نویدنو:10/05/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

 

باآن ها که بالای دیوار نشسته اند 

سید علی صالحی

 

نان از سفره و کلمه از کتاب،

چراغ از خانه و شکوفه از انار،

آب از پیاله و پروانه از پسین،

ترانه از کودک و تبسم از لبان مان گرفته  اید،

با رویاهامان چه می  کنید!

 

ما رویا می بینیم و شما دروغ می گویید ...

دروغ می  گویید که این کوچه، بن بست و

آن کبوتر پر بسته، بی آسمان و

صبوری ستاره بی سرانجام است.

 

ما گهواره به دوش از خوف خندق و

از رود زمهریر خواهیم گذشت.

 

ما می دانیم آن سوی سایه سار این همه دیوار

هنوز علایمی عریان از عطر علاقه و

آواز نور و کرانه  ی ارغوان باقی ست.

 

سرانجام روزی از همین روزها برمی گردیم

پرده  های پوسیده ی پر سئوال را کنار می زنیم

پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می  دهیم

که آن سوی سایه سار این همه دیوار

باغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و

نم نم روشن باران باقی ست.

 

ستاره از آسمان و باران از ابر،

دیده از دریا و زمزمه از خیال،

کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،

رود از رفتن و آب از آواز آینه گرفته  اید،

با رویاهامان چه می کنید؟

 

 

ما رویا می بینیم و شما دروغ می گویید...

دروغ می گویید که فانوس خانه شکسته و

کبریت حادثه خاموش و

مردمان در خواب گریه  اند.

 

ما می  دانیم آن سوی سایه سار این همه دیوار،

روزنی روشن از رویای شب تاب و ستاره روییده است.

 

سرانجام روزی از همین روزها

دیده بانان بوسه و رازداران دریا می آیند

خبر از کشف کرانه ی ارغوان و

آواز نور و عطر علاقه می  آورند.

 

حالا بگو که فرض

سایه از درخت و ری را از من،

خواب از مسافر و ری را از تو،

بوسه از باران و ری را از ما،

ریشه از خاک و غنچه از چراغ نرگس گرفته اید،

با رویاهامان چه می کنید!؟


 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter