نویدنو:26/03/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

 

چرا اسرائیل وترکیه با یکدیگر می جنگند؟

کمال اوکیان

اسرائیل وترکیه برای مدت طولانی ثبات ظاهری خودرا حفظ کرده بودند. دولت اسرائیل با تصرف حق زندگی مردم فلسطین وسایر خلق های عرب یک فضای مانوری برای خود باز کرده بود ، درحالی که حاکمیت های عربی  برای برخورداری ازمنافع عاملیت میانجی سلطه امریکا واسرادیل در منطقه بودن به این رفتار با دیده اغماض می نگریستند . ترکیه که به نوبه خود، با تصور یک نقش مسلط در این معادلات ، تمام سیاست های خودرا بر محاسبه روی امریکا بنا کرده بود،  تا این اواخر روابط خوبی را با اسرائیل گسترش داد، وحتی اوقاتی وجود داشت که این مشارکت استراتژیک نامیده شد. 

 به محض این که شوروی  فروپاشید وامریکا همراه با کشورهای امپریالیستی به تلاش های خود برای سازمان دهی مجدد این منطقه شتاب دادند ، اسرائیل  دریافت که تنها راه حفظ موقعیت متعارفش  پیشدستی در اموراست. به محض این که آمریکا اعلام بی فایدگی سیاست خاورمیانه ای خود مبتنی بر فقط ترکیه واسرادیل را آغاز کرد، اسرائیل درک این را که طی کردن دوره جدید از طریق "اتحاد" محدود شده  به دولت های همدست دشمن ، که در ترکیه وجهان عرب آبرویی ندارند ، وعلاوه بر این به علت پیگیری های رادیکال در کشورهای خودشان دچار مشکلات مالی هستند ، ممکن نیست . اسرائیل سیاست امریکا در عراق را غنیمت شمرد ، وازحمله واشنگتن همچون فرصتی تقویت کننده  حمایت  نمود. 

 ارتباط های سیاست مداران کرد عراقی با اسرائیل یک حقیقت محض بود که نمی توان به سادگی  به تئوری توهم توطئه نسبت داد.

 به طور مختصر ، اسرائیل سیاست های امریکا یی متمرکز برعراق وافغانستان راموقعیتی ارزیابی کرد که می توانست مشروعیت صهیونیسم را افزایش داده، و ازآن جایی که این سیاست بربی پروایی همانندی استوار بود می توانست مجرایی برای گشایش اقتصادی وسیاسی باشد. وانگهی، سرمایه اسرائیلی که در نفوذ بیشتر در داخل قفقاز پس از مرگ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی موفق بود ،فرصتی برای استقرار در سرزمینی بزرگتربعنوان هم نشین جنگاور امریکا به دست می آورد. 

  در طی اولین مرحله این دوره ، ترکیه بر مبنای غریزه حفظ نفس عمل کرد. تا جایی که هرچه اسرائیل امریکا رادر حمله به عراق بیشترتشویق می کرد ، ترکیه برای دلسرد کردن امریکا بیشتر کوشید. علیرغم عادت ترکیه به تعقیب دم امریکا، اشتیاق ترکیه به بودن بخشی از تحولات در منطقه وگرایش های نظامی گرانه همیشه مزاحم ترکیه ، ما نباید نسبت به بورژوازی ترکیه بی انصاف باشیم. جرم واقعی ترکیه در جنگ عراق مساعدت بی نظیری بود که ترکیه دراین منطقه برای امریکا فراهم کرد ورفتار ترکیه در طی دهه ها برجوهری چاپلوسانه استواربوده است. هرچند دیگرانی هم بودند که جور دیگری می اندیشیدند ،اما اولویت حاکمان ترکیه دخالت نظامی (در عراق)  نبود. 

این عدم اولویت (دخالت نظامی ) به این دلیل نبود که آنها احساس وقار می کردند یا صلح طلب بودند، بلکه به دلیل خود شیفتگی شدید آنها ، وحشت و توازن در مسئله کردها بود.  

با این وجود عراق اشغال شد وترکیه ، اگر چه چند سالی پشت اسرائیل ، انگیزه اقدام مبتکرانه را احساس کرد. 

 پویایی درونی ، که حزب عدالت وتوسعه را به قدرت رساند ، کاملا با این الزامات سیاست خارجی منطبق بود ، تنها وظیفه دولت تشویق کردن امریکا بود که از روی تکبر می توانست وظیفه ای را به پذیرد.

 در هر حال امریکا مشکلات ویژه خود را داشت ، او در عراق وافغانستان دچار دردسر شده بود،آشکار شده بود که در تمام گزینه های استراتژیک حفره های قابل توجهی وجود دارد ، رقبای اروپایی ونیز روسیه وجمهوری خلق چین در بازداشتن امریکا ازحفظ مواضع خود ورزیده شده بودند اگرچه حتی قادر به تحمیل تهدیدی پایدار به سرکردگی امریکا نبودند. 

در یک چنین تصویر جهانی و در نتیجه آشفتگی های اقتصادی یکی پس از دیگری پدیدار شونده و سرانجام فوران آن درداخل یک بحران ،که به راس تنش های ناشی ازماموریت های جنگی اغراق شده دولت بوش تبدیل شد و تعادل قدرت در داخل امریکا را تغییر داد ، شیوه رفتارسیاست خارجی امریکا برای تامل مستعد شده بود. 

 معانی متفاوتی به طرح خاورمیانه بزرگ نسبت داده می شود ، دوجنبه گی آن در باره روسیه آشکار بود، هیچ استراتژی قابل توجهی نمی تواند در چشم انداز توسعه در امریکای لاتین پرورانده شود.  

در اثنای چنین زمانی بود که دولت حزب عدالت وتوسعه توانست برای چسباندن خود به حفره های خالی سیاست خارجی امریکا تلاش نماید . پس از به قدرت رسیدن اوباما ، عثمانیسم جدید برای داشتن بازتابی در واشنگتن آغاز شد وبه طرحی با اهداف فراتر تبدیل شد.  

 با این حال ،چسباندن واقعیت های جهان ومنطقه در داخل تنها یک قالب امکان پذیر نبود.

 از این رو ، دو متحد مهم امریکا ، اسرائیل وترکیه ، مبارزه برای هماهنگ کردن امریکا را به وسیله دوقالب متفاوت آغاز کردند.

  امروزه آنچه که اسرائیل وترکیه را به نقطه مقابله می کشاند امریکا گرایی اصلاح ناپذیر هر دو کشور است. هر یک از این کشورها برای خارج کردن دیگری از نقطه تمرکز سیاست های امریکا تلاش می کنند.در این عرصه ، این مبارزه  یکی از بیشرمانه ترین مبارزه ها ، منزجر کننده ترین مبارزه تاریخ است. اما حزب عدالت وتوسعه مزیت بزرگی دارد : اسرائیل! 

خلق های عرب برای فکر کردن در باره محاسبات اروغان یا حزب عدالت وتوسعه ، وقت ندارند ، آن چه در غزه فلسطین درحال وقوع است در نقطه ای قرار دارد که ممکن است مردم را وادار به فکر کند ، " گور پدرسیاست ، این مردم به هوا نیاز دارند، این مردم به تنفس نیاز دارند."   

در این ارتباط ، هر فرصتی باید برای وادار کردن اسرائیل به عقب نشینی مورد استفاده قرار گیرد.هر کسی می تواند به  سلب مشروعیت صهیونیسم کمک نماید ، حتی اگر این (سلب مشروعیت) در سایه حیله های کثیف حزب عدالت و توسعه مقدور باشد.   

 اما مبارزه برای سرکردگی در داخل محور های امریکا گرایی برای مدت طولانی ادامه نخواهد یافت، وهیج کسی نمی تواند تصور کند که اردوغان وپیروان اوپیروزشده اند .به احتمال زیاد این مبارزه سبب مصایب جدید وناگفته ای برای خلق های منطقه خواهد شد.

 بنابراین، در حالی که ما از یک طرف برای عقب نشینی اسرائیل فشاروارد می کنیم ، باید با ازبین رفتن نفوذ کامل نیروهای ترقی خواه کاملا رو درروبا ارتجاع عربی – فلسطینی مقابله کنیم، نیروهایی که به حزب عدالت وتوسعه چشم امید بسته اند تابعدا سیاست اتحاد امریکا راتغییر دهد . وفراترازهمه ، نباید اجازه دهیم حزب عدالت وتوسعه سپهر مشروعیت خود را درترکیه گسترش دهد.  

کاملا روشن است که ما نباید تردید کنیم و درحالی که بربریت اسرائیل را که یکباردیگرآشکار شده است محدود می کنیم، نباید هیچ مدارایی داشته باشیم، آن چه روشن است آن است که ماباید مقاومت در برابرحزب عدالت وتوسعه را که در تلاش یافتن راهی برای انتقال بربریت خود به داخل کشوروایجاد فرصتی برای موج جدید حملات علیه کارگران است وبرای دست یابی به شتاب جدیدی به سود ارتجاع ترکیه تلاش می کند، افزایش دهیم.

 سرچشمه: حزب کمونیست ترکیه

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

       

free hit counter