امیر مومبینی
amir.mombini@gmail.com
سرچشمه : ایران امروز
انگیزهی
تحریمهایی که با فشار و نفوذ دولت آقای اوباما و برنامهریزی دولت اسرائیل
و لابیهای آن پیش میرود حتی به اندازهی یک گرم اورانیوم غنینشده کمک به
مردم ایران و دموکراسی یا کمک به صلح در منطقه و جهان نیست. هدف اصلی این
تحریمها در چارچوب یک استراتژی بسیار عظیمتر برای جهان، همانا تقویت یک
بلوک نظامی معین است و نه خدمت به صلح. این تحریمها در حالی صورت میگیرد
که سیل بیسابقهی صدور تسلیحات فوق مدرن نظامی به اسرائیل و کشورهای عربی
حاشیهی خلیج فارس ادامه دارد و با میمنت و مبارکی خبر آماده شدن اسرائیل
برای اعزام ناوهای احتمالاً مجهز به کلاهک هستهای به خلیج فارس از همه جا
درز میکند. این فشارها و تحریمها تا کنون به روشنی تمام تلاش برای
هدفهای زیر بوده است:
١- رقیبزدایی کامل در برابر اتحاد نظامی ایالات متحده و اسرائیل در منطقه
و حفظ و تقویت توان تهاجمی و هستهای اسرائیل در منطقه.
٢- سوق دادن هر چه بیشتر ایران به مسیر انزوا و گسترش محاصرهی تکنولوژیک و
اقتصادی آن با هدف تضعیف این کشور و نگهداشتن آن در سطح یک نیروی
عقبمانده.
٣- تلاش برای کشاندن ایران به سمت همکاری و اتحاد با بلوک ناتو و تبدیل آن
به پل پیروزی معروف، به جای گرویدن آن به یک بلوک نظامی با رهبری روسیه یا
چین.
۴-
پیش برد هماهنگ این استراتژی با استراتژی فراگیر برای گسترش
چتر ناتو و تنگ کردن مداوم میدان برای روسیه و چین.
جنگ نفت و انرژی عامل اساسی تحرک دمافزای این تلاشهای استراتژیک است. در
چنین شرایط خطیری حکومت ایران خود همهی بهانههای لازم را برای مجریان این
نقشهها تولید میکند. از آن جمله:
- تداوم آمریکاستیزی آشکار و تحریککننده.
- اعلام حداکثر دشمنی ممکن با اسرائیل.
- تلاش برای پیوستن به محور نظامی شرق به رهبری روسیه و چین.
- تظاهر به داشتن برنامهها و نقشههایی که خود فاقد توان دستیابی به
آنهاست.
- تداوم تلاش برای ایجاد یک صفآرایی اسلامی در برابر دیگران.
- کمک به نیروهای بعضاً نامسئولی که در گیر جنگ با اسرائیل هستند.
- و در آخر ناروشن ماندن بازی هستهای، که بیش از پیش روشن میشود یک کلاه
گشاد روسی بر سر ایران فریبخورده بوده است تا به یاری آن منافع خود را
تأمین کنند.
بدبختی بزرگ گره خوردن منافع حکومت با تبلیغ مداوم ضدآمریکایی و
ضداسرائیلی است. ایران از دو سو در محاصره است. از سوی نقشههای نیروهای
تندرو خارجی که تضعیف و تخریب آن را دنبال میکنند و از سوی سیاستهای
حکومت که در عمل وجود آن نقشهها را برای اثبات ادعاهای خود لازم میداند.
در این میان بخشی از نیروهای مخالف تندرو نیز سهم منفی خود را ادا میکنند
و از نقشههای تحریم و تخریب علیه ایران حمایت میکنند.
در این مختصر جای تشریح مسأله نیست. آن چه در اینجا مورد نظر است وظیفهی
نیروهای دموکرات علاقمند به کشور و مردم خویش است. این نیروها چگونه
میتوانند با تحریمهایی که بنیانهای اقتصادی و فنی کشور را هدف قرار
میدهد و باعث افزایش بیکاری و فقر و پایین آمدن سطح زندگی مردم ما میشود
مخالفت نکنند؟ ما بیش از هر نیروی دیگری در جامعهی ایران با تجهیز کشور به
تسلیحات هستهای مخالف هستیم. ما خواهان یک خاورمیانهی عاری از تسلیحات
هستهای و کشتار جمعی هستیم. ما خواهان برچیده شدن اینگونه تسلیحات در
مقیاس جهانی هستیم. اما یک عقل سلیم نمیتواند تصور کند تنها خیال حکومت
ایران برای داشتن یک بمبک اتمی میتواند تمام کرهی زمین را به لرزه اندازد
و موجب جهاد جهانی تمام ادیان ابراهیمی علیه مجوسها بشود. آخر وقتی اعلام
میشود که ناوهای اسرائیلی قرار است به سلاح هستهای مجهز و به خلیج فارس
اعزام شوند چرا این اعصاب جهانی اصلا مرتعش نمیشود؟
بدبختانه هر یک از تحریمهایی که تصویب میشود حتی با روی کار آمدن جنبش
سبز هم به این سادگی پایان نمییابد. شایسته آن است که ایرانی پیام خود را
علیه تحریمها اعلام کند و نگذارد به این سادگی سفرهی مردم ستمدیده خالی و
خالیتر شود. ایرانیان سلاح هستهای نمیخواهند و این را به جهانیان اعلام
کردند. اما ایرانیان تحریم هم نمیخواهند. به عنوان یک علاقهمند به جنبش
سبز فکر میکنم این جنبش، به ویژه چهرههای شاخص این جنبش، باید به طور رسا
با این تحریمها مخالفت کنند. تخریب هرچه بیشتر شرایط اقتصادی متأسفانه به
تخریب هرچه بیشتر فرهنگ و تخریب کیفیت جنبش سیاسی در ایران میانجامد.
شایستهی جنبش سبز است که در این شرایط هوشیاری خود را نشان دهد و مخالفت
مردم ایران با تحریم را نمایندگی کند.
مطلب را به بالاترین بفرستید: