخشی از یک جناح سیاسی درانتخابات وارد
عمل شده اند و نه تنها اکنون از ابراز آن واهمه ای ندارند، بلکه به آن
افتخار می کند. سردار مشفق رسما خود و همکارانش را اعضای یک جناح سیاسی
معرفی می کند. او نقد جناح “اصول گرا” را نقد درون گروهی جناح خود تلقی و
از موضع همفکران سیاسی به آنان نصیحت می کند.
* این مقام نظامی- اطلاعاتی، صراحتا اعتراف می کند که گروه متبوعش به
وضوح از ماموریت قانونی و سالم کمیته صیانت از آرای ستاد انتخاباتی آقای
میرحسین موسوی اطلاع داشته و درمورد وظایف این کمیته برای سازماندهی
نمایندگان قانونی نامزد در شعب اخذ رای، ابهامی نداشته است. صرفنظر از
جوسازی گوینده توضیحات او به خوبی نشان می دهد که این گروه می دانست که
ستاد مهندس موسوی قصد داشت با امکانات پیام کوتاه تلفن همراه قابل استفاده
برای عموم، نسبت به وضعیت انتخابات اطلاع پیدا کند و از سلامت کار مطمئن
شود. این گروه برای جلوگیری از فعالیت قانونی کمیته مزبور و کسب اطلاع از
وضعیت انتخابات از طریق نمایندگان نامزدهای رقیب در شعب اخذ رای ، شبکه
پیام کوتاه و همچنین مراکز دریافت پیام های کوتاه مورد نیاز این کمیته را
از شب قبل از انتخابات با سوء استفاده از امکانات حکومتی، بکلی مختل نموده
و با این اقدام زمینه هرنوع تخلف و تقلب را فراهم کرده است.
* این سند نشان می دهد که انگیزه ها و مقاصد این گروه نظامی- سیاسی
برای اقدام علیه احزاب سیاسی بویژه مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت و
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و همچنین شخصیت های اسلامی و سیاسی برجسته
ای مانند آقایان: صانعی، هاشمی رفسنجانی، خاتمی، مهندس موسوی، کروبی، موسوی
خوئینی ها،سید حسن خمینی و بسیاری که نامشان در این سند آمده؛ لزوما با
انتخابات ریاست جمهوری و تحولات پس از آن ارتباط نداشته است. براساس
اظهارات صریح این مقام نظامی- اطلاعاتی، همه منتقدان وضع موجود، برانداز و
یا فریب خورده فرض شده ، دائما تحت کنترل و تعقیب و مراقبت بوده اند و
پرونده سازی علیه آنان ماموریت دائمی نهادهای اطلاعاتی- امنیتی مرتبط با
این گروه بوده است.
* سند نشان می دهد که این اقلیت افراطی، در مجموع جمهوریت نظام را وجهی
نمایشی از ساختار نظام تلقی می کند و به طور کلی میزان را رای ملت نمی
داند. این گروه برخلاف نص صریح قانون اساسی که حق انتخاب کردن و انتخاب شدن
را حق همه شهروندان دارای شرایط قانونی می داند، حق رای، حق نامزدی و رقابت
انتخاباتی درجمهوری اسلامی را حقی اعطایی از سوی گروه خود که آنرا معادل
نظام تلقی کرده است می داند؛ قائل به انتخابات مهندسی شده است و به مدیریت
پنهان و پشت صحنه نتیجه انتخابات از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی واقف
و معتقد است. این گروه انتخابات را رقابت آزاد میان نامزدهای دارای گرایش
ها و برنامه های مختلف که طی آن پیروز انتخابات نظرات و باورها و برنامه
های خود را به تایید مردم می رساند و پس از بدست گرفتن مسئولیت آنها را
دنبال می کند، نمی داند. گوینده به روشنی گروه متبوع خود را بخش اصلی و
ثابت قدرت پشت صحنه نظام تعریف می کند که وظیفه مهندسی انتخابات را به عهده
دارد و مخالفان این روش را “دشمنان” و “براندازان نظام” می داند.
* طبق این سند سردار مشفق با تحریف واقعیت های مسلم، روایت جدیدی از
انقلاب اسلامی، دهه اول انقلاب، امام خمینی و یاران ایشان ارائه می دهد. در
این روایت همه یاران امام به جز رهبری نظام، عناصری وابسته و منحرف هستند و
امام راحل نیز شخصیتی بازی خورده تصویر می شود که اطرافیان خود را نمی
شناخته و تحولات مهمی مثل اشغال سفارت آمریکا ( لانه جاسوسی) و پذیرش
قطعنامه
۵۹۸
شورای امنیت سازمان ملل متحد و پایان دادن به جنگ، آلت دست دیگران شده است.
به عنوان مثال سخنران اشغال سفارت آمریکا را که امام راحل آنرا انقلاب دوم
نامید، اقدامی طراحی شده از سوی افسران اطلاعاتی آمریکا معرفی می کند که از
طریق آقای موسوی خوئینی هدایت شده و امام پس از اطلاع از موضوع آنرا مدیریت
کرده اند. وی می گوید: “……ما که مسائل پشت پرده را می دانیم و می دانیم
این( اشغال سفارت آمریکا ) جزو طراحی های دشمن است. واسطه ها را من امروز
وقت ندارم به شما بگویم که با چه واسطه ای اینکار انجام شد…..”. در همین
چارچوب سخنران برای تخریب منتقدان تک صدایی در کشور ، ملت ایران و امام
راحل را در جنگ تحمیلی شکست خورده معرفی می کند تا مسئولیت این شکست را به
مسئولان اجرای کشور و جنگ، آقایان هاشمی، موسوی و رضایی نسبت دهد.
* سند نشان می دهد که این گروه سلطه طلب گرفتار مصداق روشن گرایش به
خشونت و نظامی گری است. این مقام نظامی- اطلاعاتی، ضمن ابراز تاسف از اینکه
جنگی در کار نیست، از یک سو جنگ را نعمت می داند و از سوی دیگر از قصه های
تخیلی تحت عنوان جنگ نرم نیز ماموریت های کاملا نظامی، عملیاتی برای گروه
خود تعریف و حوزه های دخالت بیشتری را برای آنان طلب می کند.
* طبق این سند سخنران به روشنی تصریح می کند که این گروه به نام رهبری
دست به این اعمال خلاف قانون و خلاف باورهای امام راحل نسبت به ضرورت عدم
دخالت قطعی نیروهای مسلح در فعالیت های سیاسی زده است. گوینده به صورت مکرر
ادعاهای خود را به هماهنگی با مقام رهبری نسبت داده و به شکلی ادعاهای خود
را به مستندات مورد تایید ایشان ارجاع می دهد.
* در این سند یک مقام نظامی- اطلاعاتی با صراحت جنایات ارتکابی توسط
عناصر منحرف اطلاعاتی و نظامی را به منقدان وضع موجود و معترضان به نتیجه
انتخابات ریاست جمهوری دهم نسبت می دهد، با وجود اعتقاد به چنین روش های
مخوفی در میان این گروه، همواره باید نگران بود که اینگونه جنایات و مخدوش
کردن حقایق و پنهان کردن هویت واقعی جنایتکاران ادامه یابد. شیوه ای که
عناصر منحرف اطلاعاتی و نظامی در جریان قتل های زنجیره ای، رسیدگی به
جنایات سعید امامی، ترور آقای سعید حجاریان، وقایع
۱۸
تیر، قتل زهرا کاظمی و شهدای حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری از جمله
ندا آقا سلطان، سید علی موسوی و سهراب اعرابی دنبال کردند.
* این سند به روشنی نشان می دهد که اصلاح طلبان مورد اهانت در این
سخنرانی، از آلودگی های متداول حکومت در وضعیت کنونی منزه هستند. زیرا صرف
نظر از نادرست بودن روش های اعمالی این گروه مداخله گر در انتخابات و برغم
همه تهمت ها و یاوه هایی که در این سخنرانی علیه یاران امام راحل،
خدمتگزاران کشور و اصلاح طلبان ابراز شده، است، در گزارش این مقام نظامی-
اطلاعاتی هیچ ادعای مستندی علیه نامبردگان وجود ندارد و تلاش این گروه
خلافکار و همه جریان های همراهش در عملیات ضد انتخاباتی سال
۱۳۸۸
، سال ها تعقیب و مراقبت و شنود غیر قانونی شخصیت ها و احزاب سیاسی، بیش از
یک سال دستگیری و شکنجه افراد بی گناه از جمله چهره های سیاسی و مطبوعاتی،
اعمال روش های امنیتی و نظامی و تحمیل هزینه های سنگین به مردم، کشور و
نظام، نهایتا حاصلی جز مجموعه ای هتاکی و بیان ادعاهای بی اساس و دروغ و
تهمت علیه افراد بیگناه نداشته است.
با عنایت به توضیحات فوق، با توجه به ناشناخته بودن و یا معرفی نشدن تمام
عناصر وابسته به این اقلیت تمامیت خواه ، با استناد به اعترافات صریح سردار
مشفق در سند پیوست، نسبت به وی و مسئولان و فرماندهان دخیل دراین اقدامات
غیرقانونی درقرارگاه ثار الله، و هر نهاد مرتبط دیگر، با تاکید برموارد ذیل
شکایت و اعلام جرم می کنیم و تقاضای رسیدگی داریم:
* ایجاد اختلال در فعالیت نمایندگان قانونی نامزد رقیب آقای احمدی نژاد
در شعب اخذ رای در انتخابات ریاست جمهوری
سردار مشفق به تفصیل درباره عملیات گسترده خود و همکارانش در مختل کردن
فعالیت قانونی نمایندگان نامزد رقیب در شعب اخذ رای توضیح می دهد. وی در
بخشی سخنان خود به صراحت اعتراف کند که: “….به لطف امام زمان…. شب قبل از
انتخابات هرسه جا ( منظور شبکه پیام کوتاه و تلفن های محل های دریافت گزارش
های ( پیام های کوتاه) نمایندگان آقای موسوی در شعب اخذ رای درباره وضعیت
سلامت انتخابات است.) را مختل کردیم….” و تکرار می کند: “……در سیستم
انتخابات که خوب به لطف امام زمان قبل از انتخابات یعنی شب قبل از انتخابات
بین
۸
تا
۱۲
شب هر سه جا شناسایی شد و هر سه جا را مختل کردیم و نگذاشتیم ادامه
بدهند…….”
این در حالی است که در توضیحات وی روشن است که آنها می دانسته اند هدف از
این فعالیت جمع آوری اطلاعات با استفاده از امکانات ساده پیام کوتاه تلفن
همراه از برگزاری صحیح انتخابات از طریق نمایندگان نامزدها در شب اخذ رای
بوده است. اقدامی کاملا قانونی و شفاف که ابعاد آن برای همه از جمله بیش از
۴۰هزار
نفر نمایندگان آقای موسوی در شعب اخذ رای از روزها قبل روشن بوده است. او
می گوید: “…… برای هرکدام از ناظران سر صندوق یک موبایل و یک خط ایرانسل
گذاشته بودند در اختیارشان . اینها سر صندوق های رای ساعت به ساعت از طریق
برقراری شماره تلفنی با این اس ام اس سنتر اطلاعات صندوق را ساعت به ساعت
منتقل می کردند……. من به عنوان نماینده کاندیدا سرصندوق شماره اس ام اس
سنتر را می گرفتم، شماره
۱
را می زدم حجم جمعیت سرصندوق را نشان می داد که زیاد است یا کم است.
۲
را که می زدم معنی اش این بود که اصول گرا ها در این صندوق رای دارند یا
اصلاح طلبان. هرکدام از این عددها تعریفی داشت در این اس ام اس سنتر، اینها
می توانستند با اس ام اس سنتر رصد بکنند ساعت به ساعت انتخابات سرتاسر کشور
را ……..”
در واقع این گروه از شب قبل از برگزاری انتخابات با سوء استفاده از امکانات
دولتی، علاوه برقطع سراسری شبکه پیام کوتاه تلفن همراه برای مختل کردن
ارتباطات ساده نمایندگان نامزد در شعب اخذ رای ،۴۰۰
خط تلفن مراکز کمیته صیانت از آرای ستاد مهندس موسوی را یکطرفه کرد (امکان
دریافت خبر تلفنی از نمایندگان کاندیدا در شعب اخذ رای را نیز مختل کرد) و
حتی سیم کارت تلفن های همراه بسیاری از مسئولان ستاد مهندس موسوی را
سوزاند. با این اقدامات عملا امکان استفاده نامزد رقیب حزب پادگانی از حق
قانونی خود برای داشتن نمایندگان در شعب اخذ رای و کسب خبر از سلامت
انتخابات از طریق آنان از بین رفت و نگرانی نسبت به قصد تقلب در انتخابات
را به شدت قوت بخشید.
واقعا چرا این گروه نظامی- اطلاعاتی، رقبای آقای احمدی نژاد را از امکان
نظارت قانونی بر شعب اخذ رای محروم کرد؟ با ارسال اطلاعات مورد اشاره سردار
مشفق چه مشکلی در روند انتخابات به وجود می آمد؟ اطلاعاتی که دراثر این
فعالیت قانونی بدست می آمد چه چیز پنهانی را فاش می کرد؟ به اعتقاد ما
ممانعت از فعالیت قانونی نمایندگان کاندیداهای رقیب در شعب اخذ رای، اولین
اقدام عملیاتی در جهت اجرای مقاصد سوء این گروه نظامی- اطلاعاتی مداخله گر
در انتخابات درجهت جلوگیری از پیروزی رقبای آقای احمدی نژاد در انتخابات
ریاست جمهوری بوده است.
* ورود غیرقانونی این مجموعه به صحنه رقابت های انتخاباتی و استفاده از
اختیارات و امکانات نظامی- اطلاعاتی به قصد تخریب چهره نامزد رقیب آقای
احمدی نژاد(آقای میرحسین موسوی)
سردار مشفق در سخنرانی خود توضیح می دهد که با امکانات اطلاعاتی به طور
دائم فعالیت های قانونی و طبیعی مهندس موسوی در روند انتخابات از جمله
ملاقات های وی با متقاضیان ملاقات و هوادارانش را کنترل می کرده و مواردی
را که برای عملیات روانی علیه ایشان مناسب تشخیص می داد منتشر می کرد. وی
در مورد دیدار گروهی از افراد ملی-مذهبی، با مهندس موسوی می گوید که گروه
متبوع وی به منظور افشاگری علیه آقای موسوی در ایام فعالیت های انتخاباتی
خبر ملاقات را منتشر کرد. وی صریحا اعتراف می کند که: “…..به لطف امام زمان
و به برکت تلاش سربازان گمنام، خبر این جلسه منتشر شد. ما ظرف
۲۴
ساعت خبر را برای مردم منتشر کردیم تا بگوییم که مردم این( مهندس موسوی)
دارد دروغ می گوید و دستش پشت صحنه با جریان رادیکالی است که علیه نظام
شمشیر کشیده اند….”
هرچند در فعالیت های انتخاباتی و ستادهای انتخاباتی معمولا چیز پنهانی وجود
ندارد اما بکارگیری عبارت:” به برکت تلاش سربازان گمنام” حکایت از آن دارد
که ماموران نظامی – اطلاعاتی برای کسب خبر از ملاقات های مهندس موسوی از
ابزار اطلاعاتی استفاده می کردند و از نتیجه کار اطلاعاتی خود برای تبلیغات
علیه نامزد رقیب آقای احمدی نژاد بهره می گرفتند.
واقعا با کدام مجوز چنین فعالیت هایی برای تخریب رقیبان آقای احمدی نژاد
تدارک دیده شده است. کدام قانون و مقررات اجازه می دهدکه یک گروه سیاسی و
حزبی با استفاده از امکانات نظامی و اطلاعاتی تحت پوشش سازمانی اطلاعاتی به
چنین فعالیت غیرقانونی علیه یک کاندیدای قانونی انتخابات ریاست جمهوری دست
بزند؟ سلسله مراتب تصمیم گیری برای انجام این اقدامات چه کسانی بوده اند؟
* ورود غیرقانونی گروه نظامی- اطلاعاتی به صحنه رقابت های انتخاباتی،
در حد در فعالیت های جاری انتخاباتی گروه های رقیب و تعیین تکلیف برای
نامزدهای رقیب آقای احمدی نژاد:
سردار مشفق به صراحت اعتراف می کند که تشکیلات متبوعش هر فعالیت قانونی و
سیاسی در جهت جلوگیری از پیروزی احمدی نژاد را توطئه تلقی و برای خنثی کردن
آن تلاش می کرد. وی به عنوان مثال توصیه آقای هاشمی رفسنجانی به افراد
مختلف برای نامزد شدن در انتخابات را در چارچوب این توطئه تعریف کرده و
اعتراف می کند که یکی از فعالیت وی و نهاد نظامی- اطلاعاتی متبوعش تلاش
برای جلوگیری از نامزد شدن رقیبان اصول گرای بالقوه آقای احمدی نژاد بوده
است. او می گوید:”:… ما به او ( آقای علی لاریجانی) گفتیم که تو مهره
اصولگرایی و رئیس مجلسی. در آینده اصولگرایان می خواهند روی تو حساب کنند.
با نامزد شدن تو این آقای هاشمی با یک تیر دو نشان می زند. هم رای احمدی
نژاد را خرد می کند و هم تو را به عنوان یک مهره اصولگرایی پیش از موعد می
سوزاند.”
سردار مشفق اعتراف می کند که به دلیل مقاومت نامزد بالقوه رقیب آقای احمدی
نژاد مجبور شده اند از امکانات اطلاعاتی استفاده کرده و از این طریق وی را
منصرف نمایند. وی می گوید: “…..(آقای لاریجانی) فکر کرد ما داریم تحریکش می
کنیم، مستندات را به او دادیم…. آقای لاریجانی پذیرفت و رفت کنار……”
این فعالیت با کدام ملاک با وظایف یک نهاد نظامی و اطلاعاتی سازگار است؟
اگر این اقدامات درچارچوب یک دخالت سازمان یافته در انتخابات ریاست جمهوری
تعریف نشود؛ با چه قانون و محملی می توان اینگونه دخالت های مستقیم این
گروه نظامی – اطلاعاتی مداخله گر در فعالیت های قانونی گروه های سیاسی در
انتخابات ریاست جمهوری را توجیه کرد؟
* دخالت های غیرقانونی در رقابت های انتخاباتی، تلاش برای ایجاد اختلاف
میان نامزدهاو حامیان نامزدهای رقیب آقای احمدی نژاد و استفاده از موقعیت و
ابزار اطلاعاتی و عملیات روانی بدین منظور
سردار مشفق مدعی است که نهاد نظامی- اطلاعاتی متبوعش نسبت به جمع آوری
اطلاعات از جلسات اصلاح طلبان اقدام نموده، مطالبی که توسط آقای بهزاد نبوی
علیه آقای موسوی و آقای کروبی ابراز شده بدست آورده و در اختیار آنان قرار
داده است. وی می گوید: “…. آقای بهزاد نبوی می گوید که اگر کروبی نرفت
کنار، می رویم مدیریتش را در دوران بنیاد شهید بررسی می کنیم و از دوران
بنیاد شهید او فساد اقتصادی پیدا می کنیم و بزرگش می کنیم و مطرح می کنیم
تا خودش برود کنار. اگر هم پیدا نکردیم یک فساد برایش می سازیم…… در ارتباط
با میرحسین هم …گفت که اگر میرحسین کنار نرفت عکس خانمش را که قبل از
انقلاب بی حجاب است منتشر می کنیم و به گوشش می رسانیم که اگر نروی کنار ما
منتشر می کنیم. بعدا این به نام اصولگرایان مطرح شد اما مستنداتش را داریم
که اولین کسی که مطرح کرد ایشان بود….”
هرچند این اظهارات کذب محض است و عبارات خود دروغ بودن ادعاها را نشان می
دهد، اما نکته مهم آن است که سخنران اعتراف می کند که از این قصه به اصطلاح
مستند به اقدامات اطلاعاتی، برای ایجاد اختلاف میان اصلاح طلبان استفاده
شده است. وی می گوید: “………جالب است که ما هم قبل از انتخابات خدمت آقای
کروبی و میرحسین، خدمت هردوشان رسیدیم و آنها را از این برنامه ها آگاه
کردیم. آقای میرحسین هم علیه بهزاد مصاحبه ای کرد و دعوایی هم بینشان شد
اما بعدا بالاخره مشکلشان حل شد…..”
واقعا اگر این اقدامات در چارچوب یک برنامه از پیش طراحی شده برای شکست
رقبای آقای احمدی نژاد توسط این نهاد نظامی- اطلاعاتی تعریف نشود چگونه می
توان آنرا توجیه نمود؟ یک گروه نظامی – اطلاعاتی چه اختیاراتی دارد که با
استفاده از موقعیت و امکانات خود دست به چنین بازی های سیاسی غیرقانونی و
غیراخلاقی، براساس مطالب کذب، علیه رقیبان یک نامزد انتخاباتی بزند؟
* اعلام رسمی،علنی و صریح وابستگی نظامیان به یک جناح سیاسی خصوصا در
جریان انتخابات ریاست جمهوری
سردار مشفق در سخنرانی خود علاوه برموارد پیش گفته که همه نشانه های بارز
فعالیت های سیاسی غیر قانونی این گروه است، با تاکید و افتخار، برخلاف
قوانین کشور از جمله اساسنامه سپاه پاسداران و برخلاف تاکید صریح حضرت امام
خمینی در وصیت نامه ایشان، به تعلق خود و گروه متبوعش به یک جناح سیاسی
اعتراف می کند. از “اصول گرایان” سخن می گوید. آنان را در مورد مسائل درون
گروهی شان توجیه کرده و می گوید:”….. من در حوزه اصولگرایان هم به اندازه
حوزه اصلاح طلبان کار می کنم و به شما می گویم خیلی از اینها محصول کم کاری
های ماها اصول گراهاست. ماها کجا کم آورده ایم. آقایان. احزاب “اصول گرا” و
نخبه های “اصولگرا “کجاها کم آوردند. ما کجاها دچار شبهه و ابهام شده ایم.
عدم بصیرت برخی مسئولان “اصولگرا” سبب شد که “دشمن” احساس کند که ما ضعیف
شده ایم. این غبار فتنه چه مقدارش روی سروصورت ما نشست؟ باید آنجا که باید
در مقابل رهبری و ولایت سینه سپر می کردیم……ما کشیدم کنار و خورد به آقا.
دولت اصولگرا با سرعت رفت و آقا هم حمایت کرد. کجا کنار کشید که آقا مورد
حمله دشمن قرار گیرد؟ تعلل های ما کم کاری های ما، عدم بصیرت و آگاهی
درحوزه اصولگرایی که خیلی از مسئولین اصول گرا را متاسفانه گرفته است …… یک
جاهایی هم ماها کم آوردیم. یک جاهایی کشیدیم کنار که آقا هدف قرار گرفت.
یادمان باشد که در رابطه با اصولگراها هم حرف داریم که بزنیم بین خودمان که
حالا بماند……ما اصول گراها باید خودمان را هم نقد بکنیم. ایراد باید برطرف
شود …….”.
تعلق خاطر پیدا کردن گروهی نظامی- اطلاعاتی به یک جناح خاص در طی انتخابات
ریاست جمهوری در هر کشوری، با هر بهانه و توجیهی که صورت بگیرد، متاسفانه
سرنوشتی جز کودتا و یا دخالت های در حد کودتا در نتیجه انتخابات نداشته و
ندارد. به همین دلیل این دیدگاه و موضعگیری به روشنی ریشه های اقدامات خلاف
قانون این گروه نظامی – اطلاعاتی در انتخابات ریاست جمهوری را نیز نشان می
دهد.
امام خمینی(ره) در وصیت نامه خود تصریح می کنند که:
“……….وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام ،عدم
دخول نظامی ها در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای
مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و
گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می
توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر
فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع
نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است ،دولت و ملت و
شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای
مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و
کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب واردشوند -که بی اشکال به تباهی
کشیده می شوند – و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت
کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که باقاطعیت از این امر جلوگیری نماید
تا کشور از آسیب در امان باشد.”
مواد
۴۷و۴۸
قانون اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مصوب
۱۳۶۱
نیز دراین مورد کاملا صریح است:
ماده
۴۷ –
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از نظر سیاسی و عقیدتی تابع ولایت فقیه
بوده و از کلیه احزاب و گروههای سیاسی مستقل میباشد و خود نیز هرگز نباید
در جامعه شخصیت حزبی پیدا کرده به صورت یک حزب یا سازمان سیاسی عمل نماید.
ماده
۴۸ –
اعضاء سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حق عضویت در هیچ حزب و گروه یا سازمان
سیاسی را ندارند. و ادامه عضویت آنها موجب اخراجاز سپاه خواهد شد.
قانون مقررات استخدامی سپاه پاسدارن مصوب مهرماه
۱۳۷۰
نیز در این مورد صراحت دارد. طبق ماده
۱۶
این قانون از”شرایط عمومی استخدام کادر ثابت، پیمانی و پرسنل بسیجی ویژه
(پاسداران افتخاری) ، عدم عضویت و هواداری از احزاب و گروهها و سازمانهای
سیاسی” است.
واقعا این گروه نظامی- اطلاعاتی با چه ملاکی این قوانین روشن و وصیت صریح
امام خمینی را نقض کرده است؟ در سلسله مراتب تصمیم گیری چه کسانی مجوز این
قانون شکنی را داده اند ؟
* اقدام به پرونده سازی قبل از وقوع هرگونه جرم ادعایی و درخواست حکم
دستگیری تعدادی از فعالان سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی:
واحد اطلاعات قرارگاه ثار الله در تاریخ
۱۹/۳/۸۸
یعنی
۴
روز پیش از برگزاری انتخابات درخواستی مبنی بردستگیری ده ها نفر از فعالان
سیاسی، فرهنگی، مطبوعاتی از جمله امضاء کنندگان این شکایت را به آقای سعید
مرتضوی دادستان وقت تهران بدون مستندات ارائه و همان روز حکم غیر قانونی و
غیر مستند دستگیری را دریافت کرده است. این افراد بلافاصله بعد از برگزاری
انتخابات براساس این حکم تحت تعقیب قرار گرفته اند و اکثر آنان در روز
۲۳
خرداد ماه دستگیر شده اند. متن این حکم در پرونده امضا کنندگان این شکایت
موجود است.
هرچند پیش از این هم درخواست و صدور حکم دستگیری چند روز پیش از وقوع جرم
ادعایی، به عنوان بخشی از یک عملیات برنامه ریزی شده از سوی قرارگاه
ثارالله تلقی می شد اما توجه به این مسئله در چارچوبی که سردار مشفق از
ابعاد عملیات این گروه توصیف می کند، به صورت روشن تری تصمیم از پیش برنامه
ریزی شده این گروه را نمایان می کند.
بر چه مبنایی این گروه تمامی مقدمات را برای دستگیری انبوهی از چهره های
سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی با جعل اتهاماتی تدارک دیده بود که به زعم آنان
قرار بوده چهار روز بعد اتفاق بیفتد؟ آیا واقعا این اقدامات را می توان جز
در چارچوب یک عملیات سازمان یافته برای دخالت در انتخابات ریاست جمهوری
توجیه کرد؟
* دخالت در امور قضایی از جمله تهیه کیفر خواست برای افراد در جریان
حوادث پس از انتخابات:
در طول بازداشت ها، بازجویی ها و محاکمات به کرات ماموران این گروه نظامی-
اطلاعاتی اظهار داشته اند که قوه قضائیه نقشی در رسیدگی به اتهامات و تعیین
وضعیت متهمان ندارد و در این موارد و حتی احکام صادره نیز آنها تصمیم
گیرنده هستند. قرائن و شواهد موجود نیز نشان می دهد که متاسفانه ادعای آنان
درست بوده و بسیاری از مراحل کارهای قضایی در اختیار این گروه نظامی –
اطلاعاتی است. قرائن و شواهد حاکی است که بسیاری از کیفرخواست ها، احکام
دادگاه ها و حتی میزان و نوع مجازات ها بجای نهاد قضایی توسط این گروه تهیه
می شده است. سردار مشفق در این سخنرانی به صراحت اعتراف نموده است که کیفر
خواست علیه متهمین توسط این گروه نظامی- اطلاعاتی تهیه می شده است. وی می
گوید: “……. برای سران فتنه کیفر خواستی تهیه کردیم……”.
متاسفانه نتیجه این عملکرد تنها تحمیل هزینه های سنگین به کشور و انبوه
خسارات دیدگان حوادث پس از انتخابات و خیل دستگیر شدگان پس از انتخابات
نبود؛ بلکه این اقدامات لطمه سنگینی به چهره کشور بطور کلی و قوه قضائیه
بطور خاص وارد نمود و این باور را ایجاد کرد که عملا برای اولین بار قوه
قضائیه تحت کنترل و اختیار نیروهای نظامی – اطلاعاتی در آمده است.
* دروغ پردازی و نشر اکاذیب علیه شخصیت ها، احزاب و فعالان سیاسی به
منظور توجیه مداخلات غیر قانونی درانتخابات ریاست جمهوری:
سخنرانی مملو از سخنان، ادعاها و اتهامات کذب علیه شخصیت ها، احزاب و
فعالان سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری از جمله امضا کنندگان این نامه است
که طبعا تک تک موارد می تواند به صورت شکایت مستقل ارائه شود. بررسی اجمالی
ما حاکی از وجود بیش از
۲۵
مورد تهمت صریح غیر مستند و بیش از
۴۰
مورد کذب و دروغ در این سخنرانی است که از آن جمله می توان به این موارد
اشاره کرد:
* اهانت و بیان اکاذیب بسیار گسترده و متنوع و ایراد تهمت های فساد ،
جاسوسی، بی دینی، توطئه گری و زانو زدن در برابر بیگانه به آقای خاتمی
* اهانت و بیان اکاذیب مختلف و ایراد تهمت های جاسوسی و توطئه گری به
آقای هاشمی رفسنجانی
* اهانت و بیان اکاذیب گسترده و ایراد تهمت های جاسوسی، ارتباط با ضد
انقلاب و توطئه گری به آقای موسوی خوئینی ها
* اهانت وبیان اکاذیب و ایراد تهمت های جاسوسی و بی دینی و تفکرات
مارکسیستی و توطئه گری به آقای میرحسین موسوی
* اهانت و بیان اکاذیب و تهمت تشکیل مسجد ضرار به آیت الله صانعی
* اهانت نسبت به آقای کروبی و ارجاع توضیحات بیشتر در این مورد به
آینده
* اهانت و بیان اکاذیب و ایراد تهمت تشکیل مسجد ضرار، دروغ گویی و
توطئه گری در بحث تقلب در انتخابات و ایجاد اغتشاشات پس از انتخابات به
آقای محتشمی پور
* اهانت و بیان اکاذیب و تهمت فرصت طلبی و مقاصد سوء به آقای سید حسن
خمینی
* اهانت و بیان اکاذیب و تهمت نقش داشتن در قتل های خیابانی به آقای
یونسی و مرتبطین با ایشان
* اهانت و بیان اکاذیب و تهمت توطئه گری و براندازی علیه احزاب اصلاح
طلب بخصوص مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
* نسبت دادن جنایات منحرفین نظامی و اطلاعاتی در قتل های زنجیره ای و
بعد از آن به اصلاح طلبان نسبت دادن اعتراضات مسالمت آمیز و قانونمند
معترضین به نتایج انتخابات به توطئه ضد انقلاب و “دشمن”
در کنار این موارد، مکررا اهانت ها ، اکاذیب و تهمت های گوناگون از جمله
توطئه و براندازی به امضا کنندگان این شکایت متوجه شده است که صراحتا اعلام
می کنیم حتی یک مورد از اتهامات مشروح مطرح شده علیه امضا کنندگان این
شکایت صحت ندارد و همه موارد مصداق اکاذیب و افترا است. در عین حال برای
روشن شدن ابعاد بی پایه بودن مطالب این مقام اطلاعاتی درباره یکی از موارد
که از نظر گوینده اهمیت زیادی در تحلیل ها و نتیجه گیری های وی دارد توضیح
داده می شود:
بخش مفصلی از سخنرانی سردارمشفق گزارش های به ظاهر اطلاعاتی از جلساتی با
حضور فعالان سیاسی اصلاح طلب از جمله امضا کنندگان این نامه است . هرچند از
افتخارات جناب آقای خاتمی مشورت دائمی با صاحب نظران، متخصصان و مشاوران
است و این خصوصیت برجسته پس از دوره ریاست جمهوری نیز موجب تشکیل جلسات
مشورتی مداوم درباره موضوعات مختلف در دفتر ایشان شده است و هرچند گفتگو و
بحث و تبادل نظر مداوم درباره مسائل مختلف، دراحزاب و گروه های سیاسی، به
منظور نیل به شناخت و درک و راه کارهای مشترک، در زمره مهمترین و بهترین
کارکردهای احزاب و گروه های سیاسی در ایران و جهان تلقی می شود؛ آنچه سردار
مشفق بیشتر از این بدیهیات درباره جلسات بیان کرده، عاری از حقیقت است. نه
تنها محتوای ادعایی جلسات کذب است، بلکه ادعاها درباره زمان و مکان و اعضای
جلسات نیز واقعیت ندارد. به عنوان مثال یکی از جلساتی که از نظر گوینده
بسیار مهم است و او به تفصیل درباره محتوا، اهداف و تصمیمات آن جلسات
سخنرانی می کند، جلساتی به تعبیر او معروف به “جلسات صبحانه” است. او مدعی
می شود که هفت نفر معین (آقایان مهدی هاشمی، بهزاد نبوی، امین زاده، تاج
زاده، موسوی لاری، عطریان فر و مرعشی ) به مدت دو سال هر پنج شنبه به صرف
صبحانه به نوبت در منزل یکدیگر جمع شده و تا ظهر درباره مسائل مورد ادعای
سخنران گفتگو و تصمیم گیری می کرده اند. وی درباره این جلسات می گوید که:
“…. فقط این مقدار خدمت شما عرض بکنم که این جلسات آقای مهدی هاشمی ( جلسات
صبحانه) در این فتنه از موثرترین جلساتی بوده که در رابطه با جریان
انتخابات برگزار می شد و آن چیزی که کف خیابان و کشور را دچار یک مشکلات
امنیتی پیچیده و شدید کرد تحت هدایت این جلسات زیر نظر آقای مهدی هاشمی
بود……” صرف نظر از طبیعی بودن تشکیل جلسات تبادل نظر و هماهنگی از جمله
برسر مسائل مربوط به انتخابات، و پنهان نبودن چنین جلساتی، ادعاهای مطرح
شده درباره این جلسه و محتوا و ماهیت و شکل آن بکلی بی اساس است. برای روشن
تر شدن بی اساس بودن سخنان این مقام نظامی – اطلاعاتی تصریح می گردد که:
افرادی که به عنوان اعضای این جلسه از آنها نام برده شده هرگز در طول
عمرشان با هم صبحانه نخورده اند. هرگز در منزل یکی از اعضا یا در منزل شخص
دیگری تشکیل جلسه نداده اند. به مدت دو سال هیچ جلسه مکرری درهیچ مکانی با
یکدیگر نداشته اند. در ایام تبلیغات انتخاباتی غالبا یکدیگر و به خصوص آقای
مهدی هاشمی را ندیده اند.
۴
نفر از
۷
نفر هم بلافاصله بعد از انتخابات دستگیر شده اند و طبعا نمی توانسته اند
تاثیری در حوادث بعد از انتخابات داشته باشند. متاسفانه سایر ادعاهای مطرح
شده هم از این بی اساس تر است و فاجعه بار این است که این گروه نظامی-
اطلاعاتی این مطالب بی اساس را به عنوان مطالب دقیق مستند به کار اطلاعاتی،
به مسئولان نظام و مخاطبان خود ارائه کرده و با استفاده از آنها اعمال
خطرناک و خلاف قانون خود را توجیه کرده است.
سردار مشفق به اقرار خود این اکاذیب را علاوه برجلسه مورد استناد، درجلسات
متعدد دیگری از جمله به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مراجع و نمایندگان
مجلس خبرگان ارائه کرده که این اقدام از مصادیق بارز نشر تخلف قانونی
اکاذیب است.
* مداخله غیر قانونی در انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی و محروم
کردن اکثر حوزه های انتخابیه کشور از داشتن نامزدهای رقابتی:
هرچند زمان زیادی از این انتخابات سپری شده است اعترافات سردار مشفق
رمزگشای بسیاری از پرسش های مربوط به عوامل شکل دهی عدم سلامت انتخابات دور
هشتم مجلس شورای اسلامی نیزهست. با توجه به اینکه غالبا براین اعتقادند که
اقدامات این گروه اقلیت انحصار طلب نظامی- اطلاعاتی در جهت دخالت در فرآیند
انتخابات در کشور سابقه ای طولانی تر از دو یا سه سال داشته و در واقع
اقدامات این جریان در انتخابات ریاست جمهوری ادامه دخالت های گذشته است،
شکایت خود را در این مورد نیز تقدیم می داریم. آقای مشفق به نقش این نهاد
نظامی-اطلاعاتی در مدیریت پشت صحنه انتخابات مجلس شورای اسلامی اشاره می
کند و تصمیم اتخاذ شده برای تعیین محدوده رقابت نامزدهای اصلاح طلب در این
انتخابات را تشریح می کند. این مداخله غیرقانونی در سخنرانی سردار مشفق به
نظام نسبت داده شده است. سردار مشفق می گوید: .”…..خوب نظام هم
۱۸۰
فرصت برای اینها به وجود آورده بود.
۱۸۰
نفر از اینها در سراسر کشور از فیلتر های نظارتی و سیستم های اجرایی عبور
کرده بودند و اینها می توانستند دریک رقابت منطقی به
۱۸۰
کرسی درمجلس دست پیدا کنند …..”. هرچند همانگونه که اشاره شد واقعیت بدتر
از این است. هزاران نفر داوطلب، از جمله صدها داوطلب اصلاح طلب و بسیاری با
ظن داشتن گرایش منتقدانه نسبت به وضع موجود، در انتخابات مجلس هشتم رد
صلاحیت شدند و عملا تنها در محدوده ای کمتر از نصف حوزه های انتخاباتی برخی
نامزدهای اصلاح طلب اجازه رقابت پیدا کردند؛ ولی دراین حوزه ها نیز غالبا
افرادی تایید صلاحیت شدندکه از نظر گروه اطلاعاتی مزبور شانس رای آوری آنان
زیاد نبود.
مسئله مهم این است که حتی با فرض پذیرش تعداد ادعایی سخنران، او به روشنی
اعتراف می کند که به همت این گروه و سایر جریان های دخیل در این اقدامات،
عملا در حداقل۱۱۰
حوزه انتخابیه، انتخابات کاملا فرمایشی برگزارشده و با رد صلاحیت نامزدهای
جناح مخالف، اصولا رقیبی برای کاندیداهای جریان حاکم وجود نداشته است. آیا
این دخالت مستقیم در تعیین سرنوشت رای مردم نیست؟ با چه توجیه و محملی این
گروه نظامی – اطلاعاتی انتخابات در۱۱۰
حوزه انتخابیه را تبدیل به انتخاباتی کاملا تشریفاتی و فرمایشی کرده است؟
اگر این اقدامات دخالت در تغییر نتیجه انتخابات نیست پس چه نامی می توان
روی آن گذاشت؟
درپایان تاکید می کنیم که هزینه های تحمیل شده به ما امضاء کنندگان این
شکایت کمترین خسارات فعالیت این جریان مداخله گر در انتخابات و نفوذ آنان
در نهادهای رسانه ای ، قضایی و انتخاباتی کشور است لذا ما قبل از هرچیز
نسبت به استقلال ملی، تمامیت ارضی کشور، آزادی ها و حقوق شهروندی، بنیان
های انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی می کنیم و در
مورد خطرات فعالیت و نفوذ چنین جریان خطرناکی در نهادی های مختلف به ویژه
نهادهای نظامی و اطلاعاتی کشور هشدار می دهیم . با توجه به مراتب فوق و
اعتراف سخنران به جرایم و مداخلات غیر قانونی این گروه نظامی- اطلاعاتی و
آمران و مباشران آنها، ما امضاء کنندگان زیر به شرح پیش گفته، شکایت خود را
از سردار مشفق، این گروه نظامی – اطلاعاتی و آمران و مباشران آنها به آن
مقام محترم تسلیم می کنیم.
این شکایت با توجه به اظهارات مکرر مقامات عالی نظام مبنی برضرورت پیگیری
شکایات مربوط به تخلفات انتخاباتی از طریق مراجع قانونی ذیربط، تقدیم شده
است. امیدواریم این اعلام جرم به سرنوشت شکایت جناب آقای خاتمی رئیس جمهور
وقت در سال
۱۳۸۴
در مورد تخلفات برخی فرماندهان نظامی در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری
دچار نشود؛ شکایتی که اگر مورد رسیدگی قرار می گرفت دیگر شاهد دخالت های
مکرر غیر قانونی این گروه از مسئولان نظامی و اطلاعاتی در انتخابات، بویژه
انتخابات ریاست جمهوری دهم، حوادث خیابانی ناشی از آن و هزینه های گزاف و
غیرقابل جبران آن برای کشور و ملت ایران نبودیم. به باور ما امروز نیز در
صورت عدم توجه به این جرایم و عدم رسیدگی به مداخلات غیرقانونی این گروه و
آمرین و مباشران آنها درانتخابات ریاست جمهوری دهم، علاوه بر اینکه ابعاد
عدم سلامت این انتخابات و علل و عوامل واقعی آن و همچنین علل و عوامل واقعی
ایجاد کننده بحران پس از انتخابات روشن نمی شود، درآینده نیز انتخابات
قانونی، سالم، آزاد و رقابتی در کشور ما بطور کلی بلاموضوع خواهد شد .و ما
ارید الّا الاصلاح ما استطعت
محسن امین زاده
مصطفی تاج زاده
عبداله رمضان زاده
فیض الله عرب سرخی
محسن صفایی فراهانی
محسن میردامادی
بهـزاد نبـوی
» نامه حزب مشارکت به رییس قوه قضاییه:
جبهه مشارکت ایران اسلامی با انتشار نامه ای خطاب به صادق
آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه از وی درخواست کرده است دیوان عالی کشور را
را مامور رسیدگی به انتخابات سال گذشته کرد.
به گزارش نوروز، این نامه که پس از شکواییه هفت از فعالان
سیاسی از سردار مشفق، یکی از مقامات سپاه منتشر شده به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله آقای حاج شیخ صادق لاریجانی
رئیس محترم قوّه قضائّیه
با سلام و احترام
انتشار گسترده نوار سخنرانی سردار مشفق از فرماندهان ارشد
قرارگاه ثارالله، پرده از کودتای انتخاباتی در دهمین دوره انتخابات ریاست
جمهوری برداشت و صحّت ادّعای رهبران جنبش سبز را در مورد مهندسی این
انتخابات به اثبات رساند.
این فرد که بی پروا ، مست از قدرت و جاهلانه از سازماندهی
کودتا صحبت می کند صریحا به ارتکاب اعمالی اعتراف می کند که در همه مکاتب
سیاسی جهان نامی جز کودتا نمی توان بر آن نهاد.
وی ضمن اعتراف به برنامه ریزی گسترده در ستاد کودتا که جا
به جا با اصطلاح “ما ” از آن یاد می کند چگونگی اقدامات این ستاد را برای
پیروزی بدون قید و شرط و به هر قیمت آقای احمدی نژاد به عنوان نامزد رهبری
تشریح می کند و با توضیح اقدامات فرقه خود برای از میدان به در کردن همه،
حتی نامزدهای جناح راست، به خوبی نشان می دهد که این ستاد از ماهها قبل از
انتخابات ریاست جمهوری کار خود را آغاز کرده بوده است ، و جالب تر آنکه
رسما به فعّالیّت ضدّ قانونی خود و دوستانش در انتخابات مجلس هشتم نیز
اعتراف می کند.همه این اظهارات مشخص می کند که جریانی انحرافی از سالها قبل
در درون حساس ترین نهادهای کشور شکل گرفته است که هدفی جز براندازی نظام
جمهوری اسلامی ندارد. عمق فاجعه و اوج انحراف این فرقه نظامی-امنیتی آنجا
روشن می شود که جز مقام رهبری هیچکس و هیچ جریانی در جمهوری اسلامی از هر
جناحی و حتی شخص امام راحل از هتاکی،دروغ زنی و افترائات این فرقه در امان
نمانده است.
این سردار سپاه به صراحت و با افتخار چگونگی سوء استفاده از
همه مقدّسات و لگد مال کردن قانون را توضیح می دهد و انجام همه این جرائم
را برای تحقق خواست بزرگان و با رضایت و اطلاع آنها اعلام می کند.
اینک قوه قضائیه در آزمونی بزرگ و فیصله بخش قرار گرفته
است. یا شجاعانه با این انحراف بزرگ برخورد می کند و جمهوری اسلامی را نجات
می دهد و یا خدای ناکرده با اهمال و تحت فشار قدرت حاکم در سقوط همه
آرمانهایی که ملت برای آن خون دادند شریک جرم کودتاگران می شود.
آقای لاریجانی!
در برخورد با این انحراف، یک قوه قضاییه مستقل و عدل گستر و
خداترس چه باید بکند؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی از شما در خواست اقدامات زیر را
دارد:
۱-
اینک که معلوم شده است فردی که به نام رئیس جمهور معرفی شده
است در یک فرایند کودتا (و نه فقط تقلب) به این جایگاه رسیده است و هیچ
مشروعیّت قانونی و شرعی ندارد. بر شما است تا با احاله موضوع به دیوان عالی
کشور، خواستار رسیدگی به این امر شوید.جا دارد همین جا از برادر محترم شما
، رئیس قوه مقننه هم بخواهیم به وظیفه قانونی خود در بررسی صلاحیت این فرد
اهتمام کنند.هرچند با این اعتراف بی نقص و شرح دقیق کودتا از زبان کودتا
گران خود به خود عزل است.
۲-
اینک که یکی از افراد کودتا رسما و علنا خود را معرفی کرده
است، بر قوّه قضائیّه است تا با شناسایی همه اعضای ستاد کودتا دست اندر
کاران این افتضاح تاریخی را به دست قانون بسپارد.
۳-
در سخنان این فرد، چگونگی همکاری بخشی از دست اندرکاران قوه
قضائیه روشن است. لازم است مشارکت در جرم همه این افرادِ شناخته شده بررسی
شود و آنان برای این منظور از سمتهای قضایی تعلیق و به دادسرای انتظامی
قضات معرّفی شوند.
۴-
از آنجا که صریحا اعتراف می شود که همه اقدامات قضایی پس از
انتخابات مانند دستگیری ها، بازجوئی ها ، محاکمات و احتمالا صدور احکام در
یک سناریوی از قبل طراحی شده به اجرا در آمده است، طبعا هیچیک از این احکام
حجیّت نداشته و از درجه اعتبار ساقط است. بر شما است تا با توقف اجرای این
احکام سریعا دستور ازادی همه اسیران در بند را صادر کنید.
۵-
با این اعترافات روشن است تمام الزامات و محدودیتهای سیاسی
و اجتماعی که در طول یک سال گذشته به اجرا در آمده است، اقدامات مجرمانه
این فرقه بوده است و باید لغو شوند. از جمله آن اقدامات، منع غیر قانونی
فعالیت احزاب و تشکلها، توقیف وتعطیلی مطبوعات و تحدید بی سابقه آنها،
تعلیق تعداد زیادی از دانشجویان و اساتید دانشگاه ها،تعطیلی اجتماعات (حتی
مراسم عروسی و عزا) و در یک کلمه محو همه آزادیهای مدنی مصرح در قانون
اساسی و قوانین موضوعه هستند که باید متوقف و بلا اثر شوند.
۶-
با نهایت تعجب، شاکیان سردار مشفق تحت فشار عجیب نیروهای
ستاد فوق الذکر قرار گرفته اند و تهدید به انواع برخوردها می شوند. این
نشان می دهد که قوه قضائیه در برابر این کودتاگران، مرعوب و دست بسته است و
این امر با آن همه ادعای استقلال تنافی دارد. مردم ایران در انتظار هستند
تا یکبار دیگر این ادعا را در بوته آزمایش قرار دهند.
آقای لاریجانی،
باور کنید اگر این ریشه خشک نشود هیچ انسان سالم و دلسوزی
مجال خدمت پیدا نخواهد کرد ، و این قوم به هیچکس رحم نخواهند کرد.تا دیر
نشده است برای حفظ نظام اقدام کنید. اگربر این کار توانایی ندارید، دامن
قوه قضائیه را از این پلشتی بیرون بکشید و پاک کنید. اگر در این حد هم
توانایی ندارید بدانید که این شتر بر درگاه شما هم خواهد خوابید پس حداقل
به فکر آخرت خود باشید و کناره گیری نمائید.
اتّقوا فتنه لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّه
جبهه مشارکت ایران اسلامی
۲۲/۵/۸۹
رونوشت:
آیت الله آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس محترم مجلس خبرگان و
مجمع تشخیص مصلحت نظام
جناب آقای دکتر علی لاریجانی، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
» نکاتی درباره سخنان سردار مشفق
داریوش محمدی
«شما را به خدا از مزخرفگویی نهراسید!
ولی به مزخرفاتی که میگویید توجه کنید»
ویتگنشتاین
کلمه-:
دروغ
، به زبان ِ ساده ، گزاره ای نادرست است. دروغ گزاره ای
است، که نادرستی آن به هر حال ، برای کسی یا گروهی مشخص است ، ولو گروهی
دیگر آن را درست بخوانند. دروغگو از سرِ «باور و یا ایمان و یا مصلحت »
ممکن است ، حقیقت را انکار کند و یا وارونه سازد؛ اما از اصل ِ آن گریزان
نمی شود.
اما، هنگامی که گزاره یا گزاره هایی به چیزهای فریبنده
«آراسته» می شوند، موضوعِ درستی و نادرستی تحت ِ تاثیر قرار می گیرد. یعنی،
آن گاه که گزاره ای «زر اندود» می شود، محتوای آن ناپدید می شود و دیگر
تعهدی به حقیقت نخواهد داشت . گزاره ای را که این گونه آراسته شود، « سخن ِ
مزخرف» می گویند و گوینده را «مزخرف گو» و این گونه سخن گفتن را «مزخرف
گویی» می نامند. در فرهنگ ِمعین، مزخرف به معنا ِ زر اندود و آراسته شده با
چیز های فریبنده آمده است . در زبان محاوره و عمومی تعابیری هم چون «دری
وری » و « شِـر و ود » برای مزخرف گویی بکار می رود . هری فرانکفورت ، یکی
از فیلسوفان ِِ معاصر نیز در کتابی با همین نام ، تاملات ِ جالبی در خصوص
ماهیت ِ مزخرف گویی دارد .
اتفاق ِ مهم در مزخرف گویی، گم شدن ِ حقیقت است. مزخرف گو،
نه تنها هیچ گونه توجهی به حقیقت ندارد، بلکه صرفا ً در صدد منکوب کردن ِ
مخاطب است. فرد مزخرف گو، آگاهانه یا نا آگاهانه، گزاره های درست یا نادرست
را، آن چنان در هم می آمیزد، که قاعده و زمان و مکان ِ حاکم بر « متن »، هر
لحظه تغییر می کند. تمام ِ هم و غم ِ مزخرف گو، لا پوشانی واقعیت و یا
حقیقتی است، که از آن گریزان است. تا حدی که در مزخرف گویی، حقیقتی ولو
نسبی، برای هیچ کس روشن نمی شود حتی برای فرد مزخرف گو .
مزخرف گو، بر خلاف ِ آنچه نشان می دهد، به شدت تحت تاثیر
مخاطب است و تنها هدفش « گمراه کردنِ ذهن» اوست . مزخرف گو ، نمی خواهد
مخاطب به « ترسِ» او از واقعیت و حقیقت ِ نامطلوب ، پی ببرد و به همین خاطر
از « واقعیات ِ کوچک » به دامن ِ « ایده آل هایِ ذهنیِ » مخاطب و بدیهیاتِ
کلی پناه می برد و به هر بهانه ای گزاره های خود را با آنها می آلاید .
مخاطب ِ فرد مزخرف گو، اغلب از سر ناچاری به مزخرفات ِ او
گوش دهد و یا برای اثبات ِ مزخرف گویی او و یا نشان دادن ِ یک نمایش ِ
مزخرف گویی، به این کار اقدام می کند. البته مخاطب ِفرد مزخرف گو، برای آن
که بفهمد، « او » چیزی برای گفتن ندارد، باید به مزخرفات او گوش فرا دهد. و
گاهی هم مخاطب از سر صداقت و یا سادگی، مدهوش ِ فرد مزخرف گو می شود و ذهن
و زندگی ِ خود را با مزخرفات ِ او درگیر می کند و حتی سهوا ً به « تحلیلِ»
مزخرفات او می پردازد.
با این مقدمه ی کوتاه، معلوم می شود که در اصطلاح فنی،
«مزخرف گویی» یک واژه ی توهین آمیز و غیر اخلاقی نیست، اگرچه در نیت مزخرف
گو ممکن است اهداف غیر اخلاقی داشته باشد. اکنون پیشنهاد می کنم، یکبار
دیگر «سخنرانی
مشهور سردار مشفق» را بخوانید تا به اوج مظلومیت کسانی
که قربانی این مانیفیست اقتدارطلبانه شده اند، پی ببرید و میزان حقانیت «
شکوائیه ی هفت اصلاح طلب مشهور» بر شما آشکار شود
. در باب نمونه ، پاراگراف اول آن را از همین زوایه ، بازخوانی می کنیم :
مشفق :…
مجمع روحانیون مبارز، مجمع نیروهای خط امام، مشارکت، مجاهدین انقلاب،
کارگزاران، همبستگی و مردمسالاری، اینها احزابی هستند که هفت حزب برترند
بین
۲۶
یا
۲۷
حزب جریان اصلاح طلب که اینها جدا شدند؛ پنهانی بدون آنکه احزاب دیگر
خبردار بشوند هفتگی جلساتی داشتند و در آن هشت سال دولت آقای خاتمی را
اینها اداره می کردند. «خیلی مفصل است» که « ما اینجا بنا نداریم به آن
بپردازیم » اما آن چیزی که شما در حوزه مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، در
حوزه دین و مذهب و در حوزه سیاست های دیپلماتیک در کشور در دوران آقای
خاتمی مشاهده می کردید و آنجاهایی که هجمه به دین و مبانی دین و انقلاب و
امام می شد محصول آن طراحی هایی بود که در این جلسات جی هفت (G7)
شکل می گرفت. « همین مقدار من بسنده می کنم و عبور می کنم» که تمام آن
چیزهایی که جناب خاتمی می گفت هر
۹
روز یک اتفاق امنیتی برای من درست کردند، « بنده به عنوان یک مسئول امنیتی
کشور دارم خدمت شما عرض می کنم » که در درون همین جلسات خودشان یکی پس از
دیگری هی طراحی میشد و به اجرا در می آمد. « من امروز فرصت ندارم » که خدمت
دوستان اینرا توضیح بدهم که موضوع سعید اسلامی ، ترورآقای حجاریان و یکی پس
از دیگری اتفاقاتی که درکشور افتاد از کجا نشات گرفت، « همین مقدار بدانید
» که محصول تفکری بود که در این جلسات در واقع سیطره خودش را داشت…
در این میان این چند خط به این عبارت ها دقت کنید:
«خیلی مفصل است»، «ما اینجا بنا نداریم به آن بپردازیم»، «همین مقدار من
بسنده می کنم و عبور می کنم »، « من امروز فرصت ندارم توضیح بدهم»، «همین
مقدار بدانید»، «بنده به عنوان یک مسئول امنیتی کشور دارم عرض می کنم».
اگر این عبارت ها را از این چند خط برداریم ، هیچ تغییری
در«مدعیات » آن رخ نمی دهد و هیچ موضوعی کم و زیاد نمی شود؛ یعنی سخنران از
این عبارت ها فقط برای «آرایش و بزک کردن مدعیات» خود استفاده کرده است تا
شنونده، مرعوب گوینده و « رازدانی » او شود. یعنی سخنران «مزخرف» گفته است،
تا حقیقت سخنان او آن چنان در این میان این عبارت های «امنیتی » گم شود که
«کسی نیاندیشد» و حتی با خودش هم نگوید : مدرکت کو ؟ مگر محمد رضا خاتمی
دبیر کل مشارکت برادر محمد خاتمی نبود ؟ مگر حجاریان بنیان گذار و اعضای
اصلی جبهه ی مشارکت نبود که خودش را ترور کند؟ مگر اعضای این احزاب خودشان
در قدرت نبودند که برای خودشان بحران ایجاد کنند و خودشان را ترور کنند؟ و
مهم تر از همه اسم سعید حجاریان در کنار سعید امامی به نحوی بیاید که « همه
فراموش کنند » حجاریان در گزینش سعید امامی تاکید کرده بود که نباید به او
پست های حساس واگذار شود .
دقت کنید!
درکل این متن چند بار از این گونه عبارات «بگذریم ، نمی
توانم بگویم، وقت ندارم بگویم، لازم نیست بگویم، اگر وقت بود می گفتم، چند
ساعت طول می کشد، قضیه طولانی است، اینها مسائل پشت پرده است، اینها کد
است، اینها تحلیل نیست، اینها فقط مستندات است، شما نخبه اید، من اینها را
گفته ام و… می بینید ؟ می دانم شمردن آنها دشوار است !! و بدانید که آمدن
آنها بی سبب نیست.
هم چنین ، برای آن که به حجم مزخرف گویی در این سخنرانی پی
ببرید، پیشنهاد می کنم، سعی کنید نسبت میان سایت نوسازی، سید حسن خمینی،
سید مصطفی تاج زاده و رهبری را به کمک این سخنرانی بفهمید. محض اطلاع
سخنران در دو پاراگراف به این قضیه پرداخته است، اما آن چنان شما را دچار
«مزخرفات»خود می کند، که خاطره های خود را از فوت آیت الله توسلی و نسبت
سید حسن و اصلاح طلبان «فراموش کنید».
جایی خوانده ام که برگسن گفته است : «آگاهی یعنی خاطره.
آنها که خاطراتشان در عمل از خارج برنامه ریزی و کنترل و دگرگون می شود، در
مفهوم شناخته شده شخصیت ندارند و انسان نیستند.»
تار عنکبوت معاون سپاه!
احمد فرهادی
سرچشمه : اخبار روز
پیش از شما
به سان شما
بیشمارها
با تار عنکبوت
نوشتند روی باد
کین دولت خجستهی جاوید زنده باد!*
پس از انتشار گستردهی سخنرانی شخصی به نام سردار مشفق،
۷
چهرهی سیاسی شناخته شده اقدام به طرح شکایت از وی نمودند. چند روز پس از
انتشار شکایتنامه، خبرگزاری برنا گفتوگوی سردار یدالله جوانی معاون سیاسی
سپاه را با خبرنگار سیاسی خود «در خصوص شکایت و اتهام احزاب توقیف شده
مشارکت و مجاهدین از سرداران سپاه» منتشر کرد [پانویس۱].
آقای یدالله جوانی معمولا زمانی برآمد بیرونی میکند که ضروری باشد،
کوتاهتر از همقطاراناش مینویسد، از موضوعی به موضوع دیگر نمیپرد،
کمتر حاشیه میرود، و نوشتهاش نوعی دستورالعمل نظامی دارای ساختار منسجم
را به ذهن متبادر میکند که برای انتشار بیرونی ویراستاری شده است. از
اینرو، ورود وی به موضوع، عصبیتی که در گفتوگو دیده میشود، پراکنده گویی
و آسمان و ریسمان به هم بافتن او در گفتوگو، همه و همه نشان از آن دارد که
شکایت دست روی مسئلهی بسیار مهمی گذاشته است.
کنه ماجرای سخنرانی
دقت در ماجرایی که اتفاق افتاده نشان میدهد که واقعا مسئله بسیار مهم است
و موضوع بسیار فراتر از یک سخنرانی سادهی یک سردار ظاهرا ناشناخته و یک
شکایت ساده از یک سخنران است.
سخنرانی در پاییز سال
۱۳۸۸
در مشهد ایراد شده است [پانویس۲].
زمان سخنرانی نشان میدهد که با تدارک تهاجم عاشورا (۲۶
دی
۱۳۸۸)
بی ارتباط نیست. شاید مکان ایراد سخنرانی نیز با توجه به اینکه نماز
جمعهی مقارن عاشورا به امامت آقای علمالهدا، امام جمعهی مشهد، برگزار
شد، بیارتباط با تدارک نباشد. البته در این نوشته نشان خواهم داد که این
تنها یک سخنرانی نبوده بلکه یکی از رشته سخنرانیهای برنامهریزی شده و
سازماندهی شده بوده است که در جاهای دیگر نیز توسط سردار مشفق یا سرداران
دیگر با همین مضمون صورت گرفته است.
نام سخنران سردار مشفق اعلام شده و گفته میشود از سران قرارگاه ثارالله
است. او در همین سخنرانی خود را «یک مسئول امنیتی کشور» [پانویس۳]
و یک «بازجو» [پانویس۴]
معرفی میکند. شایعاتی در مورد هویت چندگانهی او وجود دارد، ولی از
آنجایی که اولا این نوشته مبنا را بر نقل مطالب منتشر شده از وابستگان به
اردوگاه کودتا نهاده، ثانیا با علم به اینکه سخنرانی قائم به سخنران نبوده
و برنامهریزی وسیع پشت آن هست، در این نوشته به این قناعت میشود که
سخنران شخصی است به نام سردار مشفق که «یک مسئول امنیتی کشور» و یک «بازجو»
هست.
سخنرانیهای سریالی برای مقابله با جنبش سبز
در مورد چگونگی برگزاری این سخنرانی خود سردار مشفق در همین سخنرانی
میگوید: «...من وقت ندارم خیلی اینها را بگم. عرض کردم بحث
۶ – ۷
ساعته است، هر جا هم ما میریم گیر داریم. ... معمولا تو جمعهای شما به ما
وقت کمتر میدن. ما خدمت آقایون بزرگان که میرسیم اونا وقت بیشتر در اختیار
میزارن ... مجلس خبرگان ... تقریبا از صبح تا
۲
و
۳
بعد از ظهر من مفصل این موضوع را با اسناد و مدارک خدمتشون ارائه دادم.
خدمت نمایندگان مجلس هم بنده خودم حضور پیدا کردم و نزدیک
۵
ساعت مفصل موضوع را توضیح دادم، خدمت آقایون مراجع هم همین جور» [پانویس۵].
موضوع کاملا روشن است. عبارتهای «هر جا هم ما میریم گیر داریم» و «معمولا
تو جمعهای شما به ما وقت کمتر میدن» به روشنی خبر میدهند که تعداد زیادی
از «جمعهای شما» برای چنین سخنرانیهایی سازماندهی میشود. البته
سازماندهی جلسات توضیحی مفصلتر برای «مجلس خبرگان ... نمایندگان مجلس ...
آقایون مراجع» هم جای خود دارد.
در مورد این که آیا تنها سردار مشفق مامور ایراد چنین سخنرانیها و
توضیحاتی هست، عبارت «خدمت نمایندگان مجلس هم بنده خودم حضور پیدا کردم» در
نقل قول بالا به روشنی خبر میدهد که اشخاص دیگری هم برای چنین
سخنرانیهایی وجود دارند اما «خدمت نمایندگان مجلس» و «مجلس خبرگان» و
«خدمت آقایون مراجع» خود سردار مشفق «حضور پیدا کرد»ه و مفصل توضیح داده
است. به عبارت دیگر خود سردار مشفق به روشنی میگوید ایراد این سخنرانیها
یک وظیفهی سازمانی بوده که وی و دیگر همقطاراناش مامور انجام آن
بودهاند و مسئله تنها یک سخنرانی منحصر به فرد و یک اظهار نظر شخصی نبوده
است.
معاون سیاسی سپاه به یاری سردار میشتابد
معاون سیاسی سپاه سردار یدالله جوانی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری
برنا، گفتههای بالا را بیپرده و به روشنی تایید میکند. به نقل قولهای
زیر از متن گفتوگوی نامبرده دقت کنید: «...جمعی از نیروهای برجسته و
سرداران و فرماندهان بسیج و سپاه، نقش مهمی را در نورافشانی به تاریکخانه
و سردمداران آن [«فتنهی سال
۸۸»]
داشتند...»، «... وی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه
کار اصلی باید بصیرت افزایی باشد، گفت: این بصیرت افزاییها یا از طریق
رسانهها و یا تشکیل جلسات امکان پذیر است...» [پانویس۱].
معاون سیاسی سپاه به روشنی میگوید شخص موسوم به سردار مشفق جزو «جمعی از
نیروهای برجسته و سرداران و فرماندهان بسیج و سپاه» و یکی از ماموران
«نورافشانی به تاریکخانه» و «بصیرت افزایی ... از طریق ... تشکیل جلسات»
بوده است.
سردار یدالله جوانی نه تنها از تشکیل این سخنرانیها در گذشته دفاع میکند
بلکه در ادامهی گفتوگو اعلام میکند چنین جلساتی در آینده نیز ادامه
خواهند یافت و چنین ماموریتیهایی واگذار خواهد شد. «... معاون سیاسی سپاه
درباره هدف دیگر این شکایت گفت: به نظر می رسد که آنها می خواهند فضایی را
ایجاد کنند که افرادی که در عرصه فعال بودند و روشنگری می کردند، ... این
روند را دنبال نکنند»، «قطعا نیروهای انقلابی ... به عنوان یک وظیفه
انقلابی این روشنگری ها را ادامه خواهند داد» [پانویس۱].
معاون سیاسی سپاه محتوای سخنرانی را تایید میکند
معاون سیاسی سپاه تنها به تایید تشکیل این جلسات بسنده نمی کند و اقدام به
تایید کامل محتوای سخنرانی نیز مینماید. همین نقل قولهای تا اینجا نشان
دهندهی این امر است. اما سردار یدالله جوانی خیلی بیپردهتر این تایید را
اعلام میکند: «آنها سعی می کنند با شکایت طوری وانمود کنند که مطالب مطرح
شده مطالب درستی نیست» [پانویس۱].
البته این یک امر بدیهی است. چگونه میشود یک سلسله سخنرانی اینچنینی
سازماندهی کرد و محتوای آن سخنرانیها را به امان خدا رها نمود؟
اما این کدام محتوا است که مورد تایید معاون سیاسی سپاه قرار دارد؟ در این
مورد چندین مقالهی قوی و روشنگر نوشته شده و مطمئنم هنوز هم نوشته خواهد
شد. من در این مختصر تنها به بیان برخی عنوانهای محتوای سخنرانی سردار
مشفق بسنده میکنم. ایراد اتهام بی محابا و بی دلیل به اشخاص حقیقی و
حقوقی، آن هم در ملاء عام، اعتراف علنی به شنود از نشستهای مربوط به هر
جمعی و پحش علنی برخی از آنها در ملاء عام، توهین بیپرده و بیمحابا به
اشخاص، جرم دانستن رقابت و موجه جلوه دادن اقدام امنیتی برعلیه آن، جرم
دانستن داشتن نیت نامزدی برای تصدی مقامی و موجه جلوه دادن اقدام امنیتی
برعلیه آن، جرم دانستن تشکیل جلسات خصوصی (چه سیاسی چه غیرسیاسی) و موجه
جلوه دادن اقدام امنیتی برعلیه آن، قصد کنترل بر صندوقهای رای را ایجاد
اخلال در انتخابات نامیدن و آن را جرم دانستن، اعتراف علنی به تفتیش عقاید،
اعتراف علنی به اقدام بر علیه اشخاص حقیقی و حقوقی تنها به دلیل نیت آنها،
اعتراف علنی به اقدام مستقیم امنیتی بدون اینکه ذرهای فکر کسب اجازهی
قضایی در میان باشد، جرم محسوب کردن حتا داشتن نیت به حذف احمدینژاد و
موجه جلوه دادن اقدام امنیتی بر علیه دارندگان این نیت، و ...
اگر اینها تنها پریشانگویی یکی دو سردار سپاه بود اهمیتی نداشت که به
آنها پرداخته شود، اما وقتی برنامهی سریال برای شستوشوی مغزی کارگزاران
سطوح مختلف حکومت است، باید به آن پرداخت و بسیار بیشتر از این نیز پرداخت.
وقوع فاجعه در برابر چشمان «آقایون بزرگان»
اما فاجعه اینجا پایان نمییابد. فاجعهی دهها برابر بزرگتر و دردناکتر
این است که سردار مشفق میگوید اینها را «... خدمت آقایون بزرگان [با] وقت
بیشتر ... مجلس خبرگان ... خدمت نمایندگان مجلس ... خدمت آقایون مراجع هم
همینطور» مبسوط بیان میکند و معلوم است که حتا یک اعتراض کوچک هم بین
شنوندگان برانگیخته نمیشود، بازخواست و برخورد حقوقی پیشکش. چرا که اگر
یک اعتراض کوچک نیز وجود داشت چنین جسارتی از سوی سردارانی مانند مشفق
امکان بروز نمییافت. تازه خودِ دادن این خبر که «... خدمت آقایون بزرگان
[با] وقت بیشتر ... مجلس خبرگان ... خدمت نمایندگان مجلس ... خدمت آقایون
مراجع هم همینطور» مفصل توضیح داده شده، یک دهن کجی آشکار به «آقایون
بزرگان » است که: ما این کارها را میکنیم، جلوی روی شما هم میکنیم، هیچ
ابایی هم از شما نداریم، زیرا میدانیم نه ارادهی حراست از همان قوانینی
که شما را به «آقایون بزرگان» تبدیل کرده دارید و نه توان و قدرت آن را.
شما فرمانبرداران خود ما هستید. تازه به فرض محال اگر روزی روزگاری این
کارها جرم محسوب شود، شماها هم شریک جرم هستید زیرا با آگاهی شماها و جلوی
چشم شماها آنها را انجام دادهایم.
جناب سردار مشفق کسی را متهم به جاسوسی برای بیگانه میکند و میگوید سند
دارد، به همهی «آقایون بزرگان» هم این را اعلام میکند ولی اقدامی قانونی
هم علیه آن متهم به جاسوسی صورت نمیگیرد، کسی هم نمیگوید اگر او جاسوس
است چرا طبق قانون جلوش گرفته نمیشود؟
جناب سردار مشفق مرکز کنترل رایگیری یک نامزد انتخاباتی را، که دست کم به
قول خودشان رای
۱۳
میلیون شهروند کشور را کسب کرده است، «اتاق جنگی» مینامد و توضیح میدهد:
«برای هر کدام از ناظرین انتخاباتی خودشون یه موبایل و یه خط ایرانسل
گذاشته بودند که در سراسر کشور و سر صندوقهای رای، ساعت به ساعت اطلاعات
صندوقها را از طریق همین اس ام اس سنتر، منتقل بکنند به این اتاق جنگی ...
در تهران
۳
اتاق درست کرده بودند ... از آنجا انتخابات را کنترل و هدایت بکنند ...
اینها ساعت به ساعت تمام انتخابات را در سراسر کشور میخواستند رصد بکنند
...
۳
تا مثل این اتاق جنگ [منظور همان اتاق کنترل است] درست کرده بودند ...» و
با وقاحت ادامه میدهد «... که به لطف امام زمان (عج) شب انتخابات، بین
ساعت
۸
تا
۱۲
شب هر
۳
جا شناسایی شد و هر
۳
جا را مختل کردیم و نگذاشتیم در انتخابات به شکل دلخواهشان اختلال ایجاد
بکنند [یعنی کنترل کنند]» [پانویس۶].
و با وقاحت بسیار بیشتری میگوید «یادتان هست که فریادشان درآمد که اس ام
اسها چرا قطع شده!» [پانویس۶].
هیچ یک از این «آقایون بزرگان» شنونده هم لب از لب باز نمیکند.
فاجعهی بزرگتر عکسالعمل "رهبر"
جناب سردار مشفق میفرماید «ما یک کیفرخواست برای اینها تهیه کردیم»
[پانویس۷]
و ببینید «آقا» چه عکسالعملی نشان میدهند «آقا فرمودند نیاز به کیفرخواست
نیست، شما بروید آگاه سازی کنید، بصیرت بدهید» [پانویس۷].
آیا این یک فاجعه بزرگ نیست؟ «آقا» اگر یک سر سوزنی اعتقاد و التزام به
همان قانون اساسی که به او قدرت ولایت بخشیده داشت، و البته اگر قدرت نیز
داشت، به سردار مشفق بر میآشفت که شما چه کارهاید که «کیفرخواست برای
اینها تهیه» کردید؟ البته «آقا» اگر اعتقاد و التزامی نیز داشته باشد، که
ندارد، در موقعیتی نیست که بتواند چنین برخوردی با سردار مشفق و همقطارهای
وی بکند. سرداران نظامی-امنیتی «ولایت مطلقهی فقیه» را از او به عنوان
قطاع بلا عزل ستاندهاند و تنها ردای «ولایت» و عنوان پر طمطراق «آقا» را
برای او باقی گذاشتهاند.
دستور معاون سیاسی سپاه به قوهی قضاییه
از پراکندهگوییها و آسمان و ریسمان به هم بافتنها در مورد فتنه و انقلاب
مخملی و سالم بودن انتخابات و غیره در گفتوگوی یاد شده که بگذریم، سردار
جوانی، از موضع مقامی که دستور دهنده به قوهی قضاییه است، آنانی را که
حرفهای سردار مشفق را باور نمیکنند و به چالش میکشند تهدید میکند که
متهم به ضربه وارد آوردن بر امنیت ملی خواهند شد «اگر این شکایت اخیر مسیر
خود را طی کند و دادگاهی تشکیل شود آن افراد حضور پیدا خواهند کرد و نتیجه
نهایی افشای بسیاری از مسایل دیگر خواهد بود و مشخص خواهد شد که چه کسانی
در این فتنه ضربههایی را به نظام اسلامی و وحدت و امنیت ملی وارد کردند»
[پانویس۱].
مگر میشود به این فجایع نپرداخت؟
ابن سخنرانیها زمانی برنامهریزی شده بودند که ستاد کودتا فکر میکرد
"فتنه" را روز عاشورا تمام خواهد کرد. ایستادگی جنبش این آرزوی پلید را
همانند موارد پیشین نقش بر آب کرد. اکنون که بلوک حاکم در بدترین بحرانها
دست و پا میزند، انتشار خبر چنین سخنرانیهایی اصلا خبر خوشآیندی نیست.
معاون سیاسی سپاه دست و پایاش را گم کرده است و با دستپاچگی کوشیده موضوع
را با فرار به جلو و پریشانگویی جمع و جور کند. خودِ دستپاچگی فردی مانند
سردار یدالله جوانی نشان دهندهی آن است که جبههی کودتا در هم ریخته است.
این امر از شواهد دیگر نیز پیدا است. بلوک حاکم در باتلاق بحرانها گیر
کرده و هرچه دست و پا میزند بیشتر فرو میرود. اما هشیار باید بود که
ادامهی این وضع به زیان کشور است. نگرانی از این است که ادامهی وضع، کشور
را با خطرات بیشتری روبرو کند. امیدی به "رهبر" و سرداران غارتگر و مستبد
نیست و نمیتواند باشد. این جنبش است که، به شمول رهبراناش، و هر آن
ایرانی میهن دوستی که کوچکترین مسئولیتی در قبال کشورش احساس میکند، باید
آستینها را بالا بزند و در راستای سرعت بخشیدن به پویش گذر از این اوضاع
دردناک بکوشد. تاخیر بسیار زیانآور است. نگذاریم نازکآرای ایران به برمان
بشکند.
سهشنبه
۲۶
مرداد
۱۳۸۹
===
* شعر از استاد شفیعی کدکنی
[ پانویس
۱]
تارنمای خبرگزاری برنا جمعه
۲۲
مرداد
۱۳۸۹
[ پانویس
۲]
«وبلاگ رایگاه» متن کامل سخنرانی دو ساعت و نیمهی سردار مشفق را به همراه
فایل صوتی آن، به قول خودش «در سالگرد آغاز فتنه
۸۸»،
منتشر کرده و در مقدمه نوشته «این سخنرانی در پاییز سال
۱۳۸۸
در مشهد مقدس و در جمع تعدادی از روحانیون و نخبگان ایراد شده است».
[ پانویس
۳]
«بنده به عنوان یک مسئول امنیتی کشور عرض میکنم»
به نقل از متن منتشره در «وبلاگ رایگاه» پاراگراف دوم.
[ پانویس
۴]
«در بازجوییهایی، که خود من انجام دادم»
به نقل از متن منتشره در «وبلاگ رایگاه» پاراگراف پنجم.
[ پانویس
۵]
به نقل از فایل صوتی سخنرانی دقیقهی
۵۳
تا
۵۴.
[ پانویس
۶]
به نقل از متن منتشره در «وبلاگ رایگاه» پاراگراف
۶۲
تا
۶۷.
[ پانویس
۷]
به نقل از متن منتشره در «وبلاگ رایگاه» پاراگراف
۴۸.
همه جاسوس و خائن
هستند جز ما
روزگار ما روزگار نامها و نامه هاست. نامها به پیچ تاریخی
خود می رسند و نامه ها فردای تاریخ را نشانه می روند. حالا هفت نام، نامه
ای را نوشته اند که قداره بندان را به بند سردرگمی کشانده است. نامه ای که
مظلومیت نویسندگانش را گواهی می دهد. نامه ای که نیامده سندی شد ماندنی از
ظلم و دروغی که در این ایام بر ما رفته است. هفت زندانی سندی رو کرده اند
که شاهد و گواهش مستی قدرت سردار مشفق نامی است که چنان سرکنگبینش صفرا
فزوده که پرده های لا ابالی می زند و فتنه ای را بر ملا می کند که یکسال و
اندی است بر جان و ناموس مردم ایران شتک زده است.
شاید اگر سردار مشفق می دانست که حقیقت سنبه اش پر زورتر از
هر داغ و درفشی است اینطور بد مستی نمی کرد و با افتخار از کودتا حرف نمی
زد و نمی گفت: ” به لطف امام زمان (عج) شب انتخابات ، بین ساعت
۸
تا
۱۲
شب هر
۳
جا شناسایی شد و هر
۳
جا را مختل کردیم و نگذاشتیم در انتخابات به شکل دلخواهشان اختلال ایجاد
بکنند !”
همه جاسوسند الا ما
البته حرفها و تحلیلهای سردار به قدری کودکانه و باسمه ای
است که هیچ عقل سلیمی نمی تواند اول و آخرش را درک کند. درباره حرفهای
سردار مشفق، مسعود بهنود نویسنده و روزنامه نگار می گوید: ” از نظر سردار
مشفق، هر کس که با وی مخالف است یا موافق نیست، جاسوس و مامور اجنبی است.
از جمله اهدافی که این کار می تواند داشته باشد عادی سازی و از قبح انداختن
ارتباط با دستگاه های اطلاعاتی است. وقتی ریاست جمهور محبوبی که هنوز محبوب
تر از وی در ایران کس نیست، منظورم محمد خاتمی است، که تمام لجن پراکنی ده
سال گذشته کوچک ترین خدشه ای به محبوبیت وی وارد نکرده، مامور اجنبی – به
قول استاندآپ کمدی سردار مشفق زیر دست ابطحی – است، چطور باید این عمل را
قبیح دانست. وقتی آقای یونسی هشت سال وزیر اطلاعات مرتبط است دیگر چه نظامی
و چه اطلاعاتی و چه مصلحتی. کسی مقیم حرم حریم نخواهد ماند. ”
این روزنامه نگار قدیمی ادامه می دهد: ” دیگر کشفی که از
این همه جاسوس سازی می توان داشت این است که به طور طبیعی شنونده در گوینده
تامل می کند و از خود می پرسد آیا گوینده این سخنان به راستی چنان هست که
می نماید، آیا قصد پنهان کردن چیزی را ندارد. ”
با این همه حرفهای نامشقفانه سردار مشفق این بهانه را به
دست مردان مردی می دهد که دست از جان شسته این واقعیت را بر ملا سازند که
سخنان سردار ” صریحا پرده از روی مداخلات غیرقانونی این گروه نظامی و
اطلاعاتی در جهت پیروز کردن آقای احمدی نژاد در انتخابات دور دهم و جلوگیری
از پیروزی نامزدهای دیگر بر می دارد.”
این هفت نفر
امضا کنندگان این نامه تاریخی بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و
فیض الله عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی
دبیرکل جبهه مشارکت، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و محسن صفایی
فراهانی دیگر اعضای جبهه مشارکت هستند. هفت نفری که بعد از انتخابات جنجال
برانگیز ریاست جمهوری دستگیر و قربانی پرونده سازی ها و خلاف کاری های
گروهی استبدادطلب شده اند که رقیب انتخاباتی محمود احمدی نژاد را دشمن کیان
مملکت می دانند.
این گروه از فعالان اصلاح طلب که از طرف گروهی از نیروهای
سپاه پاسداران دستگیر و متهم به اقدام علیه امنیت کشور شده اند، از رئیس
قوه قضائیه خواسته اند که با استناد به اعترافات صریح سردار مشفق، به شکایت
آنها از آقای مشفق و دیگر مسئولان و فرماندهان قرارگاه ثارالله وابسته به
سپاه پاسداران رسیدگی کند.
این هفت نفر با استناد به بخش هایی از سخنان سردار مشفق، می
گویند که “محتوای این سخنرانی که تاکنون از سوی هیچ نهاد حکومتی تکذیب نشده
، سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و
حوادث بعد از آن است. این سند نشان دهنده اقدامات خلاف قانون گروه استبداد
طلب پیش گفته، در جریان انتخابات و پس از آن است؛ اقداماتی که در افکار
عمومی کودتای انتخاباتی نام گرفته است.”
این اظهارات در حالی در آبان ماه سال گذشته توسط سردار مشفق
انجام شد که فرماندهان لشگر ثارالله که یک گروه نظامی وابسته به سپاه است،
چهار روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری درخواست دستگیری ده ها نفر
از فعالان سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی را به سعید مرتضوی دادستان وقت تهران
داده بودند که امضاکنندگان این نامه نیز جزو آنها بودند.
جالب اینجاست که قوه قضائیه ایران به جای رسیدگی به شکایت
این هفت نفر دوباره برخی از آنها از جمله صفایی فراهانی را به زندان
فراخوانده است و حتی این موضوع هم نتوانسته خللی در اراده آهنین این هفت
نقر ایجاد کند. چنانچه محسن صفایی فراهانی با تاکید بر اینکه شکایت خود را
پس نخواهد گرفت روز گذشته به زندان بازگشت.
و این چنین است که در ایام نامها و نامه ها، نامها به پیچ
تاریخی خود می رسند و نامه ها فردای تاریخ را نشانه می روند. به خیال سردار
مشفق تاریخ خیال پشت به زین شدن آدمها را ندارد. که به همه قداره بندان
باید گفت زهی خیال باطل. که این از اسب افتادگان از خوب حادثه از اصل
نیافتاده اند و به روزگار ما این زندان بان است که اسیر زندانی است. نمونه
اش همین نامه که خواب و خوراک را بدجوری به سرداران حرام کرده است. آنقدر
که دستگاه قضا دربند کردن شاکی را به پاسخ گویی متشاکی ترجیح می دهد.
منبع : ندای سبزآزادی
دفاع اداره سياسی سپاه از اظهارات 'سردار مشفق'و اعتراف
ضمنی به دخالت سپاه در کودتای انتخاباتی
بی بی سی
سرتيپ يدالله جواني، رئيس اداره سياسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ايران،
اصالت اظهارات منسوب به "سردار مشفق" را تلويحا تأييد و از آن دفاع کرد.
او روز جمعه
۲۲
مرداد (۱۳
اوت) در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری برنا، وابسته به سازمان ملی جوانان،
گفت که اگر شکايت هفت چهره اصلاح طلب از سردار مشفق و ساير همفکران نظامی و
اطلاعاتی او به تشکيل دادگاه منجر شود، "آن افراد حضور پيدا خواهند کرد و
نتيجه نهايی افشای بسياری از مسائل ديگر خواهد بود و مشخص خواهد شد که چه
کسانی در اين فتنه ضربه هايی را به نظام اسلامی و وحدت و امنيت ملی وارد
کردند".
آقای جوانی در مورد هدف اصلاح طلبان از طرح شکايت قضايی گفت: "آنها می
خواهند فضايی ايجاد کنند که افرادی که در عرصه فعال بودند و روشنگری می
کردند، وقتی ببينند که بايد پاسخگو باشند، دست به احتياط بزنند و اين روند
را دنبال نکنند".
به اين ترتيب به نظر می رسد که رئيس اداره سياسی سپاه پاسداران "سردار
مشفق" را تلويحا به عنوان کسی که در عرصه فعال بوده و "روشنگری" می کرده
معرفی و اصالت فايل صوتی منتشر شده از سخنرانی او را تأييد کرده است.
در اين فايل صوتی اتهامات تندی به بعضی از سرشناس ترين چهره های سياسی
ايران وارد شده و نحوه مقابله نهادهای نظامی و اطلاعاتی متمايل به جناح
اصولگرا با اين افراد و چگونگی دخالت اين نهادها در انتخابات تشريح شده
است.
فايل صوتی اين سخنرانی که گفته می شود در پائيز سال
۱۳۸۸
توسط يکی از فرماندهان قرارگاه ثارالله سپاه در جمع گروهی از روحانيان در
شهر مشهد ايراد شده، از چند ماه پيش به طور گسترده در اينترنت منتشر شده
بود.
سرتيپ جوانی در واکنش به شکايت اطلاحطلبان
هفته گذشته هفت چهره سرشناس جناح اصلاح طلب ايران که در جريان حوادث پس از
دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران بازداشت و به تحمل حبس و مجازات
های ديگر محکوم شده بودند، با اشاره به اينکه محتوای اين سخنرانی در اين
مدت از سوی هيچ نهاد حکومتی تکذيب نشده است، از "سردار مشفق" و همفکران و
همکاران او به رئيس قوه قضائيه شکايت کردند.
شاکيان، سخنرانی سردار مشفق را "سندی مهم در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده
انتخابات و حوادث پس از آن" توصيف کرده و از او و همفکرانش به دليل دخالت
غيرقانونی در انتخابات به نفع محمود احمدی نژاد، جلوگيری از نظارت ناظران
رقبای او بر روند رأی گيري، سوء استفاده از ابزارهای اطلاعاتی عليه اصلاح
طلبان و ايراد اتهام عليه آنها شکايت کردند.
اما اکنون سرتيپ جواني، رئيس اداره سياسی سپاه پاسداران ايران می گويد:
"کسانی که دل در گرو انقلاب دارند و دلداده حضرت امام و آرمان های ايشان
هستند و با شهدا عهد و پيمان بسته اند، برای دفاع از انقلاب وارد صحنه شدند
و به هيچ عنوان تحت تأثير چنين فضاسازی هايی قرار نخواهند گرفت و به عنوان
يک وظيفه انقلابی اين روشنگری ها را ادامه خواهند داد".
او شاکيان اصلاح طلب را متهم کرده است که قصد دارند جای شاکی و مهم را عوض
کنند و "به جای اينکه خودشان در جايگاه متهم پاسخگو باشند، در جايگاه شاکی
قرار بگيرند و افرادی را که به وظيفه دينی و انقلابی خود عمل کرده اند را
متهم کنند".
هفت چهره اصلاح طلبی که با استناد به سخنرانی "سردار مشفق" از او و
همفکرانش شکايت کرده بودند، عبارتند از بهزاد نبوي، مصطفی تاج زاده، محسن
ميردامادي، محسن امين زاده، عبدالله رمضان زاده، فيض الله عرب سرخی و محسن
صفايی فراهانی.
اين هفت نفر همگی در جريان محاکمه های مربوط به حوادث پس از انتخابات سال
گذشته ايران به تحمل حبس های طولانی و مجازات های ديگر محکوم شده اند
مطلب را به بالاترین بفرستید: